تلویزیون بساط نقالی قهوهخانهای را جمع کرد
داوود فتحعلیبیگی، نویسنده و کارگردان نمایش «انسانم آرزوست»، آن را یک نقد اجتماعی خواند و گفت: در این نمایش نقدی نسبت به یکی از مشکلات همهگیر جامعه داشتهایم.
داوود فتحعلیبیگی در گفتگو با خبرنگار ایلنا، «انسانم آرزوست» را یک نمایش کمدی سیاهبازی خواند و گفت: این نمایش نقد «بیتفاوتی» اجتماعی است و در کنارش به مبحث انتظار هم پرداختهایم.
او با بیان اینکه نمایشنامه را سال 90 نوشتم و منتظر فرصتی بودم که این کار روی صحنه برود، خاطرنشان کرد: در نمایشهای کمدی باید دنبال مشکلاتی بگردیم که بتوانیم نقدش کنیم تا هم موقعیتهای کمدی ایجاد کرده و هم به ضرورتهایی از جامعه اشاره کنیم؛ من طرفدار نمایش خنثی نیستم یعنی معتقد به نمایش فقط برای نمایش دادن، نیستم.
فتحعلیبیگی با اشاره به بازیگران نمایش «انسانم آرزوست» گفت: زری عماد، محسن پوشایی، شیرین کاشفی، پژمان کاشفی، شهرام مسعودی، منیژه داوری، شهره اشتری، غلام بابوته، شاهین علائی به همراه داود داداشی و مهدی صفارینژاد در این نمایش ایفای نقش میکنند.
این کارگردان و نویسنده تئاتر که «انسانم آرزوست» را به شکل یک سیاهبازی روی صحنه میبرد، با اشاره به دلایل متعدد مهجور واقع شدن نمایش ایرانی گفت: یک بخشی از آن برمیگردد به تغییرات و تحولات اجتماعی و تغییرات ساختار و بخشی دیگر، بیتوجهی نسبت به گذشته.
تلویزیون، بساط نقالی قهوهخانهای را جمع کرد
فتحعلیبیگی با بیان اینکه این مهجور ماندن نمایش ایرانی مربوط به دیروز و امروز نیست، گفت: از همان زمانی که در کشورهای شرقی مثل ژاپن و چین و هند و ... خیلیها به فکر این بودند که مدرسهای دایر کرده و نسبت به تدوین اصول و مبانی اجرای نمایشهای آیینی و سنتی خودشان اقدام کنند و کاملا بهصورت سیستماتیک و آکادمیک این هنرها را آموزش دهند؛ متاسفانه این اتفاق در کشور ما نیفتاد؛ علیرغم اینکه بعضی از گونههای هنر نمایشی ما مثل نقالی و تعزیه صدها سال سابقه دارد.
او ادامه داد: بعدها هم که با تئاتر فرنگستان آشنا شدیم و برای دایر کردن دانشکدههای آموزش تئاتر از آنها الگو گرفتیم، به همین علت توجه لازم به این نوع نمایشها نشد.
فتحعلیبیگی یکی دیگر از عوامل کمرنگ شدن نمایش ایرانی را جمع شدن و از بین رفتن تدریجی مراکز و مکانهایی دانست که اینگونه نمایشها در آن اجرا میشد و گفت: تماشاخانه لالهزار که یکی از مراکز اجرای نمایشهای سیاهبازی بود؛ بسته شد. قهوهخانهها دیگر آن حال و هوای قدیم را ندارند که نقالها بخواهند بروند داستان بگویند. از زمانی که تلویزیون پیدا شد رفته رفته دکان نقالی در قهوهخانهها هم تعطیل شد.
این مدرس تئاترخاطرنشان کرد: از طرف دیگر، تلاش هم نکردیم شرایط عرضه بهروز نمایشهای ایرانی را فراهم کنیم؛ یعنی مثل خیلی دیگر از جاهای دنیا به عنوان یک پدیده نمایشی حایز اهمیت به آن نگاه کنیم و مکانهایی دایر کنیم که ویژه اجرای این نوع نمایشها باشد.
ضرورت ایجاد تماشاخانههایی مخصوص نمایش ایرانی و آیینی
داوود فتحعلیبیگی با اشاره به اینکه نمایشهای سیاهبازی، تختحوضی و مانند آن، در دورهای، به شکل مناسبتی در عروسیها و جاهای دیگر اجرا میشد، گفت: رفته رفته زندگیها عوض شده و آپارتمانی شد و دیگر نه خانههای قدیم و نه آن حوضها وجود نداشتند. بعد هم سرگرمیهای دیگر پیدا شد؛ موسیقیهای نوع دیگری پیدا شد و کم کم موسیقی مطربی هم که موسیقی ویژه موسم شادمانی مردم بود از بین رفت.
او تصریح کرد: باید توجه میشد و همتی میشد که نمایش ایرانی و سنتی هم حفظ و نگهداری شود هم برای جامعه امروز به شیوه نوینتری عرضه شود و تماشاخانهای برای نمایش آن باشد. مثل همین پدیدههای نمایشی وارداتی که امروزه اجرا میشود و یک بخشهایی شکل وطنی به خود گرفته اما جای خالی آن نمایشها را پرنمیکند.
فتحعلیبیگی با اشاره به مکان خاص اجرای بسیاری از این نمایشهای سنتی، ایرانی و آیینی، گفت: اینها در مکانهای خاصی اجرا میشد و ما تماشاخانه ویژهای برای نمایشهای آیینی سنتی ایجاد نکردیم؛ مثلا تعزیه در تکیهها اجرا میشد، اما به مرور بسیاری از تکایای ما از بین رفت.
او ادامه داد: در تهران بیش از 50 تکیه وجود داشت و تکیه یک نوع تماشاخانه ویژه اجرای تعزیه بود. امروز میشد تماشاخانههایی را با الهام از این نوع معماری دایر کرد که هم در آن تعزیه هم تختحوضی و نقالی و خیمهشببازی و نمایشهای میدانی و بعضی آیینهای دیگر اجرا شود. ولی این کار را نکردیم، مکانهایی درست نکردیم که خاص اجرای این نوع نمایشها باشد.
فتحعلیبیگی تصریح کرد: ما باید تماشاخانه ویژه نمایشهای سنتی و ایرانی، رشته تحصیلی، هنرستان و رشته دانشگاهی داشته باشیم تا این تجربهها قبل از اینکه کلا گم و فراموش شود، به نسلهای جوانتر منتقل شود. مطمئنا وقتی جوانترها با ذوق و سلیقه خودشان این فنون و هنرها را یاد بگیرند، خودشان در ارتباط با نوآوری هم، قدمهای لازم را برمیدارند.