دوره مهملگویی و آب بستن به کتابها سرآمده/ تفکر در دوره احمدینژاد تعطیل شد
فرید قدمی گفت: درصد بالایی از جمعیت ایران دچار مشکلات مالی هستند. مردم برای پرورش روح و تفکر خود باید وقت داشته باشند. وقتی جامعه را دچار یک بحران اقتصادی کردهایم، مردم مدام باید کار کنند. وقتی تن انسان در عذاب باشد، ادبیات و هنر، جایگاه خود را از دست میدهند.
فرید قدمی (نویسنده، مترجم و منتقد) در پاسخ به سوال که چرا در این سالها رمانهای بلند نوشته نمیشود و اقبالی از سوی مخاطبان به رمانهای مفصل دیده نمیشود، به خبرنگار ایلنا گفت: یک وجهش این است که در قرون هجدهم و نوزدهم و نیمهٔ اول قرن بیستم تنها سرگرمی ادبیات بود؛ به ویژه رمان، برای طبقهٔ بورژوا. بعد از آن رادیو و تلوزیون بر زندگی مردم چیره شدند و آنها با مدیمهای تصویری ارتباط برقرار کرند.
تمایل مردم به عدم تفکر
او ادامه داد: این مدیومهای تصویری، چندان احتیاجی به تفکر ندارد و تمایل مردم به عدم تفکر و پذیرش است. معمولا مردم به دنبال چیزهایی هستند که بسیار راحت باشد و نیازی به تفکر نداشته باشد. در قرون هجدهم و نوزدهم مردم برای سرگرمی به سراغ ادبیات میرفتند و ترجیح میدادند روایتی بخوانند. اما کسانی که امروزه به سمت رمان میروند، کسانی هستند که نه به خاطر سرگرمی، بلکه نیاز به تفکر را در خود احساس میکنند. آنها میخواهند که از سطح زندگی، فراتر روند.
این نویسنده با اشاره به اینکه در دورههای گذشته، نویسندگان خود را ملزم میکردند که کارهای حجیم بنویسند؛ بیان کرد: برخی کارهای کلاسیک، مثل آثار بالزاک را میتوان به یک سوم حجم فعلیاش تبدیل کرد. بسیاری از بخشهای آثار این دوره، بیهودهنویسی و در واقع آب بستن است. آن زمان نویسندگان صفحهای پول میگرفتند. بهطور مثال «پیتر فالکر «نویسندهایست که رمان «محاکمه»ی کافکا را در پنجاه صفحه مینویسند و منتشر میکند.
قدمی دراین باره که چرا در این سالها بیشتر به سمت داستان کوتاه و بلند رفتهایم؛ گفت: یکی از مهمترین دلایل، این است که در این دوره دیگر رمان، تنها وسیلهٔ سرگرمی نیست و نویسنده نیاز به صفحه پرکردن ندارد. بسیاری از کتابهای گذشته میتوانستند در نصف حجم خود منتشر شوند. این کتابها بسیار ملالآور است، چراکه یک ایده، بدون وجود تفکری پشت آن، به شکل ملالآوری در این آثار تکرار شده است.
نگارش رمان نیازمند تفکر است/ نویسنده ایرانی از نداشتن تفکر رنج میبرد
وی ادامه داد: بسیاری از آثار حجیم را میتوان به راحتی در هشتاد صفحه نوشت. البته این مسئله بخش منفیای هم دارد. امروزه میبینیم که نویسندگان در ایران به سمت نگارش داستان کوتاه گرایش دارند. نوشتن رمان نیاز به تفکر دارد که متأسفانه نویسندگان ایرانی فاقد آن هستند. برخی نویسندگان یرانی درکی از جهان پیچیدهٔ امروز ندارند. داستان کوتاههایی که منتشر میشوند در واقع یادداشتهایی هستند که به درد وبلاگنویسی میخورند.
مترجم «ولگردهای دارما» با تاکید بر این موضوع که نویسندگان ایرانی از نداشتن تفکر رنج میبرند؛ اظهار داشت: ایرادی که این روزها بر آثار ایرانی گرفته میشود این است که چرا نویسندههای ایرانی نمیتوانند رمانهای قطور بنویسند که به نظر من آب بستن و مهملگویی است. چه رمان کوتاه و چه رمان بلند، اگر دارای تفکر نباشد، مهملگویی است.
قدمی افزود: تفکر این نیست که زیر سایهٔ درختی بنشینیم و منتظرش باشیم! شما نمیتوانید از نویسندهای که انشای زبان فارسی را درست نمینویسد، انتظار تفکر داشته باشید.
وقتی اقتصاد سالم نیست، آثار خوبی منتشر نمیشود
این نویسنده همچنین در اشاره به نقش دولت بیان کرد: نقش دولت در این بین غیرمستقیم است. در وهلهٔ اول دولت باید رابطهٔ مستقیم خود با ادبیات را قطع کند. اما در بخش آموزش عمومی و اقتصاد دست به عمل عمل بزند. وقتی اقتصاد سالمی نداشته باشیم؛ نمیتوانیم انتظار داشته باشیم آثار خوب منتشر شوند. ما انتظار نداریم کارگری که ماهی هشتصد هزار تومان در ماه حقوق میگیرد، دغدغهٔ تفکر داشته باشد.
وی افزود: درصد بالایی از جمعیت ایران دچار مشکلات مالی هستند. مردم برای پرورش روح و تفکر خود باید وقت داشته باشند. وقتی جامعه را دچار یک بحران اقتصادی کردهایم، مردم مدام باید کار کنند تا بتوانند هزینههای اولیهٔ زندگی خود، مانند خوراک و پوشاک را تأمین کنند. وقتی تن انسان در عذاب باشد، ادبیات و هنر، جایگاه خود را از دست میدهند.
قدمی در اشاره به دورههای مختلف که وضعیت اقتصادی مردم متفاوت بود؛ گفت: مثلاً در دورهٔ آقای خاتمی که اقتصاد خوبی داشتیم، تیراژ کتابها حداقل سه هزار نسخه بود اما در دورهٔ احمدینژاد این تعداد رسید به سیصد نسخه و این اتفاق برای ناشران تراز اول بهوجود آمد. پس میبینیم که تفکر، رابطهٔ مستقیمی با اقتصاد دارد. وقتی اقتصاد بد میشود؛ تفکر هم تعطیل میشود.
نیاز به بازبینی اساسی در نظام آموزشی داریم
او ادامه داد: در مدارس امریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی، یک واحد درسی دارند که باید کتابی را بخوانند و دربارهٔ آن حرف بزنند. ولی ما در ایران چنین چیزی نداریم. ما در مدرسه ادبیاتی به بچهها درس میدهیم که هیچ جذابیتی ندارد. باید بچهها را با ادبیات مدرن آشنا کنیم. خواندن ادبیات سنتی جذاب هست، اما در مرحلهٔ دوم قرار میگیرد. چرا دانشآموز باید مجبور باشد که تنها ادبیات سنتی را بخواند؟ ارتباط این ادبیات، با زندگی امروز چقدر نزدیک است؟
این نویسنده در رابطه با آموزش ادبیات معاصر در مدارس نیز بیان کرد: در بحث ادبیات معاصر، آدمهایی را مطرح میکنیم که به راستی شوخی هستند! کسانی که اگر به خاطر کتابهای درسی نبود، هرگز نامشان شنیده نمیشد و کسی آنها را نمیشناخت. به همین دلایل است که وقتی میگوییم ادبیات؛ چیزهای عجیب و غریبی در ذهن بچههای ما شکل میگیرد.
قدمی ادامه داد: دولت برای بهبود نقش ادبیات، باید اقتصاد را درست و سیستم آموزشی را یک بازبینی اساسی کند و در این زمینه، با آدمهایی مشورت کند که اهل تفکرند. آدمهایی که ارتباطشان با دنیای مدرن قطع شده، نباید در تألیف کتاب درسی نقش داشته باشند.