ترجمه، محدودیت نیست، امکانی وسیع است
خواندن شعر در زبان مبداء ایدهآل است ولی همیشه امکان پذیر نیست و ما بسیاری از شعرها را بعد از ترجمه به انگلیسی میخوانیم. پس ترجمه یک امکان وسیع است نه صرفاً محدودیت.
محمد آزرم در گفتگو با خبرنگار ایلنا؛ در پاسخ به این سوال که شعر بهطور کلی ترجمهپذیر است یا خیر، بیان کرد: بله. ترجمهپذیر است اما باید توجه داشت که ویژگیهای زبان مبدا؛ فرهنگی که شعر از آن برخاسته و فرم شعری که قرار است ترجمه شود در زبان مقصد یکسر چیز دیگریست.
او ادامه داد: ترجمه باید انتقال و اجرا یک شعر از زبان مبدا به زبان مقصد باشد. کارِ شعر گفتن چیزی نیست که در ترجمه صرفاً با انتقال معنی سر و کار داشته باشیم؛ کارِ شعر ساختن جهانی زبانی با معناهای متکثر است که چگونگی این ساختن باید در زبان مقصد هم اجرا شود؛ پس لازم است مترجم خلاقیت داشته باشد تا به رفتارهای زبانی اثر شکل دهد.
این مترجم با اشاره به اینکه در ترجمهی شعر کلاسیک باید فضا و زمان نوشتن شعر هم القاء شود که استفاده از قالبهای کلاسیک، تمهید مناسبیست، بیان کرد: در نهایت هر ترجمهای از شعر به توفیق شعر شدنش در زبان مقصد بستگی دارد؛ اینکه باور کنیم در حال خواندن شعر هستیم. خب از این منظر ترجمه هر شعری مرارتهای خودش را دارد و بسیاری از ترجمهها هرگز چنین توفیقی کسب نمیکنند.
وی همچنین دربارهی وزن شعر افزود: برای ترجمه وزن شعر اگر امکانپذیر باشد باید وزنی نزدیک به آن در زبان مقصد انتخاب کرد وگرنه وزن شعرهای کلاسیک در زبانهای مختلف که متناظر نیست. در شعرهای کلاسیک قالب موزون بخشی از شعریت است، پس باید جایگزینی برای آن در زبان مقصد انتخاب کرد یا حتی ساخت.
آزرم با اشاره به اینکه شعر هنری جهانیست که از زبانی به زبان دیگر دگرگون میشود، اظهار داشت: خواندن شعر در زبان مبداء ایدهآل است ولی همیشه امکانپذیر نیست و ما بسیاری از شعرها را بعد از ترجمه به انگلیسی میخوانیم. پس ترجمه یک امکان وسیع است نه صرفاً محدودیت.
او همچنین با بیان اینکه ترجمه شعر؛ نثر داستانی یا متون فلسفی همه نیازمند تخصص مترجم در آن حوزه است؛ این نکتهای است که علاوه بر دانستن زبان مبدا و مقصد نباید فراموش شود، گفت: برای ترجمه شعر، آشنایی به شعر کافی نیست؛ مهارت و خلاقیت هم لازم است تا به جای ترجمهای معمولی با شعر مواجه شویم.
آزرم ادامه داد: سالهاست شارحان فلسفه دارند شعر ترجمه میکنند ولی به فارسی شعری شکل نمیگیرد. مترجمانی هم بودهاند که مقالات فلسفی را ترجمه کردهاند اما حاصل کار نامطلوب بوده است. در شعرهای ترجمه شده با زبان مترجم سر و کار داریم نه زبان شاعری که شعر را در زبان مبداء نوشته است، پس اگر مترجم، شاعر باشد به احتمال زیاد لحن خودش را به ترجمه شعر سرایت میدهد، مثل شاملو که زبان شعری خودش را به ترجمه تسلط میداد.
این مترجم در پایان سخنان خود بیان کرد: مطلوب این است که تعادلی در این زمینه رعایت شود گرچه دشوار است. به هرحال اگر مترجم مهارت و خلاقیت شعر ندارد میتواند با شاعری که چنین توانمندای دارد همکاری کند.