خبرهایی از شمال در یک داستان با تم تاریخی

به گزارش خبرنگار ایلنا: رمان «خبرها همیشه از شمال می‌رسد» که به دوره‌ی قبل از انقلاب برمی‌گردد، داستان زندگی بچه‌ای است که پدری ماهیگیرش به دریا می‌رود و دیگر بازنمی‌گردد. در طول داستان سرگذشت این بچه از پنج سالگی تا چهل وچند سالگی نوشته شده است و همچنین تمام سختی‌هایی که کشیده در طول داستان آمده است.

سطر زیرگزیده‌ای از این داستان است:

پنج ساله بودم که ساز یتیمی برایمان غمگنانه کوک شد. پدرم صیاد بود و اهل رفاقت با دریا. به درخت احترام می‌گذاشت و آغوشش همیشه آغشته بود به عطر خزر. در غروبی زمستانی که به دنبال روزی به دریا رفته بود، دیگر بازنگشت. مادر، تا سالیانی دراز هر روز به انتظارش چشم به دریا دوخت و ترانه‌های محلی زمزمه کرد. رسول برادر بزرگم آن شب دیوانه وار کنار ساحل، فریادکشان اشک می‌ریخت و من در ناباوری نگاهش می‌کردم. بغض، راه گلویم را هر دم می‌فشرد. گویی تا آن شب، هیچ‌گاه بدین گونه رنج ندیده بود.

کتاب خبر‌ها همیشه از شمال می‌رسد نوشتهٔ هادی پارت در۴۰۰ صفحه با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه وبه قیمت ۱۶۵۰۰ تومان توسط نشر بوتیمار وارد بازار کتاب شد.