«بوف کور» نبود «ملکوت» نمونه نداشت/پایهگذار رئالیسم جادویی در ایران
احمد ابومحبوب معتقد است: بهرام صادقی در داستانهایش مسائل عمیق را با بیانی ساده تحلیل میکند. او در عمق تحلیل خود به یک نوع سرگشتگی و گمگشتی میرسد. این گمگشتگی در اثر تحمیلهای قدرت بر انسان وارد شده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ بهرام صادقی، نویسنده داستان کوتاه و از مهمترین چهرههای جُنگ اصفهان بود. از وی یک مجموعه داستان کوتاه به نام سنگر و قمقمههای خالی و همچنین یک داستان بلند به نام ملکوت باقیمانده است.
بهرام صادقی در ۱۵ دی ۱۳۱۵ در نجفآباد به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در دبستان دهقان نجفآباد گذراند و سپس به همراه خانواده به اصفهان نقل مکان کرد و در دبیرستان ادب اصفهان مشغول به تحصیل شد. در آنجا بود که با افرادی چون منوچهر بدیعی، محمد حقوقی و رامین فرزاد و ایرج باقرپور آشنا شد و به تدریج توانست برخی از اشعارش را در مجلات به چاپ برساند.
در سال ۱۳۳۴ و پس از قبولی در رشته پزشکی دانشگاه تهران، اصفهان را ترک کرد و مقیم تهران شد. از بیست سالگی همزمان با تحصیل در رشتهٔ پزشکی، داستانهایش را در مجلات ادبی به چاپ میرساند. وی پس از سی سالگی کمتر مینوشت. اولین داستان کوتاهاش وقتی بیست سال سن داشت منتشر شد و «ملکوت»، تنها داستان بلندش، را در بیست و پنج سالگی منتشر کرد.
برخی منتقدان ملکوت را با رمان بوف کور صادق هدایت مقایسه میکنند. مجموعه داستان «سنگر و قمقمههای خالی»، داستان بلند «ملکوت» و چند داستان کوتاه پراکنده، کل آثار او را تشکیل میدهند. همین دو کتاب چاپ شده آنقدر بود تا او را از بزرگترین داستاننویسان معاصر ایران و صاحب سبکی پیشرو بدانند.
بهرام صادقی در شامگاه دوازدهم آذر ۱۳۶۳ به دلیل ایست قلبی در منزلش در تهران درگذشت.
با احمد ابومحبوب (استاد دانشگاه و نویسنده) که مقالههایی نیز در تحلیل آثار بهرام صادقی نوشته است، گفتگویی داشتیم که در زیر میخوانید:
بهرام صادقی رئالیسم جادویی را پایهگذاری کرد
ابومحبوب در پاسخ به این سوال که فضاهای سیاسی و اجتماعی در آثار بهرام صادقی، چگونه نمود پیدا کردهاند، گفت: بهرام صادقی در سالهای زندگیاش دید اجتماعی و سیاسی خود را بخصوص در مجموعهی «سنگر و قمقمههای خالی» نشان داد است. او در داستانهایش دید تاریخی، سیاسی و اجتماعی دارد که پس از کودتای 28 مرداد این نگاه پررنگتر شدهاست. بهرام صادقی در مجموعهی «سنگرها و قمقمههای خالی» مسائل سیاسی، اجتماعی و برداشت انسانی خود را به صورت نمادین نشان میدهد.
وی با اشاره به اینکه داستانهای صادقی بسته نیست و در واقع یک متن باز است، افزود: او در داستانهایش تعبیرها و تفسیرهای مختلفی دارد رد پای نگرشهای طنزآلودش نسبت به امور سیاسی را به راحتی میتوان در کارهایش مشاهده کرد. او با دیدی طنزآلود و سمبلیک با مسائل برخورد میکند. در رمان ملکوت نشان میدهد که از شیوه سورئالیستی پیروی میکند و همین اتفاق را در داستانهای کوتاه او نیز شاهد هستیم. این روشی است که بهرام صادقی از آن استفاده کرد که بعدها به ادبیات جادویی معروف شد.
ابومحبوب در اشاره به تکنیکهای صادقی بیان کرد: تکنیک داستانهای صادقی از لحاظ زمانی خطی نیست. اغلب نویسندههای جنگ اصفهان مثل هوشنگ گلشیری این کار را انجام میدادند اما چند مسئله بهرام صادقی را از دیگر نویسندگان همعصر خود جدا میکند. یکی دید و نگرش او به زندگی است که به شکلی طنزآلود نگاه میکند. حتی شیوه نگارش و سبک جملهبندی او نیز ویژگیهای خاصی دارد که در دیگران این ویژگیها را نمیبینیم.
صادقی جریانی نوین ایجاد کرد
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه آثار بهرام صادقی در عین سادگی از درون مایهی عمیق برخودار است، گفت: آثار بهرام صادقی محتوای عمیقی دارد و دارای بیانهای پارادوکسی است و حوادثی را در فضای طنزآلود میسازد و از دیدگاه امانیستی به مسائل سیاسی و اجتماعی نگاه میکند. در واقع آثار او شعاری نیستند بلکه تحلیلی است. صادقی در داستانهایش مسائل عمیق را با بیانی ساده تحلیل میکند. او در عمق تحلیل خود به یک نوع سرگشتگی و گمگشتی میرسد. این گمگشتگی در اثر تحمیلهای قدرت بر انسان وارد شده است. صادقی این تحمیل را در یک داستان کوتاه و حادثهای معمولی نشان میدهد.
وی با بیان اینکه بهرام صادقی آثار زیادی ندارد اما همان تعداد کم چیرهدستی او را نشان میدهد، اظهار داشت: بهرام صادقی نگاه طنزآلود به زندگی را شاید از صادق هدایت گرفته باشد و همچنین شیوه بوف کوری را تقلید کردهاست. رمان ملکوت بسیار عمیق است و به مسائل هستیشناسی و چگونگی آفرینش انسان میپردازد. همچنین داستان سنگر و قمقمههای خالی مجموعهای از چند داستان کوتاه است در واقع ساختار داستاننویسی بادیگر نویسندگان همعصر خویش متفاوت است.
ابومحموب با اشاره به اینکه ساختار داستاننویسی صادقی در زمان خودش بسیار تازه و مبتکرانه بوده است، گفت: در ساختار داستانهایش تحقیقات خوبی انجام شده است و همچنین میتوان پایاننامههای مفیدی بر آن نوشت. به نظر من در تحلیلآثار بهرام صادقی کارهای متعددی شده و البته هنوز هم جای کار دارد به خصوص از دیدگاههای روانشناسی، فلسفی، زبانشناسی و انسانشناسی میتوان به آثار او نگاه کرد. وقتی با دانش روز آشنا باشیم میتوانیم با دیدگاههای فلسفی ، روانشناختی و نقد ساختارگرایانه آثار او را تحلیل و بررسی کنیم. من در مقالههایی که در نشریهی رودکی منتشر شده بود از دیدگاه اومانیستی به رمان ملوکت نگاه کردم و نشان دادم که همین یک رمان را میتوان از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار گیرد. ملکوت رمانی بسیار عمیق است با چهار شخصیت که انگار همگی یکی هستند این چهار نفر در واقع چهار جنبه و چهار سوی انسان هستند. در واقع نوعی نگرش انسانشناسانه بر رمان حاکم است و همچنین دارای یک جنبهی سمبلیک است. در مجموعهی سنگر و قمقههای خالی، نگاه تاریخی و انسانگرایانهی او را شاهدیم. ما در و اقع برای تحلیل آثا راو نیاز به دانشهای نقادانه داریم.
او درپاسخ به این سوال که بهرام صادقی از چه کسانی تاثیر پذیرفته است، بیان کرد: تاثیر داستایوفسکی و گرایشهای او را در آثار صادقی شاهد هستیم. او از نویسندگان روس که نویسندگانی بسیار نیرومندی در سراسر جهان هستند، تاثیر گرفته است. البته شکل داستاننویسی صادقی به «گراهام گرین» بسیار نزدیک است چراکه گرین نویسندهای است که ساختار معمایی در آثارش به کار میبرد و این شکل معمایی و پیجیدهنگریِ مفاهیم را در آثار صادقی نیز شاهد هستیم.
مسئولان آدمهای کوچک را به جهان معرفی میکنند
این استاد دانشگاه با بیان اینکه خیلیها از بهرام صادقی تقلید کردهاند اما موفق نبودهاند، گفت: بهرام صادقی یک جریان داستاننویسی با ساختار پیجیده و معماگونه را ایجاد کرد که در نسلهای بعدِ داستاننویسانی که امروز از تکنیکهای پستمدرن استفاده میکنند، تاثیرگذار بوده است. در واقع او جریانی ایجاد کرد که این جریان در نویسندگان نسلهای بعد ادامه پیدا کرد.
ابومحبوب؛ رمان ملکوت و بوف کور را از مهمترین آثار معاصر ایرانی میداند و معتقد است: اگر بوف کور نبود ملکوت نمونه نداشت.
او در این باره گفت: این دو اثر شایسته شهرتی جهانی دارند ملکوت به خاطر دید فلسفی، انسانشناختی، آفرینش انسان و تفسیر فلسفه اسلامی بسیار در خور تعامل است. این رمان نشان میدهد که زندگی همان مرگ است. اندیشههای عمیقی در ملکوت مطرح میشود که آن را در بسیاری از رمانهایی که به عنوان ادبیات ایران به جهان عرضه میشود نمیبینیم. متاسفانه مسئولینی که موظفند آثار ایرانی را به جهان معرفی کنند به سراغ ادبیات دستهی صدم میروند این همان کاری است که شوروی سوسیالیستی درباره نویسندگان خود انجام میداد در آن زمان دولت شوروی کاری کرد که صدای ادبیات روس به جهان نرسد.
وی افزود: کدام نویسندههای روس بعد از انقلاب اکتبر وجود دارند که جهانی شدهباشند؟ کدام نویسنده را سراغ دارید که محصول جنبش سوسیالیستی شوروی باشد؟ این اتفاق باعث شد هنر روسیه دچار ضعف شود. امروز داستاننویسان روس حرفی برای گفتن ندارند روزی امثال تولستوی را داشت که بینظیر بودند اما امروز چیز قابل طرحی ندارد.
ابومحبوب در پایان با اشاره به اینکه ما در ادبیات افرادبزرگی داریم، بیان کرد: اگر میخواهیم ادبیات خود را حفظ کنیم و از نابودی آن جلوگیری کنیم باید انسانهای بزرگ را به جهان معرفی کنیم نه کوچکها را.