عرصه بر ادبیات تنگتر میشود/ شعر و داستان سلاخی میشوند
بحث حذف داستان و شعر از جایزهی کتاب سال و واگذاری کاملِ آن به جشنواره شعر فجر و جایزهی جلال، نظرات مخالف و موافق زیادی را در این مدت به همراه داشته است. حذف این بخش از بزرگترین رویداد فرهنگی کشور جای تأمل دارد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، گاهی نظراتی از سوی مقامات دولتی و حکومتی ارایه میشود که میتواند تعجببرانگیز باشد و بیتوجهی مسئولان به کتاب و ادبیات را بیش از پیش آشکار کند. بحث حذف بخش شعر و داستان از جایزهی کتاب سال جمهوری اسلامی و واگذاری کاملِ آن به جایزهی جلال و جشنواره شعر فجر، یکی از همین تصمیماتیست که نشان میدهد جایگاه ادبیات از نظر مسئولان و تصمیمگیرندهها کجاست!
جشنواره شعر فجر با جایزه کتاب سال برابری نمیکند
جایزهی کتاب سالِ جمهوری اسلامی هر ساله در بهمن ماه، توسط خانه کتاب ایران و با تأیید نهایی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به نویسندگان برگزیده در بخشهای کلیات، فلسفه اسلامی، فلسفه غرب، دین، علوم اجتماعی، زبان، علوم کاربردی، هنر، ادبیات و تاریخ اعطا میشود. این جایزه بهرغم دولتی بودن، یکی از بزرگترین رویدادهای فرهنگی کشور است.
مسئولان در دورهی برگزاری جایزهی کتاب سال، سخن از ظرفیتهای این جایزه میزنند. سوال اینجاست که این ظرفیتها چیست و کدام است؟ آیا ظرفیت به این معناست که بزرگترین و مهمترین حوزهی فرهنگ، یعنی ادبیات از این جایزه حذف شود؟ بدون وجود کتابهای حوزهی ادبیات، جایزهی کتاب سال به کجا میرود؟
طبق گفتههای مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، قرار است بخش داستان به جایزهی جلال و بخش شعر به جشنوارهی شعر فجر واگذار شود. این در حالی است که ایرادات و انتقادهای زیادی به برگزاری این جشنوارهها وارد است. بسیاری از شاعران مطرح و صاحبنام؛ جشنوارهی شعر فجر را به رسمیت نمیشناسند و به داوریهای جناحبندی شده و سیاستهای کلی این جشنواره انتقاد دارند. در واقع نمیتوان جشنوارهی فجر را یک رویداد مهم فرهنگی در حوزهی شعر به حساب آورد. این مسئله با جشنوارهی فیلم و البته تئاتر متفاوت است.
چیزی که در این سالها دیدیم؛ این بود که جشنواره شعر فجر به صورت نمادین برگزار شده و آثاری که به جشنواره رسیده و برگزیده شدهاند را نمیتوان حتی در دستهی سوم اشعار به حساب آورد. این جشنواره هم مانند بسیاری از رویدادهایی که نام فرهنگی را با خود به یدک میکشند، بدون هیچگونه دستآورد خاصی برگزار میشود و معمولاً آثاری که برگزیده میشوند، به گفته بخش زیادی از اهل کتاب و کارشناسان حوزه ادبیات؛ شایستگیِ لازم را ندارند.
در این میان دیگر شاعران میتوانند امیدوار باشند شاید اثرشان بتواند در جایزهی کتاب سال موفقیتی به دست آورد. البته که به دلیل دولتی بودن جایزهی کتاب سال، به آن نیز انتقادها و ایرادهایی وارد است اما نمیتوان مهم بودن آن و سهمی که میتواند در معرفی نویسندگان و کتابها داشته باشد را نادیده گرفت.
از طرفی جایزهی جلال هم با فراز و فرودهای زیادی همراه است. نقدهایی که از منظر داوری به این جایزه وارد است به کنار؛ همین مسئلهی شناور بودن سکهها خود بحث مفصلی است. درست است که آییننامهی جایزهی کتاب سال و جایزهی جلال آل احمد به هم شبیه هستند اما الزماً به معنای این نیست که بتوان این دو جایزه را با هم یکی دانست و بخش داستان را از جایزهی کتاب سال حذف کرد.
مسئولان از مقیاس پدیدهها درک درستی ندارند
کاوه فولادینسب( نویسنده، منتقد و مترجم) با اشاره به همین آییننامه میگوید: شباهت اساسنامهها و معیارها و ضوابط این جایزهها با هم باعث میشود که در ظاهر به نظر برسد آقایانی که میگویند اینها به هم شبیه هستند، حق داشته باشند. اما مسئولان وقتی به چنین ایرادی برمیخورند به جای حذف آن باید به سراغ اصلاح بروند. جایزهی جلال و جشنوارهی فجر و حضور دو بخش شعر و داستان در جایزهی کتاب سال از نظر آقایان موازیکاری تلقی میشود. اینجا بهجای نگاه حذفی، باید نگاه اصلاحی داشته باشند. علیرغم همهی انتقادهایی که به بسیاری از آنها وارد است، در همه جای دنیا جوایز دولتی وجود دارند و از اعتبار برخوردارند فارغ از اینکه دولتها چه سیاستهایی دارند. کتاب سال جمهوری اسلامی هم یک جایزهی دولتی است که البته مقیاس این جایزهها با هم متفاوت است.
او ادامه میدهد: مسئلهای که در جداسازی مطرح میشود، این است که در اساسنامههای جایزهی جلال و کتاب سال چند نکته وجود دارد. شاید این کار در ظاهر موجه به نظر برسد چون در جایزهی کتاب سال و جایزهی جلال، معاون فرهنگی ارشاد، نقش کلیدی را ایفا میکند و اساسنامههای این دو جایزه بسیار شبیه به هم هستند، اما شکل و تعریف هیئت امنا و هیئت علمی از بیرون، یک چیز کاملا متفاوت است اما در عمل این دو جایزه همپوشانی دارند.
این منتقد با اشاره به اینکه نگاه حذفی غلط است؛ میافزاید: مثل این است که یکی از آقایان بگوید، چون وزرات ارشاد یک شهرستان، جایزهای برای داستاننویسی یا شعر برگزار میکند، دیگر نیازی نیست که آن کتاب در جشنوارهی کتاب سال یا جایزهی جلال و شعر فجر شرکت داده شود. این نشان دهندهی عدم درک، از مقیاس پدیدههاست.
از سوی دیگر محمدعلی مهدوی راد (دبیر جایزهی کتاب سال) از حذف این دو بخش از جایزهی کتاب سال استقبال میکند و معتقد است که اتفاق خوبی است و نیازی نیست که یک کتاب دوبار بررسی شود و دوبار جایزه بگیرد.
اقتصاد مقاومتی با حذف ادبیات از جایزه کتاب سال!
البته در این بین بحث منابع مالی هم که باعث شناور شدن سکههای جایزه جلال شده نیز مطرح است و مجید غلامی جلیسه (رییس خانه کتاب) در اینباره میگوید: جایزه کتاب سال، جشنواره شعر فجر و جایزهی جلال هرسه متعلق به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هستند. اگر با نگاهی دقیقتر به موضوع نگاه کنیم اتفاق خوبی است چراکه بودجهی دولتی یک جا هزینه میشود. وقتی یکبار کتابها را در کتاب سال داوری کنیم و یکبار در جشنواره شعر فجر و جایزهی جلال، نیاز به صرف هزینهی بیشتری است. ما نمیتوانیم از یک سمت، دم از اقتصاد مقاومتی بزنیم و از طرفی دیگر ریخت و پاش داشته باشیم. بحث اصلی این است که همهی این جایزهها از سوی یک معاونت برگزار میشود. وقتی جوایز یکسان و موضوعات نیز یکسان است، چرا وزارت ارشاد باید دوبار جایزه بدهد؟!
در خصوص گفتهی جلیسه، شاید بد نباشد به وضعیت سینما و بودجههای هنگفتی که برای آن هزینه میشود و جشنوارههای متعددی که در طول سال با هزینههای مختلف برگزار میشود؛ اشاره کنیم. اگر در حذف بخش شعر و داستان از جایزهی کتاب سال، مباحث مالی مطرح باشد، آیا واقعاً نمیتوان جلوی بسیاری دیگر از ریخت و پاشهایی را که در فضای فرهنگی، به نام فرهنگ و با اهداف دیگری انجام میشود را گرفت؟ آیا اقتصاد مقاومتی به این معناست که آب را روی لاغرترین ریشههای فرهنگ ببندیم؟
ادبیات فارسی، روزهای خوبی را پشت سر نگذاشته و بیتوجهی مسئولان در این سالها و حذف ادبیات راستین از صداوسیما و معرفی کتابهای دسته پایین به عنوان ادبیات شاخص ایران، این حوزهی گسترده که ستون اصلی فرهنگ به شمار میآید را به ادبیاتی کم مایه، بی رنگ و رو و خالی از هرگونه خلاقیت بدل کرده است.
آیا وجود یک کتاب، در دو جایزهی ادبی که از نظر مقیاس، ظرفیت و ارزش با هم تفاوت دارند، آنقدر برای دولت هزینهبر است که آن را از کتاب سال حذف و به یک جشنواره و جایزه محدود کنند؟ گویی عزمی پشت پرده برای کمرنگ کردن ادبیات راستین و بستن دست نویسندهها در بسیاری از برههها تمام تلاش خود را بهکار بسته است. در دولت قبل شاهد اتفاقات ناگواری بودیم و فشاری که به نویسندگان و اهل قلم وارد شد بسیار دردناک بود. امید بر این بود که دولت اعتدال، ادبیاتِ راستین را جدی بگیرد، از میزان فشار بکاهد و روی ادبیات سرمایهگذاری کند. اما متأسفانه این اتفاق نیفتاد. همین کمتوجهیها و جدی نگرفتنها باعث شده بسیاری از نویسندهها و شاعران به نام کشور، جشنوارهها و جایزههای دولتی را به کل قبول نداشته باشند. در این میان محمد آزرم نیز معتقد است که وجود کتاب شعر در جشنواره کتاب سال، یا واگذاری آن به جشنواره شعر فجر، تفاوت چندانی ندارد چراکه به طور کلی نگاه دولتی به شعر و داستان نگاه نادرستی است.
آزرم میگوید: جایزهی کتاب سال هم تا امروز، مثل جشنواره شعر فجر کارشناس و داور صاحب صلاحیت برای انتخاب شعر نداشته است و داوران هنوز درک درستی از زیبایی شناسی شعر امروز ندارند.
وی همچنین در اشاره به بحث مالیِ این جایزهها ادامه میدهد: راهحل مساله این است که بخش خصوصی به عنوان حامی فرهنگی شعر و داستان وارد عمل شود و در عوض این حمایت فرهنگی، از مالیاتی که باید پرداخت کند کاسته شود اما مساله دیگر قضاوت نسبت به شعر و داستان است که باید از نگاه دولتی مصون باشد و فقط هم به عهده کارشناسان و منتقدان ادبی آگاه باشد.
جشنواره شعر فجر مستقل نیست
فولادینسب که این تصمیم را بیتوجهیِ دولت به ادبیات میداند و میگوید: احساس میکنم بیتوجهی ویژهای در قبال شعر و داستان رخ میدهد. در دورههای قبل، فشارهای زیادی را از جانب دولت احساس میکردیم اما فکر نمیکردیم که در دولت جدید هم این روند ادامه داشته باشد.
فریبا خادمی (نویسنده) نیز نظرش در این باره منفی است و جداسازی بخش شعر و داستان را از جایزهی کتاب سال، اتفاق خندهداری قلمداد میکند و میگوید: نمیدانم چرا و با چه کیفیت و انگیزهای این کار انجام شده است. قطعاً انگیزهای پشت آن نبوده و تنها به این خاطر است که کتاب دیده نمیشود و بانی ندارد اما در جشنوارهها قشربندی میشود و لابی فرمی به وجود میآید. باتوجه به اینکه جایزهی کتاب سال تا حدی وجهی بینالمللی دارد، بخش ادبیات را از آن حذف کردهاند. حتماً فکر میکنند نیازی به ادبیات نیست، همانطور که معتقدند نیازی به تئاتر نیست!
در این بین هستند صاحبقلمهایی که جدایی شعر و داستان را از جایزهی کتاب سال مفید میدانند اما واگذاری آن به جایزهی جلال و جشنواره شعر فجر را کار نادرستی میدانند. اکبر اکسیر در این باره میگوید: من با جدا شدن این دو بخش موافق هستم اما نه اینکه ادارهی آن توسط وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی یا نهادی دولتی باشد، بلکه باید برگزارکنندگان آن صاحبان اصلی شعر و داستان باشند.
او ادامه میدهد: به نظر من شعر باید به صورت سازمانی و نهادی، در یک برنامهی جدا، توسط خودِ شاعران بررسی شود. در جشنواره شعر فجر شاهد یک سری اعمال سلیقه بودیم. متأسفانه این جشنواره هم نتوانست استقلال خود را نشان دهد. امیدوارم برای شعر جایزهی خاصی وجود داشته باشد. کارِ شعر را به شاعران و کارِ داستان را به داستاننویسان بسپارند.
تخصصی کردن ادبیات یا کمرنگ کردن آن؟
مدیرعامل خانهی کتاب این جداسازی را میمون و مبارک میداند و معتقد است: با این اتفاق نگاه حرفهایتری به ادبیات شکل میگیرد. امروزه دنیا به سمت تخصصی شدن پیش میرود، بنابراین جدا سازی و تخصصیتر شدن باعث میشود که شعر و ادبیات ما جایگاه خودش را پیدا کند. به جهت تخصصیتر و علمیتر شدن جایزهی کتاب سال، بحث ادبیات خلاق کمتر مورد توجه قرار گرفته و در بسیاری از دورهها در حوزهی ادبیات برگزیده نداشتیم. این ساز و کار باعث میشود نکات مثبت این حوزه از هم تفکیک شوند.
وی با اشاره به جشنواره شعر فجر بیان میکند: خوشبختانه جشنواره شعر فجر هم کتاب محور شده و تصمیم بر این شد که بخش شعر کتاب سال هم به جشنواره شعر فجر منتقل شود و این جشنواره به طور تخصصیتر به بررسی کتابها بپردازد. درست است که جایزهی کتاب سال از نظر کیفیت و قدمت دارای ارزش بیشتری است اما باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که این جایزه هم از ابتدا به این شکل نبوده و در طول زمان بر ارزش آن افزوده شده.
سوال اینجاست که ظرفیتهای جشنواره شعر فجر به چه میزان است و شاعران چقدر به سیاستگذاریها و داوری این جشنواره اعتماد دارند؟
فولادینسب با اشاره به نقش کلیدی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشادِ وقت در برگزاری این جوایز میگوید: معاون فرهنگی ارشادِ وقت، نقش مهم و کلیدی در برگزاری این جوایز ایفا میکند و درکِ موازیکاری به ظاهر درست است اما حذف آن به هیچ عنوان کار درستی نیست. ما یک جشنواره فیلم فجر داریم که مثل چتر آثار را تحت پوشش قرار میدهد و ارزیابی میکند. در کنار جشنوارهی فیلم فجر، ما جشنوارهی فیلم رشد، جشنوارهی فیلم دفاع مقدس و... را داریم که هرکدام توسط نهادهای دولتی و حکومتی ساماندهی میشوند اما چون اساسنامههای آن باهم متفاوت است، کسی فکر نمیکند که در اینجا موازیکاری صورت گرفته باشد.
او ادامه میدهد: اگر این موضوع تیترِ یک خبر باشد، دوستانِ خارجیِ ما، داستاننویسان و شاعران در سراسر دنیا که ما گاهی آثار آنان را ترجمه میکنیم یا با آنها دوستی داریم، چه فکر میکنند؟ دیدن این تیتر که تصمیم مدیران ارشاد این است که در جایزهی رسمی جمهوری اسلامی آثار شعر و داستان مستقل را کنار بگذارد، بسیار بد است هم برای بخش رسمی و دولتی و هم برای بخش خصوصی و نویسندگان و شاعران ما که در مقابل این مسئله سکوت میکنند و تنها نظارهگرند.
جای تعجب نیست که اهل قلم در این مورد سکوت کنند چراکه تاکنون آنچنان که باید به خواستهی این قشر توجهی نشده و آنها سعی میکنند خود را از این سیاستبازیها کنار بکشند و در خلوت خود کار کنند.
به هر روی داستان غمانگیزی است نگاه سرد و یخ بستهی دولت بر ادبیات. این نگاه ادبیات پژمرده و رو به مرگی را پدید آورده که در پشت ویترینهای خاک گرفتهی کتابفروشیها شاهدش هستیم. امید است مسئولان تصمیمی بگیرند که بتواند اندک امیدی در رگهای خشک ادبیات این مرز و بوم جاری کند...