حنایی که میان رنگها بسته شد
برای نخستین بار؛ مراسم عروسی یک زوج لر همراه با آیین و سنتهای عشایر در گالری آسمان برگزار شد.
آغاز آشنایی شایان و معصومه
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ بعدازظهری بود و معصومه برای آوردن آب؛ لبِ چشمه رفت که پسرِ قصه دیدش و یک دل نه که صد دل عاشق شد. پسر از خواهرش که همراهیاش میکرد؛ پرسید: این دختر؛ کیه؟...
شایان؛ نفسزنون به خونه رفت و ماجرا رو با مادرش که درحال کشیدنِ قلیون بود؛ درمیون گذاشت. مادر بعد از قربون صدقه رفتن بابتِ عاشق شدن پسرش؛ قول داد شب با پدرش صحبت کنه و ازش بخواد براش پاجلو بزاره و دختره رو از پدرش خواستگاری کنه.
پدر اومد و بعد از شستنِ دست و صورت با آفتابه و لگنی که دختر براش آورده بود؛ از ماجرای عاشق شدنِ پسر باخبر شد.
مادرِ داماد با مادرِ عروس صحبت کرد که اگه پسرشون رو به غلامی قبول کنن؛ یه روز رو برای خواستگاری تعیین کنن.
مادرِ عروس با پدر صحبت کرد که یه روز رو مشخص کنن تا خونواده داماد برای خواستگاری بیان. روزی مشخص شد .
و پدرِ عروس و داماد بدون حضور زنها؛ مهریه و شیربها رو مشخص کردن و مابقی ماجرا رو به زنها واگذار کردن.
نواختن ساز و نقاره به همراه اهدای هدایا
خونواده داماد؛ سینیهای خلعتی بهسر برای عروس پارچه و زیورآلات اووردن و زنها یهصدا خوندن: مبارک، مبارک، ایشالله مبارکش باد..."
مراسم حنابندون اجرا شد و بر کف دستای عروس و داماد حنا بستند.
خونواده عروس هدیههایی رو برای مادر، پدر، خاله، عمو، عمه، خاله و برادر عروس اووردن.
پارادوکس غم و شادی
ساز و نقاره شروع به نواختن میکنه. موسیقی از شعرهای غمگین شروع میشه و با موسیقی شاد به پایان میرسه.
روز عروسی
عروس با لباس سپید و رواندازی صورتیرنگ وارد میشه و عاقد عبارت "از بایمی از قایمی ترکه سرخ بادومی عروس خانم برای شایان گفتی بله اگه نگی بله پوز مُخله" را سه بار میخواند و هر بار با ترکهای که به دست داره بر سر عروس ضربه میزند تا بله را بگیرد...
عروس بعد از گرفتن زیر لفظی میگه "با اجازه بوام بله"
بعد از بلهی عروس؛ پدر و برادر داماد دستمال به دست شروع به رقص محلی میکنند. داماد هم آنها را همراهی میکند.
پدر عروس به همراه یکی از اقوام داماد چوببازی میکند.
برادر داماد وسایلی برای اصلاح سر میآورد و موهای داماد را اصلاح میکند. مهمانها هم در دستمال دور گردنِ داماد شاباش میاندازند.
پدر عروس دور کمر دخترش شالی بسته و داماد روانداز عروس را بالا میزند و بعد از رد شدن از زیرِ قرآن؛ راهی خانه بخت میشوند.
ما هم برای این زوج دندانپزشکِ گچسارانی که اینگونه سعی کردند آیین و سنتهایشان را زنده نگاه دارند و به دیگران نیز نشان دهند؛ آرزوی خوشبختی میکنیم.
پایان
آنچه در بالا خواندید و دیدید؛ مراسم واقعی عقدِ یک دختر و پسر عشایر کهگیلویه و بویراحمدی بود. در این مراسم عروس و داماد همراه با اقوام و خویشان؛ نمایشی واقعی از رسم و رسوم خود را در صحنهای در گالری آسمان واقع در زعفرانیه ارایه کردند. این مراسم به همت کارگروه مد و لباس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، فرهنگستان هنر و موسسه فرهنگی و هنری صبا صبح امروز (6 در ماه) برگزار شد تا شاید نمونهای باشد در یادبودِ رسم و رسوم ایرانی. در این مراسم زنان و مردانی پوشیده در لباسهای رنگارنگ محلی از 18 استان دیگر نیز حضور داشتند که هریک با پوشاک مخصوص استان؛ فرهنگ و زیباییهای استان خود را به نمایش میگذاشتند.