درباره وضعیت خانه تئاتر سکوت نکنید
گروهی از کارگردانان جوان تئاتر از هنرمندان صاحبنام این عرصه خواستهاند تا سکوت در برابر وضعیت فعلی خانه تئاتر را کنار بگذارند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، این گروه از کارگردانان که با عنوان حلقه تئاتر دانشگاهی شناخته میشوند، در بیانیه خود از هنرمندانی مانند علی رفیعی، عباس جوانمَرد، محمد رضاییراد، محمد چرمشیر، حمید امجد، حسین پاکدل و نغمه ثمینی خواستهاند که در ارتباط با «عملکرد خانه تئاتر» و تصمیم عدهای برای تشکیل «کارگروه بهسازی خانه تئاتر» واکنش نشان دهند.
در متن این بیانیه با عنوان «چرا ما عضو و یا فعال در خانهی تئاتر نیستیم؟» آمده است:
۱
ما اعضای حلقهی تئاتر دانشگاهی ایران (سمانه زندینژاد، جابر رمضانی، اشکان خیلنژاد، مرتضی میرمنتظمی، مهدی مشهور و یوسف باپیری) با توجه به سوءتفاهمهای مرسوم، نهایت احترام خود را برای اعضا و هیئت مدیرهی محترم خانهی تئاتر و همهی کنشگران و تولیدکنندهگان تئاتر ایران ابراز میداریم و برای همهی آنان که باعث شکوفایی، بالندهگی، تغییر، دگرگونی، روشنایی، گفتوگو، تعامل و آگاهیبخشی در نهاد تئاتر ایران شدهاند سر تعظیم فرود میآوریم. اما اجازه دهید کمی با هم بیتعارف باشیم و به دور از هرگونه اسطورهسازی با نقد، تشریح و تبیین وضعیت موجود راهی، نظرگاهی، چشماندازی روشن و یا کورسوی امیدی برای فردای تئاتر ایران آرزو کُنیم.
۲
ما به عنوان بخشی از نسلِ جوان و دانشگاهیِ تئاتر ایران از زمان ورود به این عرصه، همواره با گزارهی "نابسامانی وضعیت تئاتر ایران" روبهرو بودهایم. پاسخ به این وضعیت ویران، تاریک و اسفبار را میتوان با پرسش از کنشگران تئاتر ایران تشخیص داد. عدهای میگویند ما تئاتر نداریم، کسانی معتقدند ما نمایشنامهنویس نداریم، عدهای دیگر همهی مشکلات را در دولت میبینند، یا در کمبود امکانات مالی و سختافزاری، و برخی مشکل را در نبود صنف تئاتری، فقدان آموزش، تئوریها، کمبود منابع و کتابها میجویند و دیگرانی هم مشکل را بر گردن فرهنگ مَردُم و تماشاگران میاندازند. مگر میشود با حضور اینهمه سازوکار دولتی و خصوصی، دانشگاه، اُستاد، دانشجو، مرکز، سالن، خانه، نظارت، شورا، گروه، سایت و... ما تئاتر نداشته و اینهمه بیچیز باشیم؟
پیشرُوانی در هر دوره ـ براساس بستر تاریخیشان ـ جوابی برای این وضعیت یافتند؛ یکی نامهای نوشت سراپا آموزگارانه برای ارشادِ اولین نمایشنامهنویس فارسیزبان و آن که چه کُنَد و چه نَکُند؛ دیگری در نبودِ تئاتر برایش روزنامهای راه انداخت تا بگوید ما هم از قافله عقب نیستیم و داعیهی تجدد داریم؛ عدهای سازمان دور و درازی برای پرورش افکار هنرمندان و مَردُم راه انداختند، کسانی هم بدون ضرورت اجتماعی، جشنی برپاکردند تا شاید سُنت نمایشیمان را به رخ جهانیان بکِشند و آنها بیایند و آن را برایمان دوباره کشف کُنند؛ عدهای دیگر مشکل را در مضامین و موضوعات نمایشها جُستند و تئاتر را در قواره و اندازهی حزبهای سیاسی و تفکرات ایدئولوژیک، و شعارهای همهگانی تقلیل دادند و چیزی با عنوان تئاتر موضوعی پایه گذاشتند. عدهای هم به این فکر افتادند که خانهای راه بیندازند و همه را دور هم جمع کُنند تا مشکلها پایان یابد و اسمش را گذاشتند خانهی تئاتر.
۳
حال واقعن این خانهی تئاتر که میگویند چه چیز و چه کسانی هستند؟ آیا همهی نخبهگان و کنشگران تئاتر ایران عضو خانهی تئاتر هستند؟ آیا جمعیت حدودن دوهزار نفری اعضای خانهی تئاتر همچنان جزو کنشگران تأثیرگذار تئاتر ایران محسوب میگردند؟ نخبهگانی که در دورههای متفاوت در این خانه حضور داشتهاند چرا دیگر مِیلی به ادامهی همکاری با آن ندارند؟ آیا نسل جوان و دانشگاهی این خانه را خانهی خود میداند؟ در این خانه روابط اعضا با یکدیگر چگونه است؟ پدرسالاری؟ این خانه کجاست؟ ساختمان جدیدِ در دست احداث؟ یا ساختمان استیجاری خیابان برادران مظفر؟ خانه مفهومی مکانی از استقرار است یا مفهوی سیمانی از سنگ و آجر؟ این چه خانهای است که پدران در جلساتشان دست به حذف و طرد فرزندان میزنند؟ این چه خانهای است که مناسبات آن یادآور دوران پیشامدرن و حتا پیشاسُنتی است؟ آیا ما برای جواب سوآلهایمان نباید با شما گفتوگو کنیم؟ شمایی که مایی و مایی که شماییم. مگر میشود ادعای تشکلی سازمانیافته داشت و برنامه نداشت؟ مگر میشود مدام از اهداف متعالی سازمانی گفت و کاری نکرد؟ مگر میشود با تکیه به دولت، مستقل هم بود؟ مگر میشود در خانهای برای تئاتر گفتوگو وجود نداشته باشد؟ مگر میشود هم صنف بود و هم مؤسسهی فرهنگی هُنری؟ مگر میشود در خانهای برای تئاتر تنها فَردی باشد برای تمام فصول؟ میتوان این پرسشها را تا صفحات بیشمار ادامه داد. تعداد زیاد این پرسشها متأسفانه وضعیت مجهول این خانه را یادآوری میکُند؛ حتا با داشتن اساسنامه و چندین آییننامه و سابقهی تاریخی و بروکراسی اداری.
جناب آقای ایرجراد و اعضای فعلی هیئت مدیرهی مؤسسهی فرهنگی و هنریِ خانهی تئاتر؛ ما عضو یا فعال در خانهی تئاتر نیستیم اما از عضو نبودن و فعال نبودن، بر خود نمیبالیم. تئاتر به مثابهی یک نهاد اجتماعی و گروهها و دستاندرکاران آن، جزو فرآیندهای اجتماعیای هستند که در هویتبخشی مکانی به فضاهای عمومی، نقش مهمی را در طول تاریخ ایفا کردهاند. آیا ما به خانهی تئاترِ خود هویتی مکانی بخشیدهایم؟ آیا شما در خانهای مجهول و بدونِ هویتِ مکانی سُکنی میگزینید؟ آیا بس نیست بر گذشتهی پُرافتخار خود بالیدن؟ هر وقت جوانی از نسل ما سعی در بیان مسئلهای داشت او را با تعداد سالهای فعالیتش و سنوسال رسمیاش سنجیدید و از گذشتهی پُرافتخار خود گفتید که دیگر نیست. چرا تئاتر ما همیشه آنچه داشته در گذشته بوده نه در حال؟ چرا گمان میکُنید که ما از گذشتهی دشوار شما خبر نداریم؟ چرا گمان میکُنید ما از مرارت شما برای احداث این خانه بیخبریم؟ چرا آن اسناد تاریخی که از گذشتهی پُرافتخار شما حکایت میکُند در اختیار ما نمیگذارید؟ چرا در خانهی تئاتر بهدستآوردن هر سند مالیای، هر نامهای، هر تصویری، آنچنان با فضایی امنیتی مواجه میگردد که پیشنهاد میکُنیم حراستهای سازمانهای دولتی دورهی کارآموزیشان را در خانهی تئاتر بگذرانند.
۴
حال در این وضعیت اسفبارِ خانهی تئاتر ما، هنرمندانی جمع شدهاند و کارگروهی راه انداختهاند برای بهینهسازی و توسعهی ساختار پوسیدهی خانهی تئاتر ایران. مگر میشود مخالف بود و سکوت کرد؟ چرا برای به چالش کشیدنشان، گفتوگو نمیکُنید که اگر بر حق نیستند عیان گردد؟ چرا سکوت میکُنید؟ چرا نادیده میگیرید؟ چرا حذف میکُنید؟ چرا دست به خشونت میزنید؟ قطعن آگاهاید که کلیدواژهی خشونت حذفکردن و نادیدهانگاشتن و سکوت است. هیئت مدیرهی خانهی تئاتر علاقهمند به گفتوگو نیست؟ پس چرا هیئتمدیرهی تشکل صنفیِ هُنری هستید که گفتوگو و تعامل ذات آن را تشکیل میدهد؟
نمیدانیم چرا کنشگران حوزهی تئاتر ما آنجا که نباید سکوت کُنند دم فرو میبندند، در دل همراه و در عمل محافظهکار و چشم انتظارِ فرصتهای محدودِ بهدستآمده از این سکوت خویشاند. آیا میشود با پژوهش مستمر گروهی از دانایان که بدون چشمداشتی برای بهبود این وضعیت تلاش کردهاند با جملههای کلیشهای "نمیشود"، و "ما از اول گفته بودیم" و "با اینان نمیشود گفتوگو کرد" از زیر بار مسئولیت تاریخی خود شانه خالی کرد؟ و یا میخواهید به سیاق هیئتهای حل اختلاف با بوسهای، دستدادنی، و جشنیِ ابتدای سالی، همچنان ریشسفیدی کنید و صورت مسئله را پاک نمایید و خوشحال باشید که این غائله را خوابانده و بر خود ببالید.
۵
مصائب تئاتر ایران و خانهی تئاترِ آن بدون احساس مسئولیت تکتک کنشگرانش تمامی ندارد. و همهی آنان که در برهههای گوناگون تاریخی برای تغییر و دگرگونی و بهبود وضعیت تلاش کردهاند قابل احترام و ستایش هستند. اما ما گمان میکُنیم هر نوع تغییر به تفکر، و هر نوع تفکر به آگاهی نیاز دارد. ما برای بهبود وضعیت تئاتر ایران و خانهی تئاترِ آن به آگاهی نیاز داریم، چون گمان میکنیم تئاتر ایران و خانهی تئاترِ آن از یک فقدان آگاهی رنج میبَرَد، مراد ما از آگاهی فقط دانش، اطلاعات، تئوریها و تجربهها نیست، بلکه وضعیتی است که در آن ما با تکیه بر دانش، برنامه و تجربه با خودمان روبهرو میشود. این ما همهی ما هستیم، هر آنکه در صحنهی تئاترِ ایران تعریف میگردد. به نظر ما خانهی تئاتر میتواند مکانی باشد برای همهی ما، مکانی برای همهی نخبهگان، مکانی برای همهی اندیشمندان، مکانی برای گفتوگو، مکانی برای به چالشکشیدن خود و ما، مکانی برای بهبود وضعیت تئاتر ایران. و اگر نیست و نمیتواند باشد دیگر خانهی ما و حتا شما هم نیست.
حال ما از همهی استادان، هنرمندان و علاقهمندانِ تئاتر، به چالشِ گفتوگو و موضعگیری دربارهی وضعیت کنونی خانهی تئاتر ایران دعوت به عمل میآوریم تا به این سکوت پایان دهند و نظرگاه و تجربیات خود را برای بهبود وضعیت تئاتر ایران به اشتراک همه بگذارند. هنرمندان گرامی دکتر علی رفیعی، عباس جوانمَرد، محمد رضاییراد، فرهاد مهندسپور، محمد چرمشیر، حمید امجد، حسین پاکدل، نغمه ثمینی، محمد یعقوبی، کیومرث مرادی، امیررضا کوهستانی، حسن معجونی، پیام فروتن، ناصر حسینیمهر، رضا گوران و... لطفن ما را یاری دهید و در نوشتار خود فرابخوانید دوستانِ تأثیرگذار دیگر را که ما از قلم انداختهایم برای چالشِ گفتوگو در باب وضعیت مخدوشِ خانهی تئاتر، "کارگروه بهسازی" و نادیدهانگاشتن تلاش چندین ماههی آنان و خروج (علیرضا نادری، علیاصغر دشتی و حمید پورآذری) از هیئتمدیرهی این خانه و حذف انجمن طراحان پوستر و ...