خانه موسیقی نهادِ در سایهِ دولت؛ بدون رویکردِ صنفی
نکتهای که درباره هیات مدیره خانه موسیقی جالب است که این هیات مدیره در تمام دولتها ثابت باقی مانده و هیچ اهمیتی ندارد که دولت آقای روحانی باشد یا آقای احمدینژاد. خانه موسیقی با همین قدرت در سایه همواره فعالیت کرده و با هر دولتی کنار آمده است.
جلسه نقد عملکرد خانه موسیقی با حضور پیروز ارجمند، رامتین غفاری و محسن ثقفی در خبرگزاری ایلنا برگزار شد. در بخش اول گزارش این جلسه، به نکاتی درباره نفوذ خانه موسیقی در ارشاد، برخی تخلفات در خانه موسیقی، اقدامات غیرقانونی خانه موسیقی در مقابل پیروز ارجمند، حضور خانه موسیقی در جشنواره موسیقی فجر و عدم رویکرد صنفی این نهاد پرداخته میشود.
مدتیست که نقد خانه موسیقی جدیتر از گذشته توسط هنرمندان و رسانهها دنبال میشود. این نقدها به افشاگری درباره تخلفات خانه موسیقی رسیده است. در آغاز شاید بهتر باشد به ریشه این اتفاقات بپردازیم و ببینیم که مشکلات خانه موسیقی از کجا آغاز شد و چرا نمیتواند و نمیخواهد خواستههای صنفی هنرمندان را با حاکمیت قانون برآورده کند؟
پیروز ارجمند (مدیرکل سابق دفتر موسیقی): در سال 74 انجمن صنفی هنرمندان موسیقی ایران توسط آقایان پیرزاده، رضاپور، شعبانخوانی و چند نفر دیگر تشکیل شد. این انجمن توسط تعدادی موسیقیدان مستقل فعالیت خود را آغاز کرد. مسئولان وقت وزارت ارشاد وقتی دیدند که این انجمن به صورت مستقل فعالیت خود را انجام میدهد؛ تصمیم گرفتند تا انجمن دیگری تاسیس کنند تا کاتالیزر انجمن صنفی هنرمندان موسیقی ایران باشد. از طرفی هم نمیتوانستند یک انجمن صنفی دیگر تاسیس کنند چون انجمنهای صنفی وظایفشان زیرمجموعه وزارت کار حساب میشود. این انجمن به شماره 4 در وزارت کار ثبت شد و اولین انجمن صنفی هنری ایران بود.
تاسیس خانه موسیقی درواقع واکنش به تاسیس یک انجمن خصوصی بود. این خانه پایهگذاران خوبی داشت و پایه و اساس مثبت و دموکراتیکی در آن مشاهده میشد. اما به سرعت مدیرعاملهای خانه تغییر کردند و هیچکس در خانه دوام نیاورد. من فکر میکنم این به دلیل شاکله دولتی خانه موسیقی است. خانه موسیقی ارتباط شدیدی با دولت دارد و این همان ضعفیست که آقای شریفیان یا علیزاده به آن اشاره داشتند. خانه موسیقی جایی بود که پولش را از دولت میگرفت و دولت به راحتی میتوانست آن را منحل کند. حتی در سالهای اول از اصطلاح حیات خلوت مرکز موسیقی برای خانه موسیقی استفاده میشد.
درواقع در فلسفه وجودی این خانه یک نهاد نیمه دولتی میبینیم. کمااینکه در تمامی سالها یعنی از اولین روزهای شکلگیری تاکنون؛ هیچگاه خانه موسیقی منتقدِ وضعیتِ صنفی و سیاستگذارانِ موسیقی در دولت نبوده بلکه به عنوان بازویی قدرتمند دولت را هم حمایت کرده است. پس خانه موسیقی نهاد صنفی وابسته به دولت است. آقای مرادخانی از پایهگذاران این خانه بود. و همیشه من از مرادخانی شنیدم که میگفت این خانه را من تاسیس کردم.
محسن ثقفی (عضو دو کانون در خانه موسیقی): در تکمیل صحبتهای آقای ارجمند باید بگویم که تشکیل تشکلهای صنفی و "انجیاو"ها در دولت آقای خاتمی با هدف کوچک کردن دولت به عنوان بخشی از سیاستهای بخش فرهنگی، سیاسی و اقتصادی دولت بود. این کار با این عنوان انجام شد که دولت مسئولیتهای دولت را به بخشهای خصوصی واگذار کند و این بدان معناست که بودجهای که در بخش فرهنگ برای تئاتر، موسیقی یا سینما در نظر گرفته شده؛ از دوش دولت برداشته شود و به بخشهای خصوصی سپرده شود. اما در کشوری مثل ایران که تمایل برای نظارت در همه ارکانهای فرهنگی وجود دارد؛ استقلال این نهادها غیرممکن بود. به همین دلیل دولت تصمیم به تاسیس خانهها با گذر از فیلتر وزارت ارشاد گرفت. از آنجایی که ایران مقاولهنامه 98 سازمان کار را پذیرفته است و در آن آزادی سندیکاها، اتحادیهها و انجمنهای صنفی همه اصناف به رسمیت شناخته شده؛ تاسیس خانه موسیقی در مقابل انجمن صنفی موسیقی که طبق مفاد آن اساسنامه شکل گرفته؛ باید انجام میشد تا آن انجمن رسمیت خودش را از دست بدهد و در واقع یک نهاد تحت پوشش و در سایهای که زیر نظر حاکمیت است با عنوان خانه موسیقی تاسیس شود.
پیروز ارجمند: وقتی شاکله خانه موسیقی دولتی باشد؛ ما دیگر عملکرد درست صنفی نمیبینیم. قاعده بر این است که صنوف از منافع خود دفاع کنند و دولت هم از منافع خودش اما وقتی خانه موسیقی دولتی باشد دیگر امکان دفاع از مسائل صنفی وجود ندارد.
امروز اگر جواب بسیاری از نامههای هنرمندان موسیقی جواب داده نمیشود به خاطرِ همین شاکلهِ دولتی خانه موسیقی است. شهرداری حمایتهای میلیاردی از خانه موسیقی میکند؛ افراد موجود در شوراهای وزارت ارشاد از خانه موسیقی هستند و حتی دفتر موسیقی هم به این خانه کمک میکند. در این شرایط این خانه به هیچ وجه پاسخگو نخواهد بود.
به نظر من؛ بحرانی که خانه موسیقی با آن رو به رو شده است؛ عدم همسویی من با خانه موسیقی بود. زمانی که من در دفتر موسیقی با آنها همسو نبودم اعتراضات آنها هم زیاد شد و برای اولین بار منتقد دولت شدند. این درحالیست که میبینیم تمام عملکرد ضعیف دولت قبل مورد تایید خانه موسیقی بوده است.
من در دفتر موسیقی از موضع سه گانه مردم، هنرمندان و دولت حمایت میکردم. خانه موسیقی فکر میکرد میتواند در دولت آقای روحانی حتی بیشتر از دولت احمدینژاد در دفتر موسیقی نفوذ یابد. به گونهای که حتی در انتصابِ من نیز دخالت میکردند. نهاد صنفی که خودش را محق میدانست که به مدیرکل دفتر موسیقی دستور دهد رئیس اداره کل نظارت و ارزشیابی خود را بردارد یا بگذارد! وقتی من حکمِ انفصالِ رئیس اداره کل نظارت و ارزشیابی را به دفتر موسیقی دادم؛ تا دو روز با تلفنهای پر از خشم و تهدید خانه موسیقی مواجه میشدم چراکه آنها به حکم من معترض بودند.
آقای ارجمند در انتصاب شما به عنوان مدیرکل دفتر موسیقی؛ خانه موسیقی از شما حمایت کرد. آیا شما گزینه خانه موسیقی بودید و به تدریج مخالفتها و مشکلاتتان بیشتر شد؟
پیروز ارجمند: خانه موسیقی سعی داشت مرا وامدار خودش کند. من به هیچ وجه گزینه خانه موسیقی نبودم. خانه موسیقی مرا به عنوان یک موزیسین به رسمیت نمیشناخت. حتی آقای گنجهای به عنوان فردی با تجربه و با نفوذ در دفتر موسیقی فکر میکرد من برزو ارجمند هستم و اصلا شخصی به نام پیروز ارجمند را نمیشناخت.
ارتباط من با خانه موسیقی در حوزه هنری شروع شد و در تولید آلبوم و برگزاری جشن با هم کار میکردیم. اما از نظر سابقه تاریخی باید بگویم؛ زمانی که آقای نوربخش در اداره کل فرهنگی دانشگاه تهران؛ دوره خدمت سربازی خود را میگذراندند؛ من مدیرکل موسیقی تجربی دانشگاه تهران بود.
گزینههای خانه موسیقی در ابتدا؛ آقای نوربخش، آقای سریر را برای ریاست در دفتر موسیقی مدنظر داشت که بعد از آن آقای تهمورس پورناظری نیز به گزینهها اضافه شدند.
اگر به رسانهها در زمان انتصاب من مراجعه کنید؛ میبینید که از زمان مطرح شدن نام من برای گزینه مدیریت دفتر موسیقی تا انتصابم توسط آقای مرادخانی؛ نزدیک به یک ماه طول کشید. در طول این یک ماه خانه موسیقی به شدت تلاش داشت از انتصاب من جلوگیری کند. در واقع خانه موسیقی در ظاهر با من رابطه دوستانهای داشت و میخواست مرا وامدار خودش کند اما پشت پرده به دنبال مطرح کردن گزینههای خودش بود.
بعد از دیدار من با آقای مرادخانی؛ زمانی که ایشان به قطعیت اعلام کردند از شنبه هفته بعد آن روز مدیرکل دفتر موسیقی خواهم شد؛ من با خبرگزاری نسیم مصاحبهای کردم و خبر انتصاب من در رسانهها اعلام شد و جالب اینکه خانه موسیقی نسبت به همین مصاحبه من نیز واکنش نشان داد و تماسهایی به شدت عصبانی با من گرفته شد چراکه آنها هنوز امیدوار بودند تا گزینههای خود را در دفتر موسیقی مطرح کنند.
آیا آقای مرادخانی شما را با شناخت و به خواست خودشان به منصب مدیرکل دفتر موسیقی منصوب کردند؟
پیروز ارجمند: آقای مرادخانی شناختی از من نداشتند و من با مشاوران ایشان آشنا بودم. در واقع آقای مرادخانی هیچگاه در کارها د خالت نمیکردند و من همواره با مشاوران ایشان در ارتباط بودم. یکی از روشهای مدیریتی آقای مرادخانی این است که خودش هیچگاه وارد عرصه مدیریتی نمیشوند و مشاورینش مجموعهها را مدیریت میکنند.
در آخرین دیداری که من با آقای نوربخش داشتم رفتار بسیار توهینآمیزی از سوی ایشان دیدم در واقع خانه موسیقی در تمام امور دخالت میکرد. رفتار توهینآمیز آقای نوربخش به جایی رسید که در جلسه ما آقای گنجهای خواستار پایان دادن توهینهای آقای نوربخش شدند. در همان جلسه آقای نوربخش با تهدید ضمنی به من گفتند که نباید مصاحبه کنم و اگر به مصاحبههای خودم با رسانهها ادامه دهم و درباره اقدامات دفتر موسیقی و معاونت هنری شفافسازی کنم همانطور که تلاش در برکناری من داشتند به تلاش خود ادامه خواهند داد.
نوربخش همچنین گفت اگر مطابق خواسته ما پیش بروید و مصاحبههای خود را با رسانهها کمتر کنید ما نیز به آقای مرادخانی پیشنهاد میکنیم که همکاری با شما را ادامه دهند.
در واقع خانه موسیقی در جزئیترین مسائل دفتر موسیقی دخالت میکرد و آقای نوربخش خود را مدیر در سایه معاونت هنری میدانست. ادبیات، لحن و برخورد ایشان نیز حاکی از قدرت عجیبی بود که در بطن معاونت هنری احساس میکرد. آقای نوربخش خود را در لغو بخشنامههای من نیز محق میدانست. بخشنامهای در خرداد ماه سال گذشته ارسال کردم که 8 بند داشت و در این بندها ما امنیت شغلی صنف را تضمین میکردیم. ما میگفتیم شرکتهایی که سوری هستند باید دفتر و نماینده رسمی داشته باشند تا به نوعی دلالی را تعطیل کنیم. برای حفظ منافع مردم اجرا در سالنهای ورزشی را ممنوع کردم چراکه مردم باید صدای خوب بشنوند و روی سکوی سیمانی ننشینند اما آقای نوربخش برای کنسرت آقای شجریان با پورناظری چنان فشاری به من آورد که من مجبور شدم بخشنامه خودم را ظرف کمتر از یک ماه لغو کنم.
من جلساتی با شورای عالی خانه موسیقی و هیات مدیره خانه موسیقی داشتم. تمام جلسات من با هیات مدیره خانه موسیقی با ریکوردر ضبط شده است. من در آن جلسه از خانه موسیقی خواهش کردم تا تمام این فایلهای صوتی را منتشر کند و بعد از آن من با آقای نوربخش مناظرهای درباره عملکردمان و وضعیت موسیقی کشور داشته باشیم.
خانه موسیقی این قدرتی که درباره آن سخن میگویید را از کجا آورده؟ آیا این قدرت به واسطه هنرمندان ایجاد شده یا صرفا با حمایت معاونت هنری به دست آمده است؟
پیروز ارجمند: خانه موسیقی دو پشتوانه مشخص را در طول فعالیتهای خود داشته است. اول حمایت جامعه موسیقی به واسطه شورای عالی خود است چراکه در شورای عالی اساتیدی چون هوشنگ ظریف، حسینعلیزاده و محمدرضا شجریان عضو هستند و همین مسئله به تنهایی مقبولیتی را از سوی جامعه هنری برای خانه موسیقی ایجاد میکند اما مسئله دیگری که موجب قدرت خانه موسیقی شده اعضای هیات مدیره آن هستند تمام اعضای هیات مدیره سابقه حضور در مجامع و شوراهای دائمی دارند. این افراد زینتالمجالس دولتها هستند. آقای نوربخش هرگاه لازم باشد در کنار آقای شجریان حاضر میشوند و هر اه هم لازم باشد کنار آقای مرادخانی میایستد. در واقع اینها خود را به هر جریانی میرسانند تا منافع خود را از آن بردارند. به هیچ وجه دیدگاه صنفی ندارند.
آیا هنرمندانی که در شوراهای خانه موسیقی عضو هستند آگاهانه از جریان موجود در خانه موسیقی حمایت میکند؟
ارجمند: خیر بیشتر میتوان گفت که هنرمندان اعتماد میکنند. شورای عالی خانه موسیقی شامل اعضای پرنفوذ، محبوب و باقدرتی است. همه ما استاد علیزاده را میشناسیم. ایشان هنرمندی نیستند که بتوان او را خرید یا از او درخواست رفتاری دور از شانش داشت. اما هیات مدیره خانه موسیقی در چنین شورای عالیای به مطامع خودش میرسد.
محسن ثقفی: در کشور ما موسیقی وضعیت مشخصی ندارد. ما همچنان در بین حلال و حرام و مکروه بودن موسیقی مردد هستیم از سوی دیگر جامعه موسیقی در طول سه دهه گذشته به نتیجهای رسیده و آن نتیجه این است که قانونی نمیتوان همه چیز را پیش برد در نتیجه برای بهبود وضعیت خود دست به مذاکره میزنند یعنی موزیسینها به برخی افراد صاحب وجهه عمومی که نفوذی در دولت هم دارند؛ متوسل میشوند. این اتفاق در وزارت ارشاد، حوزه هنری و بهخصوص صداوسیما دیده میشود. آقای سریر و آقای میرزمانی کسانی هستند که وجهههای دولتی دارند بهطور مثال آقای سریر رایزن فرهنگی ایران در سوئیس بودند و دیپلمات محسوب میشوند یا آقای میرزمانی سالهای سال کارمند صداوسیما بوده است بنابراین جامعه موسیقی همواره از پیشبرد اهدافش از طریق مبادی قانونی ناامید شده و صرفا به مذاکره غیرعلنی و مبتنی بر افراد صاحب نفوذ در سیستم متوسل شده است.
رامتین غفاری (بازرس تعاونی مسکن خانه موسیقی): نکتهای که درباره هیات مدیره خانه موسیقی جالب است که این هیات مدیره در تمام دولتها ثابت باقی مانده و هیچ اهمیتی ندارد که دولت آقای روحانی باشد یا آقای احمدینژاد. خانه موسیقی با همین قدرت در سایه همواره فعالیت کرده و با هر دولتی کنار آمده است.
آیا این قدرتی که از دولت آقای خاتمی تا امروز برای هیات مدیره خانه موسیقی به وجود آمده به حمایت معاون فرهنگی متوسل بوده است؟
پیروز ارجمند: خیر صرفا حمایت معاون هنری موجب چنین اتفاقی نشده است. شما اگر دقت کنید خانه موسیقی در دولت آقای احمدینژاد هیچگاه منتقد وضعیت موسیقی نبود اما جالب است درست در دقیقهای که جامعه موسیقی جان میگیرد و مطالبات دقیق خودش را اعلام میکند؛ اعتراضات خانه موسیقی شروع میشود. من از این صحبتها میخواهم نتیجهای بگیرم و آن هم این است که عدم آگاهی صنف موسیقی از حقوق حقه خود با توجه به قوانین موجود باعث شده اعضای هیات مدیره خانه موسیقی از این عدم آگاهی سوءاستفاده کنند به گونهای که بسیاری از موزیسینها حتی تفاوت میان خانه موسیقی، انجمن موسیقی و دفتر موسیقی را نمیدانند.
در این فضا؛ وقتی شخصی از دل جامعه موسیقی ایران به سمت مدیرکلی دفتر موسیقی میرسد و مطالبات صنف موسیقی را فریاد میزند و در جهت احقاق آن حقوق برمیآید؛ خانه موسیقی برآشفته میشود چراکه منافع آنها به خطر میافتد در واقع میتوانم بگویم سامان دادن به وضعیت موسیقی کشور برای عزیزانی که در خانه موسیقی هستند؛ خطرناک است. در جایی که ما مجوزها را از یک ساعت تا ده روز ارائه میکردیم مورد اعتراض آقای نوربخش قرار گرفتیم درحالیکه در دورههای قبل ارائه مجوز برای هنرمندان از 7 تا 8 ماه و حتی نزدیک به دوسال به طول میانجامید. من بارها در جلسات متعددی گفتم که برای اعتراضات خود مصداق بیاورند اما هیچگاه چنین صحبتی نشد.
حتی من وقتی درباره کوتاه شدن پروسه ارائه مجوزها به خانه موسیقی گزارشی دادم به هیچوجه اثری از تشکر را در خانه ندیدم تنها جایی که خانه موسیقی در طول سالهای فعالیت من در دفتر موسیقی برایم دست زد؛ جایی بود که به من گفتند شما خوب جلوی نیروی انتظامی ایستادید. این درحالی بود که من به هیچوجه جلوی نیروی انتظامی نایستادم بلکه از حقوق طبیعی و بدیهی صنف موسیقی دفاع کردم.
در واقع بهطور کلی میتوان گفت که بهبود نیافتن وضعیت موسیقی کشور موجب خرسندی هیات مدیره فعلی خانه موسیقی میشود و این اعضا همواره در طول مقاطع مختلف از مناظره و توضیح دادن درباره عملکردشان طفره میروند.
آخرین باری که قرار بود مناظرهای با خانه موسیقی برگزار شود چند ماه پیش بود که با نامه هنرمندان قرار بر این شد تا مناظرات سلسلهواری در خانه موسیقی برگزار شود اما حتی این کار را هم نکردند و به نظر میرسد که این مناظرات نیز کنسل شده است.
در دوره خود من هم خانه موسیقی هیچگاه پاسخگو نبود. بهطور مثال دفتر موسیقی سالیانه به خانه موسیقی پول میدهد اما اعضای هیات مدیره این خانه در مقابل پولی که ما به آنها میدادیم هیچگاه پاسخگو نبود و مشخص نبود که این هزینهها صرف چه چیزی میشود.
محسن ثقفی: اصولا شما میتوانید دو نگاه به فرهنگ داشته باشید. اگر به صنعتی بودن هنر کار نداشته باشیم و به هنر مصرفی بپردازیم؛ میبینیم که چون جامعه به دلیل آگاهیهایی که از طرف هیئت حاکمه به مردم داده نمیشود؛ تحت پوشش مسائل مالی قرار نمیگیرد و در نتیجه دولتهای کشورهایی که فرهیختگی در آنجا قابل مثال است؛ میآیند و از هنری که صنعتی نیست به واسطه شهرداریها یا زیرشاخههای آن حمایت میکنند. به طور مثال در فرانسه هر آهنگسازی میتواند هر دو سال یک بار هزینهای دریافت کند و اثر خودش را اجرا کند و بهایی دریافت کند. یا به طور مثال نهادهای دولتی یا شهرداریها از تاسیس ارکسترها با بودجه خودشان حمایت میکنند.
مسئلهای که وجود دارد؛ این است که خانه موسیقی به شدت از حاکمیت قانون بیزار است. چراکه اگر قانون حاکم باشد دیگر کارهای فردمحور جواب نمیدهد. بنابراین کسانی قدرت بیش از حد در مذاکرات شخصی پیدا نمیکنند. حاکمیت قانون یعنی همه برابرند اما متاسفانه در خانه موسیقی روابط شخصی و فردی مهم است.
رامتین غفاری: اساسا خانه موسیقی در روشنایی نمیتواند زندگی کند یعنی همواره دست به مذاکرات پشتپرده و حیات در تاریکی میزند.
با توجه به وضعیتی که درباره خانه موسیقی میگویید 16 هزار عضو این خانه به گفته خودشان منافعشان چگونه تامین میشود؟ در واقع خانه موسیقی به چه صورت منافع این افراد را تامین میکند؟
رامتین غفاری: اعضای خانه موسیقی لزوما همگی افراد دانایی نیستند یعنی بسیاری از آنها حتی اساسنامه خانه موسیقی را یکبار نخواندهاند یعنی عضو جایی هستند که اساسنامهاش را نمیدانند یا حتی بسیاری فرق میان شورای عالی خانه موسیقی با هیات مدیره خانه موسیقی را نمیدانند. در این شرایط انتظاری هم نمیرود که اعضای این خانه مطالبات خاصی داشته باشند چراکه اصلا به حقوق خودشان آگاه نیستند.
محسن ثقفی: خانه موسیقی کانونهای هشتگانهای دارد. در این کانونها افرادی وجود دارند که تحصیلات سیکل یا پایینتر دارند و بخش عمدهای از آنها نیز در شهرستانها حضور دارند. این افراد صرفا برای برخورداری از بیمه عضو خانه موسیقی شدند و خانه موسیقی هم اگر ادعای صنف بودند دارد به هیچ عنوان نمیتواند از آنها خواستار مدرک تحصیلی باشد چون آن وقت باید از حقوق یک سری افراد خاص دفاع کند به همین علت حضور افراد به عنوان عضو در خانه موسیقی موجب تایید خانه موسیقی نمیشود و معنای آگاهی اجتماعی نسبت به مسائل صنفی نمیدهد.
از سوی دیگر طبق قانونی که وجود دارد؛ انتخابات کانونها باید با حضور نصف به علاوه یک اعضا برگزار شود اما اگر آرا به حد نصاب نرسید؛ در مرحله دوم با هر تعداد انتخابات رسمیت دارد. به طور مثال اگر در انتخابات یک کانون دوهزار نفره؛ آرا به حد نصاب نرسید؛ در مرحله دوم ممکن است رئیس کانون با سیصد رای به منصب برسد.
درباره تخلفات صنفی خانه موسیقی و نامهای با 15 که به 12 مورد از تخلفات خانه موسیقی طبق اساسنامه اشاره شد بود؛ بگویید
رامتین غفاری: من و آقای ثقفی با همراهی دوستانمان با کنار هم گذاشتن سه اساسنامه خانه موسیقی؛ تنها تخلفاتی که میتوانستیم طبق اساسنامه به آن استناد کنیم را کنار هم آوردیم که 12 مورد شد. از زمان انتشار این نامه تاکنون ما فقط یک نامه از سوی خانم آذر هاشمی(بازرس خانه موسیقی) دریافت کردیم و ما هم یک نامه به ایشان دوباره فرستادیم که اگر میخواهند درباره مستنداتمان حرف بزنیم؛ پایان امسال که مجمع عمومی خانه موسیقی تشکیل میشود؛ من و آقای ثقفی به نمایندگی از سایر افراد که این نامه را امضا کردند به مجمع برویم. البته این نامه هم تا امروز پاسخی دریافت نکرده و احتمالا تا پایان سال مجمع برگزار میشود؛ خانه موسیقی میگوید هیچ مشکلی وجود نداشت.
محسن ثقفی: نامه 15 امضای ما بسیار برد کرد چون ما این نامه را رسانهای کردیم. با رسانهای شدن نامه؛ بازرس خانه موسیقی به نامه واکنش نشان دادند و گفتند لازم نبود دعواهای درون صنفی را رسانهای کنیم. در نامه بعدی ما که رسانهای نشد؛ خانم هاشمی به هیچ عنوان به آن واکنش نشان ندادند. دلیلش هم این بود که ما این نامه را رسانهای نکردیم. یعنی تا وقتی زور رسانهها و افکار عمومی نباشد؛ این حضرات به هیچ وجه حاضر به پاسخگویی نیستند.
پیروز ارجمند: متاسفانه پاسخگویی در هیچ شکلی و هیچ کجایی انجام نمیشود. تاکنون اعضای هیئت موسس خانه موسیقی، اساتید دانشگاه، و بسیاری از هنرمندان نسبت به تخلفات خانه موسیقی اعتراض کردند. جالب است که حتی وزارت ارشاد به خودش زحمت نمیدهد پاسخ این افراد را بدهد و مسئله را بررسی کند حتی به نوعی میگوید اصلا تخلفی صورت نگرفته است. در نهایت هم آقای نوربخش میگویند فصلالخطاب وزارت ارشاد است که این از نظر قانونی درست نیست.
در جشنواره موسیقی فجر که قرار است امسال برگزار شود؛ اتفاقات متعددی رخ داد. از ابتدا آقای ارجمند از شورای سیاستگذاری جشنواره حذف شدند و سپس خانه موسیقی به عنوان نهاد برگزارکننده جشنواره به میان آمد. در ادامه خانه موسیقی نیز با اعتراضات هنرمندان و انعکاس آن در رسانهها نیز ناگذیر به حذف بود در نتیجه آقای مرادخانی طی مصاحبهای گفتند باید شبهات خانه موسیقی رفع شود و برگزاری جشنواره را به آقای نوربخش به عنوان شخصتی حقیقی سپردند. فکر میکنید اصلیترین عاملی که باعث شد چنین اتفاقاتی رخ دهد و با حذف شما؛ آقای نوربخش به جشنواره بیاید؛ چه بود؟
پیروز ارجمند: اینکه شبهات خانه موسیقی رفع شود را من سه ماه پیش از آقای مرادخانی گفتم و اتفاقا مورد عصبانیت واقع شدم. قبل از اینکه به جشنواره امسال بپردازم؛ باید نکاتی را درباره جشنواره قبل بگویم که معتقدم باید در ذهن ها باقی بماند و روشنگری صورت بگیرد.
سال قبل من شورای سیاستگذاری جشنواره را تشکیل دادم و در این شورا از اشخاص مختلفی استفاده کردیم. بخشی از کسانی که در این جمع بودند؛ اساتید دانشگاهی یا حتی مدیر مرکز موسیقی حوزه هنری بود. درواقع من با این عنوان که جشنواره فجر ویترین موسیقی ایران است؛ مسائل را از وزارت ارشاد فراتر بردم تا هر کس به نوعی کمک کند. بعد از این ماجرا من به یک باره به جلسه سوم شورای سیاستگذاری دعوت شدم درحالیکه خودم شورا را تشکیل داده بودم. یعنی من اصلا در دو جلسه اول شورای سیاستگذاری حضور نداشتم و افرادی هم که در آن شورا بودند؛ توسط آقای مرادخانی منصوب شده بودند.
در آن جلسه من گفتم با توجه به اینکه سال سیام جشنواره است؛ باید شور خاصی داشته باشیم و هنرمندان عرصههای مختلف حضور پررنگی در جشنواره داشته باشند. نکتهای که آقای نوربخش در آنجا گفتند بسیار جالب است. ایشان گفتند هیچ استادی به جشنواره فجر نمیآید. این نکتهای بود که در پاسخ به من گفته شد. چراکه من پیشتر به ایشان گفتم در برگزاری جشنواره فجر خانه موسیقی هم کمک کند تا هنرمندان بیشتری به جشنواره بیایند. حال جالب است که امسال ایشان درباره اینکه جشنواره موسیقی فجر میزبان اساتید میشود؛ صحبت میکند. جشنواره فجر تاکنون به غیر از خانواده شجریان؛ میزبان تمامی اساتید و هنرمندان بوده. اینکه اساتید برای اولین بار در جشنواره شرکت میکنند؛ به نوعی توهین به اساتیدیست که پیشتر در جشنواره حضور پیدا کردند.
وقتی پروسه برگزاری جشنواره شروع شد؛ آقای نوربخش با نفوذ خود دائما سعی داشتند که اختیارات من را کم کنند. حتی به تجلیل از اساتید هم اعتراض داشتند و حتی در واگذاری فروش بلیت به شرکت دیگر هم دخالت میکردند. یعنی حتی شراکت خود را هم در جشنواره موسیقی فجر مدنظر میگرفتند و در فروش بلیت دخالت میکردند.
من به عنوان رئیس دو جشنواره موسیقی فجر گذشته هیچ گزارش مالی دریافت نکردم، هیچ نظارت مالی نداشتم، هیچ نظارت کیفی هم نداشتم. خانه موسیقی هم در همه چیز دخالت میکرد و میخواست حتی بلیت فروشی هم به آقای توتونچیان داده نشود.
امسال من به صورت غیر قانونی از جشنواره موسیقی فجر حذف شدم. دفتر موسیقی نهاد حاکمیتی موسیقی و معاونت هنری نهاد استراتژیست است در نتیجه معاونت هنری حق ندارد در امور ادارات کل دخالت کند. متاسفانه این دخالت امروز انجام میشود. در محدوده اختیارات مدیرکل دفتر موسیقی برگزاری جشنواره است و آقای مرادخانی این اختیار را در کنترل خودش گرفته است. رئیس جشنواره باید رئیس دفتر موسیقی باشد و حذف من و انتصاب آقای نوربخش غیرقانونیست.
در مرحله بعد باید دید آقای دکتر ریاحی در جشنواره چه سمتی دارند؟ یعنی اگر اختیاراتی که من سال قبل در جشنواره داشتم بخواهد به آقای نوربخش داده شود؛ همه حرفهای امروز آقای نوربخش بیراه است چون قطعا در حیطه اختیاراتشان نیست. اما اگر به ایشان اختیارات تازهای داده شده؛ پس آقای ریاحی در جشنواره چه کاره هستند؟ اصلا آقای ریاحی چرا با این شرایط دبیری جشنواره را پذیرفتند؟
من چندی پیش با آقای ریاحی جلسهای داشتم و از ایشان خواستم تعیین موضع کنند. ایشان مشخصا اعلام کردند که از شرایط موجود ناراضی هستند.
وضعیت فعلی جشنواره موسیقی فجر هم به هیچ وجهه شایسته این نیست که بگوییم ویترین موسیقی ایران است. جشنواره فجر امسال بخش رقابتی ندارد و فراخوانی هم اعلام نمیشود. جشنواره موسیقی فجر باید میزبان شهرستانها هم بشود اما متاسفانه امسال شرایط به گونهای نیست که همه هنرمندان مستعد امکان حضور پیدا کنند.