خبرگزاری کار ایران

نگاهی به سابقه‌ی حضور ایران در پانزده دوره از نمایشگاه کتاب فرانکفورت؛

تقلا برای دیده شدن در جهان

ایران در 10 سال اخیر گرچه با فراز و فرود اما در تمامی دوره‌های نمایشگاه کتاب فرانکفورت حضور داشته اما نتوانسته آن‌طور که باید و شاید از این نمایشگاه برداشت کند. این حضور امسال به دلیل دعوت از سلمان رشدی امکان‌پذیر نشد.

شصت وششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب فرانکفورت امروز (22مهر) رسما آغاز به کار کرد. با اینکه جمهوری اسلامی ایران به دلیل حضور سلمان رشدی در نشست خبری افتتاحیه و برنامه‌ی رونمایی از کتاب او در این دوره از نمایشگاه شرکت نمی‌کند، اما نگاهی به حضور ایران در پانزده‌ی دوره‌ی این نمایشگاه خالی از لطف نیست.

تاریخچه‌ای اجمالی درباره‌ی حضور ایران در نمایشگاه فرانکفورت

نخستین دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران که در سال ۱۳۶۶ برگزار شد از آن‌جایی که ناشران خارجی در آن شرکت داشتند، فکر حضور در نمایشگاه فرانکفورت را در ذهن ایرانیان انداخت. البته تا قبل از این سال ناشرانی بودند که به‌صورت مستقل به فرانکفورت می‌رفتند اما غرفه ایران در سالن ۵ این نمایشگاه که سالن کشورهاست، حضور نداشت. قرار بود در همان سال‌های ۱۳۶۷ و ۱۳۶۸ ایران هم در نمایشگاه فرانکفورت شرکت داشته باشد اما در سال ۱۳۶۷ به دلایل سیاسی و صدور فتوای سلمان رشدی از سوی امام خمینی(ره)، ایران در این نمایشگاه حضور نداشت (به نوعی تحریم بود) تا این‌که در سال ۱۹۹۰ مسوولان نمایشگاه فرانکفورت به ایران آمدند و با وزارت ارشاد رایزنی‌هایی داشتند و قرار شد ایران در آن نمایشگاه ۹ غرفه داشته باشد.

این غرفه‌ها شامل انتشارات امیرکبیر، انتشارات اطلاعات، نشر نی، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، انتشارات نوین شیراز، انجمن خوشنویسان، نشر زلال و سازمان چاپ و نشر جمهوری اسلامی بود. در این جلسه تفاهمنامه‌ای امضا شد و کتاب‌هایی هم برای حضور به نمایشگاه فرانکفورت ارسال شدند اما بازهم به دلیل برخی مسایل سیاسی ایران از حضور در نمایشگاه فرانکفورت انصراف داد.

در سال ۱۳۷۷ و با روی کار آمدن دولت سیدمحمد خاتمی، بار دیگر مسوولان نمایشگاه فرانکفورت به ایران آمدند و درخواست ملاقات با وزیر فرهنگ وقت را داشتند. ولی این دیدار میسر نشد و آن‌ها حتی نتوانستند با معاون فرهنگی وقت یعنی احمد مسجد‌جامعی ملاقات کنند. سرانجام مسوولان فرانکفورت با مدیرعامل موسسه نمایشگاه‌های فرهنگی ایران در آن زمان، عباس نظری، دیدار کردند و سرانجام مقرر شد که ایران در نمایشگاه فرانکفورت شرکت کند و جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۷۸ دوباره در این نمایشگاه حضور یافت.

در سال ۱۳۸۵ و با انتخاب محسن پرویز به عنوان معاون فرهنگی وزارت ارشاد وقت و احسان‌الله حجتی به عنوان مدیرعامل موسسه نمایشگاه‌های فرهنگی ایران؛ فصل جدیدی برای حضور گسترده ایران در نمایشگاه‌های کتاب خارجی آغاز شد. در مورد نمایشگاه فرانکفورت نیز از این سال به بعد تا سال ۲۰۱۱ مدیریت برگزاری نمایشگاه فرانکفورت به اتحادیه ناشران آشنا واگذار شد و موسسه نمایشگاه‌ها صرفا نقش پشتیبان و ناظر را به عهده گرفت. این رویه تا سال ۲۰۱۱ ادامه داشت و در این سال با دستور معاون فرهنگی وقت، ایران مجددا در نمایشگاه فرانکفورت شرکت نکرد.

ایران همچنین سال‌ها تلاش ‌کرد در سالن ۳ که به ناشران کودک اختصاص دارد، غرفه‌ای داشته باشد اما توافقی صورت نگرفت تا این‌که در سال ۱۳۸۷ با رایزنی‌هایی توانستیم بالاخره غرفه‌ای را در این سالن در اختیار بگیریم.

بعد از این موفقیت؛ حضور ایران در نمایشگاه کتاب فرانکفورت تقریبا منظم و مدام شد. در طی دروه‌های بعدی تا سال 91 ناشران و تشکل‌های مختلف حوزه‌ی نشر به صورت جداگانه و چندپاره در این نمایشگاه بین‌المللی شرکت می‌کرده‌اند و در واقع از هویت واحد در این نمایشگاه برخوردار نبوده‌ایم. در سال 91 اما پیشنهاد تجمیع در غرفه‌ای واحد تحت عنوان غرفه‌ی ملی ایران نهایی شد و برای نخستین بار نشر ایران زیر پرچم واحد و در فضایی منسجم در نمایشگاه کتاب فرانکفورت حضور پیدا کرد و سعی شد فضایی برای ناشرانی که می‌خواهند به‌صورت مستقیم در این نمایشگاه حضور داشته باشند، فراهم شود و همچنین تشکل‌‌های نشر نیز فضای مستقلی در اختیار داشته باشند. در دوسال 92 و 93 نیز ایران داری غرفه‌ای واحد در نمایشگاه فرانکفورت بود که تقسیم کاری خوبی نیز با اتحادبه ناشران و دیگر نهادهای غیردولتی نشر صورت گرفته بود.

محمود آموزگار (رئیس اتحادیه ناشران) نیز در گفت‌وگوی مفصلی که قبل از مطرح شدن تحریم نمایشگاه فرانکفورت از سوی ایران با او داشتیم؛ در این‌باره گفته بود: شرایطی که در دو سال گذشته داشتیم به این ترتیب بود که غرفه‌ی مجتمعی از ناشران ایرانی وجود نداشت و حتی نهادهای دولتی هم جدا جدا در این نمایشگاه شرکت می‌کردند.  برای اولین بار وقتی سه سال پیش آقای اشعری به نمایشگاه فرانکفورت رفت جلسه‌ای ترتیب داده شد که از معاونت فرهنگی وزارت ارشاد، موسسه‌ی نمایشگاه‌های فرهنگی، شهرداری و کتابخانه‌ی مجلس هم شرکت داشتند. در این جلسه پیشنهاد شد که یک غرفه‌‌ی مجتمع برای نشر ایران دایر شود. نهایتا شرایط یک غرفه‌ی مجتمع برای سال بعدش که می‌شود دو سال پیش مهیا شد و در سال 92 بخش عظیمی از غرفه‌ی ایران در اختیار اتحادیه ناشران قرار گرفت و اتحادیه ساز‌وکاری اندیشید تا به نمایندگی تمام ناشران کشور حضور داشته باشد. البته واقعیت این است که در آن سال استقبال چندانی از فراخوان اتحادیه برای حضور در نمایشگاه فرانکفورت صورت نگرفت. با اینکه گستره‌ی جغرافیایی درخواست‌ها از امسال وسیع‌تر بود ولی نهایتا با 300 کتاب عنوان در فرانکفورت حضور داشتیم.

او تصریح کرد: روشی که آن سال اتخاذ شد این بود که فراخوانی منتشر شد تا هرکس مایل است با پرداخت هزینه‌ای غرفه‌ای اختصاصی بگیرد. برخی از ناشران و تشکل‌های نشر از این فرصت استفاده کردند و بخش‌هایی از غرفه به این‌ها اختصاص پیدا کرده. برخی انجمن‌ها هم مثل انجمن ناشران دفاع مقدس، مجمع ناشران انقلاب اسلامی، انجمن زنان ناشر و ... با توجه به برنامه‌هایی که خودشان داشتند اقدام به انتخاب کتاب کردند. غرفه‌ی کودک و نوجوان هم مطابق با تقسیم‌بندی سالن‌ها در محل دیگری قرار دارد و سال‌هاست که مدیریت آن به انجمن ناشران کودک و نوجوان محول شده است که در مواردی از کمک نویسندگان و تصویرگران کتاب کودک هم استفاده می‌کند. بالاخره نمایشگاه فرانکفورت بستر مناسبی است که هر تشکل نشر ضعف‌ها و قدرت‌های مجموعه‌ی خود را محک بزند. باید توجه داشت که نمایشگاه‌‌های کتاب تنها جزئی از کل صنعت نشر هستند، ولی چون تاثیرات زیادی در شکل‌گیری کل نشر دارند باید توسط افرادی اداره شود که بر شرایط کلی اشراف دارد. در غیر این صورت جزء و کل به بیراهه می‌روند.

آماری از حضور ایران در پانزده دوره‌ی نمایشگاه فرانکفورت
ردیف دوره متراژ غرفه تعداد  کتاب شرکت کنندگان
1

شصتمین نمایشگاه کتاب فرانکفورت

غرفه بزرگسال در سالن 5 و به متراژ 80 متر مربع/ غرفه کودک نیز در سالن 3 نمایشگاه و در فضایی به مساحت 60 در غرفه بزرگسال بیش از 1250 کتاب و در  غرفه کودک بیش از 400 عنوان کتاب عرضه شد.

ایران در این دوره داری 19 غرفه بود. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، انتشارات مدرسه، شباویز، نحل، دفتر مطالعات زنان از جمله غرفه‌های ایرانی در نمایشگاه بودند.

2

شصت و یکمین نمایشگاه کتاب فرانکفورت

دو غرفه به متراژهای 80 و 60 1500 عنوان کتاب  
3

شصت و چهارمین نمایشگاه کتاب فرانکفورت

96 متر در بخش کشورها و 64 متر در بخش کودک و نوجوان

1350 عنوان (1000 عنوان بزرگسال، 350 عنوان کودک و

نوجوان)

موسسه نمایشگاه‌هاى فرهنگى ایران، کانون پرورش فکرى کودکان، انتشارات علمى و فرهنگى، باغ کتاب تهران، رایزنى فرهنگى ایران در آلمان، نشر شباویز، نشر مثلث.

4

شصت و پنجمین نمایشگاه کتاب فرانکفورت

متراژ غرفه 200 متر بخش کشورها، 40  متر در بخش کودک و نوجوان

1600 عنوان (1250 عنوان بزرگسال و 350 عنوان کودک و نوجوان)

موسسه نمایشگاه‌های بین‌المللی، انجمن فرهنگی ناشران کودک و نوجوان، کانون پرورش فکری، انتشارات علمی و فرهنگی، باغ کتاب تهران، کتابخانه‌ی ملی ایران، کتابخانه‌ی مجلس، نشر شباویز، انتشارات شمع و مه، پانیذ مهر ایرانیان، غزال جوان؛ خانه کتاب ایران و نشر نظر.

5

شصت و ششمین نمایشگاه کتاب فرانکفورت

٢٠٠ متر در بخش کشورها و ٤٠ متر در بخش کودک و نوجوان

١٢٠٠ عنوان ( ٩٠٠ عنوان بزرگسال، ٣٠٠ عنوان کودک و نوجوان)

موسسه نمایشگاه‌های فرهنگی ایران به همراه: اتحادیه ناشران و کتاب فروشان تهران، انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودک و نوجوان، سمیر و دبیر، چکه، الهدی، جامعه المصطفی، غزال جوان، بین المللی حافظ، باغ کتاب تهران، خانه هنرمندان، انجمن ناشران دفاع مقدس، انجمن فرهنگی زنان ناشر، انجمن ناشران دانشگاهی و طوبای محبت/ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان/ باغ کتاب تهران/ کتابخانه مجلس / رایزنی فرهنگی ایران/ شباویز/ انتشارات شمع و مه/ خانه کتاب ایران / نشر نظر/ سبک نو/ ساقی/ روایت فتح/ سفیر اردهال/ پانیذ مهر ایرانیان.

متراژ غرفه کشورمان از زمانی که غرفه‌ی ملی و مجتمع نام گرفت240  متر بوده که 200 متر آن مربوط به بخش بزرگسال و 40 متر به بخش کودک و نوجوان اختصاص می‌یافت.

در تمامی این سال‌ها همواره علاوه بر فروش کتاب مسئولان و شرکت‌کنندگان ایرانی تمرکز قابل توجهی نیز روی برگزاری نشست‌ها و برنامه‌های جنبی داشتند. «شبکه مترجمین ایران» و «آژانس ادبی غزال» نیز از دیگر نهادهای مستقلی هستند که تجربه‌ی حضور در نمایشگاه کتاب فرانکفورت را دارند. این نهادها در امر معرفی آثار ادبی نویسندگان ایرانی به ناشران خارجی فعال هستند و با همکاری ناشران آن آثار ادبی را که می‌توانند مخاطب بین‌المللی داشته باشند به بازار جهانی معرفی می‌کنند.

دست‌‌آوردهای فرانکفورت چقدر به هزینه‌هایش می‌چربد؟

باید در نظر داشت که اساسا در ایران بودجه و هزینه‌های بخش فرهنگی در مقایسه با سایر بخش‌ها رقم چندان قابل توجهی نیست. از بودجه‌ی حدود 780هزار میلیاردی وزارت ارشاد نهایتا 70 تا 80 هزار میلیارد آن به معاونت فرهنگی تخصیص می‌یابد و این هزینه باید پاسخگوی مسائل و چاله چوله‌های زیادی باشد و بتواند دست‌کم امکانات لازم را برای سرپا ماندن 10هزار ناشر را فراهم کند. حالا اینکه در چنین شرایطی چگونه می‌توان هزینه‌هایی بالغ بر متری 250 الی 300 یورو برای هر متر غرفه در نمایشگاه فرانکفورت تامین کرد جای خود دارد. تازه این مبلغ شامل حال نمای غرفه و اسکلت آن نیست و تنها بابت زمین خالی این مبلغ درخواست می‌شود.

با این مقدمه به اینجا برسیم که عمده‌ی تمرکز نشر ایران در نمایشگاه فرانکفورت بر فروش کتاب، رایت و برگزاری چندین قرار ملاقات و نشست گذاشته می‌شود. از تعداد بالای قرار ملاقات‌ها هم عمدتا از سوی تک تک شرکت‌کنندگان عنوان می‌شود نیز نهایتا چیز دندان‌گیری نصیب نشر ایران نشده است.

غلامرضا نوعی (مدیر نمایشگاه‌های خارجی موسسه نمایشگاه‌ها) در توضیح این پرسش که چقدر در نمایشگاه فرانکفورت موفق بوده‌ایم به مقاله‌اش تحت عنوان «فرانکفورت نسخه‌ی درمان ما نیست» در یکی از روزنامه‌ها ارجاع می‌دهد.

او در این مقاله در بیان اینکه چرا آثار ایرانی جهانی نمی‌شوند و برای توضیح چرایی عدم فروش گسترده حقوق نشر کتاب ایرانی می‌نویسد: «اولین گام در این جهانی شدن آثار ایرانی، شناخت قواعد و ضوابط این بازار است. نشر کشورمان سال‌هاست که رفتار جزیره‌‌ای دارد، هنوز تولیدات‌مان به‌شدت بومی هستند و از اولین اصل بازاریابی یعنی نیاز مشتری غفلت ورزیده‌ایم و تنها به عناوین دهان‌پرکنی چون، منادی و مهد فرهنگ و تمدن در جهان، کفایت کرده‌‌ایم. سالیانی است بر این باوریم که مضامین موجود در ادبیات کلاسیک ما قابلیت عرضه در سطح جهان را دارد، اما کمتر ناشری به فکر تولید آثاری جذاب برای مخاطب غیرفارسی‌زبان بوده است. داشتن اثر هرچند با محتوای عالی به‌تنهایی کفایت نمی‌کند. ناشر ایرانی باید بتواند آثاری متناسب با ذوق مخاطب غیرایرانی با فرهنگی متفاوت فراهم آورد. البته محدودیت زبانی و موانع قانونی هم مزید بر علت شده است. با همین قوانین موجود سالانه هزاران کتاب از کشورهای مختلف و دیگر فرهنگ‌ها در ایران ترجمه و گاه افست می‌شود و در برخی موارد به‌طرز بسیار سخیفی از جمله تبدیل کلماتی مانند سگ و خوک مورد ممیزی ظاهری و نه محتوایی قرار می‌گیرد؛ اما اگر ناشری قصد انتشار کتابی به زبان غیرفارسی، برای مخاطب خارج از مرزها داشته باشد باز هم با همان محدودیت‌ها مواجه می‌شود. در حالی که لزومی به این‌همه سختگیری برای آثاری که برای مخاطب غیرایرانی تالیف و آماده‌سازی شده، وجود ندارد. این موانع ساختاری و محتوایی تنها یک طرف قضیه است. ناشر ایرانی برای فروش همان آثار محدود خود نیز با مشکلاتی نظیر عدم پایبندی به قوانین کپی‌رایت مواجه است. ناشر خارجی به چشم یک شریک تجاری با ناشر ایرانی وارد گفت‌وگو نمی‌شود؛ آنان بر عدم پیوستن ایران به قوانین و معاهدات جهانی حق کپی‌رایت واقفند و به‌روشنی می‌دانند هر مسافر فرانکفورت با چمدانی کتاب برای ترجمه، بدون پرداخت حق رایت به کشور برمی‌گردد بنابراین گفت‌وگو و خرید حق کپی رایت برای او بی‌معنی است«!

نوعی همچنین در این مقاله عدم حمایت شفاف و روشمند از انتشار آثار ایرانی در خارج توسط نهاد‌های دولتی را نیز از این نظر قابل‌توجه معرفی و تاکید کرده است: اینک بسیاری از کشورها با اعطای «گرنت» به انتشار جهانی آثار خود کمک می‌کنند اما در کشورمان تاکنون قدمی در این راه برداشته نشده است. به‌طور مشخص می‌توان به مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی در سال ١٣٨٩ اشاره کرد که ضمن تصویب اساسنامه «مرکز ساماندهی ترجمه و نشر معارف اسلامی و علوم انسانی» وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات؛ ماموریت‌های بسیاری در حوزه ساماندهی و گسترش ترجمه معارف اسلامی و علوم انسانی از زبان‌های فارسی و عربی به سایر زبان‌ها و نشر و توزیع منابع ترجمه‌شده در نقاط مختلف جهان برای آن مرکز تعریف کرد. اما این مصوبه هم چندان به‌کار ناشران ایرانی نیامده و ضوابط و حمایت شفافی برای ناشران این حوزه هم اعلام نشده است«.

141012095504_frankfurtbookfair_624x351_bbc_nocredit

محمود آموزگار نیز در گفت‌وگویش با ایلنا؛ با اشاره به اینکه در مورد نمایشگاه فرانکفورت آن‌چیزی که برای اتحادیه اهمیت داشت این بود که امکان حضور در نمایشگاه‌های بین‌المللی و بازار جهانی را برای اعضا فراهم کند تا با افزایش توجه ناشران ایرانی به بازهای جهانی به عنوان وسیله‌ای برای ارتقاء اقتصاد صنعت نشر مورد استفاده قرار بگیرد، تاکید کرد: ناشران ایرانی باید نمایشگاه‌های خارجی را ببینند و به عنوان یک منبع درآمد به آن نگاه کنند. مسئله‌ای که تاکنون خیلی به آن بی‌توجه بوده‌ایم. گشت‌وگذار در نمایشگاه‌‌های بین‌المللی به روشنی نشان می‌دهد که بخش اعظمی از درآمد ناشران به واسطه‌ی خرید و فروش رایت به دست می‌آید. مسئله‌ای که هزینه‌ی زیادی هم روی دوش ناشران نمی‌گذارند. چون نه هزینه‌ای برای چاپ و انتشار آن باید پرداخت کنند و نه بار مالی دیگری دارد. تنها به واسطه‌ی انتقال امتیاز و اجازه‌ی چاپ به دیگری و براساس تعدادی که ناشر مقصد از فلان کتاب منتشر می‌کند درآمدزایی برایش خواهد داشت. این درآمد باعث رونق نشر می‌شود. به‌طور کلی نشر در عرصه‌ی بین‌المللی به اقتصاد فقیر معروف است چراکه در مقابل گردش مالی صنایعی مثل اسلحه، دخانیات، اتومبیل و ... اما در همین صنعت چرا ناشران می‌توانند روی پای خودشان بایستند و حرکت‌شان را ادامه می‌دهد چون به مجموعه امکاناتی که بازار بین‌المللی در اختیارشان قرار می‌دهد؛ توجه می‌کنند. یکی از این فرصت‌ها حضور در نمایشگاه‌های خارجی است. اینکه کتابی را که برایش هزینه کرده‌اید در دیگر کشورها هم بتوانید ارائه و عرضه کنید. امتیاز بزرگی که کشور ما دارد این است که یک کنجکاوی عمیق جهانی نسبت به کشور ما وجود دارد و تعارض و تضاد شنیده‌ها و دیده‌ها یک عطش برای دانستن و خواندن جامعه‌ی ایرانی به وجود آورده است. پس‌زمینه بسیار زمینه‌ی مساعدی است که بتوانیم استفاده‌ی اقتصادی خوبی از این نمایشگاه داشته باشیم.

او همچنین با گلایه از عدم توجه نشر ایران به بازارهای جهانی متذکر شد: بازار بزرگی در عرصه‌ی جهانی نشر وجود دارد که ناشران و مولفان ایرانی نسبت به آن بی‌توجه هستند. مثل این است که یک زمین مستعد وسیع برای کشت‌وکار در اختیار داشته باشیم اما فقط از بخشی از آن استفاده کنیم. داریم کاری می‌کنیم که شرایط توجه به بازار جهانی نشر مهیا شود و ناشر ایرانی ببیند که چنین فضایی هم هست و می‌تواند استفاده کند. البته قاعدتا وارد این بازار بزرگ شدن آموزش می‌خواهد و قواعد و قوانینی می‌خواهد که هماهنگ شدن با آن نیاز به یک پروسه زمان‌بر دارد. ما به عنوان اتحادیه وظیفه‌ی خودمان می‌دانیم که این شرایط را مهیا کنیم.

البته آموزگار نیز عدم رعایت کپی‌رایت را در موفق نبودن در بازارهای جهانی بی‌تاثیر ندانسته و تاکید دارد: به‌طور کلی به نظر من و تعداد قابل توجهی از دیگر همکاران در اتحادیه ناشران یکی از دلایل اینکه کتاب ما نتوانسته در بازار خارجی جایی برای خود پیدا کند موضوع رعایت حقوق مولف یا همان کپی‌رایت در عرصه‌ی بین‌الملل است. چرا سینمای توانسته با بازار بین‌المللی راه پیدا کند و برای خودش مخاطبی داشته باشد؟ چرا فیلم‌های ایرانی در خارج از کشور توفیق به دست می‌آورند؟ به نظر ما این موفقیت‌ها به سابقه‌ی امر برمی‌گردد، قبل از انقلاب هم در همین ساختمان آلومینیوم مرکز توزیع فیلم داشتیم. یعنی سینماهای مختلف با این مرکز قرار داد می‌بست برای نمایش. منتها خرید و فروش رایت کاملا میان این افراد جا افتاده بود و آدم‌هایی که شاید تحصیلات آکادمیک هم نداشتند به فلان پخش‌کننده‌ی خارجی مراجعه می‌کردند و رایت فیلم مورد نظر خودشان را خریداری می‌کردند. مثلا 5000 هزار دلار می‌داد و برای 5 سال توزیع فیلم باراباس به سینماهای ایران را در اختیار می‌گرفت. وقتی این مسئله را با نشر مقایسه می‌کنیم می‌بنیم یک خلاء اساسی داریم. بحث مراعات و ارزش‌گذاری به  حق تالیف خیلی مهم است. باید خودمان را به گونه‌ای معرفی کنیم که نشر بین‌الملل بداند ما به حق مولف ارزش می‌گذاریم. مسئله دیگر این است که وقتی سر میز مذاکره می‌نشینی تا طرف مقابل را نسبت یه کیفیت و محتوای کتاب اقنا کنی، اولین سوال این است که این در کشور شما چقدر فروش داشته است؟ پس شمارگان کتاب هم در این مسئله بسیار مهم به حساب می‌آید. کتاب‌های ایرانی که در سطح بین‌المللی موفقیت‌هایی به دست آورده‌اند آن‌هایی هستند که فروش بالایی در داخل ایران داشته‌اند.

البته برای حرکت در مسیر جهانی قطعا حمایت‌هایی هم از ناحیه‌ی دولت مورد نیاز است. حمایتی مثل طرح گرنت یکی از این کارها است. دولت می‌تواند از آن دسته ناشران خارجی که مبادرت به ترجمه‌ی آثار ایرانی می‌کنند؛ حمایت کند. در آلمان و فرانسه هم چنین حمایت‌هایی صورت می‌گیرد. اساسا چنین حمایت‌هایی حرکت کتاب‌ ایرانی به سوی بازارهای جهانی را تسهیل می‌کند.

به نظر می‌رسد موضوع برگردان و ترجمه‌ی آثار ایرانی هم باید دچار تحول شود. سیر ترجمه در کشور ما در حال حاضر یکسویه است و تنها کتاب‌های خارجی به فارسی برگردانده می‌شود. می‌توان گفت اغلب مترجمان ما متبحر و ماهر هستند در برگرداندن کتاب‌ها از زبان دیگر به زبان فارسی. در مورد برگرداندن زبان فارسی به دیگر زبان‌‌ها واقعا مشکل جدی داریم. کمتر آدمی را می‌توانیم پیدا کنیم که تسلط به زبان مقصد عالی داشته باشد. تسلط به زبان مبدا با اندک جستجویی میسر می‌شود اما در مورد زبان مقصد اینگونه نیست و باید تک‌تک اصطلاحات و گویش‌ها کاملا برای مترجم جا افتاده باشد.

دولت می‌تواند برای رفع این کمبود، برای زبان و ادبیات فارسی از کشورهای دیگر بورسیه بگیرد. این بورسیه‌های می‌توانند سفیران زبان فارسی از دیگر کشورها باشند. در همین نمایشگاه مسکو چندین نمونه از چنین افرادی را دیدم که بر حسب علاقه‌ی شخصی زبان و فرهنگ فارسی را آموخته بودند. برای همین است که ترجمه‌ی داستان ایرانی به زبان روسی نسبت به دیگر زبان‌ها بیشتر است.

هرچه هست که به نظر می‌رسد نمایشگاه کتاب فرانکفورت برای ما بیشتر شرایط معرفی کتاب‌ها را فراهم می‌کند تا فروش؛ چراکه براساس روال این نمایشگاه تنها یکی- دو روز آخر نمایشگاه به فروش اختصاص دارد. در آن دو روز هم شرایط به گونه‌ای نیست که افراد بیایند کارتن- کارتن کتاب بخرند و پرداخت چندانی داشته باشند. خود کتاب می‌خرد. درواقع اصل خرید و فروش‌ها هم میان ناشران و مراکز به شکل انعقاد قرارداد و قول و قرارهای بعدی است که به دلایلی مثل عدم پذیرش کپی‌رایت و فقدان برنامه‌ریزی برای پیگیری‌های بعدی بهره‌ی چندانی از آن نمی‌بریم.

همچنین باید توجه کرد که نمایشگاه فرانکفورت جای امضای قرارداد نیست، مگر این‌که همه هماهنگی‌ها شش ماه قبل صورت گرفته باشد و اطلاعات کتاب‌ در قالب چکیده و ترجمه منتقل شود، که بنا به اطلاعات قبلی تا سال‌های گذشته حتی لیبل و برچسبی به زبان‌های دیگر روی کتاب‌ها نصب نمی‌شد  .فعالیت‌های مربوط به حق نشر، خرید و فروش و. .. نیز باید از چند ماه قبل از برپایی این نمایشگاه صورت بگیرد و باید در نمایشگاه فقط قراردادها امضا شوند، که خوشبختانه در این امر کمبودی نداشتیم و هرچه بوده کم‌کاری در پیگیری‌های بعد از نمایشگاه باعث عدم نتیجه‌گیری قابل تامل از این رویداد عظیم فرهنگی است.

چرا فرانکفورت؟

با تمام این تفاسیر و با وجود اینکه هزینه‌های حضور ایران در فرانکفورت چندصد میلیونی است که بخش عمده آن هم به اجاره غرفه برمی‌گردد، اما اگر تنها نگاه اقتصادی و مالی به این نمایشگاه نداشته باشیم، شرکت در آن نوعی وزنه‌ی فرهنگی محسوب می‌شود. چراکه هر ساله به‌طور متوسط میزبان بیش از 100 کشور و حداقل هفت هزار و 300 ناشر و مؤسسه فعال در زمینه کتاب است.

گزارش: بهاران سواری

کد خبر : ۳۱۲۸۱۰