رسانهها آماده مواجه با بحرانها نیستند
نشست تخصصی "رسانه و بحران" صبح امروز (13 مهرماه) در دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها با حضور اهالی رسانه و جمعی از صاحب نظران حوزه رسانه برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، این نشست با طرح پرسشهای محمد سلطانی فر از قبیل جایگاه روزنامهنگاران ایرانی در بحرانها کجاست؟ روزنامهنگاری بحران در پشت روزنامهنگاری شهروندی قرار دارد. چگونه جایگاه روزنامهنگارانمان را در بحرانها تقویت کنیم؟ آیا نشان دادن دست و پای قطع شده و صحنههای منزجر کننده برای نشان دادن بحران صحیح است؟ آغاز شد. وی همچنین درباره نقش رسانه در نشان دادن، دامن زدن و پیشگیری بحران را متذکر شد.
حسن نمکدوست در رابطه با پرسشهای سلطانی فر گفت: حدود 10 سال پیش مشغول تهیه مجموعهای تحت عنوان مدیریت بحران بودیم، در پی آماده شدن آن مجموعه زمین تهران چند بار لرزید. همه ما با دل شیر در قلب بحران جمع شدهام. ما در فضای فیزیکی هستیم که استاندارد روزنامهنگاری بحران در آن برقرار نشده است. هنگام بروز بحران اصطلاحی در میان است با این عنوان: بهشت روزنامه نگاری بحران! اما من و همکارانم معتقدیم روزنامهنگاری بحران جهنم است، نه بهشت.
او افزود: بین روزنامهنگاری بینالمللی روزنامهنگاری جنگ و روزنامهنگاری بحران باید تفاوت جدی قائل شد. موقعیتهای بحرانی چه دستساز و چه غیر دستساز کاملاً غیر قابل پیشبینی هستند. آرزوی ما این است که در تهران زلزله نیاید اما باید آمادگی جسمانی، روحی و فکری آن را داشته باشیم. بودن در منطقهای بدون امکانات آب و برق و گاز و ساده نیست. ما آمادگی مواجه با بحرانها را نداریم.
او همچنین درباره وظیفه روزنامهنگاری بحران متذکر شد: وظیفه روزنامهنگاری بحران این است که کمک کند تا حد امکان و به سهم خودش از ابعاد آسیب، میزان رنجها و میزان تلفات کم شود و به حجم کمکها افزوده شود. حال این سوال مطرح می شود که آیا نشان دادن صحنههایی که روح را جریحه دار میکند و اعصاب را خدشهدار میکند در رسانه جایز است یا خیر؟. نشان دادن تصاویر و عکسهای دلخراش برای بالا بردن تیراژ و محبوبیت است یا هدف رسانه کمک به مردم است. مهمترین عرصههای رفتار حرفهای در صحنههای بحران است
در ادامه نشست یونس شکرخواه نیر درباره روزنامهنگاری بحران و طبقه بندی انواع روزنامهنگاری عنوان کرد: بین روزنامهنگاری بینالمللی، روزنامهنگاری جنگ و روزنامهنگاری بحران فرق زیادی است علیرغم اینکه این سه همپوشانی هم دارند. روزنامهنگار باید برای تمام این شرایط آمادگی داشته باشد. جنگ و بحران چه دست ساز باشد چه طبیعی آمادگی اتاق خبر را نفی نمیکند اما بسیاری از ما روزنامهنگاران تنبلی هستیم نه می خوانیم و نه وقت میگذاریم. به ضرورت موضوعی که بحران نهفته دارد آگاهی نداریم.
او افزود: برای روزنامه نگاری بحران سه دایره فرضی در نظر میگیریم 1-دایره گذشته اتفاق یا نگاه به عقب که در آن سوابق اتفاقهای مشابه را بررسی میکنیم مانند حادثه سال66 حجاج که سابقه فاجعه منا در سال 94 محسوب میشود.
2-نگاه به آینده که در آن عواقب بعد از اتفاق را بررسی میکنیم مانند برای بازگشت حجاج، بیماریها و ویروسها، پیامدهای سیاسیاش در آینده هیچ تدبیری نکردهایم.
3-دایره درونی یا حلقه دردناک نگاه به حال. مثلا در زلزله بم مردی بود عضو شورای شهر که تمام اعضای خانواده و فامیلش در زلزله آن شهر کشته شده بودند. این مرد باید تیتر یک روزنامهها میشد. عضو شورای شهری باشی که هیچ کس را در آن نداشته باشی. در دایره درونی یک روزنامه نگار حرفهای باید یک حمایت مالی، روحی، روانی و اجتماعی فراهم کند.
شکرخواه درباره مدیریت بحران در شبکههای مجازی و مطبوعات تصریح کرد: عصبی سازی نکنید، فضا را عصبی نکنید، عکس ها و صحنه ها را در حد نیاز منتشر کنید. از چهره بهتزده مردم وقتی تلویزیون را تماشا میکنند عکاسی کنید. در فاجعه11 سپتامبر هیچ عکس فجیعی در روزنامهها به چاپ نرسید اما معروفترین روزنامه آمریکا چهار میلیون تیراژ داشت. به جای عصبی سازی و روانی کردن جو، یک جو عقلانی با پرسشهای سخت راه بیندازید و از بحران سیاسی سازی نکنید.
اکبر نصراللهی در ادامه این نشست گفت: کشور ما در معرض انواع بحرانهای طبیعی، سیاسی و فرهنگی قرار دارد. این نشان می دهد که ما بیش از کشورهای دیگر به آمادگی و مدیریت بحران نیاز داریم. رسانهها نقشهای دوگانه دارند، گاهی بحرانزا و گاهی بحران زدا هستند، گاهی امید زا و گاهی امیدزدا هستند، گاهی اعتماد زا و گاهی اعتمادزدا هستند. چسبندگی و مراجعه مردم در بحران ها به رسانهها به اوج خودش میرسد اگر در این شرایط رسانه نتواند نیاز مخاطب را تامین کند مخاطب از رسانه های دیگر استفاده کرده و آن رسانه مذکور باعث مخاطبگریزی میشود و حتی منجر به بحران برای رسانه خواهد بود.
او افزود: اگر بحران افغانستان نبود الجزیره شناخته نمیشد و اگر جنگ جهانی نبود CNN هم در کار نبود. ما برای این در بحران گرفتار می شویم که از بحرانهای قابل پیشبینی غفلت میکنیم و از شناسایی بحرانهایی که داد میزنند ناتوان هستیم. برای تجمعهایی که ظرفیت تبدیل شدن به بحران را دارند تدبیری نمیکنیم. آموزشها و آمادگیهای لازم را ایجاد نمی کنیم و صبر میکنیم بعد از بحران راهبرد و رویکرد آن را مشخص کنیم و هزینههای بالایی را در این راستا خرج میکنیم. به راستی چرا ما از سوابق بحرانهایی که در گذشته اتفاق افتاده درس نمیگیریم. بحرانهای عاطفی و فرهنگی را سیاسی و دینی میکنیم و هر چیزی را دو قطبی میسازیم. دولتی و غیر دولتی، شیعه و سنی.
او همچنین درباره جبران نشدن خلع ایجاد شده در رسانه تصویری توسط مطبوعات گفت: خروجی و عملکرد ما به خاطر ساختارها و مدیریتهای رسانه به خوبی انجام نمیشود. روزنامهها بعد از 48 ساعت همان اشتباهی را تکرار میکنند که صداوسیما انجام داده است.
بعد از 48 ساعت از بحران در عملکرد روزنامهها چند نکته حائز اهمیت است:
نکته یک: انسجام و وحدت ملی و مذهبی. بعد از فاجعه منا تمام تیترها وحدت ملی و مذهبی داشتند چه چپ بودند و چه راست. تمام جناحها انسجام لازم را داشتند برای جذب مخاطب و اثرگذاری بیشتر بهرهبرداری سیاسی نکنید و عکسها و تصاویر منزجر کننده نشان ندهید.
2-غلبه خبر و فقدان تحلیل در دو سه روز اول حادثه روزنامهها ابعاد و حواشی خبر را کمتر منتشر میکنند و تحلیل و تفسیر نمیکنند.
آنها فقط اخبار بحران و فاجعه را پوشش میدهند و خلاء تلوزیون را پر نمیکنند تلوزیون عرصه خبررسانی را برای مطبوعات تنگ کرده است پس مطبوعات باید ویژگی های دیگری از جمله تحلیل و تفسیر خبر را در خود تقویت کنند.
در ادامه علی فریدونی عکاس خبری و روایتگر تصویر ضمن عرض تسلیت به بازماندگان فاجعه منا افزود: در دفاع مقدس با محدودیت و بدون آگاهی و امکانات در تلخترین روزها عکاسی میکردیم و هر روز مانند دانشگاه در میدان جنگ میآموختیم. از روی تجربهام به شما میگویم تحت تاثیر جو و دو قطبیشدنها قرار نگیرید که بین جامعه شکاف میافتد؛ یک مسیر مستقیم را برای رسالت خودتان پیش بگیرید.
او در رابطه با حرفه عکاسی و سختیهای این رشته متذکر شد: عکاسی از نویسندگی و خبرنگاری به مراتب مشکلتر است زیرا باید حتما درصحنهها حضور داشته باشد. متاسفانه ما هیچ وقت واقعیتها را نگفتهایم، ما همیشه قهرمان نبودیم! خیلی وقتها در جنگ عقبنشینی کردیم و در خیلی عملیاتها شکست خوردیم و به همان گستردگی شهید دادیم. اما من در تمام این صحنهها حضور داشتم و لحظهها را با دورینم ثبت کردم. اگر واقعا شغل عکاسی را انتخاب کردهایدبایدشجاع باشید و با تمام وجود و قبلتان این کار را انجام دهید. حتی اگر شده زیر بمبارانها در صحنههای دلخراش و خطرناک شما موظفید لحظه ها را ثبت کنید.
محمد فرنود عکاس حوزه سیاسی و بینالملل بحث را اینگونه ادامه داد: روزنامه بدون عکس معنی ندارد اما عکس بدون روزنامه وخبر هم میتواند معنا و هویت داشته باشد. چرا در نقاط بحرانی و مکانهای بحران عکسهایی گرفته میشود که بسیار دلخراش است؟! این ضعف بزرگی از بدنه رسانه ما است. باید بدانید که علیرغم صحبتهای دوستان عکسهای فجیع در روزنامههای خارجی هم به چاپ میرسد. اما روزنامهها و مجلات خارجی در طبقهبندیهای مختلف قرا ردارد آنها عکسهای دلخراش را چاپ میکنند اما عکسی را انتخاب میکنند که بار گرافیکی بالایی داشته باشد.
او درباره ضعف مطبوعات و انتشار عکس و تصاویر نامناسب در مواقع بروز بحران افزود: ضعف عمده ما در بدنه مطبوعات کشور ما است؛ ما مدیران انقلابی و دوست داشتنی داریم اما متاسفانه در منصبی قرار دارند که خبره آن نیستند.با نمایندگی و منسوب کردن موجب سیاستهای غلط در بدنه مطبوعات و به وجود آمدن بحران میشوید.
او ادامه داد: عکس "آیلان" آن کودک مهاجر وآواره را در ساحل همگی به یاد داریم که چگونه توانست افکار عمومی رهبران دنیا را تحت تاثیر قرار دهد من شب قبل آن عکس را برای روزنامه فرستادم اما صبح بعدش با حیرت دیدم عکس شهرام ناظری جای آن در روزنامه به چاپ رسیده است.
وی با خواندن و تقدیم کردن مقدمه کتاب خود با نام جنگ که به زودی به چاپ میرسد به دکتر شکرخواه صحبتهای خود را خاتمه داد.
افشین والینژاد در ادامه با نشان دادن عکسهای افغانستان و فوکوشیما کرامت انسانها را در عکس بسیار مهم تلقی کرد و گفت: نشان دادن عکسهای منزجر کننده ودلخراش کار صحیحی نیست.
در ادامه نشست زابلیزاده گفت: علیرغم صحبت دوستانم باید بگویم انصافا روزنامهنگاران ما خوب وهوشمند هستند و در شکار صحنهها و موضوعات به خوبی شتاب میکنند سابقه حادثه منا در سال 94 برمیگردد به حادثه سال 66 که مطبوعات خیلی کمی به آن پرداختند بحران نیز طبقهبندی دارد برنامه ریزیها در جنگ با برنامهریزیها در زلزله متفاوت است در حج سال 66 نیز به طور دیگری برنامهریزی و اطلاعرسانی شد زیرا شرایط متفاوت بود.
او درباره پخش تصاویر و عکسهای دلخراش در هنگام بروز حوادث و بحران افزود: مخالفم که می گویند چرا تصاویر دلخراش پخش شد و باعث هتک حرمت کرامت انسانی گردید. ما باید چارچوب خود را بشناسیم. اگر تصاویر حجاج سال 94 منتشر نمیشد هیچ سند تاریخی از این فاجعه در دست نبود و شاید ثبت نمیشد سرعت در انتشار خبر خیلی مهم نیست سرعت در گفتمان سازی محور و دال مرکزی مهم است. ما نمیگوییم جنگ، میگوییم دفاع مقدس؛ یعنی واژهسازی کردهایم. وقتی جای واژهجنگ از واژه دفاع مقدس استفاده میکنیم یعنی نگاه پیوستاری داشتیم، این نگرش و تفکر انسانها را عوض میکند. ما باید یاد بگیریم که چگونه به بحرانها وارد شویم.
زابلیزاده در پاسخ به این سوال که چه کسی پاسخ گوی اثرات مخربی است که این تصاویر و صحنههاروی روح و روان کودکان و دیگر مخاطبان رسانهها گذاشته، آیا این مسئله موجب مریض شدن تدریجی کل جامعه نمیشود؟ گفت: در سال 66 وقتی پارکینگ مملواز سنگ و بتون شد تمام دوربینها تحت اختیار دست سعودیها بود و حضور ما و دروبینهای رسمی ما را کنترل میکردند و اجازه ورود نمیدادند اگر عکسها و فیلمهای غیر رسمی ما سند نمیشد این قضیه را کتمان میکردند و هیچ موقع نمیتوانستیم ثابت کنیم گاهی مجبوریم تصاویر را هر چند دلخراش و منزجر کننده رسانهای کنیم.
در انتهای نشست محمد سلطانی خاطرنشان کرد: باید مرکز خبر را به حواشی امن تهران و مناطق امنی مثل قم وسمنان منتقل کنیم زیرا در صورت بروز بحران اگر خبررسانی و خبرگزاری نابود شود همه چیز نابود خواهد شد. از سال 87 تا به امروز داریم روی این قضیه کار میکنیم.