رشدجامعه برای فرهنگِ پوپولیستی اهمیتی ندارد
سازندگان فیلم ذوب شدن پادشاه معتقدند اگر هنرمند در جامعهای زندگی میکند که در آن ظلم، فقر، تباهی وجود دارد باید به این مسائل بپردازد و فقط به زیباییهای سطحی و دم دستی بسنده نکند.
هوتن زنگنهپور بعد از نگارش بیش از 10 فیلمنامه و ساخت چند فیلم کوتاه و نیمه بلند و در آستانه چهل سالگی؛ اولین فیلم بلند خود را به نام ذوب شدن پادشاه کارگردانی کرده است. فیلمی که رگههای روانکاوانه و فلسفی دارد و هماکنون در گروه سینمایی هنر و تجربه درحال اکران است و با استقبال مناسب علاقمندان نیز مواجه شده است. با هوتن زنگنهپور و سینا رحمانی یکی از بازیگران اصلی فیلم و مسئول انتخاب بازیگران به بهانهی اکران این فیلم به گفتگو نشستیم.
ایده اصلی نگارش فیلمنامه چگونه به ذهنتان رسید؟
زنگنهپور: کتابی به دست من رسید به نام زندگی در دنیای متن که ترجمهای از مجموعه مقالات پل ریکر بود که به نوعی تنها فیلسوف زنده است. این کتاب درباره هرمونتیک و فن تاویل نوشته شده است. بعد از خواندن کتاب ایدهای به ذهن من رسید و آن این بود که چطور میشود یک مخلوق اثر هنری رودرو با خالق خودش صحبت کند. البته این ایده تکراری بود بعد در مطالعات خود به ایده دیگری رسیدم و آن اینکه چگونه یک روانکاو میتواند با یک اثر هنری بیمار خود را روانکاوی کند. ترکیب این دو ایده استارت اولیه نگارش فیلمنامه ذوب شدن پادشاه را زد. بیش از یکسال روی ایده کار کردم و نگارش قصه اصلی و فیلمنامه یکسال به طول کشید.
انتخاب بازیگران چگونه صورت گرفته است؟
سینا رحمانی: من با زنگنهپور در فیلم نیمه بلند "نازکی پندار سحر" همکاری کرده بودم و از آنجا به قدرت فیلمنامهنویسی وی پی برده بودم. چند نفر را گزینش کردیم و درنهایت بازیگران فعلی انتخاب شدند. به نظرم نسبت به امکانات وتوان مالی که داشتیم انتخاب بازیگران خوبی صورت گرفت و همه بازیگران به خوبی بازی کردهاند.
کارگردانی آیا بسیار خطکشی شده بود یا اجازه بداههگویی به بازیگران داده میشد؟
رحمانی: اگر بهترین فیلمنامه به بازیگر ارائه شود و دست و پای بازیگر بسته باشد بازهم وی نمیتواند آن نقش را خوب بازی کند زیرا فیلمنامه، فیلم روی کاغذ است و به نوعی خام محسوب میشود این بازیگر است که شخصیت را زنده میکند بازیگر باید فضای سفید بین متنهای فیلمنامه را نیز بخواند به همین دلیل درست است که فیلمنامه با میزانسن مشخص نوشته میشود اما این بازیگر است که به شخصیت روح میدهد و باید آن را بازی کند.
چرا فیلم بهصورت سیاه و سفید فیلمبرداری شد؟
زنگنهپور: چند دلیل اجرایی و محتوایی برای ساخت این فیلم به صورت سیاه وسفید داشتیم. اصلیترین دلیل این بود که تم فیلم روانکاوانه است و لایه درونی فیلم نیز فلسفی است فیلم درباره هستی و وجود صحبت میکند و روانکاوی نیز همیشه با ساحت انسان ارتباط دارد. از آنجا که رنگ قویترین مورد تاویلی عاطفی را ایجاد میکند و بیشترین حس عاطفی را برمیانگیزد اما در این فیلم جایی نداشت زیرا ما در فیلم مضمونهایی داشتیم که نباید تحتالشعاع اثر جنبی رنگ قرار بگیرد و رنگ در فیلم ما اضافه بود و عامدانه حذف شد. دلیل دوم این بود که ما فیلم را براساس مجادله بین دو نفر ساختیم و آدمهای دیگر وارد این مجادله میشوند و این مجادله را ما به شکل استعاره به صفحه شطرنج تبدیل کردیم و به همین دلیل رنگ معنا ندارد زیرا در فیلم تضاد و اختلاف معنا دارد که آن هم با سیاه و سفید بودن نشان داده میشود. دلیل دیگر وضعیت بضاعت و بودجه است یعنی باید ما دکور را همجهت میکردیم با شخصیتها مثلا برای خانه شخصیت نویسنده با توجه به ویژگیهای روانی وی باید همه وسایل صحنه به رنگ قرمز بود و این از توان ما خارج بود و (با مطایبه) هرگز به خاطر پز روشنفکری یا جایزه گرفتن جشنوارهها فیلم را سیاه و سفید نساختم.
چرا اصولا ساخت فیلمهای روانشناسی و روانکاوی در سینمای ایران با استقبال مواجه نمیشود؟
زنگنهپور: دلایل متعددی دارد اول آنکه مخاطب فیلمهایی که به اصول روانکاوی میپردازند کم است. نداشتن تخصص در حوزه روانکاوی و روانشناسی دلیل دیگری است و سینمای بدنه هرگز اجازه ساخت چنین فیلمهایی را نمیدهد و باید این اتفاق در سینمای مستقل بیفتد البته کارگردانی که فیلم را میسازد نیز بسیار اهمیت دارد زیرا سینمای ایران نامها برایش مهم است و اگر فیلم ذوب شدن پادشاه توسط کارگردان نامآشنایی ساخته میشد قطعا در گروه اصلی اکران میشد و حتی شاید بعدها همه فیلم روانکاوانه میساختند. زیرا سینمای ایران به شدت تابع جو است به همین دلیل ما شاهد هستیم که بعد از موفقیت یک فیلم کمدی تعداد زیادی فیلم کمدی ساخته میشود یا بعد از موفقیت فیلم جنگی تعداد زیادی فیلم جنگی ساخته میشود.
فیلم داستان نویسندهای است که دچار توهم است اما آثارش علیرغم سطحی بودن با فروش خوبی همراه میشود. اثر به نوعی نقد برخی آثار است که فقط به دنبال فروش بیشتر هستند و از درون ماهیتی ندارند و با جامعه نیز ارتباطی ندارند.
زنگنهپور: دقیقا درست است. این فیلم به نوعی نقد هنرمندان و نویسندگان بدون تعهد و غیرمتعهد است. هنرمندان و نویسندگانی که دغدغههای آنها فقط مسائل شخصی و غریزی است و تصور میکنند جامعه نیز دغدغههای آنها را دارد. البته در این فیلم ما به عنوان یک ایدئولوژیست این مساله را مطرح نکردیم و نگفتیم که باید مثلا هنرمند چگونه رفتار کند بلکه فقط پرسش مطرح کردیم که جایگاه هنرمند کجاست و اگر هنرمند در جامعهای زندگی میکند که در آن ظلم، فقر، تباهی وجود دارد؛ آیا نباید به این مسائل بپردازد و فقط به زیباییهای سطحی و دمدستی بسنده کند. انتقاد ما به آثار سطحی پرمخاطب بود و در نهایت تاثیری که آنها بر وضعیت فرهنگی یک جامعه میگذارند. البته داستان فیلم در مکان خاصی رخ نمیدهد و اشارهای به هیچ شهر و کشوری نمیشود زیرا میخواستیم مقصودمان جهانشمول باشد و هدف ما فقط انتقاد از فرهنگ پوپولیستی است که به سود خود فکر میکند و رشد جامعه برایش اهمیتی ندارد. انتقاد ما این بود که چرا باید مثلا آثار داستانی سطحی و ضعیف به فروش بالا برسند و حتی به چاپهای صدم برسند اما آثار با معنای زیاد همچون مسخ کافکا (اگر نویسنده برند نشده باشد و از شهرت بیبهره باشد) بسیار مهجورند و مورد استقبال قرار نمیگیرند و حتی چاپ اول آنها نیز کاملا به فروش نمیرسند.
در این میان مخاطب چقدر مقصر است و نویسنده و یا هنرمند چقدر؟
زنگنهپور: سرانه مطالعه در کشور پایین است اما در کشوری مانند فرانسه سرانه مطالعه هشت ساعت است. در اینجا اگر فیلم کوتاه اکران شود مورد استقبال قرار نمیگیرد اینکه مقصر مردمند درست نیست؛ فرهنگسازی غلط است و آنچه که ضعف داریم مدیریت فرهنگی است زیرا در کشور ما پروسه همه بخشهای فرهنگ دولتی است و این دولت است که باید فضایی را ایجاد کند تا مردم با دیدن آثار خوب به راحتی تفاوت اثر هنری و ادبی ضعیف با قوی را متوجه شوند. دولت باید در تقسیم کردن امکانات به آثار هنری خوب بیشتر بها بدهد و فرصتهای نمایش را بیشتر به آن آثار اختصاص دهد و اینکه یک اثر هنری قوی و عالی با یک اثر هنری ضعیف دارای فرصتهای برابر باشند اصلا عدالت نیست به همین دلیل در طول سالها آثار سینمایی خوب در هنگام نمایش با مشکلات زیادی مواجه بودند.
یعنی در هشت سال گذشته ما دچار یک نزول شدهایم؟
زنگنهپور: نه تنها در هشت سال گذشته بلکه در بیست سال گذشته این نزول ادامه دارد. ما تا اواخر دهه شصت در تمامی حوزههای هنری بخصوص سینما سطح بسیار بالایی داشتیم و آثار با کیفیت بودند و حتی زمانی که فیلمی مثلا از بیضایی اکران میشد با استقبال خوب مردم همراه میشد و نمایش یک فیلم مبتذل با اعتراضات شدید همراه میشد. مخاطبان از آثار ضعیف حمایت نمیکردند اما امروز به دلیل ساخت زیاد فیلمهای ضعیف و همچنین برنامههای مبتذل شبکههای ماهوارهای ذائقه مخاطب به شدت افت کرده است.
رحمانی: متولی فرهنگی جامعه وظیفه دارد وظیفه متولیان فرهنگی این است که سطح مخاطبان و مردم را ارتقا دهد اما امروز این اتفاق نیفتاده است و دلیل آن این است که فیلمهای کمدی تمامی سینماها را گرفتهاند آنهم فیلمهایی که فقط با حضور یک بازیگر یا دو بازیگر مشخص ساخته میشوند. از طرف دیگر در گذشته فیلمنامهنویسان یا کارگردانان بسیار سخت در آثار خود تغییر ایجاد میکردند اما امروز حتی بعضی بازیگران کمدی داستان و جهتگیری فیلمنامه را تغییر میدهند.
امروز دولت گروههایی همچون هنر و تجربه را راهاندازی کرده تا به نوعی علاوه بر نمایش فیلمهایی که تاکنون فرصت نمایش نداشتهاند، ذائقه مخاطب را نیز ارتقا دهد. فعالیت این گروه چقدر موفقیتآمیز بوده؟
زنگنهپور: تشکیل این گروه بسیار امر خوبی است و باید زودتر از این تشکیل میشد. خلاء نبود آن در سالهای گذشته حس میشد اما اثرگذاری آن بر کلیت سینما مانند یک قطره در برابر دریاست. همچنین نحوه نمایش فیلمها در این گروه نمیتواند آنگونه که باید مخاطب را جذب کند. هنر و تجربه گام اول را خوب برداشته است اما در همان گام اول باقی مانده و باید این روند ادامه پیدا کند. یکی از ضعفهای هنر و تجربه تعداد سانسهای کم برای فیلمها است که باعث شده مخاطب امروز برای دیدن یک فیلم در گروه هنر و تجربه با سختیهای زیادی همراه شود در حالی که باید سالنهای بیشتری به این گروه اختصاص داد. از طرف دیگر باید فضایی در گروه هنر و تجربه ایجاد شود که به موشکافی و نقد و بررسی فیلمها بسیار بیشتر از سینمای بدنه پرداخته شود همچنین باید گروه هنر و تجربه در سایت یا با ابزارهای اطلاعرسانی و رسانهای که دارد شدیدا از فیلمها حمایت کند نه اینکه فیلمی را خودش اکران کند و بعد در مجله خود گروه هنر و تجربه درباره آن نقد منفی نوشته شود.
رحمانی: فیلمهایی که درگروه هنر و تجربه اکران میشوند همانند فیلم ذوب شدن پادشاه برای مخاطبینی است که سینما را میشناسند و بعضا در این زمینه مطالعات جدی سینمایی دارند و پیگیر فیلمهای خوب روز دنیا هستند. این فیلمها از نشانهشناسی و المانهایی استفاده میکنند که مخاطب باید اطلاعاتی درباره آن داشته باشند به همین دلیل باید فضایی ایجاد شود که فیلمساز در گفتگوی رودر رو با مخاطبان درباره این نشانهها بحث کند و دیدگاهها و انتقادات آنها را متوجه شود و ما بعضا شاهد مطالبی نباشیم که ارتباطی به فیلم ندارد.
گفتگو: علی زادمهر