جریانی نوظهور دربرابر پاپ تقلیدی/ داماهی پلی میان موسیقی نواحی و شهری
گروههایی مثل داماهی، دنگ شو، پالت، چارتار و بمرانی مسیری بسیار متفاوت از جریان رایج پاپ را طی میکنند و منسجمتر و متفاوتتر موسیقی خود را تولید میکنند. درنتیجه سلیقه مردمی که گوششان از موسیقی پاپ تقلیدی پر شده؛ دگرگون میشود.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ گروه داماهی مدتیست که آلبوم جدید خود را راهی بازار کرده و توانست مخاطبان زیادی را جذب آثارش کند. این گروه با بهرهبرداری از موسیقی جنوب ایران در اولین آلبوم خود فضاهای جز و راک و حتی پاپ را با ایدههای خود درآمیخته اما بهطور کلی فضایی نزدیک به موسیقی پاپ در آثار این گروه شنیده میشود؛ فضایی که به عقیده دارا دارایی (سرپرست گروه) میتواند نوید روزگاری نو برای موسیقی پاپ ایران که به بیماری تکرار افتاده را بدهد.
در ادامه گفتوگوی ایلنا با سرپرست داماهی را میخوانید.
چه شد که گروه داماهی شکل گرفت؟
گروه داماهی براساس پیشزمینهای که من و رضا کولغانی داشتیم شکل گرفت. من و رضا به شهرهایی مثل قشم، هرمز، هنگام و ... سفر کردیم. در این سفرها معمولا سازهایی مانند گیتار و کوبهای همراه ما بود. از سال نود و یک جریان همکاری من و رضا بیشتر شد. در سفرهایی که داشتیم بدون قصد اینکه گروهی را تشکیل بدهیم در کنار هم ساز میزدیم. معمولا من در جریان تمرین با گیتار به یک ریف یا دور آکورد میرسیدم و بعد رضا ملودیهای فولکی که در ذهن داشت را روی آن پیاده میکرد. بسیاری از موسیقیهای داماهی مانند گوشواره، دخترک و محله خاموشان به همین صورت شکل گرفت یعنی با یک گیتار و یک رضا کولغانی! هیچ قصدی هم نداشتیم که وارد یک اقدام جدی در مورد این همکاری شویم البته دو سال پیش کنسرتی را در هفته موسیقی تلفیقی تهران برگزار کردیم. آن زمان با آنسامبل دارا دارایی در این فستیوال حضور داشتیم که در این گروه حمزه یگانه، ابراهیم علوی و رضا کولغانی هم حضور داشتند.
آن پروژه بیشتر به سبک جز فیوژن و فانک نزدیک میشد و ارتباطی با داماهی نداشت ولی در همان زمان ذهنیتی برای شکل دادن یک گروه با رضا و ابراهیم در من ایجاد شد. داماهی قرار بود گروهی باشد که موسیقی آن صدای محلی میدهد اما الزاما نباید موسیقی جنوب ایران باشد. در همین آلبوم بخشهایی از موسیقی هندی هم شنیده میشود. در واقع ایده بر این بود که موسیقی ما آزادانه حرکت کند و شاید به هر ملیّت و قومیّتی سرک بکشد و در آنها جاری باشد.
در آلبوم اول بیشتر به موسیقی جنوب پرداختیم. اول به این دلیل که ابراهیم علوی و رضا کولغانی هر دو جنوبی هستند و دوم اینکه نسبت به این موسیقی اعتماد به نفس بالایی داریم. اما مهمترین عامل این است که فکر میکنم موسیقی جنوب جادوییست. شاید موسیقیهای دیگر نواحی هم چنین خاصیتی داشته باشند اما وقتی من تصنیفی میخوانم یا بچههای گروه موسیقی اجرا میکنند واقعا جادو میشوم.
در ادامه فعالیتهای ما حمزه یگانه و شایان فتحی به ما پیوستند و خوشبختانه احسان رسول اُف نیز تهیهکنندگی کار را به عهده گرفت و از نظر مالی ما را حمایت کرد و توانستیم فرصتی ایجاد کنیم تا دور هم جمع شویم و ساز بزنیم. ما سفری به برزیل نیز داشتیم که این سفر باعث شد فرصت بیشتری برای ساز زدن پیدا کنیم. در واقع درصد زیادی از موسیقیهای آلبوم در همان سفر شکل گرفت اما میتوانم بگویم حدود یک سال و شش ماه پیش گروهی داماهی کار خود را به صورت جدی آغاز کرد.
درباره نام گروه توضیح دهید؟ چه شد که گروه شما داماهی نام گرفت؟
نام داماهی را برای اولین بار در دفتر آقای احسان رسول اُف شنیدم. در دفتر برای من فیلمی با نام زار خاک گذاشتند. این فیلم پروسه فرش خاکی هرمز را با تصاویری انتزاعی آمیخته بود. نام فرش داماهی قرار داده شده بود جدا از داستانی که پشت این اسم است؛ آهنگین بودن آن بسیار برای من جذاب بود.
چگونه گروه به فضای اولین آلبوم دست پیدا کرد؟ و با چه دیدی کار درباره این آلبوم را آغاز کردید و بر چه اساس این قطعات در کنار هم قرار گرفتند؟
واقعیت این است که ما با کانسپت مشترکی کار روی این آلبوم را آغاز نکردیم و نمیتوانم بگویم فلسفه خاصی پشت قطعات این آلبوم است. در واقع ما یک سری نوازنده بودیم با پیشینه مشخص که تعلقات خود را نسبت به یک سری از موسیقیها داشتیم و یک خط مشترکی بین تمام ما وجود داشت. ما بیشتر تصمیم گرفتیم دور هم موسیقیای که خودمان دوست داریم و فکر میکنیم برای خودمان لذّتبخش است را بسازیم. در واقع به این صورت تکتک قطعات شکل گرفت اما در پایان وقتی نگاهی به آلبوم انداختیم؛ متوجه شدیم اشتراکی بین تمام قطعات وجود دارد و ممکن است بسیاری از مخاطبان وحدت تماتیکی را بین قطعات پیدا کنند.
آلبوم اول داماهی بیشتر درباره عشق صحبت میکند و اکثر قطعات عاشقانه است و از سوی دیگر فضایی فانتزی در این آلبوم دیده میشود. البته آلبوم در بخشهایی بسیار امید بخش است و بخشهایی بسیار غمانگیز است. اگر منظور سوال شما را درست فهمیده باشم میتوانم بگویم که هیچ کانسپت مشترکی از ابتدا وجود نداشته و به تدریج همه چیز شکل گرفته و به وحدت رسیده است.
انتخاب اشعار این آلبوم به چه صورت انجام شد؟
اشعار آلبوم اکثرا توسط رضا کولغانی انجام شد. رضا استعداد عجیبی در زمینه تلفیق شعر و موسیقی دارد و میتواند بعد از شنیدن یک ملودی بگوید چه شعری میتواند روی آن ملودی قرار بگیرد. یکی از شعرهای آلبوم (صندلی) از سوی محمود طلوعی به ما داده شد. این شعر تا آن زمان منتشر نشده بود و من فکر میکنم او شاعر بسیار خلاقی است.
حمزه یگانه یک قطعه با ساز بنجو ساخته بود و معتقد بود در بخشی از آن اگر وکال قرار بگیرد موسیقی جذابتر میشود. من همان لحظه ملودی را روی آن زمزمه کردم و بعد فردای همان روز چند بیت را داخل کتابی دیدم که به نظرم به موسیقی حمزه بسیار نزدیک بود. جالب این است که دو شعر متفاوت در کتاب قرار داشت و من آن دو شعر را در امتداد هم قرار دادم که در نهایت باعث شکلگیری قطعه ترنگ شد. بهطور کلی در انتخاب اشعار هم از ابتدا ایده خاصی وجود نداشت که حتما اشعار باید فضای خاصی داشته باشد. همین رفتار بازیگوشانه با اشعار و آزاد گذاشتن خودمان باعث شد که به این ساختار برسیم.
در این آلبوم با بهرهبرداری از موسیقی نواحی ایران توانستید فضایی امروزی را ایجاد کنید. در این بین ایدههایی از موسیقی جز و راک هم شنیده شد. چه شد که به این بیان و فضا رسیدید؟
این روزها بحث تلفیق در موسیقی بسیار داغ است. خیلیها از بعد نظری با آن درگیر هستند و منتقدین میخواهند درباره آن به یک نتیجهگیری برسند یا باید و نبایدهای آن را تعیین کنند. در آلبوم داماهی ما خیلی فکر نکردیم که آنچه مینوازیم دقیقا از کجای ایران است. در واقع ما در این آلبوم به نوعی آشناییزدایی کردیم و طوری رفتار کردیم که انگار نه میدانیم موسیقی شرق چگونه است و نه میدانیم موسیقی غرب چیست. ما یک ملودی داشتیم که حالا آن ملودی میتوانست جنوبی باشد یا ایرانی باشد یا خیلی رنگ داشته باشد.
اگر موسیقی ما متفاوت است یکی از دلایلش به خاطر این است که نگاه منتقدانهای از بیرون به آن نداشتم. همه چیز در لحظه شکل میگرفت یعنی مثلا شعر ابراهیم منصفی را باز کردم و در لحظه ملودی موسیقی "یار عزیز" شکل گرفت. بدون اینکه فکر کنم ریتم گیتاری با حس رِگِه روی آن نواختم و قالبهای ساختاری اکثرا اینگونه شکل گرفت.
کمی قبل از یک خط مشترک بین اعضای گروه صحبت کردید. آن خط مشترک چیست و درواقع چه چیزی باعث میشود اعضا بتوانند هماهنگ و همراه با یکدیگر ساز بزنند و بخوانند؟
در "داماهی"هیچ فردیتی وجود ندارد و این خصلت واقعا کمیاب است و به نوعی در ایران از دست رفته است. در گروه همه چیز در خدمت خروجی اثر است. در گروه ما این رابطه به درستی و به صورت خودجوش شکل گرفت.
شایان فتحی درامر گروه است و طبیعتا با وجود فعالیتهای بینالمللی خود این مسئله برایش جا افتاده است. من و حمزه هم به خاطر همکاریهایی که طول سالها داشتیم به این مسئله آگاه بودیم اما برایم جالب است که ابراهیم علوی و رضا کولغانی بدون پیشینه آکادمیک و کار اجرایی به اهمیت ارتباط و گوش دادن به یکدیگر آگاه هستند.
احتمالا گروه داماهی به دید بلندمدتی برای کارهای خودش نرسیده. آیا واقعا دیدگاهی مبنی بر اینکه داماهی ده سال دیگر جای پایش کجاست وجود دارد؟ آیا اصلا ده سال دیگر داماهی وجود دارد؟
حقیقتا اگر بخواهم با شما صادق باشم واقعا دیدی مبنی بر اینکه بدانیم ده سال دیگر گروه ما به کجا میرسد نداریم. اما شروع گروه ما با این موسیقی؛ به من ثابت کرد که من حاضر نیستم به سادگی از آن دست بردارم و معتقدم این موسیقی میتواند فراتر از مرزهای کشور خودمان حول موسیقی فولک جهان بگردد.
اگر کارهای ما در فستیوالها اجرا شود و دستاورد ما بیشتر شناخته شود؛ امکان گسترش آن به فراتر از مرزهای ایران وجود دارد. من معتقدم ما میکسی از موسیقی جز، رگه، فلامینکو و حتی راک را داریم اما درنهایت مرز کلی با موسیقی پاپ داریم. وقتی موسیقی ما را میشنوید بهطور کلی پاپ است اما مرز خود را با موسیقی جدیتر حفظ کرده. همواره تلاش میکنم ذهنم را خالی کنم و همه چیز را نو کنم.
تمام ایدههایی که از سبکهای جز یا راک در موسیقی شما شنیده میشود بسیار ساده است و به سرعت میآیند و میروند و درواقع تلاشی برای اینکه هر کدام از این موارد بسط و گسترش پیدا کنند صورت نگرفته. آیا همین ایدههای ساده باعث شد ما با نگاه اجمالی به موسیقی شما پاپیولار بودن را از آن درک کنیم؟
بله؛ شاید این یکی از دلایل باشد. موسیقی پاپ یعنی موسیقی عامهپسند یعنی لزوما قرار نیست موسیقی ما مثل موسیقی احسان خواجه امیری باشد. موسیقی سهیل نفیسی هم پاپ است. ایده من درباره عامهپسند بودن این است که شخصی با اطلاعات خیلی کم از موسیقی بتواند با اثر شما ارتباط برقرار کند. شاید حتی متوجه علت این ارتباط هم نشود. علل این موضوع میتواند؛ شعر، ملودی، فضای موسیقی یا حتی چهره خواننده باشد. من فکر میکنم الان با گوش دادن موسیقی خودمان به این نتیجه رسیدم که به فضای پاپ دست پیدا کردیم اما از اول هیچ ایدهای برای این موضوع نداشتیم. اما بله همانطور که شما گفتید در کار ما به همه چیز خیلی مینیمال نگاه شده است. یعنی در بخشی شما ادویهای از موسیقی جز را میشنوید. درواقع ما موسیقی که صرفا جز یا راک باشد تولید نکردیم اما کلیت موسیقی وقتی شنیده میشود چنین فضاهایی نیز به گوش میرسد.
داماهی از جمله گروههایی بود که به سرعت از طرف مخاطبها پذیرفته شد و طرفدار پیدا کرد. این روزها بازار فروش آثار گروههایی مثل پالت، دنگشو یا چارتار بسیار داغ شده و به نسبت داماهی موسیقی پیچیدهتری از این گروهها دارد. فکر میکنید چه عاملی باعث پذیرش مویقی شما شده؟ آیا در جریان موسیقی عامهپسند ایران رفورمی صورت گرفته که حتی گروهی مثل پالت میتواند طرفداران بیشتری از ستارههای قدیمی موسیقی پاپ بدست بیاورد؟
من فکر میکنم این روزها مردم از هرچه که فاصلهای با موسیقی پاپ رایج دارد استقبال میکند البته همانطور که گروههایی مثل چارتار، دنگ شو یا پالت و بمرانی هم گروههای پاپ محسوب میشوند اما با جریان رایج پاپ فاصله گرفتهاند. علت این اتفاق تکرار بیش از اندازه در جریان رایج موسیقی پاپ است و این اتفاقیست که امروزه باید دیده میشد.
دوستان ما در این گروهها مسیری بسیار متفاوت از جریان رایج پاپ را طی میکنند و خیلی منسجمتر و متفاوتتر موسیقی خود را تولید میکنند. به همین نسبت مردمی که گوششان از موسیقی پاپ تقلیدی پر شده؛ موسیقی گروههایی که گفتیم را بیشتر میپسندند.
در موسیقی پاپ رایج آنقدر موسیقیها تکراری شدند که شما حتی نمیتوانید دو خواننده را از هم تشخیص دهید به علاوه اینکه موضوعاتی که در اشعار آنها وجود دارد؛ با فرم و محتوایی تکراری مطرح میشود. این مسئله یکی از دلایل است و البته شاید نکات دیگری هم در ازدیاد طرفداران ما تاثیر گذاشته است.
گروه شما با امروزی کردن موسیقی نواحی کاری کرد که بخشی از این موسیقی شنیده شود اما واقعا چه راهی وجود دارد که این گنجینه حفظ شود و با گذشت زمان در سالهای آتی از بین نرود؟
سوال شما در دو بخش پاسخ دارد. از یکسو موسیقی نواحی باید در جامعه کوچک خودش دوام پیدا کند. ما میدانیم که بزرگان نواحی سن زیادی دارند و هرساله بسیاری از آنها از بین ما میروند. اساتید ما مثل آقای درویشی کمک بزرگی به ثبت و ضبط این آثار میکنند و من معتقدم اگر راه بزرگان نواحی از سوی فرزندان و شاگردان آنها با همان قالب ادامه پیدا کند و کمکم به کیفیت برسد میتوان به دوام این گنجینه امیدوار بود.
اما از سوی دیگر گروههایی مثل داماهی پلی هستند میان موسیقی نواحی با موسیقی شهری. ما قطعا این مسئله را درنظر میگیریم که با امروزی کردن آن کاری کنیم که مردم امروز بتوانند ارتباطی با موسیقی نواحی پیدا کنند. این ارتباط در همین حد است که موسیقی نواحی معرفی شود و باعث شود گوش مخاطبان را قلقلک دهیم تا به ریشههای خود برگردند. درواقع معرفی موسیقی نواحی و بیان اینکه این موسیقی بسیار غنی و شنیدنی است؛ میتواند از سوی گروه ما صورت بگیرد و خوشبختانه ما هم بسیار روی این موضوع تاکید داریم و در ادامه راه به این مسئله خواهیم پرداخت.
آیا برنامهای برای برگزاری تور آلبوم داماهی دارید و آیا کار برای آلبوم آینده را درنظر گرفتهاید؟ فکر میکنید فضای آلبوم بعدی چگونه است؟
هر موزیسنی آرزو دارد که خواهان موسیقیاش آنقدر باشد که بتواند سالنهای کنسرت را در شهرهای مختلف کشورش پر کند. ما هم حتما درنظر داریم تا یکسال آینده حداقل کنسرتهایی را در شهرهای کلیدی کشور برگزار کنیم. الان که آلبوم منتشر شده امیدوارم بتوانیم با ارتباطاتمان کنسرتهایی در فستیوالهای بینالمللی برگزار کنیم.
درباره آلبوم بعدی هم باید بگویم که ما تقریبا کار برای آلبوم بعدی را شروع کردیم و تا الان ۴تا قطعه برای آن داریم. اما حتما در نظر داریم در آلبوم بعدی اگر سمت موسیقی جنوب میرویم اینبار فضاهای موسیقی بوشهر یا خوزستان را هم تجربه کنیم. جدا از آن در این آلبوم کمی تمهای هندی یا بلوچی هم شنیده میشود و حتما سعی داریم روی این تمها بیشتر تاکید داشته باشیم یا اشعار فارسی و موسیقی سنتی ایرانی را نیز تجربه کنیم.
گفتوگو: امیرحسین ناظمزاده