آرمان شهری از موسیقی و شادی در کنسرت داماهی
گروه داماهی در اولین کنسرت آلبوم جدید خود؛ آرمان شهری از موسیقی و شادی را به نمایش گذاشت که در تلفیق با صحنهآرایی سیامک احصایی مخاطبان را به جنوب و فرهنگ آن نزدیک کرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ گروه داماهی طی دو شب گذشته در سالن برج آزادی برای صدها علاقمند خود روی صحنه رفت. این گروه موسیقی که اولین اجرای رسمی خود پس انتشار آلبوم «داماهی» را تجربه میکرد؛ تجربهای پرشور را برای مخاطبان رقم زد.
گروه داماهی در اولین آلبوم خود به شدت وامدار موسیقی جنوب است همچنین طی این دوشب با طراحی صحنه سیامک احصایی نیز فضایی جنوبی برای مخاطبان شکل گرفت.
اعضای گروه «داماهی» به سرپرستی دارا دارایی توانستند به هماهنگی مناسبی با یکدیگر برسند هرچند در برخی مواقع ناهماهنگیهایی بین بیسیست(bassist) و درامر(dramer) به وجود میآمد اما به طور کلی گروه توانست با وجود اجرایی نزدیک به دو ساعت؛ موسیقی منسجمی را برای مخاطبان ارائه کند.
موسیقی پرشور داماهی به همراه ایدههایی از موسیقی جَز و راک در تلفیق با موسیقی جنوب، سیستان بلوچستان و حتی گاهی موسیقی هندی به طور کلی اثری مطابق با خواسته عام جامعه را تولید میکند؛ اثری که شاید در بخشبخش اجرا پیچیدگی چندانی نداشته باشد اما براساس ساختار درستی بنا شده و رنگهای تازهای را تولید میکند. همین نکته باعث میشود تا موسیقی عامهپسند ایران از تکرارهای خستهکنندهاش بیرون بیاید و دریچهای نو برای مخاطبان عام جامعه فراهم سازد.
همین نکته که داماهی توانسته در اولین گامهای موسیقایی خود با استقبال قابل توجه مخاطبان روبهرو شود؛ نوید روزگاری نو برای موسیقی عامهپسند ایران را میدهد
در ادامهی فعالیتهای داماهی میتوان به درک درست گروه از مفهوم کنسرت اشاره کرد. اجرای این گروه در شبی که سالن برج آزادی با استقبال مواجه شده بود؛ بیانی دقیقتر از آلبوم را به مخاطبان رساند. نورپردازی، طراحی صحنه، ویدیو پروجکشن و اکت رضا کولغانی (خواننده داماهی) روی صحنه؛ رنگها و بیان اولین آلبوم داماهی را تکمیل کرد.
هرچند پروسهی اجرای گروه روی صحنه بسیار سریع اتفاق افتاد و سیامک احصایی فرصت چندانی برای طراحی نداشت اما توجه او به المانها موسیقی داماهی؛ از نکات قابل توجه این اجرا بود که در نهایت به خوبی از سوی مخاطبان پذیرفته شد.
در افسانههای جنوب ایران، از ابرماهی بزرگ و زیبایی سخن آمده که در ژرفای آبها میزیسته و بومیان به آن «داماهی» میگفتهاند. او روزی رسان ساحلنشینان بیسرپناه و نجات دهنده ماهیگیران گرفتار موجها بوده و به یاری عشق نیز میشتافته. در قصهها آمده است که روزی گردابی عظیم و طوفانی هولناک دریای جنوب را دربرگرفت و هر آیینه بیم آن میرود که مردمان در آبهای سرگردان غرق شوند. داماهی که در بطنش آرمان شهری بارور از شادی و موسیقی بود، خود را فدا کرد تا موجها فرو بنشینند. و برکت به زندگی مردم بازگردد. روز بعد پیکر داماهی را روی ساحل یافتند در حالی که تا سالها دهانش دروازه امن ورودی بندر بود و خورشید از چشمی به آسمان برمیآمد و در چشمی دیگر به غروب مینشست.
گروه داماهی نیز در کنسرت خود چنین آرمان شهری از موسیقی و شادی را برای حاضران روی صحنه آورد و این آرمان شهر تا حدی مورد استقبال قرار گرفت که داماهی چندبار با درخواست مردم روی صحنه آمد و قطعاتی را برای مخاطبان دوباره اجرا کرد.