دلنوشته جعفر پناهی برای ایرج کریمی
دیروز بعد از ظهر خبر را اول در اینترنت خواندم و بعد در تلفنهایى که مىشد. ساعت چهار باید مىرفتم خانه سینما براى شروع دور دوم داورى .... لباس سیاه و تسلیتها،،، حال و هواى فیلم دیدن نبود. کسى هم نمىدانست مراسم کى و چگونه است. پرسیدم مشکل چیست؟ گفتند جا نیست! قطعه هنرمندان پرشده است ... دارند دنبال جا مىگردند.
به گزارش خبرنگار ایلنا جعفر پناهی در ادامه این یادداشت آورده است : ایرج کریمى را از دوران دانشکده مىشناختم، آرشیو فیلمى را تازه در زیر زمین دانشکده راه انداخته بودیم. همیشه با یک نفر مىآمد براى دیدن فیلم ... و بعد آدرس مىداد که فلان فیلم را در فلان جا مىشود پیدا کرد.... اما .... اما که مىگفت مىفهمیدم، آن روزها داشتن فیلم جرم بود. اکثر فیلمها روى نوار بتاماکس یا وى اچ اس بود - که مردم آن را فیلم کوچیک یا فیلم بزرگ مىنامیدند - اما کیفیت خوب فیلمها روى یوماتیک بود که کمتر کسى به آن دسترسى داشت. من باید نامهاى از طرف دانشکده جور مىکردم که صاحب فیلم شخصیتی فرهنگى است و دانشکده را به سمت تأمین فیلمها یارى مىکند... تا اگر ریختند و خواستند فیلمهایش را از بین ببرند نامه را نشان دهد و .... شاید با این نامههاچندین آرشیو فیلم جان سالم به در برد .... اما دیروز حال فیلم دیدن نبود چراکه ایرج از دست سرطان جان سالم به در نبرد ... بالاخره خبر آمد که جا پیدا شد. خانواده پرتو مهتدى مترجم و منتقد فیلم موافقت کردند که قبرش را دو طبقه کنند و یک طبقهاش را هم به دیگر منتقد سینما بدهند ...و مراسم بدرقه روز جمعه ... اکنون شک کردهام آن یک نفرى که همیشه با ایرج کریمى براى دیدن فیلم به زیر زمین مىآمد پرتو مهتدى همسایه ایرج کریمى نبود.