خبرگزاری کار ایران

گفتگوی ایلنا با نخستین سیاه‌باز دارای مدرک حرفه‌ای؛

داوود داداشی: آمده‌ام کارستان کنم/ روح سیاه‌بازان معاصر در یک بدن

داوود داداشی؛ تنها سیاه‌باز حرفه‌ای تئاتر سنتی ایران از سال‌های کسب تجربه در کنار بزرگانی مانند سعدی افشار و حسن شمشاد گفت.

به گزارش خبرنگار ایلنا، اگر طی شب‌های برگزاری جشنواره نمایش‌های آیینی و سنتی به محوطه باز تالار وحدت می‌رفتید، در کنار تمام آیین‌ها و نمایش‌های جذاب ایرانی، یک صدای آشنا به گوش می‌رسید: "... ابراب چرا می‌زنی؟ ررر؛ آخه مگه مرض داری؟ رررر؛ خدااا بیازماردت، ررر... " و خانواده‌هایی که با لب خندان در حال تماشای هنرنمایی‌ شخصیتی برآمده از سنت و فرهنگ ایرانی روی صحنه بودند. چهره‌ای که زیر بار زور نمی‌رود. سیاه‌باز دردانه و یادگار سعدی افشار؛ داود داداشی. نخستین سیاه‌باز ایرانی‌ است که مدرک حرفه‌ای این هنر را دریافت کرده و در طول گفتگو بارها خداوند را برای رسیدن به آرزوی کودکی‌اش سپاس می‌گوید. 

داداشی درباره سال‌های شروع فعالیت‌های خود گفت: متولد 1341 هستم و کارم را از سال 64 و 65 آغاز کردم. البته از سال 52 تعزیه‌خوان بودم و بیشتر طفل‌خوانی انجام می‌دادم. بعد به تهران مهاجرت کردم و فعالیت حرفه‌ای من در زمینه سیاه‌بازی از سال 65 و زمانی آغاز شد که با داوود فتحعلی‌بیگی در کانون نمایشگران سنتی همکاری کردم.

این هنرمند افزود: داوود فتحعلی بیگی من را به بزرگان این عرصه معرفی کرد و دوره‌های آکادمیک سیاه بازی را زیر نظر این بزرگان این حرفه گذراندم. در دومین دوره نمایش‌های آیینی و سنتی بود که به عنوان نخستین سیاه‌باز دارای مدرک حرفه‌ای از مرکز هنرهای نمایشی معرفی شدم.

داوود داداشی

9 ماه در صحنه سعدی افشار نیزه به دست بودم

داداشی به چگونگی یادگیری سیاه‌بازی از سعدی افشار نیز اشاره کرد و گفت: مدت 9 ماه در صحنه‌هایی که سعدی حضور داشت، نیزه‌دار بودم و حدود دو ساعت تمام هنرنمایی او را روی صحنه تماشا می‌کردم تا خوشمزه‌گی‌ها و عناصر کمیکی که داشت را پیدا کنم. بعد از حدود یکسال به من اجازه داد هنگام اجرا یک کلمه بگویم!

این هنرمند افزود: روزی استاد سعدی بیمار شد و امکان اجرا نداشت؛ استاد فتحعلی‌بیگی گفت چه کنیم؟ راهی جز تعطیلی نمایش نیست اما من عنوان کردم اگر اجازه بدهند روی صحنه خواهم رفت. آقای فتحعلی بیگی با تاکید بر اینکه سیاه‌بازی کار هر کسی نیست و تجربه زیادی نیاز دارد؛ به هر حال اجازه داد اجرا کنم و این به اولین تجربه من تبدیل شد.

قبل از نام تمام بزرگان سیاه‌بازی ایران از یک عبارت استفاده می‌کند

داوود داداشی در تمام دوران آموزش خود تکنیک‌های سیاه‌بازی را از بزرگان این عرصه فراگرفت. افرادی که وقتی از آنها نام می‌برد عبارتی را پیش از تمام اسامی استفاده می‌کند. «مرحوم» حسن شمشاد، مهدی سنایی،‌ محسن مقامی، محمد دبیر، رحمان محسنی و علی اژدری که داداشی تکنیک‌هایی را از هر یک آموخت و درباره آنها توضیح می‌دهد: تمام این اساتید من را تایید کرده‌اند و گفتند طنز در خونم وجود دارد. از کودکی عاشق نمایش‌های سنتی ایرانی بودم و جالب است بگویم زمانی که زنجان زندگی می‌کردیم و به مدرسه می‌رفتم در تعطیلات سه ماه تابستان هر طور بود یک ده تومانی جور می‌کردم و برای دیدن نمایش‌های سنتی به تهران می‌آمدم.

article

این هنرمند افزود: 25 قران در «تئاتر دهقان» خرج می‌کردم تا اجرای سیدحسین  یوسفی را تماشا کنم و بعد 30 قران می‌دادم و برای تماشای هنرنمایی سعدی افشار به «تئاتر نصر» می‌رفتم و سپس در «تئاتر پارس» کار سید مصطفی عرب‌زاده را می‌دیدم.

داداشی تصریح کرد: آرزو داشتم یک روز روی صحنه نمایش با این‌ها بازی کنم نه به عنوان سیاه، بلکه هر نقشی؛ تا اینکه یک روز استاد سعدی این اجازه را به من داد و من شکر کردم که به آرزویم رسیدم. اعتقاد دارم هر فردی در  دوران کودکی خود آرزویی داشته باشد و برای آن تلاش کند در بزرگسالی به هدف خود خواهد رسید.

تنها سیاه‌باز حرفه‌ای باقی‌مانده از نسل گذشته با خواندن یک بیت شعر گفت: ز حق توفیق خدمت خواستم/ دل گفت پنهانی چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی.

پدرم اجازه نداد کارمندی را ترک کنم/ می‌گفتند سیاه‌بازی تبعیض نژادی است

داداشی در باره کسب درآمد و مشکلات مالی این حرفه اظهار کرد: قبلا کارمند بودم اما وقتی وارد کار سیاه‌بازی شدم شبی 100 یا 50 تومان درآمد کسب می‌کردم که در مقایسه با 300 تومان حقوق کارمندی چشمگیرتر بود. به همین دلیل تصمیم گرفتم استعفا دهم اما خدابیامرز پدرم اجازه نداد و استدلال کرد شغل بازیگری جوان پسند است اما آینده ندارد، در مقابل کارمندی بازنشستگی دارد و... من هم که احترام زیادی برای او قائل بودم به حرفش گوش دادم و امروز پشیمان نیستم.

این هنرمند تصریح کرد: همان هم شد و زمان رکود مطلق سیاه‌بازی و تئاتر آیینی و سنتی ایرانی فرارسید. روزگاری که از هر سو به هنرمندان این عرصه می‌تاختند و کار را تاجایی پیش بردند که سیاه را متهم به تبعیض نژادی کردند و معتقد بودند که تمسخر سیاهان است! این حرفه در حال از بین رفتن بود تا اینکه آقای فتحعلی‌بیگی جشنواره آیینی و سنتی را پایه‌گذاری کرد.

رقص کاکایی را از عنایت شفیعی آموختم

او ادامه داد: در تمام این مدت من به آموختن ادامه دادم و ناامید نشدم. هر طور بود باید هفته‌ای یکبار کارها تماشا می‌کردم و تمام رقص‌ها را یاد گرفته بودم، جز رقص کاکاسیاه - کاکایی- که از هر جا سراغ گرفتم به نام عنایت شفیعی رسیدم. به دیدارش رفتم و از او خواستم تنها رقصی که باقی‌مانده بود و بلد نبودم را به من آموزش دهد. ایشان لطف داشت و گفت چون اخیرا شنیده‌ام جوان پیگیری هستی و دراین حرفه سر وصدایی راه انداختی این رقص را به تو می‌آموزم و زمانی که شروع به رقصیدن کرد بدون دوربین فیلمبرداری همه چیز رابه حافظه سپردم.

داداشی با تاکید بر اینکه آموختن تکنیک‌های سیاه‌بازی مانند دریایی است که پایان ندارد، اظهار کرد: کنار سعدی افشار بِت کار کردن و بازی با میمیک صورت را یاد گرفتم. از سید حسین یوسفی کمدی کلام را آموختم؛ چون روی صحنه بیشتر از واژگان استفاده می‌کرد. سید مصطفی بیشتر حرکات صورت داشت و من تمام تکنیک‌ها را مکمل یکدیگر کردم و همه را همراه هم روی صحنه اجرا می‌کنم.

سیاه‌بازی که روی صحنه جان سپرد

این سیاه‌باز طناز و کاربلد در ادامه گفتگو به ذکر خاطره‌ای از تماشای نمایش‌های آیینی پرداخت و گفت: روزی رفته بودم کار افشین یکه را ببینم؛ وقتی از پشت پرده بیرون آمد و شروع به خواندن کرد «سیاه می‌شم من ...» که یکباره روی زمین افتاد و همه ما تصور کردیم بازی می‌کند اما جان به جان آفرین تسلیم کرده بود. بعد از این اتفاق تشییع باشکوهی برایش برگزار کردند و با همان چهره سیاه با صحنه‌ها وداع کرد.

داداشی در خواستی مطرح کرد و گفت: ما باید جایی برای اجرا در طول سال داشته باشیم جایی که همواره در حال تولید باشد. من عاشق این حرفه هستم که دوام آوردم اما بسیاری از سیاه‌ها بودند که کار خود را رها کردند و ما واقعا دیگر سیاهی نداریم.

خارجی‌ها از ما بیشتر حمایت می‌کنند

او افزود: عدم حمایت‌ها موجب شد بسیاری شغل خود را کنار بگذارند و دلسرد شوند؛ نمی‌دانم چرا باید این طور باشد؟ امیدوارم مسئولان به هنر سنتی کشور بهای بیشتری بدهند.

این سیاه‌باز حرفه‌ای توجه کشورهای خارجی به هنر سنتی ایران را مثال زد و توضیح داد: وقتی سعدی به خارج از کشور سفر کرد پیتر بروک بعد از دیدن هنر او گفت چارلی چاپلین بار دیگر زنده شده است. ما در ارمنستان در جشنواره‌ای با محوریت نمایش‌نامه «هملت» نوشته شکسپیر شرکت کردیم اما برخلاف انتظارها «هملت» را به شیوه سیاه‌بازی و کمدی اجرا کردیم که تمام گروه‌های خارجی شرکت کننده این حرکت را تشویق کردند و در پایان مقام نخست جشنواره را دریافت کرد. برای جشنواره نمایش‌های رادیویی به کشور ویتنام سفر کردم و نمایش نیم ساعته‌ای از من پخش شد؛ همین نمایش نیم ساعته نشان نخست این جشنواره را برایم به همراه آورد و آنها از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران تقدیر کردند، اما نتیجه تمامی این تشویق‌ها و تقدیرها در داخل چه بود؟

او ادامه داد: نمایش سیاه‌بازی ما به کمدیا دلارته ایتالیایی‌ها شباهت‌هایی دارد یا مثلا کاتاکالی هندوستان اما باید ببینیم آنها چقد از نمایش‌های سنتی‌شان حمایت می‌کنند و به آن احترام می‌گذارند. متاسفانه ما برای تخت حوضی، سیاه‌بازی و تعزیه خود ارزشی قائل نیستیم و من به جرات اعلام می‌کنم اگر این هنرها حمایت شوند نمایش ایران در جهان جایگاه رفیع‌تری به دست می‌آورد.

داوود داداشی 11

سیاه‌بازی که حتی از چارلی چاپلین و لورل - هاردی آموخت

داداشی بر لزوم دایر شدن رشته تحصیلی نمایش‌های سنتی در دانشگاه تاکید کرد و گفت: من در این سالها تمامی عناصر و تکنیک‌هایی که برای یک سیاه‌باز اهمیت دارد گردآوری کردم. نه من؛ بلکه بسیاری دیگر از هنرمندان این عرصه تجربه‌هایی اندوخته‌اند که باید به طریقی به نسل بعد منتقل شود و آموزش‌های دانشگاهی بهترین راه برای انتقال این تجربیات است.

او؛ تعدادی از این تکنیک‌ها را برشمرد و تصریح کرد: نعل وارونه، ‌پکری، ‌مدح شبیه به ذم، ‌ذم شبیه به مدح و پرحرفی از جمله عناصری هستند که منجر به خندیدن مردم می‌شود. اگر یک سیاه‌باز اینها را به درستی انجام دهد به قول قدیمی‌ها یخش می‌گیرد و مردم همراهی می‌کنند؛ اتفاقی که من رد آن را در هنرمندانی مانند «چارلی چاپلین» و «لورل هاردی» گرفتم. هاردی در هنگام ایفای نقش از تکنیک بت بسیار استفاده می‌کند اما در مقابل چارلی از نعل وارونه بهره می‌گیرد و من آرشیوه کامل تمام هنرپیشگان طنز جهان را جمع‌آوری کرده‌ام و تکنیک‌های آنها را نیز فراگرفتم.

یک عبرت تاریخی و ترک سیگار/ آمده‌ام کارستان کنم

اما درحالی که آموزش‌های سخت فیزیکی و تمرین‌های بدنی یکی از ویژگی‌های بارز بازیگران حرفه‌ای محسوب می‌شود، به نظر می‌رسید سیاه بازان ایرانی عمدتا توجه چندانی به این بخش نداشتند و بعضا به دلیل استفاده از دخانیات با بیماری‌های ناشی از استعمال نیکوتین دست به گربیان بودند.

داوود داداشی اما از تجربه نسل گذشته عبرت گرفته و می‌گوید: بیست سال است سیگار را کنار گذاشتم و دیگر استفاده نکرده‌ام، شاید در ماه یک بار اتفاقی این کار را انجام داده باشم اما به دلیل اینکه در زیارت کربلا قول دادم دیگر سیگار نمی‌کشم، دیگر سمت آن نخواهم رفت. سعدی می‌گفت من اگر پول‌هایم را جمع کرده بودم در یکی از بهترین نقاط تهران خانه می‌خریدم اما متاسفانه همه می‌دانیم این اتفاق نیفتاد و من درس عبرت گرفتم.

او افزود: در این سال‌ها آموخته‌ام که کار نیکو کردن از پر کردن است و همواره گفته‌ام آمده‌ام کارستان کنم.

مخاطب را به هر قیمتی نخندانیم

این هنرمند تصریح کرد: استاد فتحعلی‌بیگی در این سی‌سال به من نکات زیادی آموخت. مانند اینکه نباید مردم را به هر قیمت بخندانیم و من همواره این مورد را رعایت کردم. وقتی می‌توانیم با بهره‌گیری از تکنیک‌های صحیح این کار را انجام دهیم چرا باید سراغ هجویات برویم؟  

این سیاه‌باز در پاسخ به این پرسش که چه آرزویی دارد؟ اظهار کرد: علاقه دارم توانایی‌ام را برای مردم به نمایش بگذارم اما هیچ محل مشخصی برای این کار وجود ندارد. آرزو دارم یک سالن نمایش مخصوص اجرای نمایش‌های سنتی و سیاه‌بازی داشته باشیم. ما اگر سالی دو نمایش اجرا کنیم دیگر مشکلی وجود نخواهد داشت و برای همکاران من شرایطی فراهم می‌شود که در طول سال فعالیت کنند.

مسئولان هفدهمین جشنواره نمایش‌های آیینی سنتی، امروز و در مراسم اختتامیه این رویداد با برگزاری مراسم بزرگداشتی از زحمات داود داداشی تقدیر می‌کنند.

کد خبر : ۳۰۱۸۲۵