مردِ کارکشتهی سیاست در زندان
آیا تفکرات امام موسی صدر قابلیت نسخهپیچی برای جامعهی امروز ایران و خاورمیانه را دارد؟ اساسا خوانش او از دین و سیاست اسلامی چه تناقضهایی با نگرشهای موجود دارد؟ و این تضادها چقدر میتواند محرک برخورد و دشمنی با اندیشههای این عالم روشنفکر باشد؟
به گزارش خبرنگار ایلنا، شاید مهمترین مقولهای که در ذهن ما ایرانیان بعد از شنیدن نام امام موسی صدر نقش میبندد، قضیه ربوده شدن او در روز نهم شهریور سال 1357 در کشور لیبی است. در اهمیت ربوده شدن و سی سال غیبت چنین شخصیت برجستهای شکی وجود ندارد و همچنان مسئله روز است لکن آنچه تا حد زیادی در میان ما به نوعی مهجور و مغفول است، عدم توجه به اندیشه و منظومه تفکرات این انسان بینظیر است. شاید قصور و کوتاهی ما در معرفی، تئوریزه کردن و تدوین تفکرات دینی، سیاسی و اجتماعی سیدموسی صدر حامل برخی زیانها و خسارات باشد که تا حد زیادی هم محسوس است.
با در نظر گرفتن همه این مسائل باید اذعان کرد امام موسی صدر در زمره اندیشمندان مسلمان اصلاحگر و نواندیشی است که تلاش میکند با بهرهگیری از موازین و قواعد روایی و قرآن مسائل و مشکلات روزمره را به نوعی مدیریت و هدایت کند و این را به همه تودههای مردم ثابت کند که اسلام آیین و مکتبی است که همه نیازهای موجود در هر دورهای را به خوبی پاسخگو خواهد بود. اما آیا تفکرات او از یک مبانی منسجم و تئوریک نیز برخودارد بوده است؟ و آیا این تفکرات قابلیت نسخهپیچی برای جامعهی امروز ایران و خاورمیانه را دارد؟ اساسا خوانش او از دین و سیاست اسلامی چه تناقضهایی با نگرشهای موجود در دنیای امروز را دارد؟ و این تضادها چقدر میتواند محرک برخورد و دشمنی با آرا و اندیشههای این عالم روشنفکر باشد؟
نگاهی به مهمترین مبانی اندیشه امام موسی صدر
هر اندیشهای دارای وجوه متافیزیک است به خصوص ادیانی که قصد اصلاح قلمروی شهروندی را دارند، تنها نمیتوانند در حد شعار باقی بمانند. اندیشه صرف نوعی شعار است و گزارههایی چون اجرای احکام اسلامی و برقراری عدالت، نابودی استبداد و ریشهکنی فقر شاید بتواند مردم را بر گرد گفتمانی جمع کند، اما موفقیت اصلی آن اندک است. امام موسی صدر جهت برقراری گفتوگو به سمت یک تکنیک حرکت کرد.
اصلیترین و مبناییترین اصول اندیشه او، مربوط به قرائت «اسلام اجتماعی» بود. امام موسی صدر بر این باور بود که دین برای خدمت به انسانها آمده است و دینی که نتواند عدالت و رفاه را برای بشر ایجاد کند و در اخلاق اجتماعی دستاوردی نداشته باشد، موفق نیست. او در اندیشه و کنش، دین را از سطوح فردی و سیاسی محض خارج میکند و میگوید دین فقط برای نماز و حج یا برقراری دولت اسلامی نازل نشده، بلکه برای خدمت به خلق شکل گرفته است.
دین اجتماعی در فهم امام صدر امکان گفتوگوهای زیادی را فراهم میسازد؛ چراکه این گفتمان امکان نقد و بررسی داشته و همینطور روایتی کارآ و دارای قابلیت ارزیابی است. بنابراین بدون اینکه این روایت اندیشه خود را در بستر اجتماعی قرار دهد، امکان تبدیل به گفتمانی اثربخش را پیدا نمیکند.
او همچنین برای اینکه امکان اصلاحگری را در اندیشه به دست بیاورد، به سمت «حاشیهها» حرکت کرد. در جهان اسلام شیعیان در اقلیت هستند و اغلب از آنها روایتهای مرموز و ترسناک نقل شده است. امام موسی صدر بدون توجه به کلیشهها در همه مسائل شیعه، از عدل و امامت تا عصمت، غیبت، زیارت قبور و … با فرقه ها و ادیان دیگر گفتوگو میکرد. از سوی دیگر او در طول زندگی خود تلاش کرد علاوه بر شیعیان، گروههایی مثل زنان، یتیمان و محرومان را مورد توجه قرار دهد.
اگر اقشار و طبقاتی این چنین در جامعه باشند، گفت وگویی شکل نمیگیرد و امکان دارد آن ها در اثر سکوت به سمت خشونت و اقدامات رادیکال حرکت کنند. امام صدر با کمک رسانی به این گروه ها و دادن آموزش های مختلف، گروه های حاشیه ای را قدرتمند ساخت.
یکی دیگر از مهمترین محورهای اندیشه امام موسی صدر که توجه به آن میتواند بسیاری از فاکتورهای فکری و عقیدتی او را بر ما روشن سازد، انسانشناسی و زاویه نگاه وی به شخصیت افراد است. این متفکر بزرگ با توجه به یکسری اصول قرآنی و دینی؛ انسان را موجودی ارزشمند و دارای فطرت الهی میداند و تاکید میکند که به طور کلی نباید نسبت به بشر و ساختار شخصیت آنها بدبین بود. در واقع سیدموسی صدر فینفسه انسان را محترم میداند و معتقد است که آدمی به دلیل برخورداری از کرامت، آزادی، توانایی، عقل و... از ارزش ذاتی برخوردار است و چون همه اسمای خداوندی را به شکل نسبی برخوردار است پس ابتدا موجودی قابل احترام و توجه است. در این وضعیت بدگمانی به انسان، بدگمانی به خداوند محسوب میشود و این چنین است که دید و قضاوت نسبت به رفتار آنان نیز تغییر میکند. در اصل این سیر اعمال و فعالیتهای خودسرانه انسانهاست که آنها را از گوهر ناب الهی و ارزشهای شخصیتیشان دور میکند. در همین راستا امام موسی صدر در عمل نیز التزام خودش را به چنین مبنای فکری نشان میدهد و در زمانی که عده زیادی از علما اهل کتاب را پاک نمیدانستند این اندیشمند دینی بر پاک بودن این گروه صحه میگذارد و رسما این مسئله را اعلام میکند.
علاوه بر اینها، او معتقد بود حلقه مفقوده وحدت بینالادیان و مذاهب تاکید بر جنبه انسانی اهداف دین است و به جای تاکید بر احکام دین و تلاش برای خوانش وحدت از زاویه احکام باید تلاش داشت گفتمان وحدت در اهداف را تسری داد.
حجتالاسلام حمیدرضا شریعتمداری (استاد دانشگاه ادیان و مذاهب قم و رئیس دانشکدهی شیعهشناسی این دانشگاه) با تاکید بر اینکه شخصیتی مثل امام موسی صدر که دستپرودهی مکتب علم، حوزه و دانشگاه است و در عمل هم توفیقات بسیاری دست پیدا کرده؛ حتما دارای مبانی مشخص و مستحکم فکری است میگوید: تردیدی در مورد تئوریک و منسجم بودن مبانی فکری امام موسی صدر نیست و خوشبختانه تا حدود زیادی کارهای پژوهشی درخور توجهی هم نسبت به این قضیه صورت گرفته و ابعاد این مسئله روشن شده است. من در یکی از سخنرانیهایی که دربارهی این شخصیت داشتم توضیح دادم که اساسا منابع تفکر در نظر امام موسی صدر کدامها هستند. در بخشی از این تحلیل صحبت شد که امام موسی منابع تفکر خود را از کجا میآورد و چه نسبتی میان آنها برقرار است.
استاد دانشگاه ادیان و مذاهب قم اضافه میکند: تفکر او متکی به قرآن و سنت بود ولی در عین حال با نگاهی باز و با تکیه بر عقلگرایی سعی در نمایش رحمانی و معقولانهی اسلام داشت. به عبارت دیگر امام موسی صدر با اضافه کردن عنصر عقل به تحلیلهای مبانی تفکرش (قرآن و سنت) به نظریه و عملکردی رسید که نتایج قابل قبول و کارکردی مثبت را به همراه داشت. درواقع امام موسی صدر هم صاحب اندیشهی مشخص بود و هم اندیشههایش را عملی کرده و به نتایج مطلوب دست یافته بود.
به گفتهی شریعتمداری، از دید امام موسی صدر دیدگاه و نظر دینی در صورتی میتواند مورد قبول قرار بگیرد که در عمل هم منتج به دستآوردهای منطقی و اصولی باشد. یعنی اگر میبینیم دیدگاهی داریم و نظراتی را در خصوص دین مطرح میکنیم که به هر دلیلی در عمل جواب نمیدهد و مردم را به خدا، شریعت و اخلاق ترغیب نمیکند باید نسبت به فهم خودمان از دریافتهای دینی تردید کنیم.
او همچنین با نادرست ارزیابی کردن یک مغالطهای همهگیر در جامعهی ما که میگویند دریافتهای ما از دین درست است اما عملکردها مشکل دارد، یادآوری میکند: این نگرش در آن قسمتهایی که حرفها و گفتههای ما بسته به آن نکاتی است که منسوب به پیشوایان دین میشود، صحیح میباشد اما اینکه فکر کنیم تمام فهم ما از دین درست است و فقط عملکردهایمان ایراد دارد؛ جای بحث دارد. اصولا اشکال اساسی از همان فهم ما از مبانی دینی ناشی میشود. در اغلب اوقات کل مواردی که از دین دریافت شده، اجرا هم میشود. اما اولویتبندیها و اهم و غیراهمهای ما ایراد دارد. برای همین است که امام موسی صدر معتقد بود نظر و عمل یکسان باید همراه با دریافت صحیح و غیرمتعصبانه از دین باشد.
رئیس دانشکدهی شیعهشناسی دانشگاه ادیان قم همچنین تاکید میکند: یک نگاه بنیادی وجود دارد که باید تکلیف خودمان را یا این نگاه مشخص کنیم. امام موسی صدر کارکردهای دینی را بهگونهای تعبیر میکند که در خدمت انسان است. اگر بپذیریم دین، وحی الهی و تمام تلاشهای پیشوایان دینی که در طول تاریخ انجام دادهاند ناظر به صلاح و نفع انسان بوده است، دیگر به دین به منزلهی جریانی از پندها که فقط آمده تا یکسری ارزشها را در خلاء پرورش بدهیم نگاه نمیکنیم. در صورتی که فهم درستی از دین داشته باشیم؛ میتوانیم خواستههایمان را با ارزشهای دینی و اخلاقی به پیش ببریم.
شریعتمداری حلقه مفقودهای که در حوزههای دینی و حاکمیتی موجود است را همین نگاه به مقوله انسانمداری میداند و میگوید: یک نوع نگاه به اومانیسم برمیگردد که انسان را مرکز هستی و کلیه امور قرار میدهد. اما یک نگاه انسانگرای اعتدال محور هم داریم. این نگاه دوم میگوید که همه چیز به انسان ختم میشود و برای هدف رشد و تامین نظر انسان به وجودآمده است. این نوع نگاه به انسان منظور امام موسی صدر بوده که در حال حاضر توجهی به آن نداریم. باید محدودیتها، گرایشها و علایق انسان را بپذیریم. نمیشود انسانی را تصور کرد که هیچ خواستهای ندارد، توسعه مادی اصلا برایش مطرح نیست و فقط به تکالیف الهی فکر میکند. انسان را باید موجودی ببینیم که تکلیف دارد و از آن طرف صاحب حق و حقوقی نیز است. اساسا هر کجا تکلیفی ارائه شده حقی هم در نظر گرفتهاند خدا هیچ کجا به صورت یک طرفه انسان را مکلف و موظف به انجام کاری نکرده است. وقتی میگوییم انسان محور تعالیم دینی و شرعی است یک مطلب اساسی و اصولی درخود دارد که باید خوانش های امروزی از دین در نظر بگیرند.در حال حاضر این خوانشها در سطح حاکمیت هم نادیده گرفته میشود و معمولا به گونهای صحبت میشود که تنها دو راه پیش پای انسان میگذارند یا به دین پایبند هستی و کاری به کار توسعه زمانه و دیگر نیازهای روزگار نداری یا به دنبال توسعه و مادیات هستی و باید دین را کنار بگذاری.
غلامرضا ذکیانی (عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی) هم آرای امام موسی صدر که یک مصلح اجتماعی به حساب میآید و دید باز و انقلابی او که شرایط لبنان را در حد یک معجره تغییر داد را داری مبانی مشخص میداند و میگوید: شاید موفقیتهای اصلاحی امام موسی خیلی بیشتر به چشم میآید اما وقتی آثار 8جلدی فارسی و دیگر کتابهای مرتبط با او را میخوانیم؛ میبینیم که این رفتار و کنش اجتماعی از سوی او به یکسری مبانی مشخص و مستحکم اعتقادی وابسته است. من وقتی بارها آرا و نظرات او را خواندم؛ متوجه شدم نه تنها هیچ تفاوت و مغایرتی بین تفکر و عمل او وجود ندارد، بلکه این دو کاملا با یکدیگر همپوشانی دارند. یعنی امام موسی صدر همان قدر که در عمل اهل تساهل و تعامل بود، از بعد فکری هم خوانشهای شخصی مشخصی در این باره داشت.
احسان شریعتی هم امام موسی صدر را از روشنفکران دینی معرفی میکند که مبانی فکری و نظری آنها از سیدجمالالدین اسدآبادی، آخوند خراسانی تا دکتر شریعتی و آیتالله طالقانی وجود داشته و دارد. این استاد دانشگاه معتقد است: این مبانی فکری در خود روحانیت و همچنین در دیگر روشنفکران دینی هم سابقه داشته است و اصولا تمامی عملکردهای امام موسی صدر و نتایجی که در لبنان، عراق و ایران داشته است ریشهای تاریخی، کلامی و فلسفی دارد.
شریعتی میگوید: در اصل از عصر طلایی جهان اسلام که اندیشمندان و فلاسفهی مختلفی به دنیا معرفی شدند تا دورهای که دچار رکود شدیم یک پایه و اساس مشخص فکری در بین علمای دینی ایران شکل گرفت که تا دورهی مشروطه و بعد از آن هم ادامه داشته است. وقتی کسی میتواند در چند کشور و برای ادیان مختلف تاثیرگذار و محترم باشد پس یک مبانی فکری مشخص و تئوریک دارد. مبانی فکری چنین شخصی هم همان سوابق و عملکرد اوست.
توجه ویژه به کار تشکیلاتی و سازمان یافته
تشکل اجتماعی (و نه سیاسی) مبنای اولیه کار امام موسی صدر بود. انسجام شیعه و ارتقای سطح اقتصادی، دو بنیان اولیه او در لبنان بود. این دو مبنای تئوریک را میتوان به فعالیتهای دهه اول امام موسی صدر دلالت داد. ابتدا تا زمانی که ساختارهای داخلی منسجم نباشد نمیتوان در بیرون از یک سیستم (تشکیلات، حزب، جامعه یا کشور) پاسخ گرفت. تقویت و استحکام درون یک سیستم زمینه تعامل معقول و دو طرفه و پایدار با بیرون از سیستم را فراهم میآورد. امام موسی صدر ابتدا به تقویت جامعه شیعی لبنان پرداخت و از لحاظ مالی، اقتصادی، فرهنگی و اعتقادی بیش از یک دهه استوانههای محکمی را بنا کرد و سپس به کار سیاسی پرداخت. دوم اینکه، برای تحقق اهداف یک سیستم، بدنه و رأس آن سیستم باید اجماع پیدا کنند. اگر در کشوری مانند لبنان که سازمان اجتماعی آن بر طایفهگرایی شکل گرفته است، اجماع امری بسیار مشکل است اما او با صبر، متانت، حوصله، گذشت، نزدیک کردن قلوب و احترام به مراجع و بزرگان طوایف با ده سال کار مستمر در اقصی نقاط لبنان شیعی توانست به شکل گیری مجلس اعلای اسلامی شیعه لبنان مبادرت ورزد. تحقق چنین هدفی صرفاً یک کار سیاسی نبود، بلکه اصالتاً با اخلاق و اعتقادات اسلامی صورت پذیرفت. از سوی دیگر، امام موسی صدر اندیشهها و نظام انگیزشی جمالالدین اسدآبادی را در «مورد لبنان» پیاده کرد، اما با این تفاوت که به جای نخبگان، اصلاح را از سطح جامعه آغاز کرد و در سخنرانیهای گسترده خود مطرح میکرد که دین اسلام دین تحرک و دین نوآوری و دین رشد است و چرا مسلمانان در شرایط عقبماندگی زندگی میکنند؟ در واقع نهضت او در لبنان در تداوم نواندیشی دینی قرن بیستم در جوامع اسلامی بود. از آنجا که فضا برای چنین فکر و تحرکی در ایران، عراق، عربستان و مصر وجود نداشت و با وجود سوابق خانوادگی در لبنان، امام موسی صدر شیعیان جنوب این کشور را برای گسترش فرهنگ دینی و جذب مسلمانان به اسلام عملی هدایت کرد.
امام موسی صدر دین را در عبادات خلاصه نمیکرد و شاید بتوان این ادعا و استنباط را مطرح کرد که او ابتدا نگاهی اجتماعی و سپس سیاسی به اسلام داشت. او نیازهای انسانها و مسایل اجتماعی آنها را اولویت بخشید. دین پدیدهای نیست که در قرنطینه بماند، بلکه دین برای راهحل است، برای حل مشکلات است و برای حل و فصل مسایل انسانهاست. او برای یک دهه تمام با «عمل اجتماعی» خود اعتباری کمنظیر در میان عامه و نخبه شیعیان لبنان و بهتدریج در جامعه لبنانی بهدست آورد.
جامعه شیعه لبنان که به دو قسمت جنوب و بقاع تقسیم شده بود؛ از دو فرهنگ متفاوت و دو نظام فکری، اجتماعی و حتی اقتصادی گوناگون نشأت میگرفت. امام موسی صدر با صبر، درایت و اجماعسازی دو جامعه شیعه را به هم نزدیک کرد و تشکیلات منسجمی به آنها بخشید و سپس آنها را وارد صحنه کلان جامعه لبنانی و حتی بیرون از لبنان کرد.
از نکات مهم عملکردش او همچنین الولویت دادن به تقویت بنیه مالی و تشکیلات اقتصادی شیعیان قبل از کار سیاسی و مبارزاتی با اسراییل بود. رسیدگی به وضع زندگی خانوادههای کمبضاعت شیعه از برنامههای جدی امام موسی صدر بود و در لابلای اینگونه فعالیتهای وسیع که حتی شامل سفر به کشورهای آفریقا و جمعآوری کمک از تاجران شیعه بود، او به دین و اعتقادات مردم میپرداخت و مبنا بودن این نوع تربیت بر اتخاذ مواضع سیاسی که پشتوانههای اعتقادی و اقتصادی نداشته باشد را تأکید میکرد.
زمانی که امام موسی صدر در سال ۱۳۳۸ وارد لبنان شد، اندیشه و فکر در منطقه خاورمیانه و جهان عرب عمدتاً اصالت خود را از سوسیالیسم و مارکسیسم میگرفت. افراد صاحب اندیشه در حوزههای اجتماعی و سیاسی به بنیانهای مادی سوسیالیستی اعتقاد داشتند و در این رابطه متون بسیار گستردهای از زبانهای غربی به عربی ترجمه شده بود. تفکر و اندیشه اسلامی به تدریج در میان جوانان و تحصیلکردهها و گروههای حرفهای جامعه وارد میشد. امام موسی صدر با تأسیس مرکز مطالعات اسلامی در لبنان، جوانان شیعه را از سوسیالیسم به سوی اسلام هدایت کرد. به عبارت دیگر، در فضای سیاست زده لبنان و دنیای عرب که مکاتبی مانند پان عربسیم، بعثیسم، سوسیالیسم، اگزیستانسیالیسم و… وجود داشتند، امام موسی صدر جوانان را به سوی اعتقادات و اخلاق اسلامی سوق داد؛ با این تفاوت که کار و فعالیت سیاسی را حداقل برای یک دهه مطرح نکرد. این عالم دینی قبل از آنکه مصلح سیاسی باشد، یک مصلح فرهنگی و اجتماعی بود. این نه تنها یک گرایش بلکه در حد یک استراتژی بود.
او معتقد بود میتوان با محور کار سازمانیافته منظم به اهداف عالی و مهمی دست یافت. اما بعد اجتماعی نگرشش بر این مسئله نیز از آنجاست که مهمترین دستاوردهایی که در طول سالهای گذشته تمدن بشری حاصل شده است از ثمره این کار منسجم بوده و تاریخ شاهد صادقی بر این مسئله است. بر همین مبنا وی پس از ورود به لبنان و مشاهده وضع شیعیان طی چند سال با راه انداختن و ایجاد مجموعههای مختلف بستر را به نوعی آماده میسازد که وضعیت مسلمانان خصوصا شیعیان به طرز عجیبی رشد و ارتقا مییابد. او درباره بیتوجهی به این مسئله و فراموش کردن این رویه میگوید: «در این دنیای سازمانی اگر ما باز بخواهیم تکروی کنیم، به نظر من نهایت سادگی است. ما اگر امروز عمل دستهجمعی نداشته باشیم کلاهمان پس معرکه است که هست»
بنابراین امام موسی صدر یک استراتژی دولبه را با حسن اخلاق و رفتار اسلامی نشأت گرفته از ملایمت، تعامل و روحی بلند پی گرفت: طرح تفکر اسلامی به عنوان رقیبی برای مکاتب زمان خود و ارتقای سطح اجتماعی و سیاسی مسلمانان.
اتحاد میان مسلمانان و تقریب ادیان
اتحاد میان مسلمانان و تقریب مذاهب اسلامی و دیگر ادیان الهی از ایدههای مورد توجه این اندیشمند اجتماعی و خوش فکر است که برای تحقق آن تلاش فوقالعادهای به خرج میدهد. در این مورد ذکر چند نکته حائز اهمیت است.
اولا امام موسی صدر ما را تشویق میکند که روح اخوت اسلامی رادر خویش و جوامع خود نهادینه کنیم و اندیشمندان روشنگر باری سنگین در این زمینه بر دوش دارند، چراکه نبود تقریب و همدلی بین مسلمین جهان پیامدهای سختی برای همگی ما خواهد داشت. در دیدگاه او همانگونه که نمازهای پنجگانه از واجبات است و نشانی از ایمان درون ما، وحدت امت اسلامی هم باید بدین گونه یکی از واجبات تلقی و نهادینه شود.
ثانیا علاوه بر دین اسلام امام موسی صدر در مورد گفتگوی بین ادیان هم بسیار تاکید میکند و معتقد به حوار بین ادیان است. چرا که او معتقد است ادیان ریشه واحدی دارند و اختلافی که ما امروز شاهد آن هستیم نه متافیزیکی است نه تئولوژیک، ریشه این اختلاف در فرار کردن متولیان و پیروان ادیان از وظیفه خویش است که به جای خدمت به انسانیت و از بین بردن آلام و دردهای جامعه بشری به منویات خود خدمت میکنند یا به عبارت دیگر دین خدا را در خدمت خودخواهی خویش گرفتار کردهاند. از اینرو در دیدگاه صدر تنها راهی که پیروان ادیان آسمانی مختلف در برابر هم دارند نه تکفیر بلکه حوار و گفتگوی نشات گرفته از قلب است.
ثالثا امام موسی صدر در برابر مکاتب بشری و سکولار هرگز توصیه نمیکند که راه عزلت و گوشهگیری را پیشه کنیم. او باور دارد مکتب آسمانی بر مبنای اجتهاد باتوجه به شاخصه زمان و مکان این قابلیت را به هر متفکری خواهد داد که در برابر نظر مدرنیتها راسخ بایستد و از موضع برهان افکار خویش را عرضه دارد.
به گفتهی شریعتمداری هم امام موسی در تجربهی دو- سه دههیای خود که در لبنان پیاده کرد و به نتیجه هم رسیده؛ این نکته توجه ویژه داشت که خوانش جدید و مطابق با زمان از دین جزو نیازهای اساسی برای حفظ شریعت بین تودههاست.
این استاد دانشگاه یادآوری میکند: امام موسی با همهی کشورها، فرقهها و مذاهب تعاملی مثبت داشت. رسیدگی به طبقات محروم یکی از اولیتهایش بود و این رسیدگی را هم با توجه یکسان به همهی طوایف و ادیان لبنان همراه کرده کرده بود. او در عین اینکه مجلس اعلای شیعه لبنان را پایهگذاری کرد و اذان شیعی را در رادیوهای لبنان جا انداخت اما به گونهای عمل کرده بود که اهل سنت و دیگر ادیان به خصوص در کشورهای منطقه و عربی هیچ نگرانی بابت این نداشتند و رابطه خوبی با هم برقرار میکردند. ما خیلی وقتها فریاد تعامل و تقریب مذاهب میدهیم اما همیشه توجه خیلی ویژه هم به شیعه بودن داریم. اینکه ما با فرقههای دیگر هیچ گفتوگویی نداریم بر کدام پایه و اساسی شکل گرفته؟ بله با کسانی که خشونت میکنند و اسلحه میکشند نباید هیچ ارتباط و تعاملی داشت اما کسانی که صرفا اعتقاد و باوری متفاوت از ما دارند چرا نباید در ارتباط با ما باشند؟ امام موسی صدر هم علیرغم مخاطراتی که از آن آگاه بود برای نرم کردن قلب قزافی به لیبی مسافرت کرد که ربوده شد.
همچنین ذکیانی تاکید میکند: امام موسی صدر بیست سالی که در لبنان بود یک هویت ملی برای لبنانیها فراهم کرد. شیعیان لبنان قبل از اقدامات امام موسی صدر خیلی راحت مسیحی میشدند یا به تفکر مارکسیستی روی میآوردند. اما اتحادی که او بین شیعیان و همچنین دیگر ادیان ایجاد کرد برای لبنان معجزه بود.
درواقع امام موسی صدر، هم دغدغهی شیعی داشت، هم دغدغهی اسلام و حتی تقریب مذاهب و گفتوگوی ادیان.
خودباوری و اعتماد به نفس در میان مسلمانان
خودباوری و توجه به تواناییهای مشخص مقولهای بود که در زمان حضور و فعالیت امام موسی صدر تا حد زیادی در میان مسلمانان کمرنگ شده بود. آنها با توجه به سیاستهای دولتهای استعماری و وضعیت نابهنجاری که از نظر سیاسی واقتصادی برای کشورهای مسلمان به وجود آمده بود دچار سرخوردگی شده بودند و به یک جامعه مصرفی صرف مبدل گشته بودند. اما با ظهور سیدموسی صدر و مشاهده این وضعیت، جریان تا حد زیادی تغییر کرد و تحولات عمدهای در سطح زندگی و اندیشه مردم ایجاد شد. وی با توجه به فعالیتهایی که انجام داد سعی کرد جایگاه شیعیان و مسلمانان را تا حد زیادی ارتقا دهد. لذا رشد خودباوری و ترمیم و ایجاد روحیه مقاومت خصوصا در میان مردم لبنان از فعالیتهای بینظیر این شخصیت سرچشمه میگیرد.
او از سال 1343 و یک سالواندی پیش از تاسیس جنبش فلسطینی فتح، مقاوم سازی جامعه شیعه لبنان در مقابل خطرات مختلف ازجمله اسرائیل را آغاز کرد. وی در بهار 1344 گروهی از جوانان شیعه را به مصر اعزام نمود، تا در دورهای شش ماهه فنون نظامی را فراگیرند. با بازگشت این جوانان که اولین کادرهای مقاومت لبنان بودند، عملیات ایذایی مشترک رزمندگان فلسطینی لبنانی در شمال اسرائیل آغاز شد. بخش اعظم نیروهای رزمنده از جوانان شیعه لبنان، و فرماندهی عملیات برعهده رزمندگان فلسطینی بود. این نوع عملیات مشترک تا اوایل سال 1972 ادامه یافت.
در واقع در اندیشه امام موسی صدر مقاومسازی صرفا به عرصههای نظامی محدود نمیشد. او در بعد علمی، فرهنگی و صنعتی نیز قائل به این روش بود. تاسیس مدارس صنعتی، حوزههای علمیه، آموزشگاههای پرستاری و پزشکی همگی شاهدی بر این مسئله است و تا به امروز نیز انعکاس آن در جامعه لبنان خود را نشان داده است. البته ذکر این نکته حائز اهمیت است که این اندیشمند بزرگ اگرچه محل اصلی فعالیتهای خود را کشور لبنان قرار داده بود، اما هیچگاه از دیگر مسائل جهان اسلام در کشورهای مسلمان دیگر غافل نشد. انقلاباسلامی ایران، امنیت حوزههای علمیه، اتحادیه عربی- اسلامی جهت مبارزه با اسرائیل و گسترش تشیع در آفریقای سیاه از این جمله است.
امام موسی صدر تفسیر قرآن را محدود به کسی نمیداند
شاید بتوان گفت که مشخصه ممتاز تفکر امام موسی صدر این است که وی در هر صورتی تلاش میکرد به مخاطبان و امت اسلامی این موضوع را القا نماید که ریشه بسیاری از دردها و مشکلات آنها در رویگردانی نسبت به مفاهیم دینی و اصول اصیل اسلامی است. به عنوان مثال، با بررسی آثار امام موسی صدر میتوان دریافت که او در منابع تفکر اسلامی وزن بیشتری برای قرآن قایل است و تفسیر و برداشت از آن را وابسته به روایات نمیداند. برخلاف اخباریون که معتقدند مخاطب اصلی قرآن اهل بیت هستند و ما مخاطب مستقیم نیستیم و نمیتوانیم برداشت مستقیمی داشته باشیم، امام موسی صدر تعبیرش عام است و میگوید تفسیر قرآن محدود به کسی نیست.
او در چند اثرش تأکید دارد که برای فهم مقصود هر سخنی باید به این دو نکته توجه کرد: اول اینکه، به دلالت لفظی سخن پایبند باشیم و نگاه رمزآلود نداشته باشیم و ثانیا سطح فرهنگ و درک متکلم و زمانه را درنظر بگیریم. در این صورت میتوانیم به فهممان از این سخن اعتماد کنیم.
این عالم دینی در حقیقت معتقد است وقتی به سراغ قرآن میرویم شرط اول به قوت خود باقی است اما شرط دوم صادق نیست چون گوینده قرآن خدایی است که معرفتش بینهایت و فراتر از زمان و مکان است. بنابراین، میتوانیم فهمهایی داشته باشیم که با فهم مخاطبان این کتاب در زمان نزولش تفاوت داشته باشد. یعنی از دید او در عین حال که میتوان شأن نزول آیات را درنظر گرفت اما الزامی ندارد معانی آیات را محدود به آن کنیم. بنابراین میتوان براساس تجربیات نو فهمهای نو داشت اما از محدوده دلالت لفظ خارج نمیشویم و چون تفسیرهای نوشونده پذیرفته میشود، تفسیر قرآن محدود به هیچکس نیست.
امام موسی صدر معتقد است هر تأویلی از آیات که با ظاهر آیات هماهنگ نباشد مردود است. او همچنین در بخشهایی از تالیفاتش تأکید دارد که جایگاه ائمه در تشیع، مقام الگو و میزان بودن آنان است. دکتر مدرسی نیز در این باره میگوید: حدیث ثقلین به این معنا نیست که لزوماً عترت منبع معرفتی است، بلکه ائمه تبلور آرمانهای قرآن هستند. در منظر امام موسی صدر هم نقش ائمه این است که ارزشهای قرآنی را متبلور کنند، نه اینکه بخواهند منبع مستقلی را کنار قرآن معرفی کنند.
او همچنین به تعبیر رمزگونه قرآن اعتقاد ندارد و میگوید: باید به ظواهر و دلالت متن پایبند باشیم، چه اولیه و چه ثانویه. هر لفظی معنایی دارد. آنچه را در ظاهر لفظ آمده، ظواهر میگویند. این ظهور ممکن است ظهور اول باشد یا به قرینهای باشد که آن را قرینه لفظی میگویند. البته قرینهای که ظهور ثانوی لفظ را آشکار میکند، میتواند عقلی باشد.
در نگاه او؛ حتی حروف مقطعه رمز نیست. اینها حروفی هستند که در آن سوره بیشتر به کار رفتهاند و خداوند میخواهد بگوید این آیات چیزی از دنیای دیگر نیست، برگرفته از همین الفاظ و حروفی است که در صحبت معمولی به کار میرود که با ترکیبی خاص معانی عمیقی ایجاد کرده است.
از برداشت امام نسبت به تعبیر راز و رمز از قرآن این طور برمیآید که نمیتوانیم تعابیر قرآن را رمز ببینیم و بگوییم اینها رموزی هستند برای مفاهیمی که به هیچ وجه از ظاهر متن برداشت نمیشود؛ کاری که در ادبیات عرفانی و غالیان رواج دارد.
از دید احسان شریعتی، تفاوت خوانش امام موسی صدر از دین و سیایت اسلامی با بسیاری از خوانشهای موجود این است که برداشتهای او صرفا سنت گرایانه نیست و او نیاز به تجددگرایی را نیز احساس کرده بود.
شریعتی تاکید میکند: بسیاری از سنت گرایان و بنیادگرایان لزوم احیای دین و اصلاحان را تشخیص نمیدهند و به تکرار نظرات گذشتگان اکتفا میکنند. درحالی که امام موسی صدر نیاز به فهم نو از دریافتهای دینی را احساس و فرصتی را فراهم کرد که دیگر روشنفکران دینی و مصلحانی مثل دکتر شریعتی هم بروز و ظهور پیدا کنند. میتوان گفت فعالیتهای امام موسی صدر زمینهای شد تا دیگر متفکران نواندیش هم مجال انتشار آرا و نظرات خود را پیدا کنند.
انفتاح، اعتدال و تعامل: ویژگیهای شخصیتی امام موسی صدر
صدر؛ چارچوبهای خاصی در برقراری ارتباط و ایجاد کنشهای انتقادی داشت که به راحتی میتوان آن را به عنوان استانداردی جهت دوری از بنیادگرایی از یکسو و حفظ هویت بومی از سوی دیگر قلمداد کرد.
شاید اولین ویژگی شخصیتی و اخلاقی امام موسی صدر که به موفقیتهای گسترده اجتماعی و سیاسی او منتهی شد، خصلت انفتاح او بود. او با همه کس، از هر طبقه و از هر گروه و در هر موقعیت اجتماعی و سیاسی آماده سخن و تعامل بود. خود را به هیچ جریان و شخص و گروهی محدود نمیکرد و این آمادگی را داشت که در مورد همه مسایل با افراد به سخن بنشیند. او به سبک پیامبران، اصلاح و اندرز و اثرگذاری را مبانی رفتاری و تعاملی خود در جامعه پیچیدهای مانند لبنان قرار داد. نویسندهای میگوید که در جامعه لبنانی هر فردی که صاحب قدرت و فضیلت و منصب میشد، دیگران را تحقیر میکرد، بیتوجهی میکرد و آنها را میترساند. قدرت در لبنان با مفهوم ابزاری شناسایی میشد که در نهایت به آزار و اذیت مخاطب میانجامید. اما مرام و سبک امام موسی صدر چنین نبود و افراد میتوانستند بدون احساس ناامنی و حقارت، همه سخنان خود را با او در میان بگذارند و از عواقب آن نهراسند. سلوک امام موسی صدر درست در مقابل راه و روش بسیاری در منطقه خاورمیانه و کشورهای مسلماننشین است؛ به طوری که عصبانیت، حذف، برتریطلبی، غرور بیجا و بسیاری خصایص دیگر مانع از تعامل و گفتوگو میشود.
ویژگی و خصلت بارز دیگر امام موسی صدر در دایره اخلاق و سیاست، اعتدال او بود. لحن، کلام، لغات و مفاهیمی که او در تعامل عادی و سیاسی خود به کار میبرد، حاکی از فهم طرف مقابل بود. توانایی و هنر اقناع در میان مردم خاورمیانه و کشورهای مسلماننشین بسیار ضعیف است. به دلیل حاکمیت طولانی حکومتهای استبدادی در این منطقه، فرهنگ سیاسی مردم عموماً حاکی از معاشرتهای یک طرفه است. به دلیل مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در خاورمیانه و کشورهای عربی، رادیکالیسم و پوپولیسم نیز از رشد قابل توجهی برخوردار بوده است. تندروی در اتخاذ مواضع و خلع سلاح کامل طرف مقابل و به گوشه راندن حاملان دیدگاههای مخالف عرف رفتاری در عرصه سیاست خاورمیانه است. یکی از ویژگیهای امام موسی صدر قدرت تفکر تسلسلی او بود که معاصرین او بدین مساله اذعان کامل دارند. توان فکر کردن تسلسلی زمینهساز فهم یک مشکل و حل آن است؛ به واسطه اینکه شخص سعی میکند، ابتدا آن را تجزیه کند و قدم به قدم آن را به مرحله استنباط و حل و فصل برساند. اعتدال نه تنها در شخصیت، بلکه در فکر امام موسی صدر نمایان بود و چنین خصلتی باعث جذب افراد و جریانها در جامعهای مانند لبنان که تقسیمبندیهای سرسختی دارد میشود.
اعتدال امام موسی صدر جزئی از نظام کنشی- واکنشی ناخودآگاه او بود و در رفتار و کلام و حتی نشستن و برخاستن و سئوال کردن او جلوه داشت. در شرایطی که در منطقه خاورمیانه، افراد رادیکال و تندرو فرصت مطرح شدن را پیدا میکنند، امام موسی صدر راه اعتدال که سلوک پیامبران است را انتخاب کرد و در تعاملات خود با دیگران هیچگاه شخصی برخورد نکرد. در عین حال چون امام موسی صدر در مدارهای پیچیدهای عمل میکرد برای بسیاری رازی کشفنشدنی بود. او با ابتکارات خود، فرصتهای زمانه را در اختیار میگرفت و به مفروضات و عادات و پایههایی که بسیاری جرأت تغییر آنها را نداشتند، خرده میگرفت. اما روش او تقابل نبود؛ بلکه با حوصله، روش تدریجی، اخلاق نیکو و تسلسلی سعی میکرد که اصلاحات اجتماعی را بنا نهد.
خصلت سوم امام موسی صدر که او را با دیگران در صحنه لبنان و حتی جهان اسلام متمایز مینمود، نحوه برخورد و تعامل با مخالفان بود. از آنجا که مرام و عملکرد و جهتگیریهای امام موسی صدر منافع بسیاری را در صحنه اجتماعی و سیاسی شیعیان و غیرشیعیان به خطر میانداخت، به طور طبیعی و با گذشت زمان، مخالفان و حتی دشمنان بسیاری پیدا کرد. اما نگاه تسلسلی و دراز مدت امام موسی صدر، چهار ویژگی نهادینه شده در او ایجاد کرده بود که در برخورد با مخالفان بسیار موثر و مفید بودند: سکوت، خویشتنداری، گذشت و احترام فراوان. هر چهار ویژگی بنیانهای اخلاقی داشتند و در صحنه سیاسی آشوب زده لبنان از کاربرد قابل توجهی برخوردار بودند. امام موسی صدر در هیچ مقطعی در پی حذف مخالفان خود نبود و بسیاری از مسایل را به روی خود نمیآورد. کاری را به کسی تحمیل نمیکرد و شاید بارزترین ویژگی امام موسی صدر در دایره اخلاق و سیاست در رابطه با مخالفان خود این بود که بدگویی کسی را نمیکرد. این خصلتها تاکتیک نبودند، بلکه در شخصیت امام موسی صدر به طور عمیقی نهادینه شده بودند.
حجتالاسلام شریعتمداری نیز با یادآوری اینکه امام موسی صدر شخصتی است که هم سیاسیون دنیا برایش ارزش قائلند و هم مذهبیون و دینداران قبولش دارند؛ تاکید میکند: او همچنین جزو معدود شخصیتهایی است که تمامی مراجع فعلی عظام روی او اتفاق نظر دارند و شانیت علمی و فقهی او را تایید میکنند. امام موسی به گونهای عمل میکرد که هم دینداران و هم افراد عادیتر زمانه او را مورد توجه قرار میدهندو درواقع او در مرز اعتدال حرکت میکرد و کاملا هم براساس مبنا و اصول مشخصی این اعتدال را سر لوحهی خود قرار میدهد. چنانچه به آیات خدا هم برگردیم خدا در جایی میگوید که پیامبر هم خودت و هم همراهانت در مسیر مستقیم حرکت کنید این مسیر مستقیم به معنای استقامت نیست شاید لازمهاش استقامت باشد اما منظور از مسیر مستقیم مسیر معتدل و میانه است.
استاد دانشکدهی دانشگاه قم همچنین با تاکید بر اینکه امام موسی صدر شخصی بود که از ملک عبدالله تا حافظ اسد و خیلی دیگر از سیاستمداران اروپایی و امریکایی برای او احترام قائل بودند؛ میگوید: این تعامل این معنی را نمیدهد که او اهل سازش و مماشات باشد. بلکه در جایی که مورد نیاز بود مواضع سفت و سخت خود را داشت. مثلا در عین اینکه علیه اسرائیل مواضع محکمی داشت اما با همه کشورهای عربی هم تعامل و رابطه برقرار میکرد. آخرین نفری هم که نتوانست قلبش را نرم کند همین معمر قزافی بود که آینده هم نشان داد چه انسانی بود و به چه سرنوشتی دچار شد.
او ادامه میدهد: امام موسی صدر علیرغم تمام اختلافات و تفاوت دیدگاهی که با برخی کشورهای عربی داشت اما هیچگاه از تعامل با آنها دست نکشید. ما هم باید یاد بگیریم به جای اینکه تنها از راه تقابل و به رخ کشیدن اقتدار با دیگران حرف بزنیم از ظرفیتهای گفت و گو استفاده کنیم. روایتی از پیامبر اسلام وجود دارد که به برادرت کمک کن چه ظالم باشد چه مظلوم، یعنی حتی اگر برادرت ستمگر هم بود باید به او کمک کنیم البته این کمک به این معناست که با کمک روشهایی او را به راه راست بیاوریم. ما هم اگر میبینیم عربستان رفتار ظالمانهای با یمن دارد و درگیر جنگ شده باید براساس اخوت اسلامی و بنابر گفته قران میان دو برادر صلح و آشتی برقرار کنیم. برای چنین برخوردی هم مسلما نیاز است که هم امتیاز بدهیم و هم امتیاز بگیریم. به دلیل همین شرایط است که در بالا هم اشاره کردیم به مدل تفکری مثل مدل امام موسی صدر نیازمندیم.
ذکیانی نیز اذعان دارد که هیچکدام از کشورهای عربی منطقه با او مشکلی نداشتند و امام موسی توانست تمامی کشورهای عربی را متحد کند.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه با اشاره به سفر امام موسی به عربستان برای حج میگوید: ملک عبدالله وقتی از حضور او در عربستان مطلع میشود شخصا به دیدن او میرود. اینکه یک نفر از اهل تسنن آن هم از سعودیها به امام موسی صدر ابراز احساسات کند نشاندهندهی کارا بودن افکار و عملکردهای امام موسی صدر است. حتی در جایی آمده که زمانی آل سعود با اختلافاتی شدید در درون خود مواجه شده بودند و به دنبال کسی میگشتند که برای حل مشکل میانجیگری کند. تمامی افراد آل سعود روی امام موسی صدر اتفاق نظر داشتند و او برای حل اختلافات پا درمیانی میکند.
احسان شریعتی نیز معتقد است با اندیشههای امام موسی صدر میتوان نشان داد که فرهنگهای مختلف این منطقه درهم آمیخته هستند و یک ایرانی اصیل شیعی میتواند پیوندهای عمیقی با ملت عرب و سنی داشته باشد.
فرزند دکتر شریعتی اضافه میکند: امام موسی زمینهساز شناخت دیگر متفکران ایرانی در جهان عرب شد. حتی یادم هست در مجلسی که برای دکتر شریعتی ترتیب داده بودیم، یاسر عرفات در حضور امام موسی صدر صحبت میکرد اذعان داشت که شریعتی یک شخصیت فراملی و فرا منطقهای است به حساب میآید. چنین احساس نزدیکی که بسترساز شناخت درست فرهنگ ایرانی بود باید دوباره میان کشورهای منطق (ایرانی و عرب و ....) شکل بگیرد. از تجربههای امام موسی صدر میتوان درکنار هموطنان عربزبان برای رسیدن به این هدف و ارتباط با کشورهای عربی استفاده کرد. با چنین رویکردی حتی میتوان یک بلوک قدرت قابل اتکا در منطق درست کرد و مثل بلوک شرق و غرب با یک اتحادیهی سیاسی معین برنامههایی برای منطقهی خود اجرایی کرد. بالاخره منطقهی خاورمیانه هم علیرغم همهی تفاوت در بینش، مذهب و نژاد میتواند ویژگیهای همهگیر را مد نظر قرار دهد و توجه به اندبشههای امام موسی صدر کمک بزرگی برای تحقق این امر خواهد بود.
گفتمان انتقادی در فضای عمومی و شناخت غیریت
احترام به شهروندان و شناخت گفتمانهای همدل و رقیب به امام موسی صدر توانایی بخشیده بود که با حضور در عرصههای عمومی با اغلب آنها وارد گفت وگو شود. گفتوگو قواعد پیچیدهای دارد و نمیتوان از ابتدا با نقد و طرد رقیب ارتباط را ادامه داد. صدر میدانست ارتباط، قدرت میآفریند و هیچ هدفی بدون ارتباط برقرارکردن با گروهها، اقشار و طبقات قابل دستیابی نیست. او با عربستان رابطه برقرار کرد تا شیعیان آزادی عمل ـ حتی در بعد زیارات مخصوص خود را ـ داشته باشند. به دنبال وحدت جهان اسلام بود و از تفرقه و تکبر فرقهای بیزار بود.
او با رویکردی انتقادی گفتمانهای دینی را واکاوی میکرد و شجاعانه اعتقاد داشت این رویکردها از زوایه دید خود او است و با عقل خود به این نتیجه رسیده است. در واقع او از جانب خداوند گزاره نقل نکرد و همیشه سعی داشت با منطق و رویکرد انتقادی موضوعات را بنگرد. همچنین وی احترام ویژهای به حوزه عمومی میگذاشت و در این میان از دانشجویان، زنان و طبقات محروم و پرسشگر استقبال میکرد.
گفتوگو بدون داشتن قدرت و بدون ایجاد غیریت شکل نمیگیرد. هیچ گفتمان مداحانه یا محافظه کارانهای امکان بقا و کارآمدی را پیدا نمیکند. در تکنیکهای مذاکره و گفتوگو، امام صدر غیریتها را به صورت شفاف و صریح روشن میکرد. برای صدر اسرائیل همیشه گفتمان و جغرافیایی غاصب بود که قابل رواداری و مصالحه به شمار نمیرفت. صدر در همه زندگی خود، رژیم اسرائیل را دشمن اول مسلمانان و جهان میدانست. علاوه بر این، او روایتهای رادیکال از اسلام و همین طور نقلگرایی و خشک مذهبی را قبول نداشت و آنها را نیز به عنوان غیریت حساب میکرد.
صدر با تقدمی که به کنش و فعالیتهای معاش مبتنی بر دین اجتماعی داد، باعث شد روایتی متکثر از ایجاد جنبشها و کنشهای سیاسی اسلام ایجاد شود که اعتقاد به گفتوگو و رواداری دارد، اما در اصول و مبانی دارای دشمن و غیریت است. فقر، بیسوادی، عقب ماندگی، استبداد، تحجر و اسرائیل، غیریت اندیشه سیاسی صدر است.
جایگاه حزبالله در تفکر و راه امام موسی صدر
میتوان گفت که حزب الله مجموعهای است که به طور کامل و دقیق منطبق با اندیشههای امام موسی صدر است. همان طور که حامل اندیشههای امام خمینی(ره) است. چون میان این دو تفاوتی وجود ندارد. یعنی هرآن چه امام موسی صدر میگفت و انجام میداد امروز شاکله اصلی فعالیتهای حزبالله را تشکیل میدهد. امام موسی صدر بر مقاومت به عنوان تنها راه آزادی سرزمین تأکید داشت، او معتقد بود که باید از مقاومت فلسطین حمایت کرد، امام موسی صدر برای موضوع قدس اهمیت زیادی قائل بود، او تلاش میکرد فقر و محرومیت را در لبنان از میان ببرد، امام موسی صدر همه طوائف لبنان را به احترام به هم و زندگی مسالمت آمیز تشویق میکرد، او معتقد بود که مشکلات داخلی را باید با گفتوگو حل کرد. اینها دقیقاً کارهایی است که امروز حزب الله همه را انجام میدهد. به نظر من اگر امروز آن چه امام موسی صدر انجام میداد و آنچه حزب الله انجام میدهد را مقایسه کنید میتوان دید دقیقاً یکی است و اینها تطبیق لبنانی است از آن چه امام خنینی(ره) در مورد امت اسلامی میگفت.
شریعتمداری نیز در این باره میگوید: امام موسی از مقاومت اسلامی در برای صهیونیستها دفاع میکرد و حتی سیدحسن نصرالله از او به عنوان پدر مقاوت یاد میکند.
ذکیانی هم به سازشناپذیری این شخصیت در قبال اسرائیل اشاره میکند و میگوید: امام موسی صدر از جهاتی کاملا اهل تعامل و تساهل بود و حتی بانوانی بدون حجاب در جلسات سخنرانی او شرکت میکردند یا در کلیسا و کنار مسیحیان هم حضور مییافت. اما از سوی دیگر در مقابل رژیم صهیونیستی و اسرائیل موضعی مخالف و محکم داشت. شاید بتوان تنها کسی را از این نظر که اسرائیل را شر مطلق میدانست با او مقایسه کرد فقط بتوان امام خمیتی را نام برد. خود این مسئله، نکتهی بسیار مهمی است. اینکه شخصی با منش و رفتار امام موسی صدر با این درجه از تعامل با دیگران در مقابل اسرائیل چنین گارد مستحکمی میگیرد جای بحث و تامل فراوانی دارد.
چه زمینههایی باعث حذف امام موسی صدر شد؟
امام موسی صدر در زمان خودش به شخصیت بسیار تأثیرگذاری در صحنه سیاسی لبنان تبدیل شده بود و این با منافع بسیاری هم خوانی نداشت. به نظر میرسد نسبت به هرکسی که در جهان عرب به شخصیت شاخصی تبدیل شود حساسیت وجود دارد و یک چنین چیزی تحمل نمیشود. در ثانی بسیاری از هم پیمانان و نزدیکان قذافی در لبنان به او گفتند که چون امام موسی صدر مخالف جنگهای داخلی و از موافقان ورود نیروهای سوریه به لبنان بود، مانعی در مسیر سیطرهی او بر لبنان است. امام موسی صدر معتقد بود نباید یک گروه بر کل لبنان حکومت کند و با ورود ارتش سوریه جلوی این توطئه گرفته شد. این موضوع برای گروههای درگیر جنگ داخلی که هرکدام میخواستند بر کل لبنان سیطره پیدا کنند نیز خوشایند نبود.
از طرف دیگر اسراییل هم نمیتوانست حضور چنین شخصیتی را تحمل کند. از این جهت که امام موسی صدر تلاش داشت تمام سلاح های موجود در لبنان به جبهه جنگ با اسراییل منتقل شود و معتقد بود باید به هر شکل از مقاومت فلسطین حمایت کرد.
این مصالح و منافع چند طرف با هم جمع شد و قذافی امام موسی را ربود. در آن زمان آنها میگفتند که کسی در اطراف این مرد نیست و قضیهاش بعد از یکی- دو سال فراموش میشود. اما او بر خلاف انتظار آنها این موضوع بعد از سیوهفت سال هنوز برای مردم لبنان علیالخصوص شیعیان زنده است و امام موسی صدر را هیچکس نمیتواند فراموش کند.
حجتالاسلام شریعتمداری با اشاره به اینکه اگر هنوز امام موسی صدر بود شاید اصلا شرایط از آغاز به گونهای دیگر رقم میخورد؛ میگوید: ابتدای پیروزی انقلاب با حضور امام موسی صدر بود و احتمالا امتداد حضور او میتوانست شرایط را به گونهای دیگر رقم بزند. همچون دیگر شخصیتهایی که داشتیم و زود از دست دادیم. اما چنانچه در همین شرایط که در منطقه و کشور حاکم است بخواهیم بگوییم اگر امام موسی صدر برگردد چه اتفاقی میافتد؟ روشن است که او مجدد هم در مرز اعتدال حرکت میکند و مطمئنا با بدخواهان و مخالفان رو به رو میشود. در عین اینکه این حرکت در مرز اعتدال میتواند اقبال مردم و فرهیختگان را به او زیاد کند اما صاحبان قدرت (چه سیاسی، چه دینی و چه مذهبی) همه از جهت مخالف با او برخورد میکنند و حتی دست به دست هم میدهند و متحد میشوند تا صدای این خوانش متفاوت از دین و سیاست اسلامی را خاموش کند.
او اضافه میکند: در چنین شرایطی در عین حال اینکه همه انسانهای عامی و فرهیخته به او گرایش پیدا میکنند اما کسانی هم هستند که شروع به مخالفت میکنند. به عنوان مثال در همین حالا در کشور ما خیلیها هستند که صادقانه در مسیر اعتدال حرکت میکنند اما از هر دو طرف سخت تحت فشار قرار میگیرند. اما هر چه هست آینده از آن اعتدال است و تندروها کم کم به حاشیه کشیده میشوند.
این استاد دانشگاه از سویی دیگر تاکید میکند: از سوی دیگر امام موسی شخصیتی نبوده که حرفها و رفتارش نادیده گرفته شده باشد. هم آثارش و هم عملکردش از او به جای مانده و با تکیه بر افکار و نظراتش هم میتوان فهمید که چه از بعد نظری و چه از بعد عملی امام موسی صدر بسیاری از شرایط امروزی را قبول ندارد و برای حل آن ها فعالیت میکرد. فهمیدن چنین مسئلهای حتما نیاز به حضور فیزیکی او ندارد.
احسان شریعتی هم توضیح میدهد: در صورت حضور امام موسی صدر ممکن بود برخی حوزههای نهادهای دینی و روحانیت نسبت به مواضع و دیدگاههای او موضع انتقادی بگیرند. احتمالا همان اتهامها و نقدهایی که نسبت به دکتر شریعتی داشتند در مورد سیاستهای امام موسی صدر در قبال دین و روحانیت هم مطرح میکردند. هرچند امام موسی صدر در زمان خودش هم با مخالفتهایی روبرو بود. اما با توجه به نهاد قدرت و تکیهگاهی که چنین تفکراتی در بین مردم خواهد داشت و همچنین به دلیل تعامل بسیار خوبی که با دیگر کشورها و ادیان سرلوحه کار قرار میگیرد مطمئنا چنین مخالفتهایی در حاشیه و خیلی خفیف عنوان میشود و مجالی برای رواج پیدا نمیکنند (مخصوصا در جغرافیای خاورمیانه و به ویژه لبنان)، ولی در ایران چون تاریخ و محدودیتهایی خاص خود دارد احتمال بیشتری برای قبول این مخالفتها یا در اولویت قرار گرفتن آنها وجود دارد.
سخن پایانی
به سادگی نمیتوان بررسی کرد که خوانشهای امام موسی صدر از دین و سیاست اسلامی با برداشتهای امروزی این دو مقوله چه تعارضاتی دارند. برای این واکاوی باید به کلیهی مسائل موجود نگاهی ژزرف داشت. اما با شناختی که از جامعهی امروز ایران و منطقه و شخصیت امام موسی صدر در دست داریم میتوان مدعی بود برای اینکه انقلاب اسلامی که بدون تردید یکی از بزرگترین حوادث سه دههی آخر قرن بیستم بود از مشکلاتی که درگیر آن است رهایی یابد، نیاز داریم که خوانشهای امام موسی صدر ترویج شوند و به گوش جوانان برسد.
او فقیه نواندیش و مبارزی بود که تمام همت خود را برای ارتقا و آسیب ناپذیر شدن ملت مسلمان مبذول داشت. بر همین اساس بود که به سراغ مقاومسازی آنها در عرصههای مختلف رفت و در زمینه فرهنگی، سیاسی، نظامی و... سعی نمود تا با سازماندهی و نظم، دشمن را در دستیابی به اهدافش ناکام کند. در همین راستا شاید بتوان اذعان کرد یکی از دلایل ربودن امام موسی صدر، همین اندیشه و منظومه فکری کارآمد او بود. اگر این اتفاق سی و هفت سال پیش و توسط معمر قذافی نمیافتاد، شاید بسیاری از معادلات فعلی که در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام وجود دارد شکل دیگری به خود میگرفت.