با جنگ گلادیاتورها روبهرو هستیم/ نمایشنامهنویسان نمیتوانند همدیگر را تحمل کنند
حمید امجد و محمد چرمشیر تاریخچه نمایشنامهنویسی قبل از انقلاب و وضعیت نمایشنامهنویسی پس از انقلاب اسلامی را بررسی کردند.
به گزارش ایلنا، بخش نخست نشستی که دیروز (27 مرداد ) در کتابفروشی نشر هنوز برگزار شد، با پیشنهاد محمد رحمانیان، به تاریخچه نمایشنامهنویسی ایران تا سال 1357 با سخنرانی حمید امجد و وضیعت نمایشنامهنویسی ایران پس از انقلاب اسلامی با سخنرانی محمد چرمشیر اختصاص داشت. در بخش دوم برنامه نیز امجد و چرمشیر هر یک یکی از نمایشنامههای خود را برای حاضران اجرا کردند.
در ابتدای این نشست حمید امجد با بیان این مطلب که نمایشنامهنویسی ایران تاکنون چند مرحله را پشت سر گذاشته است، گفت: اصطلاحی که من برای هر دوره به کار میبرم نسل است و برآمدن و فروآمدن هر نسل با فراز و فرودهای مختلفی همراه بوده است. موج نخست نمایشنامهنویسی در ایران به پیش از دوران مشروطه بازمیگردد. نمایشنامهنویسی در ایران با میرزا فتحعلی آخوندزاده در سال ۱۲۲۹ آغاز میشود. او تا سال ۱۲۳۵، شش نمایشنامه به زبان ترکی نوشت و این آثار در تفلیس منتشر و اجرا شدند.
او افزود: میرزا فتحعلی آخوندزاده از نخستین پیشگامان نقد ادبی نوین ایران به شمار میرود. او محقق و منتقدی برجسته، پژوهشگری مستعد و نویسنده و شاعری توانا بود و آثار منظوم و منثوری را در عرصه داستان، نمایش، بررسی اجتماعی، نقد ادبی و نمایشی از خود به یادگار گذاشته است.
به گفته امجد، آخوندزاده در تبریز و در خانوادهای روحانی متولد شد و همه عوامل برای او فراهم بود تا به اصطلاح عام فردی معقول شود. او با علوم دینی آشنا بود اما معلم خط او موجب شد که به یک باره در زندگی تغییر مسیر بدهد و با دنیای نو آشنا شود. این روشنفکر ایرانی در قره باغ زندگی میکرد و به واسطه جنگ ایران و روسیه به اجبار پشت مرزهای ایران ماند و به اجبار تبعه روسیه شد. او در دستگاه دولتی تفلیس ماند و به عنوان سرهنگ ارتش به روسیه خدمت کرد.
مولف کتاب عکسهای دستهجمعی ادامه داد: آخوندزاده آدم بسیار رادیکالی بود و فرهنگ سنتی را نقد و کالبدشکافی میکرد. نمایشنامههای او از نظر تاریخی همعصر با نمایشنامههای اروپایی به شمار نمیروند. او نمایشنامههایش را بیشتر بر چهارچوب نمایشنامههای کمدی و مولیر مینوشت و در نمایشنامههای او انواع حیوانات سیرک به چشم میخوردند. نمایشنامههای او برای عموم قابل فهم بود و بیشتر آثارش در فضای روستایی میگذرد. او در آثاری که در اواخر دوره نمایشنامهنویسیاش نوشته به مسائلی چون؛ قانون، حقوق زنان و خطابههای پرشور مرسوم دوره خودش اشاره کرده است.
امجد با اشاره به اواخر دوره ناصری گفت: در این دوران آخوندزاده با فضای فرهنگی ایران مکاتباتی داشت و آثارش را برای شاهزاده جلال الدین میرزاقاجار فرستاد و او ترجمه این آثار را به میرزا آقای تبریزی سپرد. او با میرزا آقای تبریزی نامه نگاری میکردند و میرزاآقای تبریزی نمایشنامههایش را برای او میفرستاد. آخوندزاده ضمن تقدیر از میرزاآقا برای اینکه نمایشنامه مینوشته اما آثار او را به شدت نقد میکرده و در یکی از نامههای خود عنوان میکند چرا تو از سنت نمایشنامهنویسی اروپایی پیروی نمیکنی و به او توصیه میکند که بسیاری از نمایشنامههایش را بسوزاند چون از نظر عقیدتی برای او در ایران دردسر میشود و جانش را به خطر میاندازد. با وجود نقدهای آخوندزاده، معلوم نیست که میرزا آقای تبریزی آیا نمایشنامههایش را بازنویسی کرده یا نه. همچنین همه این اطلاعات براساس اسناد موجود از آخوندزاده ۱۰۰ سال پس از فوتش کشف شده است.
او افزود: موضوعی که در این دوران مطرح میشود این است که چقدر نمایشنامههای ایرانی محصول تجربه زیستهشده مولف است. بعدها نمایشنامهنویسان نسلهای بعد توانستند در آثار خود پلی میان سنت بومی و درام غربی بزنند و در آثار چرمشیر، رحمانیان و رضایی شاهد این تلفیق هستیم.
محمد چرمشیر در ادامه این نشست گفت: در انقلاب اسلامی سال 57 اوضاع متناقضی برای تئاتر ایران پیش آمد که موجب شکلگیری گفتمان جدیدی در نمایشنامهنویسی ایران شد. نمایشنامهنویسان جوان نتوانستند بیواسطه با استادان پیشکسوت خود دیدار کنند و چون دسترسی به منابع نداشتند مجبور شدند همه چیز را از نو بیافرینند. در چنین فضایی نمایشنامهنویسان برای کشف فضاهای جدید تلاش میکردند و هر کتابی که به دستشان میرسید آن را مطالعه می کردند.
به گفته چرمشیر، در این دوره پاتوقی برای جمع شدن روشنفکران در تهران وجود نداشت و یکی از پاتوقهای آنها قهوهخانهای در ضلع جنوب میدان انقلاب بود و بعد یک آبگوشتسرا جنب کتابفروشی مروارید راه اندازی شد که آنجا جمع می شدند. این پاتوق هم خیلی زود تعطیل شد. در این دوران کسانی چون محمد رحمانیان به نامهای دیگران مینوشتند و یا اثری را به نام دیگری کارگردانی میکردند.
او با اشاره به تعطیلی دانشگاهها و بازگشت به دانشگاهها گفت: در این دوره چون فضایی برای اجرای آثار و یا چاپ نمایشنامههایمان وجود نداشت با امید به فرداهای روشن فقط کار میکردیم و همین امید بود که موجب شد بتوانیم دوام بیاوریم.
چرمشیر در پاسخ به این پرسش که چرا هیچگاه رمان ننوشته گفت: من همدوره سیدعلی صالحی، اصغر عبدالهی، علی موذنی و صمد طاهری هستم. همه این افراد موفق بودند و من میخواستم در حوزه دیگری جز حوزه این افراد به صورت تخصصی کار کنم و موفق باشم. من هم شعر میگفتم، نمایشنامه مینوشتم، گاهی فیلمنامه و داستان کوتاه و باید تصمیم میگرفتم وانتخاب می کردم، من نیز نمایشنامه نویسی را انتخاب کردم.
در ادامه فواد نظیری با اشاره به صحبتهای چرمشیر گفت: نسل من و شما گویی در اعماق زمین زندگی کردهایم و با وجود مشکلات متعدد توانستهایم خودمان را به سطح زمین برسانیم. من واقعا با علم به مشکلاتی که پیش رویتان بود، به شما و نسل شما تبریک میگویم که خسته نشدید و از نوشتن دست نکشیدید.
او ابراز امیدواری کرد که روزی شرایط انتشار یادداشتهای روزانه محمد چرمشیر فراهم شود.
در ادامه چرمشیر گفت: من و حمید امجد هر دو معلم هستیم و معلمها محکوم به امید هستند چون باید هر روز با دست پر و انرژی سر کلاس حاضر شوند. به نظر من نسل نمایشنامهنویسان جوان ایرانی بسیار باهوش هستند اما باید توجه داشته باشند که هرگز امید خودشان را از دست ندهند. شاید باورتان نشود در تمام آن سالها با وجود مشکلاتی که بود همه ما همواره برای خود انگیزه درست میکردیم. یکی از انگیزههای من این بود که هر نمایشنامهای که مینویسم آن را بدهم محمد رحمانیان بخواند. بودن او به من انرژی مضاعف میداد و از ۳۳ سال گذشته ما با هم دوست هستیم. همین طور با حمید امجد اما متاسفانه امروزه با جنگ گلادیاتورها روبهرو هستیم و نمایشنامهنویسان نمیتوانند همدیگر را تحمل کنند.
در بخش دوم این نشست نیز، محمد چرمشیر و حمید امجد به صورت مستقل یکی از نمایشنامههای خود را برای حاضران اجرا کردند. در این نشست چهرههایی چون محمد رحمانیان، اسدالله امرایی، محمد آقازاده، فواد نظیری و احمد پوری حضور داشتند.