پاپوشهایی به وسعت تنوع اقلیمی ایران
شعله جلیلی تاکنون بیش از 200 از پاپوشهای سنتی ایران را جمع آوری کرده و برایشان شناسنامه درست کرده است.
کتابفروشی آینده صبح روز پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۴ میزبان شعله جلیلی بود. علی دهباشی با معرفی کوتاهی از شعله جلیلی گفتگو را آغاز کرد. دهباشی در معرفی این مجموعهدار گفت: خانم شعله جلیلی متولد سال 1333 در تبریز هستند، تحصیلاتشان در زمینه مترجمی زبان آلمانی است و 24 سال سابقه گردشگردی دارند و عضو انجمن گردشگران هستند، ولی بخش عمده مطالعات ایشان بروی پایوشهای سنتی ایرانی است. تاکنون بیش از 200 جفت از این کفشها را جمعآوری و برایشان شناسنامه درست کردهاند. چندین نمایشگاه داشتند و تقریباً تمام موزههای مردمشناسی کفش در دنیا را (اروپا و فرانسه و کانادا) را دیدهاند. یکبار هم اتحادیه چرم و کفش دستدوز تبریز برای احداث موزه کفش از ایشان درخواست کردند که در آنجا باشند و حاصل این مطالعات هم بیشتر بهصورت فیشهایی است که آماده انتشار در یک کتاب است.
در ادامه این نشست؛ جلیلی درباره زندگی خود گفت: من یک مجموعه از اشیاء و یک دنیا حرف در مورد آنها دارم، زیرا با مردمی که اینها را ساختهاند، زندگی کردهام، به روستاها رفتهام و با آنها بودهام. من پنج برادر داشتم و تنها دختر خانواده بودم، از کودکی خیلی پرجنب و جوش بودم و فقط پنج نوع کفش داشتم، چون من رول اسکیت و پاتیناژ بازی میکردم، برعکس من برادرهایم خیلی آرام بودند. کفش برای من جایگاه خیلی ویژهای در زندگی داشت، چون خیلی راه میرفتم، دوچرخهسوار حرفهای بودم و بعدها کوهنورد هم شدم. این زندگی پرجنب و جوش من نتیجهاش این شد که سر از گردشگری درآوردم، چون پدرم هم نظامی بود، ما خیلی سفر میرفتیم و پدر بزرگم هم شهردار تبریز بود و تصویر ایشان هنوز در شهرداری تبریز هست. در وااقع پدرم عشق به این سرزمین را به من آموخت و همیشه سرود "ای ایران ، ای مرز پر گهر" را در گوش من میخواند، من به یاد دارم حتی خاک ایران را هم می بوسید.
او ادامه داد: من راهنمای حرفهای شیراز بودم و پلههای آپادانا تخت جمشید برای من جایگاه ویژهای داشت و اسم آن را موزه پوشاک ایران میگذاشتم، چون شما میتوانید روی این پلهها تنوعی از کفشها و لباسها را بر تصاویر سنگی ببینید. همیشه دوست داشتم روی موضوع خاصی کار کنم و اثری از خودم به جای بگذارم، کم کم شروع کردم به خریداری کفشها؛ در آن زمان نیت من این نبود که در این زمینه یک کار علمی و فرهنگی انجام دهم و فقط از سر کنجکاوی کفشها را جمعآوری میکردم، چون برای خودم کفش جایگاه خاصی داشت خصوصاً هنر چارق و گیوه که مورد استقبال مهمانهای خارجی قرار میگرفت.
این هنرمند افزود: بیش از ده سال است که مطالعه کفشها را به صورت حرفهای شروع کردهام و فقط دو سال برای استخراج نامها کار کتابخانهای انجام دادهام. باید بگویم یکی از زیباترین کفشهایم چارقی است که از قوچان جمعآوری کردم و یک جفت از آن را در بریتیش میوزیم گذاشتهام. از نظر من کفشهای ما مربوط به سه منطقه جغرافیایی و اقلیمی هستند، شمال ایران از شرق تا غرب بیشتر کوهستانی است و کفشهای این ناحیه بیشتر چارق و چموش است که جنس آن از چرم گاو میش و گاو گرفته تا کفل الاغ است. از گرگان و مناطق ترکمننشین کفشی خریدهام که از پشم شتر است و در یورتهایشان صندلها و کفشهایی که مخصوص رقص ترکمنی است را دیدهام. از مازندران کفش بسیار خاصی دارم که مربوط به صد سال پیش است، یک تکه چرم گاومیش است که سوراخ دارد، آن را در آب میاندازند، باز و نرم میشود و میتوانند به آن شکل پا را بدهند. از گیلان یک جفت کفش عجیب در ارتفاعات حدود سه هزار متری دلفک ( از توابع شهرستان رودبار استان گیلان ) پیدا کردم، این کفش دورش از چوب است و وسط آن از روده گاو، در ارتفاعات و برف سه متری شما با هیچ کفش معمولی نمیتوانید راه بروید، مگر اینکه پهن باشد و سطح اتکای شما را افزایش دهد، به نظر من در طراحی این کفش از پنجه پرندگان ایده گرفتهاند، به راحتی با این کفشها راه میرفتند و وقتی مریضهایشان را میخواستند از یک روستا به روستای دیگر ببرند احتیاج داشتند که خیلی سریع حرکت کنند و این کفش برای این کار خیلی مناسب است. از سردترین تا گرمترین نقطه کفش مناسب آن اقلیم دوخته شده است. در مرکز ایران که هوا نسبتاً معتدلتر است بیشتر گیوه حاکم است. انواع گیوههایی که من جمعآوری کردم هرکدام دوخت خاص خود را دارند؛ گیوه مانند یقه لباس طراحی و شناسنامه ویژه خودش را دارد.
جلیلی با اشاره به اینکه برخی طرحهای ما از ایران در گذشته خارج شدهاند و دوباره به عنوان یک طرح اروپایی به ما برگشتهاند؛ گفت:. قدیمیترین کفشی که ما الان در ایران داریم مربوط 1700 سال پیش و دوره ساسانیان است که مربوط به مرد نمکی است. استاد حیدری که از هنرمندان کفاش بزرگ زنجان است الگوی کفش مرد نمکی را برای من در آورد و ما شبیه آن را ساختیم. ولی اصل آن هنوز به پای مرد نمکی است و کاملاً هم سالم است، چون این جنازهها را از نمک درآوردند تجزیه نشده است؛ این پوتین 1700 ساله از همه نظر کامل و بیعیب است و ما میبینیم که همین کفش در زمان قاجار به عنوان کفش اروپایی به ایران میآید. کل مجموعه دو هزار تایی موزه تورنتو به اندازه مجموعه من تنوع ندارد، کفشهای ایرانی، کفشهای کاربردی هستند؛ مثلاً یک کفش تک هست که فقط مخصوص بیل زدن است، کفش مخصوص حمام هم طوری طراحی شده است که از زیر گرههای کنف حفظ شده است تا کفش به روی زمین خیس حمام سر نخورد، من حتی با ارتوپدها و طراحهای کفش هم صحبت کردهام که دلیل این گرهها را بدانم و متوجه شدم که به خاطرسر خوردگی، شکستگی کمر یا پا در حمامها بیشتر است، پس نشان میدهد با وجود اینکه ما الان به این نکته توجه نمیکنیم و هر کفش نایلونی را در حمام میپوشیم، ولی در گذشته حتی این شرایط نیز در نظر گرفته شده بود و برای آن یک کفش خاص طراحی کردهاند. من خودم یادم هست که در کرمان وقتی به حمام عمومی میرفتیم هیچ وقت کفشها سر نمیخورد.
او ادامه داد: اسکیموها ماهی را باز، خشک و دباغی میکردند و به دور پایشان میپیچیدند، ما این را به شکل دیگری در ایران داشتیم. من دباغی را در روستاها به چشم خودم دیدم که کار خانمها و بسیار دقیق و ظریف است، چرمهایی که در ایران دباغی میشوند برای استفادههای متفاوت به شکلهای مختلفی دباغی میشوند، مثلاً برای نگهداری ادویه، روغن، ماست، شیر و ... همه اینها دباغیهایشان با هم فرق دارد، برای کفش هم همینطور است و قسمتهای مختلف بدن حیوانات برای قسمتهای مختلف کفش استفاده میشد. یکی از علل مرغوبیت و کیفیت کفشهای ایتالیا رعایت این نکته است که هر قسمت کفش را از یک قسمت چرم حیوان میسازند، مثلاً پنجه روی کفش باید از گردن حیوان باشد که همه این اصول عیناً در کفشهای ایرانی رعایت شده است.
جلیلی در رابطه با تاریخ و نحوهی پیدیش کفش پاشنه بلند گفت: کفشهایی که در تخت جمشید هست پاشنه پنهان دارند، چیزی که به تازگی مد شده است، ولی در ایران از دوره قاجار به بعد بیشتر کفش پاشنه بلند دیده میشود چون از اروپا و یا روسیه به ایران آمده بود و جنبه مد پیدا کرده بود ولی قبل از قاجار هم خصوصاً سوارکاران در تخت جمشید و یا در دوره ساسانیان به ناچار باید پوتینهای پاشنهدار میپوشیدند تا هنگام سوار شدن پاشنه به رکاب گیر کند و بتوانند خودشان را بالا بکشند. بنابراین کفشهای پاشنه بلند قبل از قاجار هم در ایران وجود داشته است.
او افزود: من چیزهایی که میگویم با استناد به مطالبی است که در کتابها خواندهام و در کتابها این موضوع آمده است مثلاً در دوره ساسانیان چون موبدان کفش میپوشیدند، طبقات اجتماعی پائینتر از اینها حق پوشیدن کفش نداشتند و این ممنوعیت حتی در تمدنهای دیگرهم وجود داشته است مثلاً در تمدن مصر.
جلیلی در پاسخ به این سوال که آیا گردشگران، علاقهای به پوشیدن کفشهای ایرانی دارند؛ بیان کرد: ما در دوخت کفش چرم از کشورهای غربی جلوتریم ولی در کفشهای اسپورت آنها از ما جلوترند، ما اگر نوآوری کنیم میتوانیم این کفشها را به گردشگرها بیشتر معرفی کنیم و به نظر من کفشهای ما برای طبیعتگردی، مثلاً در کویر و ارتفاعات و ... مناسبترند و شاید انها هم ناچار باشند همین کفشها را بپوشند، چون کفشهای معمولی مناسب این شرایط نیستند ولی من تا به حال ندیدم که گردشگران از کفشهای ایرانی استفاده کنند.
او در پایان گفت: ما صندلها و کفشهایی داریم که بسیار از صندلها و کفشهایی که از ترکیه میآیند زیباترند، ما در واقع بیشتر مشکل کف کفش داریم تا رویه و من در کشورهای دیگر دیدم که رویه گیوه ما که تنوع بافت بینظیری دارد را استفاده میکنند، ولی کف کفش فوقالعاده خوب، سبک و بادوام است؛ من فکر نمیکنم که نیاز باشد بخواهیم دوباره این کفشها را تولید کنیم همین قدر که با لباس سنتی ما حفظ شود و دوباره محلیها شروع کنند به تولید و استفاده از اینها به نظر من کافیست. من طرحی برای دمپایی هتلها دادم، که چرا باید در هتلها دمپایی حولهای بدهند، میتوانند به جای آن دمپایی چرم بدهند و روی هزینههای هتل حساب کنند و آن را به توریست بدهند که با خودش ببرد چون مراکش همین کار را کرده است و در حال حاضر پای دمپاییهای مراکشی دارد به هتلهای ایرانی نیز بازمیشود، چرا از دمپاییهای مراکشی استفاده کنیم؟! وقتی خودمان این همه نمونه زیبا داریم تا بتوانیم به این طریق این هنر ایرانی را به دنیا معرفی کنیم؟