آبادیان: همیشه عدهای متهم به خیانت و عدهای وطنپرست معرفی میشوند
جامعه ما یک جامعه کلنگی است که هر رجالی میآمد دستاندرکاران قبل از خود را جاسوس، خائن و وطنفروش معرفی میکرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ در آستانه صد و نهمین سالگرد امضای فرمان مشروطیت و پیروزی نهضت مشروطه؛ موسسه فرهنگی و هنری آپ آرتمان نشستی تحت عنوان "آیا مشروطه هنوز مسئله ما است؟" با سخنرانی منصوره اتحادیه و حسین آبادیان؛ دو پژوهشگر و تاریخشناس مسائلی برگزار کرد.
حسین آبادیان در ابتدای سخنانش مشروطه را به فیلی در تاریکخانه ذهن تشبیه کرد و اظهار داشت: مشروطه مثل همان فیل داستان مولاناست که هرکس به واسطه تاریکی موجود و عدم شناخت از آن به چیزی تعبیر میکند.
این مورخ گفت: در واقع ما یک مورد نمیبینیم که روشنفکر و تاریخنگار ما نگاه مشترک نسبت به مشروطه داشته باشند. اگر مجلس و پارلمان را در انگلیس آن زمان میبینیم باید توجه کنیم که مشروطیت در انگلیس سابقهای صدساله دارد درحالیکه در ایران حتی معنی لفظی مشترکی از این اتفاق وجود نداشت. عدهای میگفتند مشروطه یعنی سلطنت با شرط و شروط و شروطی که حاکم را محدود میکند درحالیکه حکومت زمانی مشروطه میشود که مردم حقوق اجتماعی و شهروندی خودر ا بشناسند و بدانند که چه چیزی را تقاضا میکنند. اساسا حاکمیت یک روند دو سویه است و فقط اینطور نیست که حکومت دستور بدهد و رعیت اطاعت کند بلکه حاکمیت وظایفی نیز در قبال مردم تحت پوشش خود دارد از این حیث مشروطه نقطه عطفی به حساب میآید چون تا قبل از آن هیچکس از حق مردم صحبتی نمیکرد.
این تاریخشناس ادامه داد: تا قبل از مشروطه حتی علما علیه حکومت چندان موضع نمیگرفتند و نهایتا میگفتند دعا کنید حاکم جبار بر سر راه و عدالت بیاید. یا نهایتا حاکمان را به خدا و روز قیامت واگذار میکردند. بعد از مشروطه است که شخصی مانند آخوند خراسانی میگوید ظالم را باید از حکومت به پایین کشید و حکومت استبداد و ظلم را مشروع ندانست. اما آیا این نگاه و نقش علما به این معنی بود که مشروطیت یعنی انقلابی در رکاب امام زمان(عج) مشروطیت اساسا یک حکومت سکولار است که بر مجلس تفکیک قوا، رکن چهارم دموکراسی یا همان مطبوعات و ... تکیه دارد اما در مشروطیت ایران مشخص نبود مشروطهخواهان چه میخواهند.
آبادیان اضافه کرد: حتی شیخ حسین یزدی در نقد دموکراتها جایی مینویسد تصور خیلیها از مشروطه این است که هر کس هر چه دلش خواست میتواند بگوید و آزاد است هر کاری بکند. درحالیکه این اشتباه است در واقع زندگی کردن در یک حکومت مشروطه سختتر و محدودتر از یک حکومت دیکتاتوری و حتی آنارشیست است چراکه مشروطه بر حقوق شهروندی متکی است و حقوق شما محدود میشود به حقوق مدنی و اجتماعی جمع که چنین چیزی اصلا در جامعه ما تعریف شده نبود.
او درباره دستاوردهای مشروطه در خصوص حقوق زنان نیز تاکید کرد: مشروطه ایران متکی بر شرع و عینا در متون قانونی و حقوقی عنوان شده بود که مثلا این سه دسته حق دخالت در امور اجتماعی سیاسی را ندارند: زنان، مجانین و مهجورین. شاید بگوییم در آن دوره حتی در انگلستان هم زنان حق انتخاب و رای نداشتند اما در آنجا زنان از آزادیهای مدنی و اجتماعی برخوردار بودند. پس میتوان گفت مشروطه در ایران برمبنای فرهنگ و عرفی اتفاق افتاد که خواست ایرانیان بود. اساسا مردم حرف واعظ محل را بهتر میفهمیدند تا رجل تحصیلکرده و سیاسی اما واعظ محل چه تلقی از مشروطه داشت؟ در این خصوص میتوان به مرحوم نایینی نیز مناقشه وارد کرد.
آبادیان با اشاره به صحبت شیخ فضل الله نوری که عقیده داشت مبنای شرع به اختلافات است؛ عنوان کرد: وقتی گفته میشود مشروطه ایران آزادی به همراه میآورد باید توجه کنیم این آزادی اصلا به معنای لیبرتی نیست. مرحوم آخوندزاده معتقد بود انسان میتواند در تخیلات خود آزاد باشد اما از نظر عالم دیگر مثل محلاتی، نایینی و خراسانی انسان حتی در تخیلات آزاد نبود. اساسا از نظر مجتهد خط قرمز وجود دارد و تا جایی میتوانیم بنویسیم صحبت کنیم و تخیل کنیم که شرع مشخص کرده. پس نهضت مشروطه ما اصلا و ابدا مانند پارلمان انگلیس یا انقلاب فرانسه نبود.
این تاریخشناس سوءتفاهم موجود در برداشت از مشروطه را یکی از دلایل این اختلافات عنوان و تصریح کرد: برای بسیاری از مردم ما روشن نبود که چه چیزی از مشروطه میخواهند. برخی خواستهها مانند تاسیس عدالتخانه مشخص بود تاسیس عدالتخانه هم کاملا منطبق با قوانین شرع و دین صورت میگرفت و به قولی منظور این بود هرکس منکر شرعی مرتکب شد (چه شاه، چه رعیت) حکم شرعی باید در مورد او اجرا شود. تمام اینها یعنی پایه و اساس مشروطیت ایران با آنچه که درغرب اتفاق افتاده بود؛ زمین تا آسمان متفاوت است.
او در ادامه صحبتهایش نیاز به بومیسازی جنبشهای اجتماعی و تفکرات سیاسی را مهم ارزیابی کرد و گفت: نمیتوان تحولات ایران را براساس گفتههای میشل فوکو تعبیر کرد یا مثلا با نسخه ژاک دریدا برای توسعه و آزادی جلو رفت. شاید تنها مدل غربی که در جامعه ایران جواب داده و بسیاری از روشنفکران را درگیر خود کرده بود نظرات مارکس باشد اما نگاه تماما غربی به تحولات ایران امکان پذیر نیست و باعث میشود شاهد تشکیل عباراتی مانند روشنفکر مذهبی باشیم. روشنفکر دینی یعنی چه؟ فرد یا دیندار است یا روشنفکر، روشنفکر خط قرمز ندارد و همه چیز را زیر سوال میبرد اما شخصی که شرع و دین را قبول دارد مطمئنا چارچوبهایی برایش مهم هستند. برخی علما مانند میرزا یوسفخان مستشار الدوله با استناد به برخی آیات قرآن میگفتند که آزادی به معنای لیبرتی در قرآن است. بله این آیات قرآن؛ آزادی را برای مردم معنی میکند اما بازهم چارچوب دارد و اشخاصی را محق استفاده از این آزادی میداند که به یک معبود و دین الهی عقیده داشته باشد که اینها با معنای غربی آزادی یعنی لیبرتی جور درنمیآید.
آبادیان در پایان؛ نقطه ضعف تاریخ خوانی ایرانیان را عدم وجود تداوم و تحول عنوان کرد و گفت: در غرب یک چارچوب و پایه و اساسی وجود دارد که هیچ گاه آن را از بین نمیبرند و در شرایط اجتماعی مختلف چارچوبها را با وضعیت موجود منطبق میکنند اما جامعه ما یک جامعه کلنگی است که هر رجالی میآمد دستاندرکاران قبل از خود را جاسوس، خائن و وطنفروش معرفی میکرد و مجدد روز از نو و روزی از نو. همیشه در تاریخ ما عدهای متهم به خیانت شدهاند و عدهای وطن پرست معرفی شدهاند. درحالیکه باید رجال سیاسی را در ظرف زمانی مکانی و شراط دوره قضاوت کرد و هم اشتباهات آنها را دید و هم دستاوردها و نکات مثبتی که داشتند. در مورد مشروطه هم همینطور است باید خواسته ملموس و مشخصی از این جریان داشته باشیم وقتی میگوییم مشروطه باعث شد ما حزب داشته باشیم اشتباه است حزب فقط جمع شدن چهار وزیر و وکیل کنار هم نیست باید توده مردم درگیر خواستهها و آموزشهای حزب شوند. نهایتا اینکه مسائل تاریخی برای هر نسل باید به روز رسانی شود و با توجه به تجربیات و آگاهی و جهانبینی متحول شده آنها برایشان بازگو شود.