خبرگزاری کار ایران

کلاس درس قطب الدین صادقی برای تعریف تئاتر دینی؛

تئاتر دینی باید ایمان ایجاد کند نه وفاداری به شخص و گروه

قطب الدین صادقی گفت: باید بتوانیم هنر و معنویت خودمان را در دوران معاصر بیافرینیم؛ منتها با اصول زیبایی‌شناسی مشخصی که دارد. مسئله ایمان در تئاتر دینی مهمترین نکته است و سلبی و ایجابی نیست؛ ربطی هم به سیاست ندارد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، دکتر قطب‌الدین صادقی که در قالب همایش ملی تئاتر دینی در شهر بجنورد به ایراد سخنرانی پرداخت با اشاره به خاستگاه‌های شکل‌گیری تئاتر دینی اظهار کرد: امروز که قرار است درباره چنین پدیده‌ای صحبت کینم از «خاستگاه»، «کارکرد» و «موضوع» حرف خواهیم زد تا دسته بندی درستی ایجاد شود.

او افزود: چرا تئاتر دینی به وجود می‌آید؟ برای فهم باید جلوتر از چارچوب جغرافیای ایران صحبت کنیم. ما دو دوره بزرگ در تاریخ حیات بشر داریم. نخست دوره "شکار" که انسان میوه چین طبیعت است و دیگری "دوره تلاش بشر برای تسلت بر طبیعت". اولین قراردادهای صوتی بشر هفتاد هزار سال قبل تولید شده ولی در دهه هفتاد در نیجریه "گور" پیدا شد که صد و پنحاه هز ار سال قدمت دارد. هشتاد هزار سال پیش از قراردادهای صوتی ثبت شده.

این مدرس دانشگاه تصریح کرد: آنچه حیرت انگیز است؛ مردی در این گور مدفون بود که کنار آن سنگ نوک تیزی قرار داشت. هشتاد هزار سال قبل، انسان گور ساخته است و این تاریخ تفکر را تغییر داد. یعنی بشر متوجه شد جهان فقط اینجا نیست. وقتی از خاستگاه صحبت می‌کنیم باید به دنبال این باشیم که چه چیز در این خاستگاه پیدا کردیم که در دیگر چیزها وجود ندارد.

او ادامه داد: این انسان متوجه شد که نمی‌تواند بر طبیعت چیره شود و راه رستگاری در یکی شدن با طبیعت است. این دو جهان – وابسته به طبیعت و در ستیز - با ابزارسازی و گورسازی از یکدیگر جدا می‌شوند. زمانی که بشر با فاصله زمانی به انقلاب کشاورزی وارد شد پیچیدگی‌های تازه به وجود آمد، چون برای کاشت یک دانه ریز صدها سوال‌ علمی برایش بوجود آمد.

صادقی با بیان اینکه پس از ساده‌سازی برای هم‌زیستی با طبیعت، روح حماسی آیینی شد اظهار کرد: از این به بعد سه دسته آیین بوجود آمد. نخست؛ نیروهای ماور الطبیعه، دوم؛ کشت و زرع و سوم؛ مرگ (این سوال که برای چه می‌آییم و برای چه می‌رویم؟) بزرگترین آیین‌ها هم در ارتباط با ماوراء الطبیعه شکل گرفت. این آیین‌ها رابطه ما با هستی را متواضعانه توضیح می‌دهند.

این مدرس دانشگاه با تاکید براینکه دین دو تفاوت با جادو دارد گفت: جادو عملی است که انسان در توالی عمل اصلی انجام می‌دهد تا تشویقی برای پیشروی باشد. جادو در راستای تحقق اهداف زمینی قرار می‌گیرد و نیازی مادی‌ست که به هیچ وجه در راستای دین قرار ندارد. یک رابطه شاعرانه با هستی‌‌ست. رابطه با خداوند عاشقانه است و برای گرفتن روزی و پست و مقام نیست.

صادقی در بخش بعدی سخنرانی خود به خاستگاه تئاتر دینی در فرهنگ ایرانی پرداخت و توضیح داد: در فرهنگ ایرانی و شرق ما یک الگوی فکری داریم که با غرب تفاوت می‌کند. جدل عزلی اهورا و اهریمن می‌شود؛ رستم و افراسیاب شکل می‌گیرد. بعد در تعزیه به شمر و امام حسین تبدیل می‌شود. حتی در سیاست نیز کارکرد پیدا می‌کند و می‌گوید "دیو چو بیرون رود فرشته درآید". تعزیه تکرار الگوهای گذشته ایرانیان است که همواره تکرار می‌شود. الگوی "خیر و شر" است که باید در تعزیه پی‌گیری کنیم. ملت‌ها با اسطوره‌های خود ‌زندگی می‌کنند که الگوی وحدت‌بخش هستند و ما باید از خود سوال کنیم الگوی ما چیست؟

این نمایش‌نامه نویس و مدرس دانشگاه به نظریه هگل و کتاب «زیبایی شناسی» او اشاره و اظهار کرد: هگل در کتاب چهار جلدی خود نظریه‌ای مطرح می‌کند که تئاتر ایرانی دینی را هم توضیح می‌دهد. می‌گوید ژانرهای ادبی حاصل زمان خاص هستند. ابتدا "حماسه" به‌وجود آمد که نخستین است چون در بامداد تمدن و جنگها انسان باید وحدت کند تا با دشمن بیرونی بجنگد؛ اینجا حماسه شکل می‌گیرد. بعد وقتی انسان به آرامش می‌رسد و شهرنشینی بوجود می‌آید کم کم روانشناسی رشد می‌کند؛ اینجا تغزل و عشق آغاز می‌شود. اتفاقی نیست که رستم بعد از هم‌خوابی با تهمینه صبح به پیکار می‌رود و اشاره‌ای هم به تهمینه نیست. اما با شکل‌گیری تغزل کتاب «ویس و رامین» نوشته می‌شود.

این هنرمند ادامه داد: شاهکار صحبت هگل اینجاست که می‌گوید، کم هستند مللی که این دو را با یکدیگر تلفیق کنند تا درام شکل بگیرد. هر ملتی این لیاقت را ندارد. ما – ایرانیان - ابتدا شاعران را داریم و بعد به تعزیه و درام می‌رسیم؛ بالاخره درام بوجود آوردیم. این را برای افرادی می‌گویم که دنبال تاثیر غرب و یونان بر تئاتر ایران می‌گردند. ما به یک نوع تئاتر رسیدیم که به قول فوکو برآمده از دوران خودش است. دنبال چیزهای عجیب نباشیم؛ تئاتر ما رستگاری است و از طریق الگوهایی که کشف کرده‌ایم پیش می‌رود.

او افزود: آنچه برای من اهمیت دارد کارکرد است. کارکرد یعنی مداومت و اگر تعزیه هنوز مداومت دارد نباید در جستجوی کارکرد دیگر باشیم. اما مسئله سوم "موضوع" است. یعنی همان چگونه بودن که با بحران مواجه می‌شویم. ما چگونه به این الگو دست یافتیم.

قطب‌الدین صادقی به تبین ویژگی‌های تئاتر دینی پرداخت و گفت: مسئله «زمان» نخستین نکته‌ای به نظر ‌می‌رسد که باید به آن توجه شود و در تمام نمایش‌های آیینی اهمیت دارد. چون این نمایش‌ها هر روز اجرا نمی‌شوند و زمان مخصوص دارد. آیین اجرا می‌شود تا اسطوره و قربانی مقدس دوباره احیا شود. مثل تعزیه که مشابه زمان واقعه عاشورا ظهر اجرا می‌شود؛ چون اوج، آنجاست. چون در جهان‌بینی تشیع پیش از عاشورا یک مقدمه برای رخداد است و بعد از آن هم جریان تغییر می‌کند. غروب هم به همین شکل است. غروب معنای دیگر پیدا می‌کند و گروتفسکی هم همین دلیل برای اجرا و تمرین در زمان‌های خاص تاکید داشت. در نمایش آیینی و دینی حتی ساعتی که اجرا اتفاق می‌افتد اهمیت دارد. پیتر بروک زمان و مکان را در کار خود دخالت می‌داد و من نمایش او را شش غروب تا شش صبح دیدم. بروک خیلی خوب متوجه شد زمان واقعی، نور واقعی و حتی صدای پرندگان واقعی در نتیجه کار تاثیر دارد.

این پژوهشگر تصریح کرد: دمین نکته که در تمام نمایش‌های آیینی جهان نقش دارد مکان است. مکان معنادار است و بی‌خود جایی مثل تکیه ساخته نمی‌شد. حتی میدان مرکزی شهر مکان ویژه است. هرجایی اجرا صورت نمی‌گیرد و در یونان باستان مکان اجراها در طبیعت تاسیس می‌شد. تراژدی هرجایی رخ نمی‌دهد. بازار تجریش را تبدیل به تکیه می‌کردند تا به کاسبی مردم برکت دهد و یک امر تشریفاتی نبود. در اندونزی یک گوشه از خانه را مثل محراب برای راوی نمایش‌های مذهبی آماده می‌کردند که تقدس داشت.

او افزود: سوم، "موضوع" است. موضوع نمایش دینی درباره مسائل فردی نیست چون هر موضوع پاره‌ای از مسائل هستی ست. موضوع اشارتی به یک کلیت برتر و جامع‌تر دارد. انسان اشارتی به یک جهان جدلی‌تر است. موضوع نمایش‌های مذهبی به هیچ وجه روانکاوانه یا جامعه شناسانه نیستند. شخصیت اصلا خودش نیست، بلکه یک نماد است.

صادقی مسئله مخاطب را در نمایش‌های آیینی بسیار حائز اهمیت دانست و گفت: تئاتر آیینی مخاطب ندارد بلکه مشارکت کننده دارد. مثل مراسم حج که همه مشارکت می‌کنند و تماشاگر نیستند. ماجرای مخاطب صرف از دارالفنون و دوره مشروطه که تئاتر غربی منتقد برای نقد حاکمیت ئارد شد جریان پیدا کرد؛ اما تئاتر دینی چنین قصدی ندارد و در معابد اجرا می‌شود. امر واحد در دل و روح همه یک‌جا رخ می‌دهد. در امر تماشا شما از کار فاصله دارید ولی در مشارکت فاصله‌ای نیست.

او افزود: در نمایش دینی ایمان قوی‌تر می‌شود ولی در تئاتر غربی تفکر پیش می‌آید و به باور کار ندارد. آنکه با عقل مسائل را تعریف می‌کند هدف تسلط بیشتر بر جهان طبیعت را دارد اما تئاتر ایمانی بحث دیگری مطرح می‌کند.

این مدرس دانشگاه نکته ضروری دیگری نیز اشاره کرد و ادامه داد: مسئله "ریتم" در تئاتر دینی بسیار مهم است که متاسفانه رعایت نمی‌شود. ریتم در نمایش آیینی تند نیست، کند است. چون جسم کند است؛ جسم یعنی رابطه با جهان. تئاتر آیینی کند می‌شود تا میدان را برای روح باز کند. به نمایش نو ژاپنی نگاه کنید که کابوکی در برابر آن قرار دارد یا تفاوت ریتم جماعت در عزا و عروسی. شما نمی‌توانید نمایش آیینی را پر تحرک اجرا کنید چون به روح میدان نمی‌دهد.

او در اشاره خود به دیگر ویژگی‌های تئاتر دینی تصریح کرد: محتوای تمام نمایش‌های آیینی یک "شهید مقدس" است. از قلندرخوانی گرفته تا تعزیه در مسیحیت و عاشورا یک نفر خودش را فدا می‌کند. تا وقتی شهید مقدس نباشد تئاتر آیینی اتفاق نمی‌افتد.

صادقی خاطرنشان کرد: در پایان این نمایش‌ آیینی یک مراسم تناول و قربان وجود دارد و بر همین اساس ظهر عاشورا همه غذای نذری می‌خورند یا عشای ربانی در مسیحیت. بوکه بارانه که در پایان آش می‌خورند. به هیچ وجه تئاتر دینی یا آیینی نه تبلیغی و نه ایدئولوژیک است. تبلیغ برای حزب و گروه نیست؛ رئالیستی نیست. رئالیسم بازسازی جهان پیرامون است تا آسیب‌ها را بشناسیم ولی تئاتر آیین، کاری با بازآفرینی جهان ندارد.

این کارگردان ارائه پیام به مخاطب در پایان اجرای نمایش‌های آیینی را در تناقض با روح چنین اجراهایی دانست و گفت: از سوی دیگر تئاتر دینی در انتها پیام به منظور اصلاح ندارد، بلکه به چیزی برتر توجه می‌کند. بیان اصلی تئاتر آیینی سمبل‌سازی است چون نماد در ناخداگاه بشر قرار دارد و ملت در طول قرون تلاش کرده و آنها را ساخته است. کسی تصمیم نگرفته است سبز در تعزیه استفاده شود بلکه نظر یک ملت است.

صادقی با تاکید براینکه تا به این بیان سمبولیستی نرسیم تئاتر آیینی اتفاق نمی‌افتد اظهار کرد: برسون فیلمی دارد به نام «ناگهان بالتازار» درباره کره الاغی در یک روستا که یکی از مذهبی‌ترین فیلم‌های سینمای فرانسه است. یا گروتفسکی که وقتی دید ماتریالیسم بلوک شرق بر همه چیز مردم مسلط شده و یک برگ بدون این خوانش زمین نمی‌افتد تئاتر خود را برپا می‌کند و می‌گوید به دنبال اسطوره هستم. او این جستجوی معنادار معنوی را در تن بازیگر جستجو می‌دکد چون معتقد است ایدئولوژی نتوانسته در آن نفوذ کند. زیباترین فیلم‌های تارکوفسکی درباره ایمان هستند. از همه مهمتر آرتو که بر این بحران در غرب دست گذاشت.

او افزود: آنچه باید در تئاتر آیینی و دینی اتفاق بیفتد همین نماد است که متاسفانه به آن توجه نمی‌شود. مثل رنگ که در پوشش افراد تجلی پیدا می‌کند. این حتی در معماری ایرانی وجود داشت که متاسفانه امروز در ساختمان‌های کپی مزخرف خارجی دیده نمی‌شود. الان می‌خواهیم با عقلانیت جدید دنبال معنویت بگردیم که ناقص و الکن به نظر می‌رسد.

صادقی در بخش انتهایی و نتیجه‌گیری صحبت‌های خود اظهار کرد: در تمام دوران مسئله ایمان یکی از مهمترین مسائل تئاتر محسوب می‌شود. تئاتر دینی باید در من ایمان ایجاد کند نه وفاداری به شخص و گروه و جریان اما امروز استفاده ابزاری برای پذیرش مسئولان صورت می‌گیرد. باید به دنبال تئاتر ایمانی این دوره باشیم. آن تئاتر متعلق به دوران فئودالیته است، ما امروز در دوره علم زندگی می‌کنیم. در روش‌های کهن انسان‌ها به بهترین شکل معنویت خودشان را به وجود آوردند و ما در این دوره باید معنویت خود را بوجود بیاوریم.

این هنرمند تصریح کرد: بخش مهمی از معنویت جامعه غربی امروز بر عهده هنر است. موسیقی، تئاتر، رمان و شعر و اگر قرار باشد ما تعزیه دوره قاجار تولید کنیم شاید موفق نباشد. تکرار خشک و خالی گذشته پاسخگو نیست. تکرار شاهنامه در نمایش بسیار بیهوده است. حتی فردوسی متناسب با زمانه به این کتاب شکل جدید بخشید. باید بتوانیم هنر و معنویت خودمان در دوران معاصر بیافرینیم، منتها با اصول زیبایی‌شناسی مشخصی که دارد. بار دیگر تکرار می‌کنم که مسئله ایمان مهمترین نکته است. سلبی و ایجابی نیست و ربطی هم به سیاست ندارد.

کد خبر : ۲۹۲۳۵۴