دیپلماسی ایرانیان؛ اعجاب جهانیان را برانگیخت
مذاکره یک مهارت پیچیدهای است که احیانا از جنگاوری و مصاف فیزیکی دشوارتر مینماید و علاوه بر شجاعت و وفاداری، نیازمند احاطهی علمی و تمرکز ذهنی و روحیِ فوقالعادهای است.
بیتردید، همهی آنچه در سالهای اخیر و پس از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید در عرصهی بینالمللی اتفاق افتاده، از تنشزدایی گرفته تا مذاکرات مستقیم و توافقهای بهدست آمده، همه در چارچوب تعلیمات اصیل اسلامی صورت گرفته است. هرکدام از واژهها و مفاهیم گفتوگو، صلح، اصلاح فیمابین و سِلم علاوه بر اصالت ذاتیای که دارند، تداعیکنندهی ارزشهای بنیادین قرآنی هستند که در کنار گذشت و چشمپوشی(عفو، غفران و صفح) از راهنماهای عمل اسلامی در عرصههای اجتماعی هستند. برخی از این ارزشها باصراحت تمام، ناظر به مناسبات سیاسی و حتی روابط با دشمنان متخاصم هستند. گذشته از این، در تاریخ اسلام و تشیع و در سیرهی پیامبر اعظم و امامان اهل بیت (علیه و علیهم السلام) نیز شواهد متعددی از اصالت و تقدم مسالمت و مصالحه را میتوانیم نشان دهیم که مهمترین آنها صلح حدیبیه و صلح امام حسن مجتبی (علیهم السلام) است. حتی در حرکت امام حسین (علیه السلام) هم شاهدیم که هرگز آن حضرت از طور مسالمت و خیرخواهی برای امت اسلامی خارج نشدند. امام (علیه السلام) بنابه تکلیف شرعی و حق طبیعیِ خودشان از بیعت با فردی فاقد صلاحیت و ناقض پیمان صلح سرباز زدند و در جستوجوی مأمنی برای زیستی عزتمندانه و به دور از خونریزی و برادرکشی از مدینه و سپس از مکه خارج شدند، اما دشمن تمامیتخواه امام را در تنگنای بیعت و شهادت قرار داد و امام چون اصل و کیان اسلام را در خطر میدید؛ شهادت را بر بیعت ذلیلانه ترجیح داد. اثبات اینکه آن حضرت (علیه السلام) بنابه مأموریت غیبی یا تدبیر شخصی از آغاز در پی قیام مسلحانه علیه حاکمیت اموی بودند بسیار دشوار و چه بسا ناشدنی باشد! مهمترین شاهد اصل و اصیل نبودن قیام در سیرهی اهل بیت (علیهم السلام) سیرت امامان بعدی است که باوجود شرایطی به مراتب مساعدتر از دوران یزید، همچون دوران انحطاط و سقوط بنیامیه، نه دست به قیام زدند و نه از قیامهای صورت گرفته حمایت کردند!
بله، در میان شیعیان، کسانی بودند که اصل و اصالت را در قیام بالسیف، مبارزهی مسلحانه و تلاش برای در دست گرفتن قدرت میجستند که به مرور راه خود را از بدنهی اصلی تشیع جدا کردند و به زیدیه نامبردار شدند. بسیاری از قیامهای زیدی بهویژه قیامهای زیدبن علی و پسرش یحیی، از روی صدق و ایمان و به دور از برتریجویی و دنیاطلبی صورت گرفتند، اما با این همه در چارچوب مشی امامان شیعه و مستظهر به تاییدات ایشان نبودند!
پرسش این است که آیا این پرهیز و پرواها از قیام و مبارزهی نظامی و سیاسی، به معنای سازشکاری ائمهی اهل بیت (علیهم السلام) یا بیتفاوتی ایشان نسبت به وضع موجود نامطلوب بوده و است؟ قطعا پاسخ به این سؤال منفی است؛ آنچه در این وجیزه میتوان گفت این است که انجام تکالیفی چون امر به معروف و نهی از منکر و نیز جهاد که اشد مراتب امر و نهی است، اولا مشروط به شروط و چارچوبهایی است که در منابع فقهی و کلامی مقرر شدهاند و ثانیا نمیتوان آنها را در قالبهایی مشخص محدود کرد! مبارزهی علمی و فرهنگی با ظلم و ظلمپذیری و خاستگاه اصلی آن، یعنی جهل، هم به معنای نادانی و هم به معنای نابخردی و رفتارهای سفیهانه و نیز ترویج توحید نظری و عملی و تثبیت ارزشهای اخلاقی و معنوی قطعا از مؤثرترین، بنیادیترین و ماندگارترینِ این صورتها و قالبهای مبارزه است؛ کاری که امامان ما در دوران دویست و پنجاه سالهی امامت خود در حد مقدوراتشان به خوبی از عهدهی آن برآمدند.
به نظر ما آنچه در این دوسالهی اخیر که شاهد مذاکرات به معنای دقیق و جدی آن بودیم با قالب و نمونهی والایی از همین مبارزهی هوشمندانه روبهرو بودیم! مذاکره یک مهارت پیچیدهای است که احیانا از جنگاوری و مصاف فیزیکی دشوارتر مینماید و علاوه بر شجاعت و وفاداری، نیازمند احاطهی علمی و تمرکز ذهنی و روحیِ فوقالعادهای است. مسلمانان دستکم در یکی دو قرن اخیر هرگز به یاد نمیآورند که یکی از کشورها یا سازمانهای اسلامی یک تنه به مصاف قدرتهای جهانی رفته باشد و در مذاکرات مستقیم و غیرمستقیم توانسته باشد به اهداف خود رسیده باشد و دستاوردهایی جز تسلیم یا خیانت یا شکست داشته باشد! حتی در مقیاسی فراتر، بازهم کمتر میتوان دیپلماسی و مذاکرهای در این ابعاد را نشان داد که هم جدی باشد و هم هوشمندانه و هم روبه پیش. و همین است که اعجاب جهانیان، حیرت عربها و تحسین خیرخواهان و صاحبنظران را برانگیخته است! ما همانطور که بسیاری از اهدافمان در جنگ تحمیلی را با پذیرش شجاعانه، مسئولانه و فداکارانهی قطعنامهی 598 توسط امام راحل بهدست آوردیم، به یقین با این نرمش قهرمانانه بهجای غرش جاهلانه نیز به توفیقات عظیمی دست یافتهایم و بیش از این دست خواهیم یافت.
اما در فصل نوینی که با سرفصل توافق هستهای آغاز میشود؛ بجاست که:
اولا، این کامیابی را پیروزی همهی ملت، موفقیت همهی جناحها و سربلندی نظام، رهبری و دولت خدمتگزار و همهی دیگر قوای جمهوری اسلامی بدانیم و در پی سهمخواهی و امتیازدهی به این و آن نباشیم. ملت، تاریخ و نیز نخبگان و مجامع علمی به خوبی به نقش و سهم هر فرد یا مجموعهای در مخمصههایی که گرفتارشان شدیم و در این گشایشی که بهدست آمد وقوف دارند و در فراز همه، این خدای بزرگ و عدالتپیشه است که جزای مسببان خارجی و داخلی تنگناهای ملت و نیز پاداش خیرخواهان این سرزمین از شهدا و رزمندگان و دیگر ایثارگران گرفته تا قهرمانان دیپلماسی کشور و همهی کسانی که در این سالها انواع رنجها و تهمتها را به جان خریدند را خواهد داد!
ثانیا، بجا و نیکوست که در کنار رونق بخشیدن به اقتصاد رکودزده و چارهجویی برای دهها معضل فرهنگی، اجتماعی و زیست محیطی، دولت محترم در تداوم سیاست تنشزدایی خویش، به بهبود فضای سیاسیِ حاکم بر منطقه و اصلاح مناسبات با کشورهای منطقه بهویژه همسایگان جنوبیمان در خلیج فارس اهتمام بورزد. بهرغم همهی نامردمیهایی که برخی حاکمان منطقهی ما رواداشتهاند به حکم اخوت اسلامی و برای جلوگیری از سوءاستفادهی بیگانگان و با هدف کاستن آلام همکیشان و همنوعانمان در فلسطین، سوریه، یمن، عراق، بحرین و دیگر کشورهای گرفتار ظلم و افراطیگری باید با شهامت، صداقت و ایدههای مبتکرانه به سمت گفتوگو و تفاهم با قدرتهای منطقه برویم. اینکه در انتظار خواری و مذلت رقبای منطقهای خود بنشینیم و همزمان تماشاچیِ رنج و مرارت مردمان این منطقه، چه موافق ما باشند چه مخالف ما بمانیم، با اصول انسانی، تعالیم اسلامی و مصالح مشترک و ملیِ سازگار نیست؛
ثالثا، همزمان باید به ابتکار دولتِ فتح و ظفرمند، و با پیشگامیِ نخبگان حوزوی، دانشگاهی و سیاسی، گفتوگوهایی جدی، صریح و منطقی میان جریانهای سیاسیِ کشور آغاز شود. در گام نخست باید دو جریان سنت و ریشهدارِ اصولگرا و اصلاحطلب بر سر مصالح ملی و تمرکز بر حل معضلات کشور به توافق برسند، سپس باید گفتوگوهایی سخت و طاقتفرسا میان این جناحها با دو شاخهی تندروی صورت بگیرد که یکی از روشهای اصلاحی ناامید شده و رادیکالیسم را برگزیده و دیگری، از اساس با تجربهها و ارزشهای مقبول زمانه که منافاتی هم با مبانی اسلامی ندارند، از قبیل مردمسالاری، حقوق بشر، آزادیهای مدنی سرِ سازگاری ندارد و از روی عدالتخواهی یا بدبینیِ مفرط به هیچ نوع تعاملی با دیگران باور ندارد!
رابعا، دولت محترم باید با جدیتی بیشتر، در راستای بازسازی چهرهی رحمانی و وجههی مدنیِ جمهوری اسلامی گامهای بزرگ و البته سختی را بردارد. مواضع مدنی و اصلاحی اگر محدود به سخن شود و به جامهی عمل درنیاید برای مدت کمی کارآیی دارد. دولت و جناح حاکم، گذشته از وظایفی که بنابه قانون اساسی دارد و فارغ از وعدههای انتخاباتیاش، دستکم برای آنکه نخبگان و طبقات متوسطِ بیدارشدهی جامعه را از دست ندهد باید در کنار اهتمام بیشتر به وضع معیشتیِ مردم، برای اِعمال آزادیهای مصرح قانونی اقداماتی ملموس انجام دهد. امیدِ ما این است که با گشایش پیش آمده و با فراغ بال نسبیِ دولت از پروندهی هستهای، ما در دو سال آینده شاهد پیشرفتهای محسوس و موفقیتهای بزرگی در سطوح و ابعاد مختلف در اوضاع داخلی و نیز در مناسبتهای منطقهای و جهانیِ کشورمان باشیم! و این دور از دسترس نیست؛ بهحوله و قوته تعالی.
حمیدرضا شریعتمداری؛
عضو هیئت علمی گروه شیعهشناسی و رییس دانشکدهی فلسفه در دانشگاه ادیان و مذاهب در قم