ترکیب سه ملودی بینالمللی در موسیقی یک فیلم
کریستف رضاعی میگوید: این فیلم نوستالژی، آرامش و ظرافت بچگانه و شاعرانهای دارد که باید مطابق با آن موسیقی فیلم ساخته می شد. من هم سعی کردم بر بار احساسات آرپژها تکیه کنم.
فیلم عاشقانهی" در دنیای تو ساعت چند است" محصول آخرین همکاری علی مصفا، لیلا حاتمی، صفی یزدانیان و فردین صاحبالزمانی است. کریستف رضاعی (آهنگساز موسیقی فیلم در دنیای تو ساعت چند است)، این فیلم را روایتی شاعرانه و روان از یک عشق قدیمی میداند و ساخت موسیقی فیلم را هم متناسب با همین مفاهیم و فضا ساخته است. با این آهنگساز درباره موسیقی این فیلم گفتگو کردهایم.
چه شد که همکاری خود را با فیلم "در دنیای تو ساعت چند است" آغاز کردید؟
اولین علت حضور من در این پروژه، دعوت آقای یزدانیان برای بازی در این فیلم بود؛ چون در ابتدا آقای یزدانیان هم قصد قرار دادن موسیقی تا این حد را نداشت.
حضورم در این فیلم بهعنوان بازیگر؛ تجربه بسیار شیرینی بود که ابتدا صرفا به دلیل دوستی با آقای یزدانیان اتفاق افتاد. البته طبیعیست که بازی در مقابل آقای مصفا برای هرکسی باعث افتخار است و قاعدتا نمیتوانستم پیشنهاد یزدانیان را رد کنم.
تجربه بازیگری در فیلم "در دنیای تو ساعت چند است" به من نشان داد که بازیگری در سینما کار بسیار سختیست که نیاز به از خودگذشتگی فراوان دارد. وقتی بهعنوان بازیگر در کاری حضور دارید باید در لحظه تمام آنچه هستید را فراموش کنید و به درک درستی از پرسوناژ در ذهن برسید.
در این فیلم ملودیهای بینالمللی شنیده میشود که دوباره تنظیم شده و با زبان گیلکی بازخوانی شده؛ چگونه این ملودیها به موسیقی فیلم اضافه شد؟ کمی دربارهی این ملودیها توضیح دهید.
ما سه قطعه در فیلم میشنویم که با استفاده از ملودیهای بینالمللی با زبان گیلکی خوانده شده است. قطعه چشم سیاه از قطعات محلی و سنتی روسیه است که آهنگساز مشخصی هم ندارد. کیساس، کیساس، کیساس به معنای شاید، شاید، شاید؛ اثر یک آهنگساز کوبایی به نام اوسوالدو فرز است. این آهنگ در دهه 40 نوشته شد و به تدریج ابعاد بینالمللی پیدا کرد. قطعه دیگری هم باعنوان لیلا جان در این فیلم قرار گرفته که برای آهنگسازی مکسیکی (آمریکای جنوبی) است. این آهنگ را خوانندهای فرانسوی به نام دالیدا حدود دهه 60 بازخوانی کرد.
این فیلم شامل بخش زیادی از خاطرات آقای یزدانیان میشود و سه ترانهای که گفته شد؛ از جمله قطعاتی هستند که صفی یزدانیان قبل از انقلاب در رادیو رشت با صدای روزبه رخشا میشنید. در ابتدا قصدش این بود موسیقی فیلم را با همین سه ترانه به سامان برساند اما به تدریج با پیشروی کار، متوجه شد کار نیاز به موسیقی بیشتری دارد و درنهایت ساخت موسیقی را به من سپرد.
چه شد که آقای روزبه رخشا به این کار پیوست؟ اشعار گیلگی توسط چه کسی نوشته شده؟
روزبه رخشا ترانههای بسیاری را پیش از انقلاب در رادیو رشت به صورت زنده اجرا میکرد اما در آن زمان هیچکدام از این قطعات ضبط نمیشد و تاکنون هم در آرشیو رادیو رشت؛ اطلاعی درباره آن قطعات یافت نشده است. آقای یزدانیان سرانجام پس از مدتها توانست روزبه رخشا را در تهران پیدا کند و خوشبختانه ما هم توانستیم از حضورش برای ضبط سه قطعه که گفته شد؛ بهره ببریم.
اشعاری که در این آلبوم خوانده شد؛ توسط جهانگیر سرتیپپور از شخصیتهای ادبی و سیاسی قدیمی گیلان (از زمان نهضت جنگل) سروده شده است. سرتیپپور از دهه 1320 به بعد روی ترانههای غربی معروف زمان خودش کار میکرد و روی قطعات بسیار معروف شعر گیلکی میگذاشت. سال 1337 بود که ایشان کتابی با عنوان اوخان (به معنای پژواک صدا) در 70 نسخه منتشر کرد و یکی از آنها را به آقای رخشا داد. درواقع قطعات بیشتری از آقای رخشا پیش از انقلاب با اشعار سرتیپپور خوانده شده اما در موسیقی این فیلم، سه قطعهای که از بین رفته بود؛ توسط روزبه رخشا دوباره خوانده شد.
این سه قطعه چگونه تنظیم شدند؟ چگونه آنها را به فضای فیلم و روند داستان نزدیک کردید؟
علاوه بر ساخت موسیقی؛ سه ترانه لیلا جان، چشم سیاه و کیساس کیساس کیساس؛ همگی دوباره تنظیم شدند. بهطور مثال در تیتراژ آخر که ترانه کیساس کیساس قرار گرفته؛ تنظیمی دوباره برای ساز زهی، گیتار و کلارینت انجام دادم. در قطعه لیلا جان کوردبندیها را کمی تغییر دادم البته قصد پیچیده کردن آهنگ را نداشتم چون روان بودن این فیلم نیاز به پیچیده کردن موسیقی را از بین برده بود. در قطعه لیلا جان یک گیتار آکومپانیمان به همراه آواز و گیتار الکتریک قرار گرفته و یکسری سوال و جواب میکند که آقای احسان صدیق نواخت. قطعه چشم سیاه با اینکه یکبار در فیلم شنیده میشود؛ من در طول فیلم هم از ساختار هارمونیک این قطعه برای ساخت قطعات دیگر استفاده کردم. در واقع ما هارمونیهای یکسانی را با ملودی متفاوت می شنویم. این اتفاق باعث میشود که در طول فیلم برخوردهایی را با قطعه چشم سیاه داشته باشیم که جذابیت خاص خودش را به وجود میآورد.
همراهی متناسب موسیقی و تصویر در این فیلم چگونه بدست آمد؟ چگونه به فضای آرام و احساسی این موسیقی دست پیدا کردید؟
کارهای دیگری در این فیلم شنیده میشود که جدا از سه ملودی بینالمللی که گفته شد؛ آهگسازی شده است. این فیلم نوستالژی، آرامش و ظرافت بچگانه و شاعرانهای دارد که باید مطابق با آن موسیقی فیلم ساخته میشد و من هم سعی کردم که بر بار احساسات آرپژها تکیه کنم. ما بچگی را در پرسوناژ گلی و فرهاد مشاهده میکنیم. کاراکتر فرهاد در این فیلم به گونهایست که در عین حال که آگاهی زیادی بر اطرافش دارد، بازیگوشیهای خاص خودش را هم دارد. مثلا در فیلم صحنهایست که فرهاد روی پله نشسته و با لحن بازیگوشانهای میگوید: «نمیدونم چرا هروقتی که درباره مرگ حرف میزنم میخندم.» یا ما کاراکتر گلی را در کودکی میبینیم که آنهم به نوعی نزدیک به بچگی و بازیگوشی میشویم.
در کنار لحن بازیگوشانهای که با آن اشاره کردیم؛ "در دنیای تو ساعت چند است" یک کندی و آرام بودنی را تجربه میکند که شاید در سکانسهای آخری که در خانهی گلی طی میشود؛ به اوج خودش برسد. مفهوم زمان که در این فیلم بسیار به آن اشاره میشود؛ درنهایت به یک منطق مشخص میرسد. فرهاد 40 سال در رویای گلی زندگی میکند و درنهایت گذر زمان باعث میشود که او درپایان فیلم با دیالوگی بگوید : «میارزید.» یعنی تمام رویاپردازیهایش و آن عشق وجنون در آن نقطه به نتیجه میرسد. فرهاد و گلی در سکانس پایانی با ریتمی کند با هم دیالوگ میگویند شاید علتش این است که حرف زیادی برای گفتن هم ندارند اما فضا در این صحنه به شدت عاشقانه و شاعرانه است. برداشت من از کند بودن ریتم دیالوگها و بازیها این است که فرهاد دوست دارد بیشتر در این خانه حضور داشته باشد.
با توجه به اینکه فیلم اشارههای زیادی به فرانسه دارد؛ آیا موسیقی فیلم هم آگاهانه به سمت استفاده از موسیقی و تنظیمهای فرانسوی نزدیک شد؟
علاوه بر المانهایی که گفته شد؛ ما باید نگاهی به بار فرانسوی فیلم هم میداشتیم. مثلا یک آرپژ آرام را روی تصویر صحنهی خواب و بعد کابوس علی مصفا می شنویم. در این صحنه اشاره کوچکی به موسیقی دهه 60 فرانسوی از یک شاعر به نام (Leo ferre) که آهنگی به نام Avec le temps ( همراه با زمان) نوشت؛ میشنویم. در بیت اول این شعر گفته میشود که همراه با زمان همه چیز میگذرد و میرود. شعر و ملودی این قطعه به شدت پراحساس و قوی است. در واقع موسیقی اینجا خیلی به نام فیلم نزدیک میشود و یک چشمکی به مفهوم زمان داریم. البته در این شعر مفهومی که منتقل میشود، این است که با گذر زمان همه چیز به تدریج کمرنگ میشود که شاید با تمام مفاهیم زمان در این فیلم برابری نکند و تضادهایی داشته باشد اما بهطور مثال ما میتوانیم از دست رفتن مادر گلی را در راستای همین شعر و مفهوم زمان بدانیم.
در این بخش ما یک سیکل هارمونیک بالا رونده و پایین رونده را میشنویم که به تدریج تکرار میشود. در تنظیم خود موسیقی کیساس هم اشارهی به موسیقی دهه 2 یا 30 فرانسه داریم که نوع تنظیم زهیها و هارمونی به گونهایست که این فضا ایجاد میشود.
در قطعه دیگری که پیش از صحنه نهایی ورود به خانه است؛ شخصیت فرهاد روی سر خود ایستاده و ما جز منوش(جیپسی جز) میشنویم که اشاره مستقیم به موسیقی دهه 40 و 50 فرانسه و جانگو راینهارت (نوازنده فرانسوی) دارد البته از همین سبک در تنظیم قطعه چشم سیاه نیز استفاده شده است.
برنامهای برای انتشار موسیقی این فیلم دارید؟
طبق برنامههایی که داریم؛ قرار است آلبوم موسیقی این فیلم به زودی منتشر شود. کارهای مجوز شعر را انجام دادیم و مجوز موسیقی هم به زودی انجام میشود و من امیدوارم که آلبوم نهایتا تا 15 روز دیگر منتشر شود. خوشبختانه از موسیقی این فیلم استقبال خوبی شده و اگر همزمان با اکران فیلم بتوانیم کار را منتشر کنیم؛ بسیار اتفاق خوبی میافتد.
آلبوم موسیقی فیلم "در دنیای تو ساعت چند است" بهطور کامل متعلق به این فیلم است و در قالب موسیقی فیلم منتشر میشود. بار احساسی و عامی که موسیقی فیلم پیدا کرده کاملا به واسطه تلفیق تصویر و موسیقی است. فکر میکنم همراهی موسیقی در کنار تصویر باعث شده هر دو وجههی پررنگتری پیدا کنند. من آلبوم کنعان را هم در قالب موسیقی فیلم منتشر کردم اما در زمان اکران فیلم کنعان، ما شاهد استقبال زیادی از موسیقی فیلم نبودیم و در واقع با انتشار آلبوم؛ موسیقی توفیق بیشتری پیدا کرد اما موسیقی این فیلم به شدت تاثیرگذار بوده است.
آیا قطعات جدیدی هم به آلبوم اضافه میشود؟ درباره ترکیب نوازندگان موسیقی فیلم "در دنیای تو ساعت چند است" بگویید.
در آلبومی که منتشر میکنیم؛ چند قطعه جدید هم وجود دارد که در فیلم شنیده نشد چون زمانی که موسیقیها را روی تصاویر قرار میدادیم در خیلی بخشها به نتیجه رسیدیم موسیقی نباشد و سکوت داشته باشیم. علاوه بر موسیقیهای اضافهای که در آلبوم وجود دارد؛ بازیهایی با دیالوگها و اصوات فیلم داریم یعنی ترکها به همراه بعضی دیالوگ ها یا صداها ضبط میشود. مثلا صحنهای صدای باران شنیده میشود که من خیلی دوست دارم آن "وارش" در موسیقی منتشر شدهی آلبوم هم شنیده شود یا حتی صدای مرغهای دریایی و پرستوها و صدای بازار رشت را هم در آلبوم روی موسیقی قرار دهیم.
برای اجرای موسیقی این فیلم من از سه گیتاریست، یک نوازنده ویولن، یک نوازنده ویولنسل و یک نوازنده کلارینت استفاده کردم. بردیا کیارس(ویولن و ویولا) و مجید اسماعیلی (ویولنسل) ما را به صدادهی یک کوارتت زهی رساندند و هومن نامداری نیز نوازندگی کلارینت را به عهده گرفت. همچنین مهرداد پاکباز ( گیتار کلاسیک)، احسان صدیق ( گیتار الکتریک) و بابک مبشر (گیتار آکومپانیمان) در اجرای قطعات موسیقی فیلم هم ما را همراهی کردند.
تیزر صوتی فیلم "در دنیای تو ساعت چند است"
تیزر تصویری فیلم "در دنیای تو ساعت چند است"