مسئولیتپذیری در گفتار و رفتار، حلقه مفقوده سینمای ایران است
درآخرین جلسه نمایش هفتگی انجمن تهیهکنندگان مستند ،فیلمهای «شهر آشوب» و «این روزگار من است» ساخته امیر فرضاللهی به نمایش در آمد.
به گزارش ایلنا، پدرام اکبری(مستندساز و منتقد) با اشاره به فیلم «دولتآباد» گفت: این فیلم که در سالهای پیش از انقلاب اسلامی با مضمونی شبیه به فیلم «شهر آشوب» ساخته شد، نشان میداد که چگونه انسان ایرانی نقش آرمانها، امیدها و نیازهای دور از دسترساش را بر ابزار کارش میزند و در این راه از عباراتی زیبا بهره میگیرد.
انتخاب موضوع در فیلم «شهر آشوب» بسیار خوب انجام شده است، اما فیلم ضعفهایی بهخصوص در زمینه فیلمبرداری و کادربندی دارد. ضمن اینکه گاهی اوقات نیز سوالاتی در فیلم مطرح میشود که ربط چندانی به موضوع اصلی فیلم ندارد. در مورد فیلم «این روزگار من است» که ساختار یکدستتر و مقبولتری دارد نیز باید بگویم اینکه آیا بعد از پایان ساخت فیلم کارگردان وظیفه دارد سراغ کسی همچون هاشمیان برود، میتواند جای بحث باشد
امیر فرضاللهی؛ کارگردان فیلم نیز فیلم «شهر آشوب» را متاثر از نقدهای وارده به فیلم «پشتنویسی» دانست و گفت: این نقدها موجب بازنگارش باز تولید و تدوین مجدد آن فیلم شد به نحوی که ساختار روایی ان تعدیل شد ضمن انکه عنوان شهراشوب پسندیده تر از عنوان قبلی بود و این نشان میدهد منتقدان، نقدپذیر هم هستند.
وی ادامه داد: در مورد فیلم «این روزگار من است» هم باید بگویم نخستینبار مسعود نجفی خبرنگار ایسنا بود که بعد از سالها اسم فرخ هاشمیان را دوباره بر سر زبانها انداخت. بعد از آن، احساس کردم که باید به زندگی او پرداخت. وی با اشاره به اینکه باید کارگدان یک فیلم از بازیگران نوجوان فیلملش بعد از پایان ساخت فیلم نیز حمایت کند افزود : شاهد هستیم کسانی همچون ابوالفضل جلیلی، محمدعلی طالبی، پوران درخشنده فرشته طایرپور نابازیگران فیلمهای خود را بعدها نیز رها نمیکنند و از آنها حمایت اجتماعی به عمل میآورند. اما متاسفانه مسئولیتپذیری در گفتار و رفتار، حلقه مفقوده سینمای ایران است.
امیر فرض اللهی علت فیلمبرداری در حالت دوربین روی دست بودن را در شهر اشوب ناشی از درونمایه اثر دانست.
محمدعلی الستی(جامعهشناس) نیز به بیان ویژگیهای فیلم «شهر آشوب» پرداخت و گفت: نسبت میان نماد و نهاد، نسبتی است که همه ما بهشکل خودآگاه یا ناخودآگاه با آن سر و کار داریم اما کمتر به آن توجه میکنیم. در واقع افراد بهدلیل ضعف در نهادهای موجود، به تقویت نمادها رو میآورند. پس بسیاری از مباحثی که در فرهنگ ما تحت عنوان شعار و توصیههای اخلاقی مطرح میشود، ریشه در ضعفهای جامعه ما دارد. غنی بودن ادبیات ما از شعارهای اخلاقی حکایت از فقیر بودن فرهنگ ما دارد. بهعنوان مثال گفته معروف و منسوب به کورش هخامنشی مبنی بر اینکه «خداوند این کشور را از خشکسالی، دروغ و دشمن دور نگه دارد»، نشان میدهد که در آن جامعه دروغ زیاد رواج داشته است چرا که در غیر اینصورت نیازی نبود که به دیده تهدید به آن نگریسته شود. شعارهای نوشته شده در پشت خودروها نیز ناشی از خلأهای موجود در جامعه است که رانندهها آنرا بهشکل شعار بیان میکنند شایدفیلم فرضاللهی از این نظر دچار ضعف باشد که چندان به رابطه میان نهاد و نماد نپرداخته است.
این جامعهشناس همچنین در مورد فیلم «این روزگار من است»؛ گفت: مشخص است که امیر فرضاللهی درددلهایی دارد، و این فیلم میتواند مانیفست یک فعال سینمایی محسوب شود که موضعی کاملا آشکار و بیانی صادقانه دارد. نباید فراموش کنیم که اگر این فیلم را در مورد هر صنف دیگری از جمله معلمان، کارگران و.. بسازیم، وضعیت آنها را هم نابسامان درخواهیم یافت. در واقع او توانسته دردهای یکی از اقشار ستمدیده جامعه را بهخوبی بیان کند.
وی سپس به دیگر جنبههای این فیلم و ریشههای آن در ناخودآگاه کارگردان فیلم اشاره کرد و گفت: «بچههای آسمان» داستان کودک پاکنهادی است که به دنبال جایزه دنیوی نیست و به همین دلیل ماهیها بر پای او بوسه میزنند. آن کودک پاک که به آن اوج در فیلم میرسد، اکنون فرخ هاشمیان است که توقعات دنیوی خود را دارد. آن انسان متعالی که از درون یک کودک ظهور پیدا کرد و توانست چنان جایگاه معنویای کسب کند، اکنون خواستار مطالبات دنیوی خود است. این مساله در حقیقت از ناخودآگاه فرضاللهی بیرون آمده است.
در این جلسه؛ سیدامیر سیدزاده(مدیر تولید فیلم بچههای آسمان)، انسیه شاهحسینی(فیلمساز)، رضا ناجی(بازیگر) و عدهای از اهالی رسانه و علاقمندان سینمای مستند حضور داشتند.