سینمای ایران مانند چاقو لای زخم است
موتمن معتقد است؛ سینما وقتی متکی به بودجه دولت میشود گرفتار نوعی بروکراتیک میشود زیرا پول در نهادهایی قرار میگیرد که دور آن دیوارهای بلندیست و در این میان رقابت برای گرفتن این پولها افزایش پیدا میکند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، فرزاد موتمن شب گذشته(سهشنبه 8 اردیبهشت) در نشست بررسی بازنمایی تحولات اجتماعی در سینمای ایران در حوزه هنری با اشاره به اینکه سینما و هر مساله دیگری در خلاء اتفاق نمیافتد؛ گفت: فیلمها و آثار هنری ماحصل تغییرات و فعل و انفعالات جامعه و هنرمندان هستند و این فعل و انفعالات به بوجود آمدن مکاتب سینمایی منجر شده است.
وی با اشاره به اینکه هر مکتب سینمایی مربوط به یک دوره خاص است و یک تحول اجتماعی را نشان میدهد؛ افزود: بهطور مثال مکتب اکسپرسیونیسم در آلمان زمانی بهوجود آمد که خشونت، سکس، فحشا و تندرویها در امور سیاسی و اجتماعی زیاد شده بود به همین دلیل در فیلمهای این مکتب مسائل بسیار غلو شده و بزرگ نشان داده میشوند.
وی با اشاره به اینکه طبقه متوسط نقش بسیار مهمی در تحولات اجتماعی و به تبع آن مسائل هنری ایفا کرده؛ گفت: وقتی در جامعه گرد و خاک زیادی باشد و شرایط درست نباشد؛ طبقه متوسط خیلی زود معترض میشود و اعتراض این طبقه در بعضی از کشورها به فاشیسم منجر میشود. نمونه این مساله را به خوبی میتوانیم همچون کشوری چون آلمان و ایتالیا با روی کار آمدن فاشیسم ببینیم.
موتمن ادامه داد: بعداز جنگ جهانی دوم تقریبا تمام مکاتب سینمایی از بین رفت و آنچه باقیماند فقط نئورئالیسم است و بعد از نابودی آنها ما شاهد موجها و روندها در سینما بودیم که نمیتوانیم نام آنها را مکتب بگذاریم.
وی در پاسخ به این سوال که چرا در ایران نمیتوان تعریف درستی از سینمای اجتماعی داد؛ گفت: یکی از دلایل آن مشکل تاریخی است که ما داریم زیرا امروز مسائل به سادگی ۵۰ سال پیش نیست و نمیتوان آن را به سادگی تحلیل کرد یا دلیل برای آن آورد.
کارگردان فیلم خداحافظی طولانی ادامه داد: جامعه ما تحولات تاریخی را بهصورت سیستماتیک و پشت سر هم طی نکرده به همین دلیل فرم و قوام پیدا نکرده است. از طرف دیگر ما بهجای تحولات اجتماعی؛ تحولات اقتصادی داشتیم. مثلا شاه پول را از روستاها به شهر آورد تا صنعت خودرو راهاندازی کند یا در دوره قاجاریه این فرزندان طبقه پولدار بودند که به فرنگ رفتند و بعد روشنفکر شدند لذا هیچگاه جامعه عادی مردم با جامعه روشنفکران رابطه نداشته و از هم جدا بودند.
موتمن افزود: جامعه ما بهجای رد شدن از مقاطع تاریخی و گذر از آنها از روی آنها پریده است. مانند اسکیموها که امروز همزمان هم سوار سورتمه میشوند و هم میتوانند سوار هواپیما شوند اما جوامعی مانند امریکا و اروپا ابتدا دلیجان داشتند بعد اتومبیل ساختند و بعد هواپیما درست کردند.
کارگردان پوپک و مش ماشاالله ادامه داد: جامعه ما از لحاظ شکل ظاهری و امکانات شبیه شهرهایی همچون تورنتو و شهرهای دیگر امریکاییست. یعنی امکاناتی که آن شهرها دارند و مبادلات مالی و اجتماعی که آنها انجام میدهند؛ شبیهشان در ایران نیز انجام میشود اما در باطن تفاوتهای عمدهای باهم داریم. درنهایت جامعه ما پیچیدگیهایی دارد که نمیتوانیم برای آن فرمول مشخصی بیان کنیم. از طرفی ما اصلا ژانری بهعنوان ژانر سینمای اجتماعی ایران یا سینمای اجتماعی نداریم و بسیاری از آثار همچون فیلمهای جنایی و پلیسی که اتفاقا سیاسیترین فیلمها هم هستند؛ در فیلمهای اجتماعی تعریف میشوند.
موتمن با اشاره به اینکه فیلمهایی همچون رضا موتوری، گوزنها و تنگنا آثاری بودند که میتوانند بخشی از جامعه زمان خود را نشان دهند؛ گفت: شکل جامعه ما از بسیاری جهات شبیه جوامع عقب نگه داشته شده است. در این جوامع رشد؛ ناموزون و ناهمگن است لذا نمیتوان آن جامعه را به خوبی تحلیل کرد. این وضعیت را میتوان در کشورهایی همچون الجزایر و مصر نیز مشاهده کرد.
کارگردان شبهای روشن با اشاره به وضعیت سینمای امروز ایران گفت: بعد از انقلاب دولت تلاش کرد تولید را کنترل کند. پس شورای پروانه نمایش و بعد فارابی تشکیل شد که هزینه بخشی از ساخت فیلم را به تهیهکننده وام میداد. در این سیستم تهیهکننده نیز باید بخشی از پول ساخت فیلم را تامین میکرد. به همین دلیل فیلم نه کاملا با پول دولت ساخته میشد و نه با پول بخش خصوصی. این وضعیت در اکران نیز مشهود بود و یک دره بین اکران و تولید به وجود میآمد. درنهایت سینما در ایران بین دو وضعیت و مانند چاقو لای زخم بود یعنی نه کاملا خصوصی بود نه کاملا دولتی.
وی با اشاره به اینکه سینمای ایران بافت اقتصادی ندارد؛ گفت: بافت اقتصادی یعنی اینکه سینما باید پولش را از گیشه دربیاورد درحالیکه هیچ پولی در سینمای ایران به خود سینما بازنمیگردد. وقتی فیلمها در چنین شرایطی ساخته میشوند؛ تصویر جامعه در آنها دیده نمیشود و مردم خودشان را در فیلمها نمیبیند. حال آنکه در کشورهایی همچون امریکا اینگونه نیست. حتی طبقه متوسط امریکایی در فیلم سوپرمن و بتمن نیز خودش را میبیند.
موتمن افزود: سینما وقتی متکی به بودجه دولت میشود گرفتار نوعی بروکراتیک میشود زیرا پول در نهادهایی قرار میگیرد که دور آن دیوارهای بلندی است و در این میان رقابت برای گرفتن این پولها افزایش پیدا میکند و تهیهکنندهای که به مدیر یک سازمان یا نهاد نزدیکتر باشد؛ میتواند پول بیشتری بگیرد.
کارگردان پوپک و مش ماشاالله با بیان این جمله که؛ قبل از انقلاب نیز اینگونه بود؛ ادامه داد: در آن زمان دولت سعی کرد با دادن پول به سینماگران موج نو کاری کند که آنها رشد کنند اما این مساله باعث شد فیلم فارسی به شکل درست آن نتواند با این سینما رقابت کند و از بین برود.
وی با اشاره به اینکه در بسیاری از کشورها همچون شوروی سابق کنترل شدیدی روی سینما صورت میگرفت؛ گفت: درست است که در کشورهایی همچون شوروی و دیگر کشورهای کمونیستی؛ کنترل شدید بود اما این کنترل روی فیلمها صورت میگرفت و هرگز فردیت فیلمساز را نفی نمیکرد.
وی با اشاره به اینکه سینمای تجربی را نمیتوان منکر شد؛ گفت: در همه جای دنیا مسالهای به نام سینمای تجربی وجود دارد اما از آن به درستی استفاده میشود مثلا اروپاییها فیلمهای گدار و تجربیات او را به خوبی اخذ کرده و استفاده کردند و بعد ما تصویر این تجربیات را در آثار برایان دیپالما میبینیم. اما روش تجربه در سینمای ایران درست عمل نمیکند. ما در سال فقط ۶۰ فیلم میتوانیم اکران کنیم که سال گذشته ۴۰ فیلم توسط کارگردانان فیلم اولی ساخته شد.
وی با اشاره به بحث تاریخی فروش فیلم و خوب بودن یک فیلم گفت: لزوما فروش خوب یک فیلم نمیتواند به معنی خوب بودن یک فیلم باشد و برعکس نفروختن یک فیلم نیز نمیتواند به معنی بد بودن آن باشد. بهطور مثال فیلم برای ساخت دروازه بهشت ساخته مایکل چیمینو هزینه زیادی شد و از نظر من فیلم خوشساختی است اما در اکران موفق نبود و بسیار اندک از آن استقبال شد.