خبرگزاری کار ایران

ایلنا وضعیت هنرورها را بررسی می‌کند؛

قیمتِ همه چیز بالا رفته جز "سیاهی‌لشکر"

زمانی که روی صندلی می‌نشینی و غذایت را زیر سایه‌بان و در سایه میل می‌کنی؛ او که تو به اسمِ سیاه‌لشکر می‌‌شناسی‌اش؛ باید روی زمین بنشیند و غذا را درحالی‌که داغیِ آفتاب روی فرقِ سرش است؛ بخورد. اگر خیلی بامرام باشی؛ این اجازه را می‌دهی که بعد از اتمام غذای همه عوامل؛ جای آنها بنشیند و نهار یا شامی به بدن بزند.

سینما؛ گروهی دارد که همیشه در سایه‌اند. به آن‌ها هیچ‌گاه فرصتِ ظهور داده نمی‌شود. گویی محکومند به درحاشیه بودن. سرمای استخوان‌سوزِ زمستان و گرمای داغِ تابستان را به جان می‌خرند بی‌آنکه اجازه‌ی درخواستِ یک لیوان چای یا آب را داشته باشند. تمام سهم آن‌ها از سینما؛ دستمزدِ روزانه ۱۰ هزار تومان و کم‌محلی‌ -به تعبیر خودشان تحقیر- است.

این هزار نفری که خواسته یا ناخواسته در دایره‌ی بزرگ خانواده‌ی سینما جای می‌گیرند؛ غالبا از ضعیف‌ترین طبقه‌ی اجتماعی‌اند اما عاشق سینما. از بی‌منزلتی‌ها دلشکسته‌اند. نیاز به دستِ حمایتی دارند که بر سرشان کشیده شود. اما دریغ. اگر در صحنه‌ی فیلم‌برداری دچار سانحه شوند؛ کسی جز خودشان یاری‌رسان‌شان نخواهد بود. می‌گویند اگر جان‌شان را هم در طول فیلمبرداری از دست دهند؛ دست‌اندرکاران فیلم هر ترفندی را برای نپرداختن دیه به‌کار می‌گیرند. معتقدند حتی سرپرست‌ها هم دلسوز و مدافع‌شان نیستند. ‌‌نهایتِ خواسته‌ی هنرور‌ها از مسئولان و تصمیم‌گیران؛ به داشتن یک صنف ختم می‌شود.

بی‌حرمتی به جرم نداشتنِ دعوت‌نامه

 سکانس مجلس عروسی در پاسداران. تضاد از ثانیه اول توی ذوق می‌زند. عروسی عیانی در منطقه‌ای برای "از ما بهترون". بی‌حرمتی‌ها هنوز شروع نشده. نهار ‌می‌خورم؛ نه غذایی که کارگردان و بازیگران خوردند و نه در یک جایگاه مناسب. روی سنگ‌فرش یخ‌زده‌ی حیاط خانه ویلایی پاسداران. پس از ۱۷ ساعت کار ده هزار تومان کف دستم گذاشتند. سوار سرویس شدم. تنم به شدت خارش گرفته. یاد لباس کثیفی افتادم که روز گذشته برای فیلم "....." مسئولِ لباس به زور تنم کرد. به دلیلِ حساسیت پوستی‌ام خواستم لباس را روی مانتو بپوشم اما او که جای دخترم بود؛ لباس را از دستم گرفت و گوشه‌ای پرت کرد. هنوز صدایش در گوشم هست: «... همینه؛ کسی برات دعوت‌نامه نفرستاده. نمی‌خواهی برو. اصراری به بودنت نیست...».

راننده صدا می‌‌کند «میدان آزادی» از هپروت بیرون می‌آیم. نگاهی به ساعتم می‌اندازم. عقربه‌ها ساعت سهِ نیمه‌شب را نشان می‌دهد. با ترس و دلهره از مینی‌بوسِ دود گرفته‌ای که دیگر رنگ سبزش مشخص نیست؛ پیاده می‌شوم تا به سمت خانه‌ی اجاره‌ایم بروم.

تاکسی... نظام آباد...

هنرور برده‌ی "زرخرید" نیست

این‌ها را مهری اشرفی می‌گوید که روزی کارمندِ وزارت صنایع سنگین بود و به دلایل نا‌امن بودن محیط کاری‌اش؛ فرار را بر قرار ترجیح داد. هرچند از این موضوع که چرا به حرف رییس‌اش گوش نکرد و سرِ شغلش نماند؛ خیلی پشیمان است. از‌‌ همان روزهای ترک محل کار یعنی سال ۷۸؛ وارد عالم سینما شد. از آن زمان پانزده سال گذشته و با دستمزد ماهیانه ۱۵۰ هزار تومانی کارِ هنروری درکنار حقوقِ بازنشستگی همسرش روزگار می‌گذارند.

اشرفی از برخوردهایی که با هنروران می‌شود به شدت گله‌مند و دلشکسته است: «هنرور برای خود شخصیت دارد. برده‌ی زرخرید نیست. میل باطنی ما این است که به ما توجه شود اما شبیه کارتن‌خواب‌ها با ما برخورد می‌شود. حتی تدارکات فیلم از دادن یک لیوان آب یا چای به ما امتناع می‌کند.»

او به جلسه‌ای اشاره می‌کند که هنروران با یکی از روسای وزارت ارشاد داشتند: «آن‌ها قول دادند مشکلات ما را پیگیری کنند. اما تا امروز که نزدیک به دو سال گذشته؛ هیچ رسیدگی نشده. حقوق‌مان را باید سرپرست‌هایی که ما را برای فیلم آفیش می‌کنند؛ مطالبه کنند اما آن‌ها هم طرف وزارت ارشاد هستند.»

امان از دست هم‌وطن...

تاسف‌بار‌ترین نکته‌ در حرف‌های خانم اشرفی تفاوت نوع برخورد فیلم‌سازان خارجی و به زعم ما "بی‌دین" با فیلم‌سازان داخلی‌ست: «من اخیرا فیلمی را با یکسری فیلم‌ساز ایتالیایی کار کردم. آن‌ها رفتارِ مودبانه و محترمی با هنروران داشتند. اگر کاری نداشتند؛ ما را نیمه‌های روز تعطیل می‌کردند. برعکسِ فیلم‌سازان داخلی که بدون هیچ نیازی تا نیمه‌شب ما را معطل می‌کنند فقط برای اینکه ساعت کاری‌مان پرشود.»

چه استفاده‌ی ابزاری کریهی!

دورنمای سینما، پول و شهرتش دلِ هرکس در هر سن و طبقه‌ای را غنج می‌دهد. جذابیت‌هایی که دل‌سپردگانش را در خود غرق می‌کند اما تنها برای عده‌ای معدود اعتبار، شهرت و پول همراه دارد. آنهم گاه برای صباحی محدود!

شاید انتظار توجه به معیشت و آینده‌ی کاری از مسئولان برای "نامبر وان‌"های سینما هم اندکی دور از ذهن باشد اما باید قبول کرد سینما به هنروری‌ که قیافه ندارد، تیپ ندارد، رابطه و پول ندارد؛ بدهکار است. اما فیلم برای فیلم شدنش به وجودش نیاز دارد. هنروران می‌پرسند: آقای کارگردان و تهیه‌کننده‌ای که پول چند میلیاردی برای ساخت یک فیلم تاریخی می‌گیری؛ آیا تا به حال این فکر به ذهنت خطور کرده که اگر هنرورانت نباشند چگونه باید فیلم‌ات را بسازی؟ آیا با خود فکر کرده‌ای که کاری برای این عده انجام دهی؟ یا تنها به وقتِ نیاز به دستیار رده چندمت گفته‌ای چند ده سیاهی‌لشکر برای فیلم‌برداری یک سکانس جمع کند تا کارت راه بیفتد. بعد از اتمام کار هم دیگر در هیچ کجای ذهنت؛ اثری از آن‌ها باقی نمانده.

چه قانونی از هنرور حمایت می‌کند؟

در پمپِ بنزینی بین "محمدعلی جناح" و "آزادی" او را درحالی می‌یابیم که بساطش پهن است. جلالی؛ جوانمردی‌های فردین را هنوز از یاد نبرده. با همه نامردی‌های روزگار پای ناموس که به میان می‌آید از جان هم می‌گذرد. دستش در یک دعوای خیابانی دچار آسیب شده. در تعریف آن روز می‌گوید: «برای یک کار تاریخی آفیش بودم. زمان برگشت از کار دیدم برای یک خانم مزاحمت ایجاد شده. تاب نیاوردم و وارد معرکه شدم که با قمه دستم آسیب دید. دکتر‌ها حکم به قطع دستم داده بودند که شکرخدا این اتفاق نیفتاد اما هنوز بابت۲۰ میلیون تومانی که برای مداوای دستم قرض کردم؛ زیر بار نزولم.»

او سی سال در حرفه‌ی کفاشی فعال بود و از عاشقان سینماست. از همان روزگار؛ کنار کفاشی در لاله‌زار؛ تئا‌تر بازی می‌کرده تا تمایلات درونی خود را ارضا کند. الان ۱۳ سال است وارد کار هنروری شده که به خاطر همه مشقت‌ها، سختی‌ها و بی‌احترامی‌ها "قرار" را بر "فرار" ترجیح ‌داده.

دلش خیلی پر است. به همکاری اشاره می‌کند که در فیلم "...." جان خود را از دست داد و سازندگانِ فیلم سعی در -به قول خودش- "ماست‌مالی کردن" قضیه داشتند. پیگیری‌ها اجازه‌ی قِسِر در رفتن را به عوامل فیلم نداد. ناچار به خانواده‌ی "درگذشته" ۶۵ میلیون تومان دیه پرداخت کردند.

می‌گوید: «همه‌ی فیلم‌ها بیمه هستند اما عوامل تا آن‌جا که بتوانند حوادث را تقصیرِ هنرور می‌اندازند و چیزی را گردن نمی‌گیرند تا از پرداخت دیه شانه خالی کنند.»

هنرور نیاز به صنف دارد

چرا جمعیت هزار نفری هنروران؛ صنف ندارد؟

کبری بختیاری؛ سرپرست حدود ۸۰۰ تا ۹۰۰ هنرور است. مجموعه‌ی او تقریبا بیشتر هنرورهای سینما را در خود جای می‌دهد. بختیاری؛ دل‌ِ پری از راهروهای وزارت ارشاد و خانه‌سینما دارد و ادعا می‌کند پنج سال به دنبال تشکیل صنف برای هنرور‌ها دویده؛ اما موفق نشده کاری از پیش ببرد. جوابی که به او می‌دهند در همین یک جمله خلاصه می‌شود: «هنرور‌ها نیازی به صنف ندارند»

او می‌گوید: سال گذشته مکاتباتی با آقای محمدرضا مویینی و فرهاد توحیدی در رابطه با راه‌اندازی یک مدرسه ملی برای هنروران داشتم. هنرور نیاز به آموزش دارد و نباید همیشه در سایه باقی بماند. قول‌هایی برای اجرایی شدن این طرح دادند اما تا امروز مساعدتی نکردند.

بختیاری از درد و دلش با رییس سابق سازمانِ عریض و طویلِ صداوسیما یاد می‌کند: چند سال قبل زمان فیلم‌برداری «نردبانی بر آسمان» جلوی او را گرفتم و از بدبختی هنرور‌ها برایش گفتم. اما در جواب من گفت: "هنرور‌ها آدم‌های غربتی و جنگ‌زده‌ای هستند". من او را توجیه کردم که چنین نیست بر فرض هم که این‌طور باشد که نیست؛ آدم جنگ‌زده که بیشتر به کمک نیاز دارد. درنهایت شماره تلفن‌های دستیار‌هایش را داد که با آن‌ها تماس بگیرم و پیگیری کنم. اما با وجود قول‌هایی برای مساعدت؛ کاری انجام نشد.

طبق گفته‌هایش قبل از عید با آقای مویینی، توحیدی و ملکی برای تشکیل صنف هنرور‌ها گفتگویی داشته و آقای توحیدی قول‌های مساعدی را به او داده. قرار بر این است که در آینده این مطالبه را از طریق خانه‌سینما پیگیری کند. زیرا اعتقاد دارد تشکیل صنف برای هنرور‌ها بهترین کمک به آن‌هاست: «نداشتن یک جایگاه مناسب؛ برخوردهای توهین‌آمیز و تحقیرآمیز؛ تفاوت نداشتن میزان دستمزد هنرور سابقه‌دار با تازه‌کار؛ تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی نبودن؛ پایین بودن میزان دستمزد؛ از عمده دلایل اصرار او برای تشکیل صنف هنروران است.»

او در مورد دستمزد هنرور‌ها می‌گوید: «درحالی‌که حداقل دستمزد برای کارگران ۵۰ هزار تومان است اما هنرور یک پنجم این مبلغ را می‌گیرد. قیمتِ همه چیزی بالا رفته جز هنرور. من برای هر هنرور ۲۰ تا ۲۵ هزار تومان از تهیه‌کننده فیلم می‌گیرم و حدود ۱۳ تا ۱۴ هزار تومان به او پرداخت می‌کنم. مواردی هم هست که تهیه‌کننده‌ها پول سرپرست‌ها را نمی‌دهند. به عنوان مثال ۴ سال قبل من کاری به نام "..." به کارگردانی "..." انجام دادم. تهیه‌کننده فیلم آقای "..." بود و فیلم به سفارش "...." ساخته شده بود. با وجود این‌که موسسه سه ماه بعد از اتمام کار با تهیه‌کننده تسویه حساب کرده بود اما من تا امروز موفق به گرفتن پولم نشدم. حتی تهدید و شکایت هم افاقه نکرده. ‌

بختیاری معتقد است؛ هنرور فیلم را جذاب می‌کند و فیلم با حضور هنروران دیدنی می‌شود. به همین دلیل برای این عضوِ حذف‌ناپذیرِ فیلم باید منزلت و شانیت قائل شد. تشکیل یک صنف برای این اقشار اولین گام برای رسیدن به این مهم است.

سیاهی‌لشکر‌ها در طرح ایوبی چه جایی دارند؟

به تازگی حجت‌الله ایوبی(رییس سازمان سینمایی) طی حکمی فرهاد توحیدی، علی دهکردی، محمد رضا موئینی، مجید مسچی و رمضانعلی حیدری خلیلی را به سمت اعضای هیات اجرایی طرحی به نام «حمایت از ارتقای منزلت اجتماعی سینماگران» منصوب کرده. اما اقشاری که از کمترین منزلت اجتماعی در سینما برخوردارند؛ چه سهمی از این طرح خواهند داشت. آیا می‌توان این طرح را سرآغازی برای بهبودِ وضعیت هنرور‌ها و تشکیل یک صنف برای آن‌ها تلقی کرد؟

زمانی که روی صندلی می‌نشینی و غذایت را زیر سایه‌بان و در سایه میل می‌کنی؛ او که تو به اسمِ سیاه‌لشکر می‌‌شناسی‌اش؛ باید روی زمین بنشیند و غذا را درحالی‌که داغیِ آفتاب روی فرقِ سرش است؛ بخورد. اگر خیلی بامرام باشی؛ این اجازه را می‌دهی که بعد از اتمام غذای همه عوامل؛ جای آنها بنشیند و نهار یا شامی به بدن بزند.

هنرورها انتظار دستمزدهای چندده میلیونی ندارند و نباید هم داشته باشند اما شانیت دادن، به رسمیت شناختن، بیمه و یک دستمزد قابل قبول کمترین خواسته‌ای است که می‌توانند از کارگردان، تهیه‌کننده، بازیگر، مسئول سینمایی، وزیر و نماینده مجلس مطالبه کنند.

گزارش: شانلی عبادیان

«خانه‌سینما»؛ در این سی سال چه کرد؟

سرانجام بیمه طلایی هنرمندان سینما و تئاتر از زبان رئیس جامعه صنفی تهیه‌کنندگان سینما

کد خبر : ۲۷۲۴۵۹