"گفتوگو با آنجلوپولوس" منتشر شد
نشر «شورآفرین» در ادامهی انتشار مجموعهی گفتوگو با کارگردانان جهان، «گفتوگو با آنجلوپولوس» را با ترجمه انیسا دهقانی منتشر کرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ از مجموعه گفتگو با کارگردانان جهان؛ پیش از این، گفتگو با تروفو، گفتوگو تارکوفسکی، گفتوگو با برگمان، گفتوگو با وودی آلن و گفتوگو با چاپلین منتشر شده، و بهزودی گفتوگو با آرتور پِن، دیوید لینچ، لوییس بونوئل و برادران داردِن نیز منتشر میشود. گفتوگو با کارگردانان، سری کتابهاییست که دانشگاه میسیسیپی آن را گرد آورده، و ترجمههای فارسی آن توسط آرمان صالحی، حسین کربلاییطاهر، فریدون حسنپور و انیسا دهقانی از سوی نشر «شورآفرین» منتشر شده است.
آنجلوپولوس (1935-2012) بهعنوان فیلمساز مولف، بزرگترین کارگردان تمام دوران سینمای یونان است: «شاعر سینما» و «فیلسوف سینما» لقبش دادهاند، و او را با برداشتهای بلند (پلان/سکانس) و موسیقیهای حماسی که بخش جداییناپذیر فیلمهایش است؛ میشناسند: موسیقیهای النی کاریندرو، بانوی آهنگساز بزرگ یونانی.
آنجلوپولوس از آن دست کارگردانهاییست که یا دوستش داریم یا نداریم. حد میانهای ندارد. برای همین ارتباط با فیلمهای او که ریتمش آرام و گاه کند است، ممکن است برای بسیاری خستهکننده و ملالآور باشد، و این همان چیزی است که آنجلوپولوس و سینمایش را دوپاره کرده است: یا از آن خوشمان میآید یا نه. کتاب «گفتوگو با آنجلوپولوس» تلاشی است تا فارغ از اینکه خوشمان بیاید یا نه، شمایل راستین فیلمساز مولفی را بررسی کند که از منظر فرمال و مضمون، جایگاه ویژه و رفیعی در سینمای جهان دارد: جایگاهی که برای او همچون «ابدیت و یک روز»ش، ابدی است.
کتاب «گفتوگو با آنجلوپولوس» برای آنهایی که عاشق سینمای آنجلوپولوس هستند، همچون کتاب مقدسی است برای شناخت سینمای کارگردان مولفی که همیشه همچون مارچلو ماسترویانی در فیلم «گام معلق لکلک»، میخواست فریاد بزند که او یک آواره سیاسی در سرزمین مادری خود است؛ همچون قهرمان دیگر فیلمش، «ابدیت و یک روز»، که همهیعمر خویش را در تبعید زندگی کرده است: تبعید در میهن خویش. آنچه را که نیز مطابق با مصاحبههای کتاب به روشنی میتوان دریافت،این است که آنجلوپولوس از نخستین فعالیت هنریاش تا پایانش تراژیک زندگیاش در 2012، خود را عضو متعهد صنعت فیلمسازی یونان میدانسته است.آنجلوپولوس جوایز بسیاری از جشنوارههای جهان دریافت کرد، که مهمترینشان جایزهی نخل طلای کن برای فیلم «ابدیت و یک روز» است. وی از جشنوارهی فجر خودمان نیز در سال 1383، جایزهیویژه هیاتداوران را برای فیلم «دشت گریان» دریافت کرد، و راجع به سینمای ایران نیز میگوید: «سینمای ایران در حقیقت مانند یک شعر است»؛ شعریکه در فیلمهای او نیز جز مولفههای جداییناپذیر است؛ سینمای شاعرانهیی که با موسیقیهای النی کاریندرو گویی پردهی دیگری از یک زندگی ابدی است. آنطور که خودش بارها گفته: «همه دغدغههای من، همچون نواهای سازهای موسیقی موجود در یک اثر ارکسترال، مدام به فیلمهایم وارد و از آن خارج میشود، ساکت میشود تا دوباره در جایی پدیدار شد. تنها یک فیلم میسازیم یا یک کتاب مینویسیم. همه آثار ما اساسا واریاسیونها و فوگهای گوناگونی از یک درونمایه یکسان است.»