شرایط برای شعر آنقدرها هم ناامیدکننده نیستد
زبان ساده در شعر فارسی به ابتذال کشیده شده. خوب که دقت کنیم؛ میبینیم شعر فروغ هم زبان ساده و قابل فهمی دارد اما مبتذل و پیشپا افتاده نیست.
مجموعه شعر «شعرهای جمهوری» حافظ موسوی که نوبت چاپ اول آن در سال 1380 منتشر شده بود و مدتی مجوز تجدید چاپ نداشت، چندوقتیست توسط نشر نیماژ برای بار دوم منتشر شده و قرار است در بیستو هشتیمن نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران عرضه شود.
حافظ موسوی در گفتو گو با خبرنگار ایلنا، ضمن اعلام این خبر دربارهی سرانجام مجموعه شعر دیگرش «حالا حکایت هدهدها» هم گفت: «حالا حکایت هدهدها» که از حدود دو سال پیش برای دریافت مجوز به ارشاد رفته بود؛ اخیرا با اصلاحاتی مجوز گرفته است. این مجموعه شعر هم احتمالا برای نمایشگاه آماده و توسط نشر نگاه به بازار کتاب میآید. «حالا حکایت هدهدها» اوایل دولت فعلی به ارشاد رفت و مدیران کتاب باقیمانده از دورهی احمدینژاد حدود 35-36 صفحه اصلاح وارد دانستند که در نهایت با تغییر اندکی در رویهی مدیران؛ کتاب با حذف تعدادی شعر و جایگزین کردن چند کار جدید توانست مجوز انتشار بگیرد.
موسوی که انجام چنین اصلاحاتی را غیرقابل قبول میداند اما میگوید که ترجیح میدهد کتابش را به دست مخاطبان برساند؛ حال به یک سوال اساسی در زمینه شعر پاسخ میدهد: آیا شعر زاییدهی شعور درونی و الهام است یا یک فن و حرفهی آموختنی؟ موسوی: طبعا استعداد و قریحه لازمهی هر کاری است، اما گمان نمیکنم الهام یا چیزی مشابه با آن باشد که موتور سرایش شعر را در یک نفر روشن کند. بزرگی؛ 150 سال پیش گفته «الهام همان تکرار مدام درون شماست» کسی که مدام میخواند، مینویسد و ... قطعا ذهنش برای خلق کارهای ناب و جدید آماده میشود، اما اصل کار با تمرین و ممارست است که صیقل میخورد.
موسوی دربارهی جایگاه دغدغهها و مسائل اجتماعی در شعر و ادبیات هم میگوید: رویکرد اجتماعی در شعر 20-30 سال اخیر کمتر شده است. سرخوردگی جوانان از غزلیات اجتماعی اخیر، فشار و سانسور و خودسانسوری که به دنبال آن در ذهن شاعر و نویسندگان ما شکل گرفته همگی دستبهدست هم دادهاند تا اشاره و پرداخت به مسائل اجتماعی در شعر کمرنگ شود. همینکه حوزههای اجتماعی و سیاسی را خط قرمز و محوطهی ممنوعه تلقی میکنیم و به همین دلیل هم کمتر حاضر به قبول ریسک ورود به آنها میشویم؛ از همین جا میآید.
این شاعر با اشاره به تعابیری مثل شعر ساده، شعر پیچیده اضافه میکند: شعر مدرن رو به سادگی میرود و این امر مختص به ایران و شعر فارسی هم نیست. اگر از شاعرانی مثل مالاردو یا پل الوار صرفنظر کنیم، مسیر اصلی شعر مدرن به سوی زبان است تا درک و فهم آن برای خواننده هرچه در دسترستر باشد. حتی تی.اس.الیوت هم در «سرزمین بیحاصل» از این رویه پیروی میکند.
او ادامه میدهد: مسئله اما اینجاست که زبان ساده در شعر فارسی متاسفانه به سوی ابتذال کشیده شده است. اگر خوب دقت کنیم؛ میبینیم که شعر فروغ هم زبان ساده و قابل فهمی دارد اما مبتذل و پیشپا افتاده نیست. درحال حاضر برداشتها از زبان ساده تنها به بیان جملات احساساتی و مفاهیم دستمالی و کلیشهای محدود شده. اگر از این منظر به شعر فارسی امروز که ادعای زبان ساده را دارد نگاه کنیم؛ میتوان گفت این کارها اصلا شعر نیستند.
البته موسوی معتقد است مقولهی شعر را نمیتوان بهصورت فلهای و درهم بررسی کرد: نمیتوانیم یک بازهی زمانی گسترده مثلا عصر حافظ را در نظر بگیریم و یک حکم کلی برای همهی شاعران و شعرهای آن زمان بدهیم.
این شاعر در پایان؛ اسفبار بودن وضعیت چاپ و نشر شعر در مقابل ادبیات داستانی را رد کرده و میگوید: نه فقط در ایران، بلکه در همهی دنیا ژانر روزگار ما در حوزهی ادبیات، داستان و رمان است. تازه در کشور ما هنوز تیراژ و تعداد کتابهای شعر در حد قابل قبولی است و جایگاه خودش را برای خوانندگان دارد. حتی تعدادی از ناشران باسابقه و حرفهای ما تنها در حوزهی تخصصی شعر کار میکنند و تمرکز اصلیشان انتشار و چاپ کتابهای شعر است. اگر شعر واقعا از سبد خرید و علاقهی مردم کنار رفته باشد این ناشران چگونه به حیات اقتصادی خود ادامه میدهند؟ ممکن است اگر میانگین بگیریم باتوجه به تعداد عناوبن و فروش خیلی آمار خوبی به دست نیاید و ببینیم تیراژها پایین است یا فوقالعاده نیست اما همین میزان تولید کتاب شعر در دورهای که داستان و رمان حرف اول ادبیات در جهان است؛ نشان میدهد دستکم چیزی حدود 6000 تا 7000 کتاب شعر در سال به کتابفروشیها میآیند که مخاطب خودشان دارند. پس شرایط برای شعر آنقدرها هم ناامیدکننده نیست.