درد و دلهای یک نویسنده:
ممیزی سلیقهای، بدترین ضربه را به فرهنگ و هنر میزند
زمانی جوایز ادبی با ارزش هستند که دور از خطکشیهای ایدئولوژیک و دور از حب و بغضهای سیاسی باشد. اگر غیر از این باشد به کژتابیهای اجتماعی دامن میزند.
طلا حسننژاد (نویسنده) در گفتگو با خبرنگارایلنا در اشاره به آثار جدید خود گفت: رمانی به نام «من گم شدهام» از کارهای آخرم است که متأسفانه از جانب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ممنوع اعلام شده است. رمان بعدی من به نام «شهر گم شده زیر رملها» که سه بار مشروط شده بود خوشبختانه رفع اشکال شد و در آستانه دریافت مجوز نشر است.
او در رابطه با این رمان گفت: محور معنایی این کتاب، تاریخی است و شروع آن در 28 مرداد 1332 اتفاق میافتد. این دختر در حوادث 28 مرداد 1332 به دنیا میآید و اتفاقات داستان ادامه پیدا میکند تازمان حال. این زن حوادث زیادی را پشت سر میگذارد. مسائلی چون جنگ و حوادث اخیر اجتماعی در رمان جاری است که قرار است نشر قطره آن را منتشر کند.
حسننژاد ادامه داد: متأسفانه این رمان به 34 مورد ممیزی برخورد کرد و من در قسمتهایی مواردی حذف یا جابهجا کردم و بلاخره مورد قبول واقع شد. همچنین رمان « شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند...» 48 مورد ممیزی داشت. مسئله این است که وقتی واژهها را عوض، جایگزین یا حذف میکنیم؛ لحن شخصیتها و فضای داستان تغییر میکند.
او با بیان اینکه ممیزی یک عامل بازدارنده برای برای نویسنده است؛ گفت: باید بگویم که ممیزیها خیلی سلیقهای اعمال میشوند. در کتاب بعضی از نویسندهها که اتفاقاً نویسندههای مطرحی هم هستند، واژههایی وجود دارد که همین واژهها در کتاب من به ممیزی میخورد. چرا باید در اعمال ممیزی انقدر بیعدالتی صورت بگیرد؟ سلیقهای عمل کردن بدترین سرخوردگی را در ذهن نویسنده ایجاد میکند.
این نویسنده افزود: وقتی واژهها در داستان عوض میشوند، تأثیر زیادی بر ساخت شخصیتها و فضایی که مورد نظر نویسنده است ایجاد میکند. من به عنوان یک نویسنده نظرم این است که اگر نخواهند در روند اعمال ممیزی تغییر ایجاد کنند و عدالت بیشتری به خرج دهند ضربه بزرگی به اهل فرهنگ و هنر وارد آوردهاند.
این نویسنده در رابطه با رمان « شهریور هزار سیصد و نمیدانم چند...» که نامزد دریافت جایزه ادبی مهرگان شده است؛ گفت: این رمان 215 صفحه دارد و محور داستانی آن در حقیقت زندگی زنان جامعه ایران، در 40 سال اخیر است. شخصیت اصلی داستان یک زن است که مراحل مختلف زندگی او در رمان نشان داده میشود. حوادث و جریانهایی که در سه مرحله، برای این زن و اطرافیان و وابستگان او اتفاق میافتد، بن مایه داستان است. مهاجرت زنان از روستا به شهر و از شهرستان به شهرهای بزرگی چون تهران از دیگر مسائل مطرح شده در این رمان است.
او در رابطه با انتخاب اسم رمان گفت: این شخصیت حوادثی را پشت سر میگذارد که اکثراً در شهریور ماه رخ میهد. حادثه سینما رکس آبادی در 28 مرداد ماه، یعنی دو روز مانده به شهریور اتفاق افتاد. روز 17 شهریور در دوران انقلاب 57 اهمیت دارد. همسر این شخصیت هم در شهریور ماه به دار آویخته میشود. جنگ تحمیلی در شهریور ماه آغاز شد.
حسننژاد که خود برنده دو جایزه ادبی اصفهان و جایزه پروین اعتصامی است؛ در رابطه با این جوایز گفت: مثل هر پدیده دیگری؛ اگر این جوایز به دور از خط کشیهای سیاسی باشد و فقط به نفس ارزشهای ادبی و نفس ادبیت اثر جایزه داده شود، بسیار با ارزش است. در کشورهای غربی جوایز زیادی اهدا میشود و این جوایز در نویسنده ایجاد انگیزه میکند. خواننده نیز وقتی ببیند که اثری برنده جایزه یا نامزد دریافت آن شده، به اثر علاقهمند میشود.
این نویسنده با بیان اینکه رسانه ملی آنقدر که به مسائل تفریحی و تبلیغی و سرگرمی توجه میکند به ادبیات توجه نمیکند؛ گفت: رسانه ملی چنان که باید و شاید به کار ادبی و معرفی کتابها نمیپردازد. در این زمینه یک رادیو فرهنگ وجود دارد که آن هم خیلی جزئی کتابها را معرفی میکند. این گله بزرگ من است از رسانه ملی: «من که برنده جایزه پروین اعتصامی شدم چند بار با من مصاحبه شده؟ اصلاً چند بار تلویزیون و رادیو این مسئله را عنوان کردند؟ اندوه و دریغ ما نویسندگان از این موضوع است که در جای جای جهان نویسنده از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار است. من بازنشسته آموزش و پرورش هستم و فقط با حقوق بازنشستگیام زندگی میگذرانم...»