مسئولان به بولتنهایی که به دستشان میرسد؛ اعتماد نکنند/تسلیم گروههای فشار نمیشوم
ایوبی عجیبترین تصمیم را گرفت. فرصت داد تا تندرویان؛ طورمارهای آتشین خود را سردهند. پای سخنان معترضان گروه دوم هم نشست. درواقع به هر دو گروه موافق و مخالف؛ مجال عرضاندام داد.
حجتالله ایوبی تنها مدیری نیست که این روزها از دو طیف مورد انتقاد قرار میگیرند. او هم مانند دیگر همتایانش در دولت نهم؛ گرفتاریِ دوسویه دارد. گروهی؛ او را متهم به فاصله گرفتن از رویههای ارزشی میکنند و اینکه نوک پیکان خود را بهجای سوگیری بهسمت روشنفکران که از آنها باعنوان موجسواران هوچیگر و سفارشیسازان جشنوارهای یاد میکنند؛ بهسوی وامدارندگان اصلی تفکرات و چارچوبهای اعتقادی انقلاب گرفته و یک به یک سنگرهای دفاع از سینمای ارزشی را تسلیم شبهروشنفکرها میکند. اما اینسوی ماجرا هم؛ بخشی از بدنهی سینماست که از قضا تعدادشان کم نیست و ایوبی را به مماشات و عقبنشینی از سیاستهای سازمانی متهم میکنند که در لایههای مختلف خود؛ حداکثریهای نظارت را استوار ساخته و سختگیری و ممیزی بیش از این را برنمیتابند. ایوبی باید نگران کدامین نقدها از کدامین گروهها باشد. گرچه بهنظر؛ رئیس سازمان سینمایی سوار بر کشتیایست که علی جنتی سکاندار آن است اما جنتی؛ خود نیز از سیل حملات دو گروه منتقد در امان نیست.
نکته قابل تامل آنکه از بدو ورود ایوبی به محقترین ساختمان وزرای دولت؛ در میدان بهارستان؛ آنانکه خود را پیشگام دفاع از ارزشها و سینمای ارزشی میدانند؛ بیآنکه مجالی به مدیر تازه بر تخت نشستهی سازمان سینمایی بدهند؛ بر نقدهای از پیش نوشتهی خود؛ تیترهای تندی زدند و آنها را روانهی بازار رسانه کردند. و اینسو؛ بدنهی سینما همچنان منتظر وعدههای دولت برای حمایت ماند.
در این فاصله مدیرِ آمده از موسسهی آرام و بیدردسرِ «اکو» تلاش کرد آرامش از کف ندهد. سپس عجیبترین و شاید سختترین تصمیم را گرفت. فرصت داد تا تندرویان؛ طورمارهای آتشین خود را سردهند. پای سخنان معترضان گروه دوم هم نشست. درواقع ایوبی به هر دو گروه موافق و مخالف؛ مجال عرضاندام داد. گاه میدان را به نفع اولی خالی کرد و گاه پای درد و دلهای دومی نشست.
این گفتگو؛ مروریست بر چند و چونِ تصمیماتی که ایوبی در این چند ماه در کارزار مدیریتیاش بهکار بسته. دیدارمان هم در سالروز دوازهمین سال تاسیس ایلنا و جریان بازدید وی از این خبرگزاری انجام شد.
با گذشت نزدیک به 40 سال از انقلاب؛ هنوز عدهای دوست دارند دامنهی تصمیمگیریها را به کف خیابانها و اعتراضات خیابانی بکشانند. این موضوع بهخصوص در حوزهی هنر و فرهنگ کاملا مشهود است. وقتی قرار است تصمیمی در خیابان گرفته شود یا بنای سیاستگذاری را در خیابان گذاشت؛ نتیجه این میشود که قانون؛ اعتبار و کارکرد خود را از دست میدهد. بعداز خودمان میپرسیم آیا دورهی تصمیمهای چریکی تمام نشده؟ آیا کشور هنوز به ثباث لازم نرسیده تا بتواند در فضایی قانونی سیاستگذاری کند؟ چرا عرصهی فرهنگ و هنر هنوز از قاعدهی اوایل انقلاب خارج نشده؟
من بهعنوان کسی که رشته تحصیلیام علم سیاست بوده؛ به این سوال جواب میدهم نه رئیس سازمان سینمایی. تصمیمگیری در نظامهای سیاسی همیشه دو عنصر بسیار مهم است و دو سوال اساسی پرسیده میشود. مسئله اول این است که گروههای فشار و ذینفوذ در هر کشوری وجود داشتهاند و فعالیت آنها اجتنابناپذیر است اما چقدر اینها باید موثر باشند؟ آیا اساس یک نظام سیاسی میتواند تصمیماتش را براساس فشار این گروهها بگیرد؟ و گروههای فشار چقدر باید در روند تصمیمگیری دخیل باشند؟
پاسخ به این سوال؛ این است که در فرایند تصمیمگیری، تصمیمسازان حتما باید این مسائل را درنظر بگیرند و باید حافظهی تاریخی و اجتماعی داشته باشند. سیستم تصمیمگیری مانند یک جعبه سیاه است و باید همه اطلاعات در آن باشد و اگر تصمیمی گرفته میشود؛ همه ویژگیها در آن دیده شود و مشخص شود که گروههای اجتماعی چه واکنشی در قبال این تصمیم دارند و بازخوردها چه خواهد بود؟ یک سیستم تصمیمگیری باید بهعنوان یک سیستم هوشمند بازخوردها را ببیند.
مسئله دوم این است که وقتی تصمیمی گرفته شد؛ بهصورت طبیعی درمقابل این تصمیم عدهای واکنش نشان میدهند. این عده میتوانند هر گروهی با هر رنگ سیاسی و اجتماعی و هر ذائقهای باشند. حال سوال دوم بوجود میآید که آیا بعداز تصمیمگیری در یک نظام و سیستم میتوان اجرای این تصمیمها را مبتنی بر عکسالعملهایی که در کشور رخ میدهد؛ دانست؟ یا اینکه حکومت موظف است تصمیمها را اجرا کند و البته پس از اجرا؛ باید بازتابهایش را بررسی دقیق و علمی نماید. زیرا متاسفانه در ایران و همه جای دنیا برخی هستند که از افراد و گروههای فشار استفاده ابزاری میکنند.
تصمیمگیران عرصه هنر باید در تصمیمگیرهای خود عاقلانه عمل کنند و همه مسائل را ببینند و اما وقتی تصمیم گرفتند باید پای تصمیم خود بایستند اینکه یک عدهای بیایند و بهعنوان گروه فشار بخواهند نظرات خود را تحمیل کنند به هیچوجه نباید باعث شود که در تصمیم سیاستسازان و کسانی که تصمیمگیر هستند؛ تغییر ایجاد شود. البته گروههای فشار، منتقدان و حتی مخالفان حقشان است که حرف بزنند و باید هم حرف بزنند اما همینکه گروهی مخالفت کنند؛ تصمیمگیران نباید تصمیماتشان را عوض کنند زیرا اینکار هرج و مرج سیاسی بوجود میآورد. زیرا گروهی که امروز مخالف هستند؛ فردا مدیر میشوند و مدیران امروز؛ فردا مخالف میشوند. کمااینکه در دولت قبل این اتفاق افتاد.
ما یک نظام سیاسی پویا هستیم که 40 سال قدمت دارد و نمیتواند بیدی باشد که به هر بادی بلرزد و باید به قانون عمل کند. البته باید حرف همه را بشنود و حرف منتقدان را نیز گوش کند. اما نباید تحتتاثیر گروههای فشار و تندرو قرار بگیرد زیرا این امر؛ خطریست که نظام جمهوری اسلامی را تهدید میکند و قانونگذاری را غیرممکن میکند. ما نباید فراموش کنیم که قرار است الگویی باشیم و البته هستیم برای نظام قانونگرا و مردمسالار در جهان اسلام. کسانی که بهخاطر مصالح آنی و گذار سیاسی؛ نظام سیاسی را ناکارآ و ناکارآمد نشان میدهند؛ الگوسازی نظام را هدف گرفتهاند و آب به آسیاب مخالفین عقیدتی نظام میریزند.
رویکرد بالا را نوعی رفتار مکمل در بخشهای مختلف حتی قانونگذار در حاشیه کامل میکند. یک تجمع شکل میگیرد؛ چند رسانه برشی ابتر و ناقص از یک اثر هنری یا فرهنگی را پررنگ کرده؛ مانور کوتاهی روی آن میدهند. پای چند نماینده مجلس را به میان میکشند و بحث بالا میگیرد. درنهایت هم وزیر مجبور به عقبنشینی و دفاع از خود میشود یا به مجلس احضار میشود. این رفتار را چطور میشود تحلیل کرد؟ آیا وقتش نرسیده مجلس متوجه شود کارش قانونگذاریست و مدیر؛ کارش سیاستگذاری؟ آیا مدارا کردن با اعتراضاتی از این دست؛ تصمیمگیری و اجرای سیاستهای فرهنگی را غیرممکن نمیکند؟ آیا نماینده مجلس نباید تفهیم شود که کارش قانونگذاریست نه دخالت در سیاستهای مجموعههای دولتی؟ تجربه هم ثابت کرده در چنین فضاهایی رقیب بههیچ روی حاضر نیست کوتاه بیاید. از یک موضوع قانع شد؛ سراغ موضوع بعدی میرود. درنهایت سینما؛ تئاتر؛ موسیقی و کتاب همیشه باید نگران کف خیابانیها یا روایتهای غیرواقعی نمایندگانی باشد که حتی اثر را ندیده، نشنیده یا نخواندهاند.
مجلس در نظام جمهوری اسلامی جایگاه ویِژهای دارد و بهنوعی نظام ما یک نظام مبتنی بر پارلمان است و مجلس در آن از اختیارات خود استفاده میکند. از ما سوال میکند و ما هم به آنها پاسخ میدهیم. این گفتگو هم برای مجلس و هم برای ما لازم است. اگر گفتگوها بین طرفین باشد؛ پیام بهتر منتقل میشود. کمیسیون فرهنگی مجلس امروز به سینما ورود پیدا کرده و در بعضی موارد نیز انتظار میرود که ورود پیدا کند زیرا جامعهی سینمایی انتظار دارد که اگر سینما برای فرهنگ و برای کشور مهم است و اگر کمیسیون فرهنگی به سینما اهمیت میدهد و دولت را نقد میکند؛ باید به این مسائل نیز توجه کند که چرا بودجهی سازمان سینمایی کم است. ما امیدواریم که وقت و انرژی کمیسیون فرهنگی صرف حاشیههای بیارزش نشود. دوست داریم که دستور کار کمیسیون فرهنگی را ضرروتها تعیین کند نه بولتنسازان. واقعا کمیسیون فرهنگی بنایش بر کمک و خدمت به فرهنگ است. اما متاسفانه بولتنسازان نگذاشتند مسایل مهم در دستور کار کمیسیون قرار گیرد. ما انتظار داریم از ما سوال شود که چرا بعداز 40 سال از جمهوری اسلامی ایران همچنان تعداد سالنهای ما کم است؟ چرا بخش خصوصی تاکنون وارد عرصه سینما نشده؟ چرا برای ایجاد امنیت سینماگران کار زیادی نشده؟ چرا وضعیت بیمه سینماگران و هنرمندان خوب نیست؟ چرا هنوز مشکل خانواده هایی که در سر صحنه سال گذشته از دنیا رفتهاند؛ حل نشده؟ و چراهای مهمی دیگری که میدانم دغدغه کمیسیون محترم هم هست اگر بولتننویسان بگذارند.
ژانر اجتماعی گویا مهمترین معضل سینمای امروز است. یعنی از هر فیلمی با موضوع اجتماعی؛ بوی دردسر به مشام میرسد درحالیکه انتظار این بود که حساسیت روی موضوعات سیاسی؛ دینی یا طنز بیشتر باشد. این همه حساسیت به موضوعات اجتماعی ناشی از چیست؟ درحالیکه باور داریم سینمای ایران تنها به روایت سطحی و اغلب ابتر معضلات اجتماعی محدود مانده و هرگز مجال یا ظرفیت آن را پیدا نکرده که وارد تحلیل یا نگاه جامعهشناسانه شود. تجربهی این سینما محدود به نمایش برخی نمادها و نشانهها مانده که صرفا و گاها از آنها تفسیرهای بحثبرانگیز و توهمزا میشود. سوال این است که آیا این حساسیت واقعیست؟
دلیل آن این است که در رقابتهای سیاسی همیشه مسائل فرهنگی مورد توجه قرار میگیرد و گروهی به فیلمهای اجتماعی به دید سیاسی نگاه میکنند مثلا در جشنواره فیلم فجر؛ گروهی شغلشان بولتننویسی بخصوص بولتننویسی منفیست و همه ما هم آنها را میشناسیم. آنها از ابتدای جشنواره میآیند و دایم دنبال مسئلهای میگردند که دربارهاش بنویسند و بگذارند روی میز برخی از مسولان در ردههای مختلف و یک موج منفی علیه سینمای ایران راهاندازی کنند.
اولا خواهشم از کسانی که این بولتنها به دستشان میرسد؛ این است که خودشان فیلمها را ببینند و به این بولتنها اعتماد نکنند. هرکدام از این بولتننویسان کارشان این است که هر کاری ما بهعنوان مدیران سینمایی انجام دهیم؛ دنبال نکات منفیاش باشند.
وضع طوریست اگر در بعضی از فیلمهایی که مسائل اجتماعی را بازگو میکنند؛ اسم کارگردان آن را عوض کنیم و اسم کارگردان مورد علاقهی بولتننویسان را بگذاریم؛ آن فیلم ارزشی میشود. گاهی همین فیلمهایی که شایستهی تقدیر هستند را اگر اسم کارگردانشان را عوض کنیم و اسم فردی را بگذاریم که آنها دوست ندارند؛ قطعا در قبال آن موضع میگیرند و با آن مخالفت میکنند. لذا در سازمان سینمایی با تردید به این بولتنها نگاه میکنیم و من واقعا برایم قابل قبول نیست کسانی که درباره یک فیلم اظهارنظر میکنند.
من از کسانی که بولتنها به دستشان میرسد؛ میخواهم از آنجا که فاصلهی بین حق و باطل؛ فاصلهی بین شنیدن و دیدن است و ما پیروی مکتب امام صادق(ع) و شیعهی جعفری هستیم و مکتب جعفری؛ مکتب نقد و بررسی و حرف زدن و گفتگوست؛ ابتدا فیلمها را ببینند بعد قضاوت کنند. اگر ما در فیلمهایمان مسائل اجتماعی را بیان نکنیم دلیل این نیست که این مسایل و مشکلات وجود ندارند اما وقتی ما مشکل را بیان میکنیم؛ به حل مشکل کمک کردهایم.
من اعتقاد دارم سینماگران ما نه تنها در حوزههای اجتماعی بلکه در دیگر حوزهها هم مانند طنز و سیاست مشکل دارند. ما از یکطرف میخواهیم فیلمهای خوبی بسازیم و یک طرف هم اجازه نمیدهیم که فیلمساز وارد مسائل طنز و اجتماعی یا سیاسی شود. نتیجهی این نگاه هم این شده که اهالی سینما عملا فایل فیلمهای سیاسی را بستهاند و اصلا وارد نمیشوند.
آیا برخی سینماگران به عمد فضای آثارشان را وارد این عرصهها میکنند تا حد آثارشان را از یک روایت صرف به یک تحیل افزایش دهند اما چون ناکام میمانند به نشانهگذاریها رضایت میدهند. آیا بخشی از این نمادها ناشی از نگاه کاسبکارانه به سینما نیست تا هم سرپوشی باشد بر ضعف قصهها و هم اکران را تضمین کند؟ و آیا گروههای خاص تحمل این حد از روایتهای ابتر اجتماعی را نیز ندارند؟
عرصهی فرهنگ و هنر؛ عرصهی تاویل و تفسیر است و ما در این وادی راحت میتوانیم هزار جور تفسیر کنیم. سوالی که پیش میآید؛ این است که در بین تاویلهایی که میتواند وجود داشته باشد؛ تکلیف حکومت با این تفسیرها چیست؟ در هر حکومتی ساز و کاری برای این تفسیر پیشبینی شده. نظام ما یک نظام مترقی است و در عرصههای مختلف نهادهای وجودی دارند که حرف آخر را میزنند و روایت و تفسیرشان بهعنوان نظر حکومت تلقی میشود و به منزلهی قانون است. در عرصه سینما هم همینطور است در بین تفسیرهای گوناگون؛ شورای پروانه نمایش بهعنوان فصلالخطاب پیشبینی شده و ما باید به تفسیر آنها توجه کنیم زیرا تنها مرجع قانونی برای این تفسیر است. افراد عضو این کمیسیونها هم؛ افراد مورد وثوقی هستند لذا ما باید به تفسیرشان عمل کنیم. نمیتوانیم در عرصهی فرهنگ و هنر عمل به احتیاط کنیم. از طرف دیگر؛ دنیای امروز دنیای چرخش اطلاعات است که با واتسآپ و وایبر آنقدر سریع شده که تمام تصاویر و تمام دامنهی اطلاعات در دست مردم است. بهنظر شما اگر یک تعبیری در یک فیلم وجود داشته باشد و فیلم دیده شود؛ چقدر میتواند اثر داشته باشد آنهم در جامعهای که راههای زیادی برای دیدن این تصاویر از مسیرهای غیرقانونی دارد؟
جدا از عملکرد مثبت شما در ایجاد گروه هنر و تجربهی دیجیتالی کردن سینما و کمک به آرام کردن فضای پرتشنج و پرتنش سینمای ایران از دو سال پیش به اینسو؛ تصور میکنید این آرامش در طولانیمدت ضعفهای سینمای ایران را توجیه میکند؟ یادتان نرفته که برای آرام کردن این فضا؛ بیشتر از سینماگران تقاضای رعایت حال طرف مقابل را کردهاید و طرف مقابل هنوز حاضر نشده گامی به عقب بردارد. شما تا چه زمانی نقش میانجی میان گروههای فشار و نمایندگان مجلس و فیلمسازان را ایفا خواهید کرد و چه ضمانتی برای ادامهی آرامش موجود وجود دارد؟ اگر سینما در آینده؛ تولید خوب و پرفروشی نداشته باشد؛ اگر سینماگر دایم دعوت به کوتاه آمدن و سکوت شود؛ آیا تضمینی هست که دوباره نخروشد؟ در اینصورت آیا شما متهم به خوشخیالی نخواهید شد؟
ما همیشه هم گام به عقب برنداشتهایم اما خیلی جاها تدبیر اقتضا میکند که سکوت کنیم و حرفی نزنیم زیرا عقبنشینی به مراتب سختتر از ایستادگی است و شجاعت زیادتری میخواهد. ایستادگی یک جاهایی آسانتر است اما اگر جایی مصلحت سینما اقتضا کند که گفتگو شود و مقاومتی نشود؛ همین روند بهتر است. البته بنده با عقبنشینی از تصمیمات قانونی دولت مخالف هستم و فکر میکنم آقای علی جنتی(وزیر ارشاد) هم اعلام کردند اگر تصمیمی در دولت گرفته میشود؛ واقعا باید پای این تصمیمات ایستاد و معنا ندارد که از آن کوتاه بیاییم. اینکار به ضرر نظام جمهموری اسلامی و به ضرر نظام است و حتما هم این کار را میکنیم. امروز ما 17 ماه از دوران پرتنش را پشتسر گذاشتیم و الان میتوانیم راحتتر از تصمیات خودمان دفاع کنیم و پای حرف خود بایستیم.
آقای ایوبی شما بیش از ما به واقعیتهای سینمای امروز واقف هستید. واقعیتها میگویند امنیت سرمایهگذاری در سینمای ایران بهشدت کاهش یافته و بخش خصوصی تمایلی به سرمایهگذاری ندارد درمقابل دولت عرصهی سرمایهگذاری را در دست گرفته؛ اگرچه سینمای ایران وارد عرصهی دیجیتالیزه کردن ساختار و ابزار خود شده اما این تغییر اجباری بازتعریف حرفهای نشده؛ مجموعه قوانین درمقابل ممیزی سلیقهای ناکارآمد است؛ ساختار اداری فرسوده است؛ سینما با جریانهای ادبی ناهماهنگ است؛ هزینههای تولید فیلمها و سینماداری بیش از 200 درصد افزایش داشته؛ هنوز نگاه سنتی بر توزیع فیلم حاکم است؛ جریان انحصار تلویزیون در اطلاعرسانی فیلمها ادامه دارد؛ هنوز تنها 60 شهر از 1180 شهر به سینما دسترسی دارند و موازیکاری نهادهای تصمیمسازی در سینما جامعهی سینمایی و مخاطبان را سردرگم کرده؛ باوجود این واقعیتها فکر نمیکنید آیندهی سینما میتواند ناامیدکننده هم باشد؟
در عرصههای مختلف فرهنگی و غیرفرهنگی؛ کار نکرده و راه نرفته همیشه وجود دارد. در رشد اقتصادی هم باید وضعیت را با گذشته بررسی کرد و چنانچه سیستمی در یک مسیر پیشرونده باشد؛ باید امیدوار بود ولی اینکه بخواهیم تمام مشکلات سینمای کشور که در 30 سال گذشته حل نشده و دائم به آن اضافه شده را ظرف یک سال حل کنیم؛ امکانپذیر نیست.
سینمای ایران در 8 سال گذشته بهخصوص 4 سال اخیر دچار بحران شدیدی شده بود. نتایج مصایب 4 سال قبل هنوز ماندگار است. البته برخی در تلاشاند آرزوهای تحقق نیافته در سالهای گذشته را اکنون از راههای دیگر تحقق ببخشند. البته آقایان باید باور کنند که روزگارشان سپری شده و آن روزگار بازگشتنی نیست. مشکلات پدید آمده در این سالها به این سادگی قابل حل صددرصد نیست. البته اگر مدیران سینمایی کشور درکنار اصناف و در مسیر درست قرار بگیرند؛ چشمانداز روشنی پیش روی ما خواهد بود که نوید روزهای خوبی را میدهد. در اینصورت بهنظرم اتفاق خیلی خوبی میافتد.
ما در زیرساختهای سینمای ایران مشکل اساسی داریم اما مسیر درست طراحی شده است. در همین 17 ماه گذشته سالنهای مختلفی بازسازی شدند و چندین سالن به سالنهای موجود اضافه شد. بخش خصوصی که اصلا وارد سینماسازی نمیشد؛ امروز وارد میدان شده و تجربیات خوبی داشته. در دو سال آینده حدود 100 سالن به ناوگان کشور اضافه میشود. امسال حدود 70 درصد فروش فیلمها بیشتر شده. درست است که 60 میلیارد تومان؛ گردش مالی در سینما قابل قبول نیست اما وقتی آخرین رقم در دولت قبل حدود؛ 30 میلیارد بوده؛ امروز این فروش خوب است. بهبود رابطهی دولت و اصناف اتفاق خوبیست. امروز روابط بهنوعی منطقی شده. شکافها درحال کم شدن است. برای امنیت شغلی اهالی سینما گامهای خوبی برداشته شده. در بحث مالیاتها اتفاقات خوبی افتاده و ضرایب آنها درکنار معافیتهای مالیاتی؛ کاهش داشته. درباره فیلمسازی هم باید قبول کرد صنعت سینمای ایران؛ یک صنعت روی پاست و به سرعت میتواند خودش را با شرایط تطبیق دهد. باید قبول کنیم که مشکلات باید به مرور حل شود اما حرکتی که آغاز شده؛ رو به رشد است.
اولویت اول شما کجاست؟ تولید فیلم، سالنسازی، بخش بینالملل؟
تجربیاتی در سینمای ایران داریم که باید نهادینه و از کارهای 30 سال قبل استفاده شود. گروه هنر و تجربه میتواند کمک کند به وضعیت اکران سینماها و فضایی باشد برای گفتگو بین سینماگران. باید حلقهی گفتگو راه بیفتد.
مدرسه ملی سینما برای ما خیلی مهم است. زیرساختها برای ما مهم است. صنعت سینما باید در بخشهایی چون جلوههای ویژه و انیمشین بهروز شود زیرا انیمیشن؛ آیندهی سینمای ایران است. درکنار سینمای بلند، سینمای فیلم کوتاه و مستند از مزیتهای ما هستند. در بخش مستند کارهای خوبی انجام شده؛ باید امکانات زیادی برای مستندسازان فراهم کرد. بخش بینالملل از اولویتهای مهم سینما و راههای برونرفت از مشکلات است. ایجاد ظرفیتها و بازار جدید؛ حضور منطقیتر و پرشکوهتر سینماست. سالنها مهم هستند. در سالنها؛ دو مسئله داریم: یکی ساخت سالنهای جدید و دیگری بهروز کردن مدیریت سالنها.
یکی از مشکلات سینما؛ نبود امنیت مدیریتیست. اگر از دورهی سیدمحمد بهشتی به نیکی یاد میشود؛ ناشی از آن است که ایشان آنقدر فرصت داشت تا نتایج تصمیمسازیهای خود را ببیند. برای شما چه ضمانتی وجود دارد؟
هیچ ضمانتی وجود ندارد. در دنیا کارهای مختلفی میشود تا کارها در مدیریت اداری وابسته به اشخاص نشود. یکی از تجربههای خوب مدیریت پیشرفته جداسازی پیکره مدیریت اداری از مدیریت سیاسی کشور است. فنسالاران و مدیران حرفهای با جابجایی قدرت سیاسی دچار تحولات اساسی نمیشوند. عرصهی فرهنگ و هنر را هم از سیاست جدا کردهاند. در کشورهایی که وزرای فرهنگ و هنر 10 الی 15 سال حضور داشتهاند؛ منشا تحولات عظیمی بودهاند. تنها راه این است که فرهنگ و هنر از سیاستزدگی خلاص شود و رقبای سیاسی دعواهای خود را بیرون از فرهنگ ببرند. مادام که این عرصه محل دعواهای سیاسیست؛ وضعیت ادامه دارد و فرهنگ رشد نمیکند.
آیا تقویت بخش خصوصی و صنوف نمیتواند به تداوم سیاستها کمک کند. مثلا فارابی به بخش خصوصی واگذار شود؟
اگر اصناف به پختگی برسند؛ بهترین راهکار برای سپردن کارها به بخش خصوصی از طریق اصناف است. هم در صنعت سینما و هم ادارهی سینما. زیرا اصناف پایدارترند ولی شرطش آن است که اصناف پایدار شوند. از طرفی چابکسازی برای ما هدف نیست؛ وسیله است تا اهالی سینما گرفتار بروکراسی و دیوانسالاری دست و پاگیر نشوند. امروز وقتی سینماگر میخواهد برای دریافت مجوز وارد سازمان سینمایی شود؛ باید یکبار در فارابی؛ یکبار در معاونت نظارت و یکبار با رئیس سازمان سینمایی بحث کند. حال آنکه باید یک شورای قوی و تخصصی باشد و درباره یک فیلم؛ یکبار نظر داده شود. سیستم اداری نباید مانع کار و خدمترسانی شود.
تولید فیلم فاخر چگونه میشود؟
فیلم فاخر بعداز چند سال آنقدر بدنام شده که حتی طرفدارانش هم این نام را بهکار نمیبرند. برخی مدیران این واژه و استرانژی را بدنام کردند. امروز هم بهجای فاخر میگویند استراتژیک.
نزدیک به 60 میلیارد برای فیلمهای فاخر هزینه شده و کل فروش این فیلمها به 5 میلیارد هم نمیرسد. این سینما برای کشور استراتژیک نیست. رهبری هم فرمودند شما اگر فیلم دینی درست کنید ولی کسی آن را نبینید؛ چه سودی دارد؟ اگر فیلم درباره دفاع مقدس بسازید؛ ولی ضعیف باشد و مورد استقبال قرار نگیرد هیچ سودی ندارد. لذا من از این فیلمها نمیتوانم بسازم. ما نمیخواهیم ارزشها را خدای ناکرده کماعتبار کنیم. نباید اجازه داد این مفاهیم ارزشمند دستاویز تسویهحسابهای سیاسی یا ابزاری برای کسب و کار اقتصادی شود.
آخرین وضعیت اکران فیلم عصبانی نیستم و خانه پدری قصهها چیست؟
درباره فیلم خانه پدری اعلام و معذرتخواهی کردم. در موقعیتی قرار گرفتم که ناچار شدم فیلم اکران نشود. درباره قصهها هیچ مشکلی برای اکران نداریم حتی به خانم بنیاعتماد هم اعلام کردیم. فیلم عصبانی نیستم اکنون در دستور کار نیست و باید کمک کنیم آقای درمیشیان که کارگردان توانا و خوشآیندهای است بیش از این آسیب نبیند و فیلم بعدیاش را شروع کند.
نظرتان درباره نامه جعفر پناهی چیست؟
خیلی از فیلمهایی که به جشنوارههای مختلف میروند؛ نتیجهی تلاش شخصی فیلسمازان است و افتخاراتش نیز برای آنهاست و سازمان سینمایی هیچ دخالتی ندارد. اما بدبینیای که درباره جشنوارههای خارجی ایجاد میکنند را هیچوقت قبول نداشتم و هنوز هم ندارم. بهنظرم حضور فیلمسازان ایرانی در جشنوارههای جهانی برای ایران و سینمای ایران؛ یک فرصت بسیار خوب است چون خبر فیلم بهصورت میلیونی در دنیا منتشر میشود. از لحاظ تبلیغاتی برای سینمای هر کشوری خیلی مهم است وقتی نامش در جشنواره کن و برلین برده میشود.
درباره آقای پناهی اما وضع متفاوت است. در برلین به بهانهی فیلم ایشان؛ فضای بسیار بدی علیه سینمای ایران ایجاد شد و تصویر سیاهی از ایران مطرح شد که انگار در کشور؛ هیچ فیلسماز مستقلی وجود ندارد. در این جشنواره به سینمای ایران اجحاف شد و نامهی من؛ ترسیم فضای حاکم بر سینمای ایران و دفاع از سینمای ایران بود. در برلین موضوع آقای پناهی بهانهای شد برای تسویهحساب با جمهوری اسلامی ایران. امیدورام این بهانه زودتر از مخالفین نظام گرفته شود و موضوع آقای پناهی از راه قانونی حل و فصل شود. آقای پناهی آمادگی دارد در چارچوب قانون فعالیت کند. باید دید با نگاه مهربانه و بلندنظری که در قوه قضاییه وجود دارد؛ چه راهحلی متصور است.
امروز که جشنواره فیلم فجر به پایان رسیده؛ آن را چگونه میبینید؟
فیلمهای فجر امسال جزء سالهای خوب سینمای ایران بود. هرقدر هم دیگران بخواهند علیه آن بنویسند؛ کملطفیست و مردم قطعا از این فیلمها استقبال میکنند. بهنظرم کارنامه سینما به دلیل تعدد و تنوع فیلمها درخشان بود. فیلمهای دینی؛ دفاع مقدسی؛ حتی درباره داعش؛ اجتماعی و غیره همه را باهم داشتیم. البته سینمای ایران دستاش خالی است. اگر بودجه و امکانات کافی وجود داشته باشد؛ سینمای ایران میتواند بسیار بهتر از این عمل کند.
بهنظر اکران و فروش خوبی هم امسال خواهیم داشت البته باید امکاناتمان بیشتر از بودجهای که میدهیم؛ باشد. وقتی به فارابی در سال 20 میلیارد تومان پول میدهیم؛ بعد میگوییم از سینما حمایت کند؛ باید باور کنیم با این بودجه نمیتوان از هیچ فیلم بزرگی حمایت کرد زیرا ساخت یک فیلم دفاع مقدسی 20 میلیارد تومان هزینه دارد پس بخشهای دیگر هم کمک کنند.