«ما» در اتحادیه وجود ندارد؛ «من» حرف اصلی را میزند
مدیران میانی اگر احساس کنند با اجرایی شدن طرحی به حاکمیت و مسائل دیگر منفعتیشان لطمه نمیخورد موافق هستند، درغیر این صورت در مسیر طرح سنگاندازی میکنند.
صنعت چاپ کشور طی این سالها مسیر پر پیچ و خمی را طی کرده است، از بالا رفتن قیمت کاغذ و به دنبال آن افول کار و رکود در چاپخانهها گرفته تا برکناری رئیس اتحادیهی چاپخانهداران تهران. چندی پیش هم گزارشی تهیه کردیم از وضعیت چاپخانههای تهران که بنا به گفتهی مدیرانشان به زمین فوتبال خالی تبدیل شدهاند.
خبرگزاری ایلنا برای پرسوجو دربارهی وضعیت امروز صنعت چاپ و چاپخانهها در کشور و سرانجام برنامههایی مثل انتقال زیرمجموعهی چاپ به وزارت صنعت سراغ محمد کلاری؛ پیشکسوت چاپ و عضو هیئتمدیرهی اتحادیه چاپخانهداران؛ رفت. گفتوگوی زیر نکات قابل تاملی را دربارهی علل جدی نگرفتن صنعت چاپ در کشور شامل میشود.
سوالات دربارهی حوزههای مختلف صنعت چاپ را از اینجا شروع کنیم که وضعیت صحبتهایی که برای پیوستن صنعت چاپ و زیرمجموعهها به وزارت صنعت به کجا رسید؟ سرانجام حرفهی چاپی که به اذعان بسیاری از کارشنان تا به زیرمجموعهی وزارت صنعت منتقل نشود؛ پیشرفت چندانی نخواهد داشت؛ چه خواهد شد؟
آن زمانی که من مسئول اتحادیه بودم (فکر کنم سال 85-86 بود) تعدادی از نمایندگان مجلس را از طرف اتحادیه برای یازدید از صنعت چاپ آلمان فرستادیم، وقتی آقایان برگشتند یک مصاحبه خبری برایشان تدارک دیدیم که مهندس مهدوی مخبر کمیسیون صنعت مجلس در آن جلسه گفت تا قبل از این سفر فکر میکردم صنعت خودروسازی تنها صنعت مهم در کشورهای صنعتی مثل آلمان است ولی بعداز بازدید متوجه شدم صنعت چاپ، صنعت مادر است. بعد از این سفر بود که قرار شد طرحی را به مرکز پژوهشهای مجلس ارائه کنیم که در صحن علی مجلس مطرح شود، اما متاسفانه به هر دلیلی این امکان محقق نشد. الان هم طرح قرار گرفتن چاپ در زیرمجموعهی وزارت صنعت آماده و در مرکز پژوهشها موجود است اما هنوز که به صحن علنی مجلس راه نیافته و اجرایی نشده است.
به چه دلیل وقتی تمام دستاندرکاران حرفهی چاپ و مسئولین مربوطه به نوعی از لزوم تحقق این امر صحبت میکنند و برای آن برنامهریزی و تصمیمگیری هم شده؛ نهایی شدن انتقال چاپ به وزارت صنعت با مانع برخورد کرده و همچنان بلاتکلیف مانده است؟
یک صحبت کلی در این رابطه می کنم و شما خودتان حدیث مفصل بخوانید. اصل 44 را 12سال پیش توسط مقام رهبری ابلاغ شد و در این مدت هیچ کاری رویش انجام نشد. چرا انجام نشد؟ وزیر موافق، معاون وزیر موافق، مجلس موافق ولی وقتی به مدیران میانی نظام میرسد مانع از اجرایش میشوند. اصولا در چنین مسائلی اگر نهایتا مدیران میانی نظام موافق باشند، طرح مذکور به یک جایی میرسد وگرنه مثل اصل 44 به فراموشی سپرده میشود. حتی اقتصاد مقاوتی هم از این قاعده مستثنی نیست. مدیران میانی اگر احساس کنند با اجرایی شدن طرحی به حاکمیت و مسائل دیگر منفعتیشان لطمه نمیخورد موافق هستند، درغیر این صورت در مسیر طرح سنگاندازی میکنند. چنین اتفاقی هم دربارهی الحاق به وزارت صنعت برای چاپ افتاده است. پیکرهی حرفهی چاپ صنعت، تولیدمان فرهنگی و کارمان اقتصادی است و ابعاد مختلفی داریم. هیچ صنف و گروهی را پیدا نمیکنید که چنین ابعاد گستردهای از اقتصادی و فرهنگی تا هنری و حتی سیاسی داشته باشد. نهایتا ما باید و باید چون پیکرهمان صنعتی است مثل داروساری و موادغذایی زیرپوشش وزارت صنعت قرار بگیریم و تا زمانی هم که چنین مسئلهای محقق نشود چاپ کشور از این وضعیت رخوت فعلی خارج نمیشود.
خیلی سال است در چاپ سابقه دارم و تجربه نشان داده که خیلیها شعار میدهند اما عمل نمیکنند. همین شعار دادن و عمل نکردنها و دلخوش کردنها است که صدمه میزند. مجلس میتواند یک کمیسیون کاری تنسکیل بدهد و نمایندگانی که به نوعی با چاپ در ارتباط هستند بیایند و این معقوله را سروسامانی بدهند و طرح الحاق چاپ به وزارت صنعت مرور و تصویب شود تا چاپ به صورت واقعی معرفی گردد. این خلا را فقط مجلس میتواند پرکند. الحاق چاپ به زیرمجموعهی وزارت صنعت تاثیر زیادی دارد چون بهنام یک صنعت شناخته میشویم و وقتی به نام صنعت شناخته شدیم در ردهی صنعت قرار میگیریم و تازه دولت میفهمد که یک صنعت دیگری هم در کشور وجود دارد. در این صورت دولت بررسی میکند جایگاه این صنعت کجاست؟ و وقتی میبیند صنعت چاپ ارزآور است و در زندگی عموم مردم تاثیر دارد و حرف برای گفتن دارد آنوقت نظرش جلب میشود و بها میدهد. من با آقای رفسنجانی هم صحبت کردم، با نمایندگان هم جلسه داشتیم و حتی تعدادی را برای بازدید به آلمان فرستادیم اما همان شعار زدگی و بیتوجهی و اینکه برای نظام جا نیفتاده صنعت چاپ میتواند ارزآور باشد باعث شده تا صنعت چاپ را در وضعیت امروز ببینیم. اگر برای دولت جا بیفتد که این صنعت میتواند برای کشور ارز وارد کند آن وقت این صنعت یک تکانی میخورد. همهی نشریات و مکتوباتی که در کشورهای خارجی منتشر میشود که صور قبیحه یا سلمان رشدی نیستند میتوان با چاپ مکتوبات اخلاقی و مناسب آثار خارجی برای کشورهای خودشان ارز به ایران وارد کرد.
بخشی از این رخوتی که اشاره کردید میتواند ناشی از دستگاهها و ماشینهای مستعمل چاپخانهها باشد، امروز چاپخانههای کشور از حیث تکنولوژی، ماشینآلات و کالاهای اولیه در چه سطحی قرار دارند؟
درحال حاضر ازنظر تکنولوژی خیلی با دنیا فاصله داریم درحالیکه قبل از انقلاب اینقدر فاصله نداشتیم، اگر هم فاصلهای وجود داشت ناچیر و قابل چشمپوشی بود. سرمایهای که این صنعت نیاز دارد سرسامآور است، یک ماشین چهار رنگ دو ورقی که بخواهند در چاپخانه نصب کنند 1میلیارد تومان هزینهاش میشود. حالا ببنید چقدر ماشین در چاپخانهها هست و چه سرمایهای در این صنعت خوابیده. اگر قیاس بگیریم بعد از فلزکارها و تراشکارهاع چاپ بیشترین سرمایه دارد اما از نظر ردهبندی برگشت سرمایه ته خط است. زمانی میخواستیم طرحی را با وزارت ارشاد اجرایی کنیم که چگونگی احداث یک چاپخانه را سروسامان بدهد. خیلی سعی کردم این اتفاق بیفتند که چاپخانه تازه تاسیس حدالقل 14 ورق ماشین نو بیاورد و نصب کند و پیامد آن 14 ورق که الان شده 12 ورق این است که هر امکانات دیگری مثل (صفحهبندی، لیتوگرافی و ...) را هم که نیاز دارد در مکانی نزدیک به چاپخانه مهیا کند.
فعلا در سازمان تجارت جهانی بهعنوان ناظر عضو هستیم، اگر فردا روزی عضو اصلی این سازمان شویم باید با تعرفههای آنها خودمان را هماهنگ کنیم. قول میدهم اگر همچین اتفاقی بیفتند 70 تا 80 درصد از چاپخانههای ما فنا میشوند. چرا؟ چون ماشینآلاتشان کهنه است. خودشان هم دربوداغان، چاپخانه هم آنچنان گسترده نیست آنوقت میخواهند با چین رقابت کند. چینی که سررسید را اینجا با 800تومن چاپ میکند، سررسیدی که اینجا 3000تومان خرج بر میدارد، تازه شاید با قیمتهای الان بیشتر هم شده باشد. اگر وارد آن بازار شویم سرنوشت ما چه میشود؟ کسانی باید بیایند در چاپ که سرمایه و توان داشته باشند که اگر چنین سیلی آمد مثل یک درخت تنومند بتواند جلوی سیل را تا حدودی بگیرد و سیل نبردشان.
آیا گزارشی از اوضاع و احوال چاپخانههای کشور داریم؟ مثلا اینکه آمار چاپخانههای فعال و غیرفعال مشخص باشد و بدانیم چاپخانههای و کارگران آنها در حالحاضر چه شرایطی دارند؟
هیج آماری نمیتوانیم داشته باشیم که چه چاپخانههایی فعالند و چه چاپخانههایی دچار رکود شدهاند. این مسئله کاملا بستگی به وضعیت اقتصاد روز کشور، گردش سرمایه در بازار و دیگر صنایع وابسته دارد. تافتهی جدا بافته از دیگران که نیستیم، اگر اقتصاد رونق داشته باشد ما هم پیشرفت میکنیم و اگر نداشته باشد خواه یا ناخواه ما هم دچار رکود خواهیم شد. اگر چهارتا کارخانهای به دلیل وضعیت اقتصادی تولید نداشته باشند (مثل دورهی احمدینژاد که فقط وارد کننده شده بودیم) و صنایع راکد باشد در این صورت تبلیغات، بروشور و بستهبندیهای اینها که کار چاپخانه است هم دچار رکود میشود.خود تکنولوژی هم باعث میشود که کارها به سمتی برود که از گردهی چاپخانه خارج شود (مثل فاکتورهای پیوسته).
متاسفانه چاپ مترادف است با اسکناس. به هرکسی میگویی من چاپخانه دارم، میگوید خوش بهحالت اسکناس هم چاپ میکنی. ناخودآگاه این ذهنیت بین مردم هست که چاپخانهدار میتواند برای خودش اسکناس هم چاپ کند و نهایتا میگویند خب خوب میچاپید. این معقوله باعث میشود آدمهایی هم بیایند در چاپ که دید مالی صرف به این صنعت داشته باشند. متاسفانه بعد از مدتی میبینند به چیزی که در ذهنشان بوده نرسیدهاند و کارشان را تعطیل میکنند.
وضعیت کاری چاپخانهها هم بستگی به روند اقتصادی کشور و رستهی کاری آن چاپخانه دارد، گاهی یک چاپخانه 8ساعت کاریاش را هم پر نمیکند و در همان حال یک چاپخانهی دیگر دو شیفت کار میکند. چون ردهی کاریش چیز دیگریاش، یکی کتاب و پوستر چاپ میکند و دیگری جعبه. چون قسمتهای مختلفی هست نمیشود آمار دقیقی گرفت که چه تعداد کار میکنند، چه تعداد کار نمیکنند یا کدام چاپخانهها کار دارند و کدامها بیکار هستند. همین امروز به دو چاپخانه سر زدم که وضعیتهای متفاوتی داشتند، یکی دو شیفت کار میکرد و دیگری میگفت ما روزی 400تا هم کار نداریم. رسته و لاین کاری فرق میکند و آمار دقیقی هم در این زمینه نداریم.
از ارزآوری صنعت چاپ در جهان صحبت شد، صنعت چاپ ایران چقدر گردش مالی با کشورهای دیگر دارد؟
صنعت چاپ در دنیا جایگاه قابل توجهی دارد و از نظر ارزآوری هم بسیار مهم ارزیابی میشود، این صنعت در دنیا 800 تا 1000میلیارد دلارد گردش سرمایه دارد، ما در ایران کجا هستیم؟ نه تنها با این ارقام فاصلهی زیادی داریم و حتی زیر صفر هستیم بلکه 3000میلیارد تومان هم طبق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از کشور خارج میشود. علت هم این است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دستورالعمل کاری برای مقابله با چنین مواردی را ندارد یا نمیتواند اقدامی در این زمینه انجام دهد. نتیجه میشود افول روز به روز چاپخانهها در کشور و بیکاری چاپخانهداران.
چنین مبالغی که به واسطهی چاپ از کشور خارج میشود صرفا ریال نیست. اگر به دلار تبدیل کنیم تازه میبینیم که چه مبالغی از کشور و چرخهی صنعت چاپ خارج میشود. اتحادیه صادر کنندگان و واردکنندگان هم خیلی در تلاش است تا کارهای چاپی به خارج نرود اما تا دولت هماهنگ نشود و بسترسازی نکند فایدهای ندارد. زمانی بود چون خودم مسئول بودم میگفتم ما از دولت سوبسید نمیخواهیم. چون اگر این طور باشد تا زمانی که دولت یارانه و کمک نقدی میکند سرپا هستیم و اگر قطع کند از بین میرویم. ما به جای پرداخت یارانه از دولت بسترسازی میخواهیم. بسترسازی چیست؟ همین که جلوی خروج 3000میلیارد تومان از کشور را بگیرد و کار بیرون نرود نهایتا ما هم خودمان را با آن هماهنگ میکنیم. ممکن است برخی کارها مثل تتراپکها و پاکتهای نوشیدنی را نتوانیم انجام دهیم، اما بقیهی کارها را که میتوانیم در همین مملکت چاپ کنیم چرا خارج میرود؟ ما سوبسید نمیخواهیم، تسهیلات نمیخواهیم، بسترسازی کند این صنعت اینقدر پتانسیل دارد که گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. ما در کشور کارهای فانتزی هم چاپ میکنیم، حتی کار استاد فرشچیان با آن همه ریزهکاری نیز در همین چاپخانهها و با همین دستگاهها قابل چاپ است.
فقط بیش از 500 - 600 نشریه در کشور داریم که همگی با صنعت چاپ درگیر هستند. اصلا اگر چاپ را از کشور بگیریم به عصر حجر برمیگردیم. صنعتی که قابل توجه است و همهی مردم و جامعه به نوعی به تولیدات آن احتیاج پیدا میکنند این تاسفآور است که خودش پیدایش نیست و در چرخهی صنعت و اقتصاد گم شده است.
در این شرایط جایگاه اتحادیه در صنعت چاپ کشور کجاست؟ رابطه و تعامل اتحادیهی چاپخانهداران با وزارت ارشاد چگونه است؟ و روند پیگیری مطالبات صنف از طرف اتحادیه به چه سمتوسویی میرود؟
رابطهی اتحادیه و وزارت ارشاد که خوب است، آقای برازش مدیر دفتر چاپ خودش از قدیمیهای این حوزه است و فراز و نشیب صنعت چاپ را به خوبی میشناسد. نمیشود شناخت او از مشکلات چاپ را کتمان کرد. البته هر دو طرف یک شرح وظایفی دارند و براساس همان شرح وظایف تعامل دو طرفه شکل میگیرد و برای صنعت چاپ کارهایی را انجام میشود.
دربارهی خود اتحادیه باید بگویم خیلی با دورهای که ما و دوستان دیگر فعالیت میکردیم فرق دارد و افت مشهودی در انجام کارها دیده میشود. ما بودیم که اتحادیه در حد بالایی قرار داشت، نمایشگاه را گرفتیم، نمایندگان را فرستادیم خارج و طرح صنعتی شدن را به مجلس دادیم. امروز مفهوم «ما» در اتحادیه وجود ندارد و «من» حرف اصلی را میزند. وقتی نایب رئیس اتحادیه میگوید «من» و رئیس اتحادیه هم هر کاری دلش بخواهد میکند دیگه آن اتحادیه اتحادیهی ما نیست و سیر نزولی را طی میکند و قدرت چانهزنی ندارد.
آقای پورمند مرد بسیار سلامتی است و 40 سال بیشتر است رفیق هستیم. ولی باید حرفهایی را گفت. پورمند فرد سالمی هست اما توان ادارهی یک اتحادیه را ندارد. اعضای هیئت مدیره یا دیگرانی از خارج کمی فشار بیاورند دنبال پیگیری کاری میرود که نهایتا وقتی میپرسی چرا این مسئله را پیشبردی میگوید من را به زور بردند. رئیس اتحادیه باید آنقدر قدرت داشته باشد که کسی نتواند به او زور بگوید یا علیرغم میلش وادار به کاری شود. مگر بر مبنای منطق و اصولی باشد. او خودش هم از این همه فشاری که به رئیس اتحادیه میآید ناراحت است. چرا کار به اینجا رسید؟ چون رئیس قبلی ما به دلیل تخلفات اداری اخراج شد و نایب رئیس هم چون جابهجا شده بود از صلاحیت حقوقی خود خارج شده بود نمیتواست این سمت را به عهده بگیرد، لاجرم تیم فعلی مجبور شد وارد گود شود.
ما هم وقتی وارد اتحادیه شدیم گفتیم که برای تعامل آمدهایم نه برای تقابل، میخواهیم با همدلی هم این بار را بلند کنیم و مشکل چاپخانهدارها را حل کنیم. مدتی که گذشت دیدیم که نه تنها کاری از دستمان برنمیآید بلکه با یک قلعهی مستحکم در بسته مواجه شدیم. ما از هیچ چیز اتحادیه اطلاع نداریم. باعث تاسف است که دو عضو هیئت مدیره ندانند جلسهای که تشکیل شده برای چیست؟چه کسانی در آن حضور دارند؟ در جلسات اتحادیه که هر دو هفته یکبار برگزار میشود به جز چهارتا نامه که محتوا و کارکرد خاصی هم ندارند مطلبی ردو بدل نمیشود. در جلسهها فقط نامهنگاری میکنیم و پاسخ میدهیم یا بایگانی میشود. دربارهی مشکلات صنف هیچ صحبتی نمیشود که راهکار ارائه شود، نمیدانم آن پشت چه خبر است که حتی نمیگذارند ما نگاهی بیندازیم.
انتخاب اعضای جدید هیئت مدیره هم در خردادماه برگزار میشود و من نه کاندید اتحادیه میشوم و نه شرکت تعاونی. از سال 50 در اتحادیه بودم و هر کاری در توانم بود برای سربلندی صنف و همکارانم کار کردم. اگر نمایشگاه را گرفتیم برای این بود که صنف من باور کند که میتواند نمایشگاه «چاپ و بستهبندی» در چنین سطح بالایی برگزار کند. اگر کتاب عراق را گرفتم آن هم در شرایطی که چنین اتفاقاتی افتاد و روندی پیش آوردند که مجری ما 600میلیون تومان ضرر کرد، برای صنفم و صنعت چاب بود و بس. الان نمیخواهم دربارهی کتاب عراق و آن اتفاقات حرف بزنم اما در زمانی نهچندان دور شاید قبل از انتخابات سال آینده با سند و مدرک به شرح وقایعی که رخ داد خواهم پرداخت و همهی مسائل را عنوان میکنیم. کتاب عرق 2میلیارد و 188میلیون تومان ارز وارد کشور و چرخهی صنعت چاپ کرد ولی متاسفانه عدهای از آدمهای داخل و عدهای از آدمهای خارج این مورد به مذاقشان خوش نیامد.
حقیقت این است که اتحادیهی فعلی ما توان و کارایی رفع مشکلات چاپ را ندارد و به همین دلیل اتحادیه لیتوگراف و صحاف دارند برای ما تصمیم میگیرند و میگویند تداخل صنفی کردهاید. از نظر حقوقی و قانونی هم درست میگویند ولی در عمل این درست نیست، وقتی یک چاپخانهای میخواهد پیشرفت کند نمیتواند فقط در چاپ باشد و جوابگوی نیازهای مشتریان امروزی باشد. اگر چاپخانه مجبور باشد برای انجام درخواست یک مشتری روالهای چاپ، صحافی و لیتوگرافی را در بازههای زمانی مختلف و در مکانهای متعدد طی کند از نظر زمانی و هزینهای معقول نیست، آن هم در دنیای امروز که زمان و سرعت در تمامی کارها حرف اول را میزند. چرا ماشینهای چاپ متحول شدهاند و پشتسر هم قرار دارند؟ برای اینکه سرعت خیلی اهمیت دارد. حرف آقایان از نظر قانونی درست است اما از نظر پیشرفت کار درست نیست، چون هیچکس نمیآید به چاپخانهای که تنها و تنها کار چاپ صرف را انجام میدهد کاری که نیاز به مراحل بعدی دارد سفارش بدهد، مگر اینگه یک کار چاپ خالی باشد. با تکنولوژی و پیشرفت کسی نمیتواند بجنگد. حرف دوستان هم با پیشرفت چاپخانهها مغایرت دارد. البته مقصرش هم خود ما یعنی صنف چاپ هستیم، ما انگیره برایشان درست کردیم. نایبرئیس اتحادیه چاپ چرا باید برود اصرار کند و بگوید که نمایشگاه را تنها ما باید اداره کنیم و نه صنف صحافان و لیتوگرافان؟ خب این صنوف هم به این صورت واکنش نشان میدهند. شاید قشنگ نباشد اما تا حدودی طبیعی است. مثل این است که در یک کار تیمی همراهان را سر لج بیاندازیم.
الان وضعیت ما در اتحادیه به این صورت است و من هم عنوان کردهام که این موضوع را برنمیتابم. اینقدر کوچک هستند که فکرشان کوچک است و میخواهند حتی چیزهای کوچک را تصاحب کنند. اتحادیهای که در راس آن بنشینی و با خیال راحت بگویی هرکاری که من میگویم باید انجام شود و کسی هم حق اظهارنظر ندارد، آن اتحادیه ظزف یکسال از بین میرود. اجازه بدهیم صنف راه خودش را طی کند بدون منیت. فردی که مینشیند در راس امور و مسئولیت دارد و ادارهی تشکیلاتی به عهدهاش است باید فضای دیدش را باز کند، فقط امروز را نبیند، از روزمرگی بیاید بیرون و آینده را هم ببیند که با این روند حرکت به کجا میرسیم.
جریان آکادمیک و آموزشی در حوزهی چاپ چقدر توانسته به اهدافی که برایش در نظر گرفته شده بود نزدیک شود؟ آیا دانشکدههای چاپ در آموزش به دانشجویان عملکرد موفقی داشته است؟
10-15سال قبل همهی فکر ما این بود که تا کی میتوانیم استاد-شاگردی و سنتی کار کنیم (البته سنتی به خودی خود بد نیست) که به این نتیجه رسیدیم چرا ما یک دانشگاه نداریم. مهندس درویش صحبتی با دانشگاه شهید رجایی لویزان کرد و یا همراهی آقایان نیکوسخن، فوزیده و ... قرار شد یک کرسی چاپ در دانشگاه دایر شود. نهایتا این رشته شروع بهکار کرد و کمکم دانشگاه جامع علمی-کاربردی چاپ ابتدا در خیابان زرتشت و بعد در خیابان استخر هم معرفی شد. متاسفانه از زمانی که دانشکده به خیابان استخر رفت گرفتار سیاست و سیاست بازی شد. مدتی هم اتحادیه با وزارت ارشاد (مرکز پژوهشها و آقای بهروان) قرار داد بست و دانشگاه را اداره کرد، علت هم این بود که دانشجو در شرایط قبلی از نظر تئوری خیلی خوب آماده میشد اما برای کارهای عملی آمادگی چندانی نداشت و صفر بود. اصولا چه بخواهیم و چه نخواهیم آیندهی صنعت چاپ به دانشگاه بستگی دارد. در دنیا چاپ شاخههای متعددی پیدا کرده و پیشرفت زیادی داشته است. گاهی مطالبی را میخوانیم که میبینیم نزدیک به 100سال با صنعت چاپ روز دنیا فاصله داریم. اگر بخواهیم در بازار جهانی حضور داشته باشیم باید صنعت چاپ دانشگاهی کارآمد با آموزش تئوری و عملی روز به دانشجویان داشته باشیم.
در حال حاضر صندلیهای خالی در دانشکدهی چاپ داریم که البته رشتههای دیگر هم با این پدیده روبرو هستند اما اگر واقعا مسئولین بیایند و نگاهشان به چاپ را نگاه مردمی کنند و به این سمتو بیایند که دانشجو بداند آیندهای در چاپ خواهد داشت مطمئنا جذب میشود.
گفتگو از: زهرا حاج محمدی