یادداشت آزاد؛
چرا اقتباس ادبی در سینما کمرنگ شده است؟
سمیرا افتخاری روزنامهنگار در یادداشتی به موضوع اقتباس ادبی در سینما و دلایل کمرنگ شدن آن پرداخته است.
واژه اقتباس، به معنی «گرفتن» و «اخذکردن» ایده و دانش از کسی یا چیزی است، یا به بیانی دیگر اقتباس یعنی گرفتن ایده از یک اثر و استفاده از آن در اثری دیگر. در تعریفی هم آمده است اقتباس ادبی یعنی به شکل دیگر درآوردن یک اثر ادبی یا قالب جدید دادن به آن اثر تا مناسب فرم جدید شود. البته ممکن است در اقتباس قالب یک اثر تغییر نکند، اما نویسنده یا هنرمند برداشت جدیدی از اثر مدنظر داشته باشد که منجر به خلق اثر تازه با رویکرد اقتباسی شود.
در واقع اقتباس ایجاد یک فرصت است برای این که ایده خلق شدهای را به زبانی دیگر روایت کرد. در ادبیات آثار بسیار زیادی وجود دارد که قابلیت به تصویر کشیدهشدن دارند. برخی از مخاطبان علاقهمند به ادبیات هستند و برخی دیگر علاقهمند به تصویر و سینما و این امکان برای هر دو قشر فراهم میشود تا بتوانند از نتیجه بهدستآمده آن اثر لذت ببرند. گاهی اثر خلق شده حتی از نسخه اصلی آن نیز دیدنیتر و یا خواندنیتر میشود، این بستگی به خالق آن اثر دارد. اما بهطورکلی عمدتا این سینما بوده است که از ادبیات بهرهبرداری کرده یا بهتر است بگوییم گرتهبرداری کرده و کمتر اثر ادبی بوده است که ایده اولیه آن از سینما گرفته شده باشد.
با این که ادبیات این امکان خوب را برای خالقان آثار سینمایی فراهم کرده است؛ اما اقتباسهای آثار سینمایی از ادبیات حداقل در کشور ما بسیار اندک و انگشتشمار بودهاند و شاید بخش اعظمی از همین اندک اقتباس هم در آثار سینمایی کودک و نوجوان رقم خورده است. این در حالی است که در سینمای دنیا اقتباس یک امر کاملا جاافتاده است و بسیاری از فیلمسازان به سراغ برداشتی از آثار ادبی معتبر جهان رفتهاند.
عمده دلایلی که فیلمسازان کمتر علاقه به اقتباس دارند اول عدم اجازه از سوی مالک اصلی اثر است. چرا که عمدتا نویسندگان با اقتباس اثر خود مخالف هستند و معتقدند حق مطلب اثرشان آنطور که باید در قالب تصویر ادا نمیشود. از سوی دیگر عدم همکاری است چراکه نویسنده ماهها و گاهی سالها وقت و عمر خود را صرف نگارش یک اثر کرده است و حال این انتظار از فیلمساز را دارد که نعل به نعل آنچه را که نوشته است به تصویر کشیده شود و این امکان در سینما عمدتاً وجود ندارد و همین مشکل باعث میشود تا فیلمسازان به سراغ اقتباس نروند. نکته بعدی عدم وجود حق کپیرایت و مالکیت معنوی است و همین امر مشکلات بسیاری را برای فیلمسازان به وجود میآورد و گاه کار به شکایت و دادگاه کشیده میشود. در نهایت و نکته پایانی که بسیار اهمیت دارد هزینههای سنگین فیلمسازی است چراکه در ادبیات این کلمات و کاغذها هستند که شما را همراهی میکنند؛ اما برای بهتصویرکشیدن این کلمات ابزار و ادواتی نیاز است که فیلمسازی را تبدیل به صنعتی گران کرده است و فیلمساز ترجیح میدهد آنچه را که خود نوشته به تصویر بکشد تا مشکلاتی که در بالا ذکر شد بر سر راهش قرار نگیرند.
اما سینما عنصر خیال و انسان به خیالپردازی شهره است؛ چه فیلمساز و چه نویسنده هر دو از عنصر خیال بهره میگیرند تا اثری را خلق کنند و چه زیباست اگر این دو هنر به کمک هم بیایند.
مانند «باغ کیانوش» که این روزها بر پرده سینماها نقش بسته است. فیلم اقتباسی است از کتابی به همین نام نوشته علیاصغر عزتی پاک که از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است. کتابی که برگزیده سوم در پانزدهمین دوره جشنواره کتاب سال دفاع مقدس بوده است و داستان آن درباره حمزه و عباس دو نوجوان است که قصد دارند به باغ کیانوش رفته و از میوههای باغ او استفاده کنند در این میان درحالیکه به دست کیانوش میافتند و منتظر تنبیه سختی از جانب او هستند، ناگهان سروکله خلبان عراقی پس از سقوط هواپیما در باغ کیانوش پیدا میشود و حالا این بچهها هستند که باید قهرمان این قصه باشند.
اما داستان در فیلم به نحوی دیگر پیش میرود؛ یعنی چند نوجوان با هم تصمیم میگیرند به باغ کیانوش بروند تا درخت موزی را که تاکنون ندیدهاند ببینند و در نهایت هم خلبان عراقی وارد قصه میشود. در واقع فیلم اقتباسی است از این کتاب که البته کارگردان در بخش اعظمی از قصه وفادار به اصل مانده است.
فیلم در حالی روی پرده است که محصول مشترک باشگاه فیلم سوره و کانون پرورش فکری کودکان و نوجواناست و ازآنجاییکه اقتباس شده است در کنار اکران، کتاب نیز بار دیگر به مخاطبان معرفی شد تا به خواندن آن تشویق شوند.
این ظرفیت هم در سینما و هم در ادبیات وجود دارد که هر دو بتوانند به یکدیگر در جذب مخاطب حداکثری کمک کنند و ایکاش این صرفاً در سینمای کودک و نوجوان نباشد، چرا که ما آثار بسیار خوبی از نویسندگان بزرگ ادبیات کشورمان داریم که قابلیت به تصویر کشیدهشدن دارند و حتی میتوان از هرکدام مجموعههای نمایشی ساخت که مخاطب را پایکار نگه دارند، اما هنوز کسی به سراغ آنها نرفته است. با کمی تغییر دیدگاه هم از سوی نویسندگان حوزه ادبیات و هم از سوی فیلمسازان میتوان این امر را محقق کرد و غنای بیشتری به آثار نمایشی داد.