نویسنده مصری در گفتگو با ایلنا مطرح کرد؛
پادشاهِ بزرگِ حزبِ لیکود به دنبالِ مواضع تهاجمیتر در منطقه است! / بعید است ترامپ دنبال ماجراجوییهای بزرگ در غرب آسیا باشد
نه ترامپ، ترامپِ سال ۲۰۱۶ است (سالی که وی برای نخستین بار رئیس جمهور آمریکا شد) و نه جهان شبیه به جهانِ سال ۲۰۱۶ است. در واقع، حتی در فضای روحیه جاهطلبی ترامپ در عرصه سیاست خارجی آمریکا، او اکنون با موانع و محذورات گستردهای در حوزه مذکور رو به رو است. از این رو، به نظر نمیرسد که دولت ترامپ با توجه به بنبستهای جدی که آمریکا در منطقه خاورمیانه به آنها دچار است، قادر باشد تغییرات اساسی را در وضعیت رویکرد کنونی این دولت به منطقه مذکور ایجاد کند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، در روزهای اخیر شاهد تحولات معناداری در سطح منطقه و ورای آن بودهایم. در این راستا، به تازگی دونالد ترامپ سیاستمدار جنجالی حزب جمهوریخواه که پیشتر نیز در فاصله میان سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ رئیس جمهور آمریکا بود، بار دیگر توانست در انتخابات ۲۰۲۴ آمریکا پیروز شود و کرسی ریاست جمهوری آمریکا را کسب کند.
در عین حال، در رویدادی دیگر، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس در اقدامی جنجالی، یوآف گالانت وزیر جنگ صهیونیستها را برکنار کرد. رویدادی که بسیاری از تحلیلگران آن را یک شوک بزرگ به اسرائیل در بحبوحه تداوم یافتن جنگهای منطقهای این رژیم ارزیابی کردهاند. در این راستا، اینطور به نظر میرسد که تحولات مذکور با پیامهای خاصی برای معادلات منطقهای نیز همراه هستند. از این رو، ایلنا در گفتگو با «نزار سهلی» نویسنده و تحلیلگر مصری رواط بین الملل، به واکاوی چند علامت سوال مهم با محوریت تحولات مذکور پرداخته است.
مشروح گفتگو با نزار سهلی را در ادامه میخوانید.
به تازگی شاهد پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا بودهایم. به نظر شما این رویداد چه تاثیراتی را بر معادلات جاری در منطقه غرب آسیا خواهد داشت؟
پاسخ به این سوال را میتوان در دو سطح داد. اول اینکه باید توجه داشته باشیم که سیاست خارجی آمریکا از خطوطی ثابت پیروی میکند که حضور احزاب دموکرات و جمهوریخواه در قدرت نمیتواند آنها را تغیییر دهد. روسای جمهور آمریکا از هر کدام از دو حزب مذکور صرفا قادرند در برخی تاکتیکها جهت تحقق اهداف راهبردی کلانِ تعریف شده در عرصه سیاست خارجی این کشور با یکدیگر متفاوت باشند با این حال، اصلِ اهداف ثابت هستند.
اگر از این منظر به سیاست خارجی آمریکا در رابطه با مناطق مختلف جهان از جمله غرب آسیا بنگریم، باید بگوییم که حضور ترامپ در قدرت نمیتواند تغییرات جدی را در رابطه با رویکرد واشنگتن به غرب آسیا به دنبال داشته باشد. اهمیت این مساله زمانی بیش از پیش درک میشود که توجه داشته باشیم لابیهای اسرائیلی از نفوذ بالایی در عرصه سیاست داخلی آمریکا برخوردارند و عملا بر دستورکارهای خارجی روسای جمهور آمریکا در رابطه با اسرائیل اثرگذاری زیادی دارند. در سطحی دیگر، متغیر شخصیت دو نالد ترامپ قرار دارد. ترامپ فردی پوپولیست و ماجراجو است. او باید خود را در قالب خطوط کلی سیاست خارجی آمریکا قرار دهد با این همه، وی از نظر فردی، جاهطلبیهایی نیز دارد. در این رابطه، یک مساله باید مورد توجه باشد.
نه ترامپ، ترامپِ سال ۲۰۱۶ است (سالی که وی برای نخستین بار رئیس جمهور آمریکا شد) و نه جهان شبیه به جهانِ سال ۲۰۱۶ است. در واقع، حتی در فضای روحیه جاهطلبی ترامپ در عرصه سیاست خارجی آمریکا، او اکنون با موانع و محذورات گستردهای در حوزه مذکور رو به رو است. از این رو، به نظر نمیرسد که دولت ترامپ با توجه به بنبستهای جدی که آمریکا در منطقه خاورمیانه به آنها دچار است، قادر باشد تغییرات اساسی را در وضعیت رویکرد کنونی این دولت به منطقه مذکور ایجاد کند.
بسیاری از تحلیلگران مسائل راهبردی تاکید دارند که هژمونی آمریکا در محیط بین المللی و البته در مناطقی نظیر غرب آسیا به شدت در حال افول است و فردی نظیر ترامپ نیز نمیتواند در برابر این روند بایستد. از این رو، بعید به نظر میرسد که ترامپ این نیت را داشته باشد که بخواهد ماجراجوییهای بزرگی را در غرب آسیا به راه بیندازد. حداقل شواهد میدانی و تقابل قابل توجه محور مقاومت با اسرائیل و آمریکا که این گزاره را تایید نمیکند.
یوآف گالانت وزیر جنگ صهیونیستها در رویدادی جنجالی از سوی نتانیاهو برکنار شد. به نظر شما عمده محرکها در رابطه با این اقدام چه بودند؟
این حرکت نتانیاهو تحت تاثیر متغیرهای مختلفی بوده است. اول اینکه او از چشمانداز حزبی، با اخراج گالانت از کرسی وزارت جنگ اسرائیل سعی داشته تا حد زیادی موقعیت خود در حزب لیکود را تثبیت کند. گالانت هم حزبی نتانیاهو و اصلیترین رقیب وی در حزب لیکود بود. نتانیاهو به زعم خود اکنون خودش را به پادشاه بزرگ حزب لیکود تبدیل کرده است. نکته دیگر اینکه نتانیاهو به دنبال یکدستسازی کابینه خود و همراه کردن چهرههای گوناگون حاضر در کابینه با خودش بوده است.
اخراج گالانت که در مدت اخیر اخبار مختلفی دال براختلافات وی با نتانیاهو منتشر شده بود، اقدامی در این راستا بود و دست نتانیاهو در رابطه با وزارت جنگ اسرائیل را بازتر کرده است. توجه داشته باشیم که یسرائیل کاتس وزیر امور خارجه سابق اسرائیل که جانشین گالانت شده هیچ تخصصی را در امور نظامی و امنیتی نداشته است. با این حال، او پیوندهای نزدیکی با نتانیاهو داشته و دارد و همین مساله سبب شده تا بسیاری به این نکته اشاره کنند که نتانیاهو به وزیر جنگ پشت پرده اسرائیل تبدیل شده است. و در نهایت اینکه نتانیاهو با اخراج گالانت از قدرت، سعی داشته این پیام را به جریانهای رقیب و مخالف با اسرائیل در سطح منطقه برساند که مثلا این رژیم به دنبال اتخاذ مواضع تهاجمیتر در سطح منطقه است.
این در حالی است که این رویکرد با توجه به محدودیتهای قابل توجه خودِ اسرائیل در مواجهه با جریان مقاومت در منطقه، چندان واقع بینانه نیست و تحولات مدت اخیر و جاری نشان داده که اسرائیل هر اقدامی را علیه جریان مقاومت و بازیگرانی نظیر ایران انجام دهد، ضربات سنگینتری را دریافت خواهد کرد. این معادلهای نیست که اسرائیل برای آن آمادگی کافی داشته باشد. درست به همین دلیل است که به نظر میرسد اسرائیل در تمام جبههها عملا در ایستگاه بنبست است.
ترامپ از اراده خود برای پایان دادن به جنگها خبر داده است. به نظر شما آیا نمود عینی این مساله را میتوان در غرب آسیا مشاهده کرد؟
مردم آمریکا به شدت از حضور و مداخله کشورشان در درگیریهای مختلف در بخشهای گوناگون جهان خسته هستند. شاهد بودهایم که در ماههای اخیر نیز اعتراضات گستردهای در آمریکا علیه همدستی دولت این کشور با اسرائیل در اعمال جنایت علیه مردم فلسطین مطرح و برگزار شده است. حال ترامپ با طرح مواضعی نظیر اینکه میخواهد به جنگها خاتمه دهد، عملا همان چیزی را میگوید که مردم آمریکا دوست دارند. این موضوع نشان میدهد که تا چه اندازه این مساله که آمریکا باید به جنگهایی نظیر غزه و لبنان خاتمه دهد، به یک موضوع حیاتی و مهم در آمریکا تبدیل شده که حتی رئیس جمهور منتخب این کشور نیز نمیتواند نسبت به آن بیتفاوت باشد.
با این حال، نباید فریبِ این قبیل موضع گیریها را نیز خورد و بایستی معادلات میدانی را با دقت رصد کرد. تاریخ نشان داده که طیف قدرتهای غربی و رهبران حاکم در این کشورها، در بسیاری از موارد دست به موضع گیریهایی میزنند اما در واقعیت، هیچ نشانهای از عمل به مواضعشان را نشان نمیدهند.