مصطفی رزاقکریمی مطرح کرد؛
امام خمینی و دو پسرش هیچ چیز از این دنیا نداشتند/ «احمد» هرگز از جایگاهش برای جابجا کردن دستورات پدر سوءاستفاده نکرد/ «احمد» نه در حیات و نه بعداز رحلت امام پست و مقام نمیخواست
کارگردان مستند سینمایی «احمد» با اشاره به اینکه در ایران غالباً شخصیتهای تاریخی و سیاسی را سیاه و سفید میبینند، تأکید کرد: در زمان ساخت مستند «احمد» به فرزند احمد خمینی گفتم که در مستندسازی از هیچکس قدیس نمیسازم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مستند سینمایی «احمد» به کارگردانی مصطفی رزاقکریمی در هفدهمین جشنواره سینماحقیقت اولین نمایش خود را تجربه کرد و توانست جایزه تندیس نقرهای بخش شهید آوینی این رویداد را از آن خود کند.
این مستند پرترهای از «سید احمد خمینی» دومین فرزند پسر امام خمینی (ره) است که در قالب گفتگو با نزدیکان این فرد به معرفی او میپردازد و زندگی این شخصیت را از تولد تا مرگ به واسطه حضور نزدیکانش در مقابل دوربین از مناظر مختلف روایت میکند.
مصطفی رزاقکریمی پیش از این ساخت مستند «بانو قدس ایران» را در کارنامه خود دارد که به زندگی همسر حضرت امام (ره) میپردازد. به بهانه نمایش «احمد» در هفدهمین جشنواره سینماحقیقت با این کارگردان گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح این گفتگو را میخوانید:
چه عاملی باعث شد که شخصیت احمد خمینی برای شما این جذابیت را داشته باشد که مستندی با موضوع زندگی این شخص بسازید؟
زمانی که من مستندی درباره همسر امام (ره) (بانو قدس ایران) را کار میکردم، در روزهای آخر کار احساس کردم درباره خیلیها صحبت شد اما جای حاج احمد خالی است. در فیلم قبلی هم یک پلان وجود دارد که خانم ثقفی میگوید دست به این صندوق نزنید و بعد از فوت ایشان در این صندوق را باز میکنند و میبینند که فقط دو عکس داخل آن است؛ عکس احمد و مصطفی.
این برای من سوال خیلی بزرگی بود. احساس کردم مصطفی در آن فیلم به نوعی معرفی شد ولی احمد شخصیتی بود که کمتر به او پرداخته بودیم و برای من انگیزهای شد که به سراغ این موضوع بروم. مراحل مختلفی را طی کردم تا گروه تحقیقم معرفی شد و در مورد احمد خمینی تحقیق کردیم. صحبتهای زیادی درباره احمد وجود داشت و مباحثی سینه به سینه روایت شده بود و همه اینها برای من بازآفرینی شد و با خودم گفتم که حالا باید به سراغ این شخصیت بروم.
نگاه شما به شخصیت احمد خمینی بیش از اینکه یک نگاه سیاسی باشد، یک نگاه انسانی است. چرا از یک اثر صرفاً سیاسی فاصله گرفتید؟
لوکوموتیو فیلم احمد بود و در تحقیق میدانی و کتابخانهای هرچقدر که جلو میرفتیم من با فراز و نشیب حرکت احمد و ایستگاههای عبوری این شخصیت جلو رفتم و هیچ چیزی از خودم اختراع نکردم. اگر جایی در مورد جنگ یا لانه جاسوسی صحبت میشود، احمد حرفش را میزند. من مخترع نبودم و آن شخصیت مرا به فراسوی زندگی اجتماعی، شخصی و سیاسی میکشاند و من تعیینکننده نیستم.
به عنوان پژوهشگر نمیتوانم چیزی بدون سند مطرح یا جابجا کنم. سعی من بر این بود که سندیتی در محتوا وجود داشته باشد و اگر حرفی هم مطرح است که گفته میشود احمد فلان حرف را زده، دنبال آن حرف میرفتیم؛ در واقع همانطور که گفتم تصمیمگیرنده احمد بود، نه من.
پس میتوان گفت که وجوه زندگی شخصی و اجتماعی احمد پر رنگتر از وجوه سیاسی است؟
البته که فیلم سیاسی هم هست و ما در پرداختن به این شخصیت نمیتوانیم از سیاست فاصله بگیریم و اتفاقاً تصور ذهنی من از شنیدهها و گفتههای شفاهی همین بود که احتمالاً وجوه سیاسی فیلم پر رنگتر خواهد بود.
بدون اینکه بخواهم ارزشگذاری کنم باید بگویم ما ایرانیها درباره اشخاص حرفهای زیادی میزنیم و روایتهای مختلفی درباره هر شخص وجود دارد ولی وقتی یک سال و چند ماه وقت میگذارید و تحقیق میکنید متوجه میشوید بسیاری از حرفهایی که گفته شده واقعیت ندارد و این اتفاقی است که من در فیلمهای قبلیام هم با آن مواجه شدم و چنین وضعیتی بیشتر مخصوص کشور ماست. معمولاً این اظهارات در طول زمان تغییر میکند و شکلش عوض میشود؛ مثلاً گفته میشد که در چهار سال آخر عمر امام (ره) تصمیمگیرنده اصلی مملکت احمد بود و طبیعی است که من سراغ صحت و سقم این گفته بروم و وقتی تحقیق کردم متوجه شدم که نه اینگونه نبود، او زندگی خودش را داشت، امین پدر بود و نظراتش را مطرح میکرد و طبیعتاً تفکرات و عقایدی شخصی داشت اما تصمیمگیرنده نهایی بدون شک امام (ره) بود و من این مسائل را پیگیری کردم و به واقعیتهایی رسیدم که اگر وجوه سیاسی کمتری دارند، به زندگی احمد مربوط است.
پیش از شروع کار درباره شخصیت احمد خمینی تصورتان درباره گفتههای پیرامون این شخصیت چه بود و چقدر فکر میکردید که این مستند به اثری تبدیل شود که از این شخصیت شایعهزدایی کند؟
بیلی وایلدر کارگردان بزرگ سینما در اواخر عمرش به اتریش دعوت شد و نخستوزیر از او پرسید که آقای وایلدر اصلِ سینما چیست و چه چیزی یک فیلم را به فیلمی خوب تبدیل میکند؟ بیلی وایلدر در پاسخ به پرسش نخستوزیر اتریش میگوید سه اصل در سینما مهم وجود دارد؛ اولین اصل سناریوی خوب، دومین اصل سناریوی خوب و سومین اصل هم سناریوی خوب است.
من سالهاست که پرتره کار میکنم و در سینمای مستند باید بگویم سه اصل وجود دارد؛ پژوهش خوب، پژوهش خوب و پژوهش خوب. البته پژوهش هیچگاه صد در صد نیست اما خیلی از غبارها را پاک میکند و این تجربهای است که من در این فیلم کسب کردم. برای من عقبه مردم مهم نیست، اینکه گفته میشود فلان شائبه درباره این شخصیت وجود دارد به من ربطی ندارد، من باید واقعیت را پیدا کنم و از افراد دعوت میکنم مقابل دوربین من قرار بگیرند و درباره ایشان و مسائلی که مطرح است صحبت کنند اما اگر این افراد با ما همکاری نکردند پژوهش متوقف نمیشود و من به مسیرم ادامه میدهم و برای من مشخص است که درباره چنین شخصیتی حرفهایی وجود دارد که ما در مستند به واقعی یا غیرواقعی بودن آنها میپردازیم.
اما در این فیلم مسائلی مثل نقش احمد در عزل بنیصدر، درخواست احمد برای متوقف کردن جنگ و... مطرح میشود و در ادامه تنها به گفتهها یا همان تاریخ شفاهی اکتفا شده و هیچ سندی برای اطمینان از صحت اظهارات ارائه نمیشود.
ما دو تاریخ شفاهی داریم، یکی از گفتههای شفاهی اسناد است، این اسناد در واقع همان گفتههایی است که مکتوب شده و به اسناد تبدیل شدهاند و در فیلم هم آنها را میبینیم و دومین نوع به این موضوع مربوط میشود که وقتی تاریخ میگذرد آن افرادی که پیر شدهاند یا از دنیا رفتهاند حرفهایشان میتواند به اندازه یک سند ارزشمند باشد مثل آقای دعایی که از دنیا رفته و در همین فیلم حضور دارد و حرفهایی زده است که به یک سند تبدیل شده است؛ به هر حال این صحبتها هم سند هستند.
من هیچ کاری به پست و مقام افراد نداشتم و برایم مهم بود افرادی در این مستند حاضر باشند که با احمد دوست بودند؛ در این فیلم من حتی از همسر ایشان هم دعوت کردم و به هیچ وجه احساساتی عمل نکردم. در واقع احمد لوکوموتیوی بود که دوستانش را هم معرفی میکرد و عدهای هم بودند که در تحقیقاتمان نامشان مطرح بود اما به هر دلیلی حاضر نشدند مقابل دوربین ما قرار بگیرند. به نظر من این افراد و حرفهایشان آرشیوی زنده از بخشی از تاریخ هستند و من به هیچوجه برایم پست و مقامشان مهم نبود و از آنها خواستم که فقط درباره احمد صحبت کنند.
بنابراین با توجه به اینکه افراد حاضر در این مستند اکثراً مربوط به طیفی میشوند که امروز به جناح اصلاحطلب معروف هستند. میتوان گفت که احمد به جناح اصلاحطلب نزدیکتر بوده است؟
در آن زمان اصلاً حرفی از اصلاحطلب و اصولگرا وجود نداشت، این دو مبحث سالها بعد شکل گرفت و افرادی که در این مستند میبینید افرادی هستند که سالها با احمد دوست بودند و از جوانی با او در ارتباط بودند و حتی بسیاری از دوستان او حاضر نشدند مقابل دوربین قرار بگیرند.
نکته جالب توجه این است که افراد حاضر در این مستند گاهی مواقع احمد را هم نقد میکنند و عملکرد او را زیر سوال میبرند. به دو شکل میتوان با فیلم مستند مواجه شد؛ اول اینکه فیلم را میتوان فقط به عنوان یک اثر مستند دید یا اینکه میتوان فیلم را با موضوع سیاست امروز مملکت مشاهده کرد. ما همیشه آنچه که روایت نشده یا گم شده را روایت میکنیم و پرسشها را مطرح میکنیم. من حتی از خدمتکاران خانه، کسانی که احمد را خیلی خوب میشناختند هم دعوت کردم تا درباره احمد صحبت کنند و برای من فرقی ندارد که اشخاص مربوط به چه جناح و طیفی هستند؛ من هیچ قصهای ایجاد نکردم و خود شخصیتها قصه ایجاد کردند و من مثل یک باستانشناس با سوژهام برخورد کردم؛ همانطور که یک باستانشناس با این نگرش که شاید در این مکان اثری باستانی پیدا شود با قلمو آرام آرام آن منطقه را میکاود.
جالب است به شما بگویم که چند بار به من گفتند با این زیرخاکیها کاری نداشته باشد و من میگفتم که اتفاقاً وظیفه من است که با این زیرخاکی مثل یک باستانشناس برخورد کنم و حق من است که انتقاد هم داشته باشم و در فیلم هم این انتقاد وجود دارد؛ مثلاً در فیلم گفته میشود که اگر پدر کمی حالش بد میشد، احمد آقا کل مملکت را فراموش میکرد و من همین مسئله را هم مطرح کردم. این نوعی شفافسازی است اما شفافسازی هم هیچگاه صد در صد نیست. در واقع باید بگویم که پژوهش تاریخنگاری نیست بلکه تاریخنگار است که میآید و آن را به تاریخ تبدیل میکند. ما در پژوهش مشغول آذوقه جمع کردن هستیم. فیلم «احمد» واقعاً فیلم سختی بود و پژوهش بسیاری نیاز داشت. در پژوهش شما باید فاقد احساس باشید و باید جستجو کنید؛ من هیچ خط و رنگی به کسی ندادم.
آیا افرادی که حاضر نشدند در این مستند درباره احمد خمینی صحبت کنند هم از موافقان او بودند؟
افراد مختلفی بودند و در بین آنها هم موافق میتوان پیدا کرد و هم مخالف وجود دارد. در آن زمان رنگ و بوی سیاه و سفید چندانی در سیاست وجود نداشت اما همان زمان هم عدهای از احمد خوششان نمیآمد و عدهای هم او را دوست داشتند. کسانی که حاضر به همکاری در این مستند نشدند اگر مقابل دوربین «احمد» قرار میگرفتند باز هم تغییری در قصه صورت نمیگرفت و به نظر من ماهیت اثر همین بود که الآن شاهد هستیم.
مسئله حائز اهمیت درباره احمد این است که اگر امام (ره) رهبر نبود و اصلاً امام انقلاب هم نبود، احمد دقیقاً همین کارهایی که برای او انجام داده را انجام میداد. احمد مرید امام (ره) بود و وقتی پدرش را از دست داد گویا کوهی از او کنده شد و رفت. او در زمان حیات امام (ره) پست و مقامی نمیخواست و بعد از رحلت هم با وجود اینکه در جریان مسائل سیاسی بود از سیاست دور شد.
حتی در مستند «احمد» این احساس به وجود میآید که او پس از درگذشت پدرش فردی غمگین و شاید افسرده میشود.
فردی را تصور کنید که در زمان حیات پدرش احترام زیادی برای او قائل هستند و او هر جا که میرود با احترام با او برخورد میکنند اما وقتی پدرش از دنیا میرود مشخص میشود که خیلی از این احترامها و رفتارها غیرواقعی بوده و دیگر آنقدر به او احترام نمیگذارند و او را در محافل دعوت نمیکنند و به نظر میرسد که همه آن برخوردها به خاطر جایگاه پدر بوده است.
به نظر من یکی از زیباییهای شخصیت احمد این است که او امین تمام و کمال پدر بوده و در تحقیقاتم متوجه شدم که هیچوقت او ذرهای از جایگاه خود برای جابجا کردن خواستهها و دستورات پدر به نفع خواستههای خودش سوءاستفاده نکرد که البته برخی افراد نظرات دیگری دارند و با من مخالف هستند که من به نظر آنها هم احترام میگذارم اما باید بگویم که من با تحقیق به این نتیجه رسیدم.
ما عادت داریم که در نگاه به شخصیتهای تاریخیمان آنها را سیاه و سفید ببینیم ولی من اصلاً سیاه و سفید نمیبینیم به همین دلیل ۵ یا ۶ سال برای ساخت فیلمم وقت میگذارم و سعی میکنم پژوهشی مفصل درباره سوژه داشته باشم. من با پژوهش موضوعی را به نتیجه رساندهام و حتی اگر خانواده احمد خمینی هم درباره این اثر رضایت نداشته باشد باید بگویم که هر آنچه مطرح شده با سند بوده و پیش از ساخت مستند هم با پسر ایشان صحبت کرده بودم و گفته بودم که من هیچگاه از هیچکس قدیس نمیسازم ولی سعی میکنم خطاهایم را کم کنم و خوشبختانه ایشان هم نظر من را پذیرفتند.
درباره علت درگذشت احمد خمینی هم نظرات مختلفی وجود دارد و حتی صحبتهایی درباره به قتل رسیدن این شخصیت مطرح شده است اما در مستند «احمد» شما تنها به یک دلیل و آن هم سکته مغزی اشاره میکنید و به روایتهای دیگر اشارهای نمیشود. آیا دلیل این اتفاق محدودیت یا سانسور بود؟
در این فیلم هیچ سانسوری صورت نگرفت. صحبتهایی وجود دارد که مثلاً دُز داروی احمد را زیاد کردهاند و این اتفاق منجر به درگذشت ایشان شده است و این حرفها در مرحله پژوهش هم مطرح شد اما من هر بار که با هر حرفی اینچنین مواجه میشدم به دنبال سند میگشتم و باید بگویم هیچ سند و نوشتهای مبنی بر واقعی بودن این گفته پیدا نکردم.
وجود این شائبهها در ایران مسئلهای تکراری است و درباره درگذشت آقای هاشمی رفسنجانی هم این حرفها را میزنند. درباره احمد خمینی باید بگویم سندی درباره بیمار بودن ایشان وجود دارد. از سال ۱۳۶۶ وقتی امام (ره) دچار کسالت میشود، دکتر عارفی نبض احمد را میگیرد و به او پیشنهاد میدهد که برای بررسی سلامتیاش آزمایش دهد و پس از اینکه آزمایش میدهد دکتر عارفی میگوید که او به شدت بیمار است و حتی امام (ره) هم تأکید دارد که بیش از او باید به وضعیت احمد رسیدگی شود اما به نظر میرسد احمد این موضوع را جدی نمیگیرد و در حالیکه بیماری جدی داشته برای درمان اقدام خاصی انجام نمیدهد و پس از رحلت امام (ره) وضعیت روحی او هم نامساعد میشود و عزلتنشینیاش در کوشک نصرت حال او را بدتر هم میکند.
در واقع رحلت امام (ره) برای احمد یک فوت معنوی بود ولی او همچنان پایدار بود و به وضعیت مملکت توجه داشت اما متأسفانه بیاحترامیهای زیادی را دید و همه این اتفاقات باعث شده بود که او به سمت زندگی در سکوت برود. با این حال او انسانی بود که در زمان حیات پدر و پس از فوت پدر امین و امانتدار او بود. احمد چند روز پس از درگذشت پدر امانتهایی که به امام (ره) داده بودند را به آقای کفاشیان میسپارد و میگوید که این امانات را به جایی ببرید که باید بروند و آقای کفاشیان هم آن وسایل را به آیتالله لنکرانی میسپارد. در واقع امام خمینی (ره) و دو پسرش هیچ چیزی از این دنیا نداشتند و این برای من بسیار زیباست.
در آخر لازم میدانم که بگویم من به همسر احمد هم گفتم که هر آنچه دل میطلبد بگویید چرا که شما شنیدههای خودتان را دارید و شاهد هم بودهاید و ایشان هم صحبتهای خود را مطرح کردند و باید بگویم که هیچ دخالتی در هیچ یک از کلمات و جملهها نداشتم و من فقط کمک کردم که خودشان باشند.
ممکن است بسیاری از مخاطبان «احمد» نوجوانان و جوانان باشند. شناخت احمد خمینی برای این نسل چه آوردهای دارد؟
در فیلمسازی هیچ چیزی را نمیشود با قطعیت گفت. به غیر از تیم تحقیقم، دو یا سه بار برای این مستند با اقشار مختلفی از جوانان نشستهای خوبی داشتم و بیشتر جوانان در سنین دانشجویی بودند و نهایتاً سی سال داشتند و یک موضوع کلی برای من در این نشستها مهم شد.
بعضی از این جوانان فیلم قبلی من را دیده بودند و بسیاری از آنها گفتند که فیلم را با لذت دیدهاند و برایم جمله زیبایی بود که میگفتند نگاه ما با دیدن این فیلم نسبت به امام (ره) مبرا شد چون احساس کردیم که شما دروغ نگفتید و چیزی را تحریف نکردید. مطمئناً مستند من ایرادهایی دارد اما واقعاً هیچ تحریفی در این فیلم صورت نگرفته است و باید بگویم که اتفاقاً نسل امروز درباره احمد کنجکاو است و میخواهد او را بشناسد و بداند او که بود و این سوالی است که من فکر میکنم جوانها از طیفهای مختلف درباره احمد دارند.
در نشستهایی که داشتیم باید بگویم که اتفاقاً نسل جوان از نسل قبلتر و قشری که کاملاً سیاسی است با این فیلم ارتباط بیشتری برقرار کرد. ما نیاز داریم که تاریخ را تحریف نکنیم، دروغ نگوییم.
در پرداختن به شخصیت احمد گذری به موضوعاتی مثل عزل بنیصدر و جنگ تحمیلی و... داشتیم اما در یک مستند نمیشود به همه این موضوعات به شکل مفصل پرداخت و فکر میکنم هر کدام از این موضوعات میتوانند یک فیلم چند قسمتی برای تلویزیون باشند. به نظر من اینکه جوانان بدانند در گذشته چه اتفاقاتی رخ داده، به نفع نظام است.
برای من به عنوان فیلمساز کنجکاویهایی درباره تاریخ به وجود میآید و من این کنجکاویها را انتقال دادهام و وظیفه من این است که در این پروسه نگاهم سیاه و سفید نباشد چراکه مستند محلی برای ارائه این نوع نگاههای مطلقنگر نیست.