«نسیم احمد» در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
بحرانِ شناختیِ صهیونیستها از مقاومت فلسطین/ سفر وزیر خارجه آمریکا به سرزمینهای اشغالی برای تشویق اسرائیل به ادامه جنگ بود/ ایجاد انسجام در اسرائیل در بحبوحه جنگ غزه غیرممکن است
قبل از عملیات هفتم اکتبر و آغاز جنگ غزه نیز، اسرائیل با اعتراضات گستردهای علیه نتانیاهو و حامیان افراطیاش به دلیل اقدام آنها در پیشبرد لایحه اصلاحات قضاییشان رو به رو بوده است. اقدامی که به زعم افکار عمومی اسرائیلی، حرکتی از سوی نتانیاهو و متحدان وی جهت دور زدن قانون و برقراری دیکتاتوری خود در اسرائیل بوده است. حال این طیفها به اشکال مختلف، در حال نشان دادن اعتراض خود به نتانیاهو و دولتش هستند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، پس از اتمام دوره آتشبس موقتِ ۴ روزه میان جنبش حماس و رژیم اشغالگر قدس و تمدید آن برای دورههای کوتاهِ دیگر، بار دیگر شاهد جنگ افروزی صهیونیستها علیه نوار غزه هستیم. در این راستا، مقامهای رژیم صهیونیستی اعلام کردهاند که تا زمانِ تحقق تمامی اهداف خود در نوار غزه، همچنین به حملاتشان علیه این منطقه ادامه میدهند.
در نقطه مقابل، جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) و دیگر گروههای مقاومت فلسطینی نیز به دور تازهی جنگافروزی صهیونیستها علیه نوار غزه چه در قالب نبردهای میدانی و چه شلیک موشک به اراضی اشغالی واکشن نشان دادهاند. معادلهای که نشان میدهد جریان مقاومت فلسطین نیز در تقابل با تجاوزات صهیونیستها کاملا جدی است. در این راستا، خوانش پالسهای جدید از جنگ غزه، همزمان با اتمام آتش بس موقت چند روزه در قالب این جنگ، از اهمیت فراوانی برخوردار است و میتواند نقشی قابل توجه در رصد تحولات آتی بازی کند.
از این رو، در گفتگو با «نسیم احمد» نویسنده و تحلیلگر مسائل بینالمللی، به واکاوی جدیدترین تحولات با محوریت جنگ غزه و اوجگیری مجدد جنگ و درگیری میان ارتش رژیم صهیونیستی و گروههای مقاومت فلسطینی پرداختیم. مشروح گفتگو با نسیم احمد را در ادامه میخوانید.
آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا اخیرا در سفری عازم اراضی اشغالی شد. سفری که تنها اندکی قبل از اتمام زمان آتش بس موقت میان حماس و رژیم صهیونیستی انجام گرفت. به نظر شما اصلیترین هدف این سفر معطوف به چه بوده است؟
الگوی سفریهای وزیر خارجه آمریکا به اسرائیل در بحبوحه جنگ غزه جالب است. آنتونی بلینکن تاکنون چهار مرتبه به اسرائیل سفر کرده و پس از آن نیز عازم برخی کشورهای منطقه شده است. با این همه، به نظر من؛ سفر اخیر وزیر خارجه آمریکا به اسرائیل، تا حد زیادی معطوف به انجام برخی هماهنگیها با تل آویو در راستای آغاز دور تازه حملات ارتش اسرائیل به نوار غزه بوده است.
بایستی توجه داشته باشیم که شاید آمریکا در معادله میانجیگری در قالب توافق آتش بس موقت اخیر میان حماس و اسرائیل، در کنار دولتهای قطر و مصر ایفای نقش کرده باشد، با این حال، واشینگتن در این معادله به هیچ عنوان یک بازیگرِ بیطرف نیست. عملیات هفتم اکتبر (طوفانالاقصی) و متعاقبا تقابلات گسترده حماس و محور مقاومت در منطقه با رژیم اسرائیل، تا حد زیادی منافع راهبردی آمریکا را نیز در غرب آسیا به خطر انداخته است. اساسا به همین دلیل هم است که میبینیم آمریکاییها سیل قابل توجهی از تسلیحات را به اسرائیل ارسال میکنند و سطح کمکهای مالی خود به تل آویو را هم به نحو بیسابقهای افزایش دادهاند.
با این حال، این سفرها تا حد زیادی با هدف اعلام پشتیبانی آمریکا از رژیم اسرائیل و شهروندان آن نیز انجام میگیرند. آنها اکنون با بحرانهای عدیدهای در حوزههای مختلف رو به رو هستند و دولت آمریکا سعی دارد به هر طریق ممکن، حمایت خود را از آنها اعلام کند تا مانع از وقوع سناریوهای وخیمتر برای اسرائیل شود. رویکردی که البته آمریکا از ابتدای اجرای عملیات هفتم اکتبر و شروعِ درگیریها میان حماس و اسرائیل، به نحوی جدی معطوف به آن بوده است.
چرا آتشبس موقت در بحبوحه جنگ غزه که پس از اتمام دوره ۴ روزه خود، برای مدت کوتاهِ دیگری نیز تمدید شد، دیگر ادامه نیافت؟
پاسخ این سوال شما روشن است: زیرا منفعت اسرائیل در پایان جنگ و خونریزی نیست. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل و حامیانِ افراطی وی در صورت پایان دادن به جنگ، با بحرانهای به مراتب گستردهتری در مقایسه با وضعیت کنونی علیه خود رو به رو خواهند شد و بایستی پاسخگوی سیل قابل توجهی از بیکفایتیهای خود باشند. در کنار این مساله، ما باید از خود بپرسیم که پس از ۵۰ روز از آغاز درگیریها میان رژیم اسرائیل و حماس، تل آویو دقیقا چه به دست آورده است؟
نتانیاهو ۳ هدف از حمله گسترده اسرائیل به نوار غزه تعیین و معرفی کرده که اسرائیلیها تاکنون به هیچکدام از آنها نرسیدهاند. اهداف تعیین شده از سوی نتانیاهو شامل مواردی نظیر: نابودی حماس، آزادیسازی اسرای اسرائیلیِ در دست حماس و همچنین حصول این اطمینان خاطر که دیگر عملیاتهای نظیر هفتم اکتبر از سوی مقاومت فلسطین علیه اسرائیل صورت نخواهد گرفت، میشود. اگر با نگاهی دقیق بنگریم، متوجه میشویم که اسرائیل هیچ کسب نکرده است. یعنی نه تنها در هفتم اکتبر، متحمل ضربات سنگینی شده است، بلکه پس از ۵۰ روز بمباران و حمله زمینی بیوقفه به نوار غزه نیز دستاورد چندانی نداشته است.
از این رو، اساسا نتانیاهو و رژیم اسرائیل گزینهای جز ادامه جنگ ندارند زیرا پایان جنگ غزه در نقطه کنونی میتواند پایان بسیاری از معادلات راهبردی برای اسرائیل باشد.
اصلیترین چالش اسرائیل در تقابل با نیروهای حماس در قالب جنگ غزه را چه میدانید؟
اسرائیل از زمان عملیات هفتم اکتبرِ جنبش حماس تاکنون، مدام با غافلگیریهای متعدد میدانی از سوی جنبش حماس رو به رو شده است. از این رو، اسرائیل دچار یک بحران عمیقِ شناختی در رابطه با مقاومت فلسطین شده است. کافی است در این رابطه به اظهارنظرهای مقامهای اسرائیلی توجه کنیم. به عنوان مثال، تاکنون در چندین نوبت آنها گفتهاند که حماس آنها را در طی سالهای اخیر فریب داده است و این باور در اسرائیل تقویت شده که حماس به دنبال سازشکاری با اسرائیل و تضمین حکومتِ خود بر نوار غزه است.
حال در این فضا، این جنبش دست به عملیات بزرگی نظیر هفتم اکتبر زده و ضربهای سنگین را به اسرائیل وارد کرده است. پس از عملیات مذکور نیز به کرات شنیدهایم که حماس توانسته ضربات متعددی را به اسرائیل وارد کند و آن را در میدانهای نبرد شوکه کند. حال در این نقطه یک سوال مطرح میشود: مگر اسرائیل مدعی تسلط و اشراف اطلاعاتی کامل به نوار غزه نبود؟ مگر جاسوسان و پهپادهای اسرائیلی مدتها نیست که روند تحرکات مقاومت فلسطین در نوار غزه را رصد میکنند؟ چه شده که این همه غافلگیری برای اسرائیلیها به بار میآید؟
در این فضا، نوعی وحشت برای اسرائیل ایحاد شده که شاید سناریوهای به مراتب وحشتناکتری نیز در ادامه راه انتظار آن را بکشند و برای آن مشکلات و بحرانهای بزرگتری را دنبال کنند. درست به همین دلیل هم است که برخلاف مواضع به ظاهر قاطع اسرائیلیها، میبینیم که آنها در عرصه میدانی جنگ غزه، محتاطانه عمل میکنند. موضوعی که در نوع خود توضیح دهنده دلیل پیشرویِ کُند آنها در نوار غزه نیز است.
اینطور به نظر میرسد که در اسرائیل، دیدگاههای منسجمی در رابطه با جنگ غزه وجود ندارد. حتی در دوره آتش بس موقت اخیر نیز شاهد بودیم که انتقادات مختلفی علیه دولت نتانیاهو و مقامهای نظامی اسرائیل در رابطه با مدیریت جنگ غزه مطرح شد. تحلیل شما از این موضوع چیست؟
به نظر من؛ این مساله تحت تاثیر دو موضوع است: اول اینکه افکار عمومی در اسرائیل به این جمعبندی رسیدهاند که دولت نتانیاهو لزوما در راستای منافع آنها و برای آنها کار نمیکند. در این رابطه شاهد بودیم که نشریات اسرائیلی نظیر هارتض گزارشهایی را منتشر کردند که از دست داشتن نیروهای ارتش اسرائیل در هدف قرار دادن شهروندان اسرائیلی در بحبوحه اجرای عملیات هفتم اکتبر خبر میدادند.
به طور خاص به این نکته اشاره شد که بر اساس آنچه برخی منابع امنیتی اسرائیلی اعلام کردهاند، حداقل یک بالگرد اسرائیلی اقدام به هدف قرار دادن حاضران در یک جشنواره موسیقی در مناطق مجاور با نوار غزه کرده و شمار قابل توجهی از اسرائیلیها را کشته است. این یعنی طیفهای قابل توجهی در اسرائیل، شدیدا نسبت به دولت خود بیاعتماد هستند و این مساله خود را در قالب آنچه برخی رسانههای اسرائیلی منتشر میکنند، نشان میدهد. دوم اینکه شمار قالب توجهی از چهرههای سیاسی و نظامی اسرائیل وجود دارند که نقدهای جدی به نتانیاهو و افراطیون متحد وی دارند و معتقدند که آنها بودهاند که اسرائیل را به نقطه بحرانی کنونی رساندهاند.
توجه داشته باشیم که قبل از عملیات هفتم اکتبر و آغاز جنگ غزه نیز، اسرائیل با اعتراضات گستردهای علیه نتانیاهو و حامیان افراطیاش به دلیل اقدام آنها در پیشبرد لایحه اصلاحات قضاییشان رو به رو بوده است. اقدامی که به زعم افکار عمومی اسرائیلی، در واقع حرکتی از سوی نتانیاهو و متحدان وی جهت دور زدن قانون و برقراری دیکتاتوری خود در اسرائیل بوده است. حال این طیفها به اشکال مختلف، در حال نشان دادن اعتراض خود به نتانیاهو و دولتش هستند.
از این رو، ایجاد انسجام گسترده در اسرائیل در بحوحه جنگ غزه، اقدام چندان سادهای نیست و البته که تحولات میدانی نشان میدهند چندان هم ممکن هم نیست. مسالهای که سبب شده تا علی رغمِ تمامی پنهانکاریهای اسرائیلیها، باز هم نمودها و جلوههایی از این اوجگیریِ اختلافات در اسرائیل در جریان جنگ غزه، به شیوههای گوناگون خود را نشان دهد.