سیدمنصور سیدسجادی چراغ شهرسوخته را روشن نگه داشت
رییس موزه ملی ایران گفت: سیدمنصور سیدسجادی بانی اتفاقات ارزشمندی در بسیاری از محوطههای کلیدی کشور از جمله شهرسوخته است، او پس از رفتن گروههای بینالمللی و تعطیلی کاوشها پس از انقلاب اسلامی، چراغ شهرسوخته را روشن نگه داشت.
به گزارش ایلنا به نقل از روابطعمومی پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری، مراسم نکوداشت سید منصور سید سجادی باستانشناس و سرپرست کاوشهای شهر سوخته و رونمایی از کتاب رایت منصور به همت پژوهشگاه با همکاری موزۀ ملی ایران، گروه پژوهشی باستانکاوی تیسافرن، خانۀ اندیشمندان علوم انسانی و انجمن حقوقشناسی با حضور باستانشناسان، محققان، پژوهشگران، دانشجویان و علاقمندان برگزار شد.
جبرئیل نوکنده (رییس موزه ملی ایران) در این مراسم گفت: امروز با افتخار در مراسم نکوداشت شخصیتی حضور داریم که جزء نسلی بود که از سوی فیروز باقرزاده، رئیس وقت مرکزباستانشناسی ایران در دهه ۱۳۵۰، دانشمندان جوان خوانده میشدند و در همان ابتدای امر، امیدهای باستانشناسی ایران بودند. نهالی که عزتالله نگهبان و باقرزاده کاشتند، امروزه درختی تناور شده و این جوانان کارهای ارزشمندی انجام دادند و امروزه استاد و راهبر و راهنمای باستانشناسی ایران هستند.
او افزود: سیدمنصور سیدسجادی بانی اتفاقات ارزشمندی در بسیاری از محوطههای کلیدی کشور از جمله شهرسوخته است، او پس از رفتن گروههای بینالمللی و تعطیلی کاوشها پس از انقلاب اسلامی، چراغ شهرسوخته را روشن نگه داشت و کاوشهای این محوطه ارزشمند را ادامه داد و از پتانسیلهای مشارکت ملی و بینالمللی بهره برد، شاگردان زیادی تربیت کرد و به لطف همین تلاشهای او در چهار دهه گذشته، امروز حال محوطه شهرسوخته از سایر محوطههای کشور بهتر است.
نوکنده تصریحکرد: سید سجادی در شهرسوخته تنها کار باستانشناسی انجام نداد، بلکه مدیر پروژة موفقی بود که محوطه را مرمت کرد، در فهرست میراث جهانی به ثبت رساند، سخنرانیهای متعدد در مورد شهرسوخته انجام داد، از یافتههای آن در فرمهای مختلف نمایشگاه برگزار کرد، در موزه ملی بارها با موضوع شهرسوخته تور برگزار کرد، در کنار کتابها و مقالات تخصصی کتابچههای به زبان ساده برای عموم مردم منتشر کرد، قصه نوشت و قصه شهرسوخته را به همگان فهماند.
او گفت: سیدسجادی شهرسوخته را از مفهومی پیچیده و مبهم در گذشته، به واقعیتی قابل لمس در امروز تبدیل کرد که این در کارنامه باستانشناسی ایران خواهد ماند و امیدوارم این امر رویکردی باشد که بقیه باستانشناسان بخصوص جوانان ما آن را سرلوحه کاریشان قراردهند.
رییس موزه ملی ایران تصریحکرد: اگر از دید تخصصی یک باستانشناس به موضوع شهرسوخته نگاه کنم، با توجه به بستر باستانشناسی این محوطه و ارتباطات مهم آن با حوزه رود سند و تمدنهای موهنجودارو و پنجاب، من انتظار دارم از دریچه شهرسوخته حوزه تمدنهای شرق را بشناسم. سیدسجادی این کار را کرد و علاوه بر انتشار گزارشهای شهرسوخته چند جلد کتاب هم در مورد حوزه تمدنی شرق نوشت و دریچه آشنایی ما به جهان شرق شد و کتابخانه باستانشناسی ایران را در این موضوع غنی و آرشیو ارزشمندی برای ما درست کرد.
او در پایان گفت: پروردگار مهربان او را در پناه خود سلامت بدارد و ما بتوانیم قدم در راه او بگذاریم و باستانشناسی ما با استفاده از تجارب این سرمایههای ارزشمند، روزگار بهتری در پیش داشته باشد.
سید سجادی تمام عمر خود را صرف شناخت شهر سوخته کرد
سجاد علیبیگی (رییس پژوهشکده باستانشناسی) در این مراسم گفت: مایه خرسندی است که فرصتی دست داده تا در مراسم بزرگداشت باستانشناس ارجمند میهن، سید منصور سید سجادی با احترام و افتخار در خدمت شما سروران گرانقدر و پژوهشگران گرامی باشم.
او تصریحکرد: در میان نسلهای پیشین باستانشناسان ایرانی، دانشآموختگان دهه پنجاه خورشیدی که شاگردان مستقیم اساتید برجسته باستانشناسی ایران آن روزگار بودند، خوش درخشیدند، در حال و هوای آن روزها و تب و تاب مطالعه تاریخ و باستانشناسی ایران در کنار عشق و علاقه و پشتکار شماری از دانشجویان آن روزگار و استادان و پیشکسوتان ما، فرصتی طلایی پیش روی پژوهشگران و علاقمندان به فرهنگ ایران زمین قرار داد که از میان آنها چهرههای سرشناس چندی، سر بر آورد.
علیبیگی افزود: در آن روزها دانشگاه تهران و مرکز باستانشناسی ایران دوشادوش یکدیگر در آموزش و پرورش کوشیدند تا علاوه بر تربیت نسل تازهای از پژوهشگران ایرانی، باستانشناسی ایران را از رویکردهای قدیمی و تاریخی گذشته پیشین برهانند. این مهم در دانشگاه تهران به واسطه حضور زنده یاد عزتالله نگهبان و ۲ تن از شاگردان برجسته ایشان زنده یاد صادق ملک شهمیرزادی و یوسف مجیدزاده رقم خورد و در مرکز باستانشناسی ایران زنده یاد فیروز باقرزاده منشاء تحولات بسیار ارزندهای شد. در چنین فضایی بود که استاد سید منصور سید سجادی درس خواند و پیشرفت کرد و طولی نکشید که تجربههای کاری ارزشمندی به دست آورد و از ماهیدشت و کرمان گرفته تا بلوچستان و ترکمنستان را درنوردید و از این رهگذر، باستانشناسی کار آزموده شد.
او خاطرنشانکرد: بررسی در کرمان و کاوش در لرستان با اینکه تجربههای تازهای برای ایشان بود، اما ظاهرا شکوفایی فرهنگهای عصر مفرغ جنوب شرق ایران بیش از هر چیز سجادی را محو خود کرد.
رییس پژوهشکده باستانشناسی افزود: چندین فصل کاوش در شهر سوخته به همراه هیئت ایتالیایی آینده حرفهای او را رقم زد بطوریکه بعدها سیدسجادی بیش از ۲۰ فصل بطور مستقل در یکی از مهمترین شهرهای عصر مفرغ نیمه شرقی ایران به کاوش و پژوهش پرداخت و ما را به خوبی با دنیای پیش از تاریخ جنوب شرق ایران آشنا ساخت.
او اظهارکرد: سجادی تنها مرد کار میدانی صرف نبود وی از پیشگامان توجه به مطالعات میان رشتهای درایران است و مقاله باستانشناسی و علوم دیگر وی که حدود ۴۰ سال پیش نوشته شده نشان میدهد که ایشان برخلاف بسیاری از باستانشناسان نسلهای پیشین به اهمیت بالای چنین موضوعاتی واقف بوده و در عمل نیز به بهرهگیری از متخصصین علوم میان رشتهای در کاوشهای شهر سوخته به این مهم جامه عمل پوشانده است.
علیبیگی گفت: تمرکز سجادی بر شهر سوخته و جنوب شرق ایران تحسین برانگیز است بطوریکه میتوان اذعان کرد ایشان تمام عمر خود را صرف شناخت این محوطه مهم کرد و از همین رهگذر است که کوچک و بزرگ، متخصص و غیر متخصص با شهر سوخته و کشفیات آن آشناست.
او تصریحکرد: در اینجا مایلم از استاد فقدیمان صادق ملک شهمیرزادی نقل کنم که در خصوص اهمیت کار سجادی گفت: «با همت منصور است که تمامی ایرانیان شهر سوخته را میشناسند» این موضوع مرهون انتشارات پرشمار تخصصی سید سجادی نیست بلکه حاصل انتشار دهها کاتالوگ، بروشور و پوستر عمومی و برگزاری دهها نمایشگاه و نشست غیر تخصصی است که سجادی برای مردم و علاقمندان برگزار کرده تا همگان با باستانشناسی ایران آشنا کند.
رییس پژوهشکده باستانشناسی اظهارکرد: استاد سید سجادی گذشته از انتشارات ارزشمند و پرشمار شهر سوخته توانسته است با کوشش فراوان یافتههای کاوشهای زنده یاد علی حاکمی در شهداد را نیز سامان دهد و به عنوان منبعی مهم در اختیار پژوهشگران قرار دهد. بیتردید اگر تلاشهای سید سجادی برای انتشار و آمادهسازی کتاب شهداد نبود امروز چیز زیادی از ۸فصل کاوش این محوطه نمیدانستیم. سید سجادی یکی از سرآمدان نسل خویش است و تلاشهای خستگی ناپذیر ایشان، او را در میان همکاران خود برجسته کرده است.
علیبیگی در پایان گفت: پژوهشکده باستانشناسی ضمن ادای احترام به یک عمر تلاش و کوشش ایشان در راه شناخت تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران زمین، مقام این استاد ارجمند را گرامی داشته و برخود لازم میداند زحمات ۵۰ساله او را در باستانشناسی ایران، ارج نهد.
سید سجادی چراغی که ورجاوند برافروخت و عدل در آن دمید را در شهر سوخته روشن و برافروخته نگه داشت
شاهین آریامنش (مولف کتاب «رایت منصور: جشننامۀ دکتر سیدمنصور سیدسجادی») در این مراسم گفت: فرانسوا تروفو کارگردان و یکی از نظریهپردازان موج نوی سینمای فرانسه در دهۀ ۱۹۴۰ میلادی مفهوم یا نظریهای را با عنوان نظریه سیاست مؤلفان (La politique des auteurs) شکل داد و بر این باور بود که سینماگرانی همچون آلفرد هیچکاک، هوارد هاکس و اورسنولز کسانی بودند که در ساخت فیلمهای سینمایی یک شیوه شخصی را دنبال میکردند و سبک و خلاقیت ویژهای داشتند و همچون یک مؤلف، اثر سینمایی خویش را میآفریدند. سپستر اندرو ساریس این نظریه را به زبان انگلیسی وارد کرد و اصطلاح نظریه مؤلف (Auteur theory) آفریده شد. در ایران نیز شماری از کارگردانان همچون سهراب شهیدثالث با فیلمهایی همچون طبیعت بیجان و نیزعباس کیارستمی و بهرام بیضایی و شماری دیگر با اندیشهای که در ساخت فیلم داشتند بهعنوان فیلمساز مؤلف شناخته میشوند.
او افزود: همهساله بررسی و کاوشهای باستانشناسی بسیاری در سراسر جهان انجام میگیرد تا بلکه نوری بر تاریکیهای جهان باستان بیافکنند، بااینحال شمار اندکی از این بررسی و کاوشهای باستانشناسی بهراستی پرتوی را بر این تاریکیها افکندهاند و شماربسیاری از آنها بیهیچ دستاورد پژوهشیِ ملموسی به پایان خود رسیدهاند. باستانشناسیِ ایران نیز چنین است و از پس این همه بررسی و کاوشهای باستانشناسیِ هرساله در گوشه گوشۀ ایران، انگشتشمار بررسی و کاوشی است که دستاورد آن برای ایران و ایرانیان ارزنده و چشمگیر بوده باشد چرا چنین است و از این همه بررسی و بهویژه کاوش باستانشناختی فقط معدودی از آنها، سرزمین کهنسالمان را خوش جلوه دادهاند؟ بر این باورم که هر محوطۀ باستانشناختی پیوند تنگاتنگی با آن باستانشناسی دارد که درآن محوطه میکاود.
آریامنش تصریحکرد: شنیدهایم و دیدهایم که چگونه برخی از محوطههای ارزندۀ باستانشناختی که آکنده از مواد باستانشناختی وفرهنگی چشمگیری بودهاند، نهتنها بهدرستی بهدست باستانشناسِ آن محوطه معرفی نشدهاند بلکه هر آنچه از گورآوند و پیکرک و تندیسو سردیس و چیزهایی از این دست داشته است بهدلیل روشن نبودن بافتِ باستانشناختیاش، در چنبرهای از تیرگی و سیاهی غوطهورشده است و فقط آذین کنندۀ موزهای بیهیچ توصیف دقیق و تحلیل و تفسیری است.
مولف کتاب «رایت منصور: جشننامۀ دکتر سیدمنصور سیدسجادی»، افزود: اما در سوی دیگر، محوطههای باستانشناختی دیگری هستند که باستانشناسِ آن، محوطه را بسیار برکشیده است و نهتنها آن محوطه در ایران زبانزد شده است و همگان آن را میشناسند بلکه آوازۀ آن جهان را درنوریده است و آهنگ دلپذیر آن جهانیان را خوش آمده است. باستانشناسی که چنین میکند و محوطهای را که در آن میکاود به آسمانها میبرد بیگمان سبک و شیوۀ ویژهای در بررسی وکاوش باستانشناختی و فعالیتهایی از این دست دارد و در پسِ این فعالیتهایش اندیشهای نهفته دارد که چنین سبکِ ویژه و اندیشه، این باستانشناسان را از دیگر باستانشناسانی که چنین نیستند، جدا میکند که ما میتوانیم باستانشناسانی را که سبک و شیوۀ ویژه و اندیشهای در بررسی و کاوش باستانشناسی دارند، باستانشناسِ مؤلف ایرانی بنامیم و آنان را در این جرگه قرار دهیم.
او گفت: باستانشناسان مؤلفِ ایرانی هنگامی که مقاله و کتاب مینویسند از بحثهای سطحی فراتر میروند و پرسشهای پژوهشی مهمتر وارزندهتری درباره ایران و ایرانیان مطرح میکنند، هر بررسی و کاوش باستانشناسِ مؤلفِ ایرانی با هدفی ویژه که همانا انداختن پرتویدرخشان بر ایرانِ جان است انجام میگیرد و از سویی کاوش باستانشناختی او، هستی و هویت میهنیمان را بیش از پیش مستحکمترمیکند و از دیگر سو با نگریستن به جهان ایرانی، از مرزهای سیاسی امروزیِ ایران فراتر میرود و پیوندهای فرهنگی ایران را با جهانایرانی بررسی میکنند. همچنین باستانشناس مؤلفِ ایرانی در چهارچوب ذهنی و گفتمان شماری از ایرانشناسانِ ناایرانی که بااهداف ویژهای میکاوند و مینویسند و در پی آن هستند که تاریخ ایرانِ کهن و ایرانیِ کهنسال را بد جلوه دهند، فرو نمیغلتد.
مولف کتاب «رایت منصور: جشننامۀ دکتر سیدمنصور سیدسجادی» اظهارکرد: یکی از آن باستانشناسانِ مؤلف ایرانی دکتر سیدمنصور سیدسجادی است که همۀ توان خود را به کار برده است و میبَرَد تا بلکه پرتویرخشان و درخشان بر ایرانمان با محوطهای کهنسال یعنی شهرسوخته که در آن کاویده است و سالیانی دربارۀ آن به پژوهش پرداخته است، بیافکند. او بهراستی نمونهای است از باستانشناسانِ مؤلف ایرانی است با ویژگیهای چنین: باستانشناسِ مؤلفِ ایرانی هدفِ فرجامیناش بررسی و کاوش باستانشناسی نیست بلکه بررسی و کاوش باستانشناختی ابزاری ازبرای شناسایی ایران و فرهنگ و تمدن ایرانیان است؛ باستانشناسِ مؤلف ایرانی در پس هر مقاله و کتابش اندیشهای نهفته دارد؛ باستانشناسِ مؤلف ایرانی قلمش در جهت تحکیم وحدت میهنی و هستی و هویت ملی ایرانیان است؛ باستانشناسِ مؤلف ایرانی همواره برای بهتر شناختن فرهنگ ایران و ایرانیان از مرزهای سیاسی امروزی فراتر میرود و جهان ایرانینقش پر رنگی در آثارش دارد. باستانشناس مؤلفِ ایرانی در چهارچوب ذهنی شماری از ایرانشناسانِ ناایرانی که با اهداف ویژهای میکاوند و مینویسند و در پیآن هستند که تاریخ ایرانِ کهن و ایرانی را بد جلوه دهند، فرو نمیغلتد.
او گفت: سیدسجادی برخلاف شماری که باستانشناسی را فقط کاویدن خاک میپنداشتند و میپندارند، آن را فقط کاویدن خاک ندید وندانست بلکه او کاوشِ باستانشناسی را بخشی از پژوهش باستانشناختی میدید از همین رو است که برخی از آثار و گورآوندهایی که از کاوشهای باستانشناختی گروه باستانشناسی ایتالیایی در شهرسوخته بهدست آمده بود و گویی برای آن بیگانگان فقط کاویدنِ خاک مهم بوده است و چندان توجهی به آن گورآوندها نکرده بودند، با دید تیزبینانه و اندیشۀ باستانشناسانه سیدسجادی، به جهانیان شناسانده شد و جهانیان دانستند که ایرانِ مألوف ما از دیرباز به گوهر هنر و فرهنگ آراسته بوده است چنانکه مردمانش یکی از نخستین پویانماییها را در شهرسوختهاش پدید آوردند و تختهنرد شهرسوختهاش یکی از نخستینهاست و افزون بر گوهر هنر، با عمل جراحی جمجمۀ انسان در شهرسوخته نشان دادند که ایرانیان از دیرباز به گوهر انسانیت نیز آراسته بودهاند.
آریامنش تصریحکرد: سالها پیش زندهیاد پرویز ورجاوند، نخستین گام باستانشناختی را در راه شناخت فرهنگ و تمدن ایرانیان در جهان ایرانی برداشت و تلاش کرد تا از چشم یک باستانشناس از فرهنگ و تمدن ایرانی در آن گستره بنویسد. سپستر این راه را زندهیاد شهریار عدل پیمود و پس از آن، سیدسجادی با کتاب یادمانیِ مرو، بازسازی جغرافیای تاریخی یک شهر بر پایه نوشتههای تاریخی و شواهد باستانشناسی به آن راهِ سخت دلانگیز رفت. گزاف نیست اگر بگوییم چراغی که ورجاوند برافروخت و عدل در آن دمید و میرفت که بارفتن آن ۲ باستانشناس، سرد و خاموش شود، سیدسجادی با بررسی پیوندهای فرهنگی و تمدنی مردمانِ ایرانی در محوطۀ شهرسوخته با فرارودان و با شرق و غرب، آن را روشن و برافروخته نگه داشت.
او خاطرنشان کرد: بیگمان همۀ پژوهشهای با جان و دل سیدسجادی باعث شد که شهرسوخته جهانی شود و در فهرست یونسکو جای بگیرد که البته تلاش سازمان میراثفرهنگی و صنایعدستی و گردشگری وقت در ثبت محوطۀ شهرسوختۀ سیستان و بلوچستان در فهرست میراث جهانی یونسکو فراموششدنی نیست، بااینحال گزاف نیست اگر بگوییم که محوطۀ باستانی شهرسوخته بیحضور سیدسجادی و پژوهشها و کاوشهای باستانشناختی او و همقطارانش در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت نمیرسید.
چه بسیار محوطههای پیشازتاریخی و تاریخی در ایرانِ جان هستند که اگر اهمیتی بیش از شهرسوخته نداشته باشند، کمتر از شهرسوخته اهمیت ندارد اما چه میشود که شهرسوخته به فهرست میراث جهانی یونسکو راه مییابد درحالیکه فلان محوطۀ باستانشناختی که چیزی کمتر از شهرسوخته نیست، نامش حتی به گوش کارشناسان یونسکو نرسیده است و نمیدانند این محوطه چیست! بهراستی که آوازۀ شهرسوخته سالها پیش از آنکه در ۱ تیرماه ۱۳۹۳ برابر با ۲۲ ژوئن ۲۰۱۴ در فهرست یونسکو جای بگیرد، با مقالهها و کتابهای بیشمار سیدسجادی و همکارانش به زبانهای فارسی و انگلیسی و آلمانی و فرانسوی، در جهان طنینافکن شده بود و همگان این محوطه را شناخته بودند و میدانستند که چیست و چه جایگاهی دارد و این هنر سیدسجادی بود که به کویر و خاک دست زد و دنبالۀ باآشیانها و بیآشیانها را جستوجو کرد وسرانجام خاکی را که در آن ریشه داشت، به نظر کیمیا کرد.
او گفت: آنتایوس در اسطورههای یونانی، غول لیبوا است. پسر پوزئیدون و گایا. قدرت شگفتانگیز و چشمگیری داشت که از تماس با مادرش گایایعنی زمین بهدست میآورد. آنتایوس با هر بیگانهای که به سرزمینش وارد میشد کُشتی میگرفت و چون زمین میخورد قدرت تازه مییافت و بر همه چیره میشد و از جمجمۀ آنان سقف نیایشگاه پدر خود، خدای دریاها را میپوشاند. سرانجام هراکلس با یاری آتنا، آنتایوس را از زمین یعنی مادر و ریشهاش گسست و بلند کرد و چنان او را فشرد تا از میان رفت. باستانشناس و ایرانشناس نیز چنین است و تا هنگامی که در این خاک ریشه داشته باشد و به آن پابند باشد، درخشیدن خواهد گرفت و فر و فروغی خواهد یافت و هر که ازمادر خود ایران گسست و برید، نه فروغی خواهد داشت و نه درخشیدنی.
او در پایان تصریحکرد: یادی میکنم از سخن نغر و پرمغز برادران تاویانی یعنی ویتوریو و پائولو تاویانی ۲ کارگردان و فیلمنامهنویس ایتالیایی که میگویند برای جهانی شدن پیش از همهچیز باید اینجایی بود. آری سیدمنصور سیدسجادی نیز با اینجایی بودن خود و با ریشه داشتن در این سرزمین و نیز با پژوهشهای ایرانشناسی ژرف و پیوستهاش در ایران و جهانِ ایرانی و یادکرد از این بامِ لاجوردی تاریخ، رایَت سرافراز ایران را در جهان برافراشته است و ایرانِ جان را رنگی جهانی بخشیده است.
در ادامه این مراسم کتاب «مفاخر میراثفرهنگی ایران ۶ رایت منصور نکوداشت دکتر سید منصور سید سجادی» رونمایی و با اهدای لوح تقدیر از خدمات شایسته سید منصور سید سجادی در حوزه باستانشناسی ایران قدردانی شد.