پشت پرده تجاوز صهیونیستها به نوار غزه در گفتوگو با نویسنده جهان عرب؛
چرا ژست قدرتِ مقامهای صهیونیست در بحبوحه جنگ غزه را نباید باور کرد؟ / آمریکاییها دیگر نمیتوانند مدل حکمرانی و رویای آمریکایی را به افکار عمومی بفروشند
هر روز ادامه جنگ غزه به معنای خسارت ۳۰۰ میلیون دلاری به اقتصاد اسرائیل است. البته که گفته میشود فقط با عملیات طوفانالاقصی چیزی در حدود ۲ میلیارد دلار به اقتصاد اسرائیل خسارت وارد شده است. برخی منابع تاکید دارند که هزینه تحمیلی جنگ غزه به اقتصاد اسرائیل میتواند چیزی بیش از ۵۰ میلیارد دلار هم باشد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، بیش از چهار هفته از اجرای عملیات پیروزمندانه «طوفانالاقصی» توسط جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) در عمق اراضی اشغالی و متعاقبا آغاز کارزار نظامی گسترده ارتش رژیم اشغالگر قدس علیه نوار غزه میگذرد. بر کسی پوشیده نیست که عملیات طوفانالاقصی توانست شوکهای قابل توجهی را در ابعاد مختلف به رژیم صهیونیستی وارد کند و صهیونیستها و متحدان بینالمللی آنها را در بهت فرو برد. در این راستا، حملات گسترده هوایی، توپخانهای و زمینی ارتش رژیم صهیونیستی به نوار غزه به جلوهای عینی از سردرگمی و رویههای غیرانسانی صهیونیستها تبدیل شدهاند و تاکنون موجب به شهادت رسیدن بیش از ۱۰ هزار غیرنظامی شدهاند. بر اساس آمارهای رسمی، بیش از ۵ هزار نفر از شهدای فلسطینی تا به امروز را کودکان و زنان فلسطینی تشکل میدهند.
از این رو، رژیم اشغالگر قدس سعی داشته با بالابردن شمار شهدای ملت فلسطین در نوار غزه، تصویری پیروز و قدرتمند از خود به ساکنان اراضی اشغالی بفروشد و در این رابطه، شاهد اوج گیری موضع گیریهای قلدورمابانه مقامهای ارشد نظامی و سیاسی رژیم اشغالگر قدس نیز بوده و هستیم. با این حال، در پسِ تمامی این قبیل کنشهای صهیونیستها، واقعیتهایی نهفته هستند که رژیم اشغالگر قدس و مقامهای ارشد آن، به هیچ عنوان مایل به افشای ابعاد مختلف آنها نیستند و اساسا همین واقعیتها هستند که آینده سیاه و تاریکی را پیش روی این رژیم قرار دادهاند.
در گفتگو با «حسام شاکر» نویسنده و تحلیلگر جهان عرب، به واکاوی این سوال مهم و محوری پرداختیم که چرا نباید ژست قدرت مقامهای ارشد رژیم صهیونیستی در حمله به نوار غزه و ادعاهای آنها دال بر کسب یک پیروززی گسترده و فراگیر را باور کنیم؟ مشروح گفتگو با حسام شاکر را در ادامه میخوانید.
در مورد اینکه رژیم اشغالگر قدس و متحدان غربی آن، تا حد زیادی بر فضای رسانهای و تبلیغاتی در عرصه بینالمللی تسلط دارند، شکی نیست. در واقع، آنها همواره از اهرم رسانه و تبلیغات در راستای منافع خود استفاده کرده و سعی داشتهاند از این موضوع به مثابه یک برگ برنده در مسائل و معادلات راهبردی و مهمِ مرتبط با خود، بهره ببرند. موضوعی که پس از عملیات طوفانالاقصی و متعاقبا حمله رژیم صهیونیستی به نوار غزه نیز جلوههای عینی خود را به نمایش گذاشته است. تحلیل شما از نوعِ کنش صهیونیستها در این حوزه در طی بیش از یک ماه اخیر چیست؟
جهت پاسخ به پرسش شما توجه به یک نکته کاملا لازم و ضروری است. ما باید به این نکته دقت کنیم که بنیان تشکیل رژیم اشغالگر قدس بر دروغ و روایتهای انحرافی قرار داده شده است. اساسا به همین دلیل هم است که میبینیم صهیونیستها در طی دهههای پس از تشکیل رژیم جعلیشان، توجهی ویژه را به حوزه رسانه در ابعاد مختلف آن و مسائلی تبلیغاتی و پروپاگاندا، معطوف کردهاند.
بیراه نیست اگر بگوییم تمرکز آنها بر این حوزهها حتی از تمرکزشان بر حوزه قدرت سخت نیز بیشتر است. دلیل این موضوع نیز روشن است تا آنها نتوانند افکار عمومی بینالمللی را در مورد ماهیت نامشروع خود و اقدامات و رفتارهای غیرقانونی و غیرانسانیشان در قبال ملت فلسطین و دیگر ملتها قانع کنند، اساسا فلسفه وجودی آنها به خودی خود به خطر میافتاد و سیلی از بحرانها این رژیم را محاصره میکنند. در جریان تحولات یک ماهه اخیر و به طور خاص پس از عملیات هفتم اکتبر نیز شاهد بودهایم که رژیم صهیونیستی بار دیگر استفاده ابزاری خود از اهرم رسانه را به عیانترین شیوه ممکن نشان داده است.
البته که در این رابطه، هم لابیهای صهیونیستی و هم جریانهای سیاسی و رسانهای غربی، به نحوی فعال وارد میدان شده و روایتهای دروغین صهیونیستها در حوزه مسائل مختلف را تبلیغ و ترویج کردهاند. در این راستا میتوان به نمونههای مختلفی نیز اشاره کرد. مثلا صهیونیستها مدعی شدند که رزمندگان فلسطینی در حمله به عمق اراضی اشغالی، کودکان ساکن در این اراضی را سر بریدهاند یا اقدام به تجاوز دسته جمعی به زنان کردهاند و بسیاری از مسائل دیگر. دروغ بودنِ تمامی ادعاها خیلی زود افشا شد. جالب اینکه مثلا در مورد گزاره ادعایی اقدام رزمندگان فلسطینی در سر بریدن کودکان و نوزادان ساکن در شهرکهای اسرائیلی، خبرنگار سی ان ان به عنوان یک رسانه مطرح غربی مجبور به عذرخواهی شد و تاکید کرد که باید در مورد منبع خبری خود، بیشتر دقت میکرده است.
عجیبتر اینکه مبنع خبر وی گفتههای یک خبرنگار ساکن در اراضی اشغالی بوده که خودِ او نیز گفته که گزاره ادعاییاش را از سربازان اسرائیلی شنیده و خودش، نه چیزی دیده و نه سندی دال بر آنچه مطرح کرده را مشاهده کرده است. از این منظر، پاسخ من به سوال شما این است که باز هم اسرائیل و متحدان آن جهت دستیابی به اهداف خاص خود، به دروغ گفتن علیه فلسطینیها روی آوردهاند و البته که برای مقابله با موجودیتی نظیر رژیم اسرائیل که بر دروغ بنا شده، هیچ چیزی الا حقیقت و افزایش آگاهی افکار عمومی بینالمللی نمیتواند راهگشا باشد.
در مدت اخیر راهپیماییهای گستردهای در اقصی نقاط جهان به ویژه در کشورهای غربی در حمایت از مردم فسلطین برگزار شده و همچنان نیز میشود. تحلیل شما از این موضوع چیست؟ چرا اهرم تبلیغاتی صهیونیستها و متحدان غربی آنها دیگر همچون گذشته موثر نیست؟
نسلهای جوان در اقصی نقاط جهان، ویژگیهای شخصیتی خاصی را دارند. نسلهای که از آنها به عنوان نسل Z یاد میشود و به دلیل بهره گیری گسترده از شبکههای اجتماعی و منابع جدید خبری و رسانهای، جهانبینی متفاوتی را در مقایسه با نسلهای گذشته در رابطه با مسائل مهمی نظیر مساله فلسطین دارند. به نظر من؛ نسلهای جوان مخصوصا در کشورهای غربی به قدری بیدار و آگاه شدهاند که بیراه نیست اگر بگوییم آنها دیگر نمیخواهند زندانیِ روایتهای تحمیلی اسرائیل و جهان غرب به خود در مساله فلسطین باشند.
روایتهایی که ماهیتی سیاه و سفید دارند و با سیاه نشان دادن ملت فسلطین، همه نوع اقدامی را علیه فلسطینیها مجاز میدانند. جالب است که میبینیم نسلهای جدید در اقصی نقاط جهان، صرفا به اینکه خودشان آگاه شوند نیز اکتفا نمیکنند و به مولفه آگاهی جمعی نیز توجه ویژهای را معطوف میکنند. در این رابطه، ویدئوهای مختلفی از اقدامات این نسلها در برگزاری مناظره و مباحثه با حامیان رژیم اسرائیل منتشر شده و میشود. در عین حال، نسلهای جدید، دیگر، اعتراضات خود را مثلا در کشورهای غربی محدود به کالج و دانشگاهها نمیکنند و شاهد حضور خیرهکننده آنها در خیابانها هستیم. موضوعی که اگر نگوییم بیسابقه، حداقل در جهان غرب در رابطه با مساله فلسطین، کم سابقه است. البته که دیگر گروههای جمعیتی و سنی نیز در حمایت بینالمللی از ملت فلسطین فعال هستند با این حال به نظرم نسلهای جوان در این رابطه از موقعیتی ویژه و خاص برخوردار هستند.
به نظر شما تا چه حد آگاهی افکار عمومی بینالمللی، توانسته در اِعمال فشار به رژیم صهیونیستی و به ویژه دولت آمریکا جهت متوقف کردن ماشین جنگیشان در نوار غزه کمک کند؟
سطح این فشارها بر مقامهای غربی و اسرائیل زیاد بوده است. اینکه آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا در کنگره این کشور حاضر میشود و با دستهای خونین و شعارهای حامیان فلسطین رو به رو میشود، در نوع خود معانی خاصی را برای وی و دولت متبوعش دارد. آمریکای کنونی تا حد زیادی وجهه سابق خود که همواره سعی داشت در مقام قدرت برتر و هژمونیک جهان، چهرهای لوکس و مدرن و دموکراتیک و حافظ حقوق و اصول بینالمللی را از خود نشان دهد، از دست داده است. دیگر واشینگتن با چه رویی میتواند با توجه به جنایت خود و حمایتهایش از رویههای غیرانسانی صهیونیستها، از حقوق بشر صحبت کند و یا مثلا مدل حکمرانی آمریکایی و رویای آمریکایی را به افکار عمومی بینالمللی بفروشد؟
به نظرم جنگ غزه و نسل کشی گسترده اسرائیل علیه مردم نوار غزه، جدای از اینکه آسییبهای جدی را به وجهه بینالمللی آمریکا وارد کرده و آن را همدست قاتلان نشان داده، در عین حال، خود نشان داده که پشت پرده نظم بینالمللی غربی به رهبری آمریکا، چیست. همان موضوعی که آمریکاییها سالهاست سعی دارند آن را به انحا مختلف از چشم افکار عمومی بینالمللی مخفی کنند.
اکنون هر روز که از جنگ غزه میگذرد و شمار کشتههای ملت فلسطین افزایش مییابد و تصاویر جنایات اسرائیل به اقصی نقاط جهان مخابره میشود، بیش از پیش اسرائیل و آمریکا، پیش چشم جهانیان رسوا میشوند. معادلهای که در کلیت خود حامل این پیام است که دو بازیگر مذکور با جنگ غزه عملا به ایستگاه بنبستِ قدرت اقناعی پوشالی خود در مواجهه با افکار عمومی بینالمللی رسیدهاند.
به نظر شما، جنگ غزه جدای از افشاگری گسترده و فراگیر بینالمللی از ماهیت حقیقی و جنایتکارانه صهیونیستها، حامل چه خسارتهای دیگری برای آنها است؟
تبعات و پیامدهای جنگ غزه علیه صهیونیستها به مراتب فراگیرتر و گستردهتر از آن چیزی است که اکنون بتوانیم به آنها اشاره کنیم. مثلا در حوزه اقتصادی هر روز ادامه جنگ غزه به معنای خسارت ۳۰۰ میلیون دلاری به اقتصاد اسرائیل است. البته که گفته میشود فقط با عملیات طوفانالاقصی چیزی در حدود ۲ میلیارد دلار به اقتصاد اسرائیل خسارت وارد شده است. اکنون اقتصاد اسرائیل با یک فروپاشی گسترده و عمیق رو به رو شده و اینکه اسرائیل میگوید حاضر است حمله زمینی به نوار غزه را به صورت نامحدود ادامه دهد، به نظر من با واقعیتهای میدانی و اقتصادی این رژیم همخوانی ندارد و بعید است اسرائیل بتواند هزینههای سنگین این موضوع را تحمل کند. برخی منابع تاکید دارند که هزینه تحمیلی جنگ غزه به اقتصاد اسرائیل چیزی بیش از ۵۰ میلیارد دلار هم میتواند باشد.
جدای از این مساله، اکنون سطح تضادهای سیاسی و اجتماعی در اسرائیل که قبل از عملیات هفتم اکتبر نیز به شدت بالا بود، عملا به مرحله انفجار رسیده است و ما میبینیم که جامعه صهیونیستی با سیلی از دیدگاههای متضاد رو به رو است و بیراه نیست اگر بگوییم در آن هیچکس، نمیتواند دیگری را تحمل کند. در سطح بینالمللی هم میبینیم که اسرائیلِ امروز، بیش از هر زمان دیگر منزوی است و در نقطه بنبست قرار دارد. تاکنون تجمعات گستردهای در اقصی نقاط جهان به نفع مردم فلسطین برگزار شده است اما تجمع گستردهای در حمایت از اسرائیل برگزار نشده است. این یک پالس و پیام مهم را به میدانهای نبرد در نوار غزه مخابره میکند که مقامهای اسرائیلی و آمریکایی به خوبی از آن آگاهی دارند.
مجموع این مسائل حامل این پیام هستند که در بحبوحه جنگ غزه، چندان نباید به آنچه اسرائیل و جریانهای سیاسی و رسانهای متحد آن میگویند توجه کرد. زیرا آنها راهی جز لاپوشانی واقعیتها جهت تضمین تداوم بقای خود ندارند.