خبرگزاری کار ایران

رمزگشایی از چند تحلیل درباره جنگ غزه در گفت‌وگو با امیره ابوالفتوح؛

نتانیاهو از حیثِ سیاسی مُرده محسوب می‌شود/ اسرائیل و متحدان افراطی‌اش نمی‌توانند ژست‌های قهرمانانه بگیرند

نتانیاهو از حیثِ سیاسی مُرده محسوب می‌شود/ اسرائیل و متحدان افراطی‌اش نمی‌توانند ژست‌های قهرمانانه بگیرند
کد خبر : ۱۴۱۴۲۹۶

اسرائیل با تردیدهای فراوان پا به میدان جنگ غزه گذشته است. در عین حال، مولفه‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی نیز به هیچ عنوان در راستای منافع آن قرار ندارند. در این شرایط، رهبری آنها (نتانیاهو) در شرایط جنگ کنونی نیز به زعم بسیاری از حیث سیاسی مُرده است و نَه او و نَه متحدان افراطی‌اش از جریان راست افراطی، در موقعیتی نیستند که بخواهند ژست‌های قهرمانانه بگیرند. در این شرایط، اینکه رژیم اسرائیل بخواهد پیروز جنگ علیه نوار غزه باشد، ایده چندان واقع بینانه‌ای نیست.

به گزارش خبرنگار ایلنا، بیش از سه هفته از عملیات پیروزمندانه «طوفان‌الاقصی» و وارد آمدن ضرباتی عمیق بر پیکره رژیم اشغالگر قدس می‌گذرد با این حال، هنوز هم جریان‌های سیاسی و رسانه‌ای منطقه‌ای و بین المللی، این رویداد را به مثابه اولویت اصلی خود پوشش می‌دهند و در مورد ابعاد و سناریوهای مختلفِ مطرح در قالب آن به ارائه تحلیل و تفسیر می‌پردازند.

در این مدت، رژیم اسرائیل با پشتیبانی سنگین هوایی و دریایی و توپخانه‌ای، حمله‌ی زمینی به نوار غزه را آغاز کرده و بر اساس ادعاهای خود سعی در نابودی جنبش حماس دارد؛ هدفی که حتی بسیاری از تحلیلگران وابسته به آنها نسبت به تحقق آن در شرایط بحرانی کنونی اسرائیل، ابراز تردید جدی می‌کنند. با این همه، واضح است که معادلات جنگی در قالب نبرد میان مقاومت فلسطین و رژیم اسرائیل، صرفا محدود به جغرافیای فسلطین اشغالی و نوار غزه نمانده و از حیث ژئوپلیتیکی، طیف متنوعی از کنشگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای نیز درگیرِ آن شده‌اند.

در این راستا، چه در مورد زمینه‌های شکل‌گیری عملیات طوفان‌الاقصی و چه وضعیت کنونی که جنگ میان حماس و اسرائیل را به نقطه اوج خود رسانده، و البته مولفه‌های منطقه‌ای مرتبط با درگیری‌های جاری، سوالات مختلفی مطرح می‌شود که پاسخ به آن‌ها از اهمیت فراوانی برخوردار است و می‌تواند تصویر روشن‌تری را از کلیت معادلات جاری و به ویژه آینده و چشم اندازهای متصور در قالب جنگ غزه ارائه کند.

در گفتگو با «امیره ابوالفتوح» نویسنده و تحلیلگر مسائل غرب آسیا و جهان عرب، به واکاوی چند پرسش محوری در رابطه با موضوعات مذکور پرداختیم. مشروح گفتگو با امیره ابوالفتوح را در ادامه می‌خوانید.

نتانیاهو از حیثِ سیاسی مُرده محسوب می‌شود/ اسرائیل و متحدان افراطی‌اش نمی‌توانند ژست‌های قهرمانانه بگیرند

حملات گسترده رژیم صهیونیستی به نوار غزه پس از عملیات موفقیت‌آمیز هفتم اکتبر (طوفان‌الاقصی)، با واکنش‌ها و اعتراضات فراگیر بین‌المللی رو به رو شده است. در این میان، اینطور به نظر می‌رسد که دولت‌های عربی (نه همه آن‌ها به صورت مطلق) آنگونه که باید به حمایت از مقاومت و ملت فلسطین در برابر تجاوزات رژیم اسرائیل نمی‌پردازند. دلیل یا دلایل اصلی این موضوع را چه می‌دانید؟

 پاسخ به این سوال را از چند منظر می‌توان داد و در این میان، توجه به ۳ نکته در این رابطه لازم به نظر می‌رسد. اولا، سال‌هاست که شاهد نمایان شدن شکافی عمیق و قابل توجه میان افکار عمومی جهان عرب و دولت‌های عربی هستیم. در این راستا، دولت‌های عربی در مورد مسائل خاص نظیر مساله فلسطین یا ارتباط با رژیم اسرائیل، سیاست‌ها و رویه‌هایی را در پیش می‌گیرند که با نگاه کلی و غالبِ افکار عمومی آن‌ها در تضاد است. معادله‌ای که نمودهای عینی خود را در روزهای گذشته در قالب راهپیمایی‌های گسترده ملت‌های عربی در حمایت از مقاومت فلسطین و در نقطه مقابل، انفعال عجیب دولت‌های عربی در این رابطه به نمایش گذاشته است.

جالب است که شاهد بودیم اندکی پس از عملیات هفتم اکتبرِ فلسطینی‌ها علیه اسرائیل، اتحادیه عرب تشکیل جلسه داد و در قالب آن، خواستار توقف خشونت‌ها از جانب هر دو طرفِ ماجرا شد. اینکه این اتحادیه، اسرائیلِ اشغالگر و فلسطینی‌ها که سرزمین آن‌ها اشغال شده و سال‌هاست هدفِ سیاست‌های آپارتایدی، غیرعادلانه و نژادپرستانه قرار دارند را در یک وزن و کفه قرار می‌دهد، به هیچ عنوان موضوع مطلوب و واقع بینانه‌ای نیست.

دوم اینکه به نظر می‌رسد دولت‌های عربی در نگاه به مساله فلسطین، تا حد زیادی رویکردهای سیاسی و مغرضانه‌ای را در پیش گرفته‌اند. در واقع، آن‌ها این مساله را در قالب معادله ظالم و مظلوم یا متجاوز و مدافع در برابر ستم ارزیابی نمی‌کنند بلکه آن را به مثابه یک پروژه سیاسی ارزیابی می‌کنند که در قالب آن، پیروزی ملت فلسطین، به معنای پیروزی جریان‌ها و محوری است که در نقطه مقابلِ منافع آن‌ها قرار دارد و گویی این پیروزی، ضربه‌ای سخت به آن‌ها و منافع راهبردیشان است. در واقع، دولت‌های عربی چشم‌اندازهایی از معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی را مدنظر دارند که در قالب آن‌ها حمایت از فلسطین از اولویت چندانی برخوردار نیست. توجه داشته باشیم که از اواخر دهه ۲۰۱۰ میلادی، پروژه عادی‌سازی روابط اسرائیل با دولت‌های عربی نیز در قالب توافق ابراهیم کلید خورد که خود می‌تواند سرنخ‌های خوبی را در این رابطه ارائه کند.

و در نهایت سوم اینکه برخی از دولت‌های مهم عربی اساسا پیروزی حماس و جریان‌های مقاومت فلسطینی را به صورت مستقیم در نقطه مقابل منافع خود می‌بینند و همین موضوع سبب می‌شود تا آن‌ها مواضع انفعالی و یا در بهترین حالت، نمایشی را در قالب معادله فلسطین و تحولات جاری آن اتخاذ کنند. در این رابطه، بیراه نیست که بگوییم حتی برخی از آن‌ها از گزاره شکست مقاومت فلسطین در برابر اسرائیل خشنود نیز می‌شوند. تحلیل این دسته از دولت‌های عربی این است که قدرت‌گیری جریان‌هایی نظیر حماس، چشم‌اندازهای حکمرانی و سیاسی آن‌ها را تهدید می‌کند و درست به همین دلیل، این گزاره نباید ماهیت عینی و عملیاتی به خود بگیرد و مقاومت فلسطین را به یک الگوی برای ملت‌های عربی تبدیل کند.

در این چهارچوب، شماری از دولت‌های سرشناس عربی را بایستی در بحبوحه عملیات موفقیت‌آمیز هفتم اکتبر (طوفان‌الاقصی)، جزو بازندگان بزرگ به حساب آورد.

به نظر شما عملیات طوفان‌الاقصی، برآمده از چه فلسفه و نوعِ نگاهی بود؟

پاسخ به این سوال راحت نیست ولی به نظر من؛ این عملیات تا حد زیادی محصول نگاهی بود که سال‌هاست دولت‌های عربی از آن غفلت می‌کنند. سال‌هاست که دولت‌های عربیِ مختلف با اسرائیل در حال انجام مذاکرات آشکار و پنهان بوده و هستند. با این حال، نتیجه تمامی این مذاکرات چه بوده است؟ بهتر بگویم، نتیجه مذاکره جریانِ سازشگر فلسطینی که در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی اقدام به امضای توافق صلح با طرف اسرائیلی کرد چه بود؟ آیا جز این بود که دامنه تجاوزات و اشغالگری اسرائیل گسترش پیدا کرد و اکنون نیز شاهدیم که یکی از تندروترین دولت‌ها در تاریخ رژیم اسرائیل سرِ کار است؟ در نقطه مقابل، فلسطینی‌ها چه به دست آوردند؟ آیا اساسا اسرئیل به راهکار دو دولت که متحد راهبردی آن‌ها آمریکا مدام بر آن تاکید داشته، کوچکترین توجهی داشته‌اند؟

به نظرم؛ عملیات هفتم اکتبر محصول این نگاه و فلسفه فکری بود که مذاکره و تعامل با رژیم اسرائیل گزینه‌ای بیهوده است و ملت فلسطین تنها بایستی با اهرم زور و از موضع قدرت حق خود را از اسرائیل بگیرند. اگر به دهه‌های اخیر بنگریم، اسرائیلی‌ها تقریبا در تمامی مذاکرات خود با دولت‌های عربی، خلف وعده کرده‌اند و صرفا این دولت‌ها را وسیله تامین اهداف خود ارزیابی کرده‌اند. در آخرین نمونه مثلا در مورد توافق عادی‌سازی امارات و اسرائیل شاهد آن بودیم که اسرائیلی‌ها به هیچکدام از وعده‌های اصلی خود و امتیازاتی که قرار بود در ازای عادی‌سازی روابط به ابوظبی اعطا کنند، عمل نکردند. معادله‌ای که در کلیت خود نشان می‌دهد تا چه اندازه پروژه توافق ابراهیم نیز پروژه‌ای فرصت‌طلبانه برای اسرائیل بوده که در قالب آن دولت‌های عربی صرفا مهره‌های بازی بوده و هستند.

ویژگی محوری پوشش رسانه‌های غربی از جنگ جاری میان مقاومت فلسطین و رژیم اسرائیل را چه می‌بینید؟

به نظرم؛ ما در این رابطه با نوعی تحریف گفتمانی رو به رو هستیم. مثلا رسانه‌های غربی به کرات از حق اسرائیل جهت دفاع از خود سخن می‌گویند. این در حالی است که آن‌ها به قالب‌های تاریخی این ماجرا که بر اساس آن‌ها این فلسطینی‌ها هستند که سرزمنیشان اشغال شده و حق دفاع از خود دارند و نه اسرائیل که سرزمین کشوری دیگر را اشغال کرده و سیاست‌های تجاوزکارانه‌ای را عملیاتی می‌کند، توجهی ندارند.

در عین حال، سکوت سهمگین جریان‌های اصلی رسانه‌ای غربی در برابر نسل‌کشی جاری در نوار غزه نیز بسیار عجیب است و البته که اکنون به یک چالش جدی برای رسانه‌های غربی تبدیل شده است. دلیل این موضوع نیز روشن است زیرا انحصار رسانه‌ای و مرجعیت صِرف خبری از دست این قبیل رسانه‌ها خارج شده است و دیگر آن‌ها تنها منبع تولید و ارائه اخبار و روایت‌ها در مورد جنگ غزه به افکار عمومی بین‌المللی نیستند. موضوعی که در کلیت خود سبب شده تا واقعیت‌هایی از جنگ مذکور افشا شود که نه مطلوب دولت‌های غربی و نه جریان‌های رسانه‌ای آن‌ها است.

پیش‌بینی شما از آینده جنگ غزه چیست؟

اسرائیل با تردیدهای فراوان پا به میدان جنگ غزه گذشته است. در عین حال، مولفه‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی نیز به هیچ عنوان در راستای منافع آن قرار ندارند. در این شرایط، رهبری آنها (نتانیاهو) در شرایط جنگ کنونی نیز به زعم بسیاری از حیث سیاسی مُرده است و نه او و متحدان افراطی‌اش از جریان راست افراطی، در موقعیتی نیستند که بخواهند ژست‌های قهرمانانه بگیرند. در این شرایط، اینکه رژیم اسرائیل بخواهد پیروز جنگ علیه نوار غزه باشد، ایده چندان واقع بینانه‌ای نیست.

اسرائیلِ کنونی انسجام لازم برای برنده شدن در قالب جنگ غزه را ندارد و این موضوع حامل چالش‌های جدی برای این رژیم در ادامه راه است. به نظرم دولت‌های غربی نیز پالس‌های مختلفی را از این موضوع دریافت کرده‌اند و درست به همین دلیل است که قویا و به نحو بی‌سابقه‌ای به حمایت از اسرائیل می‌پردازند تا از وقوع سناریوهای شوکه کننده علیه اسرائیل جلوگیری کنند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز