پاسخ به ۳ پرسش مهم درباره واکنش صهیونیستها با محوریت جنگ غزه؛
پیامهای معنادار برای رژیم صهیونیستی در راه است
«حمله زمینی صهیونیستها به نوار غزه، برخلاف ظاهر آن، میتواند سناریوی مطلوب مقاومت فلسطین باشد و اساسا امکان دارد که این جریان، دامها و تلههای قابل توجهی را برای رژیم اشغالگر قدس در نوار غزه قرار داده باشد تا بتواند تلفات سنگینی را از این رژیم و نیروهای آن بگیرد. مسالهای که مخصوصا با توجه به اشراف مقاومت اسلامی فلسطین بر نوار غزه و ایجاد زیرساختهایی نظیر تونلهایی زیرزمینی و مخفی، از ماهیت و ابعاد جدیتری نیز برخوردار میشود.»
به گزارش خبرنگار ایلنا، رژیم صهیونیستی همچنان با بهت و شوکِ عملیات «طوفان الاقصی» و شگفتانههای قابل توجه دیگری که جریان مقاومت فلسطین پس از عملیات مذکور، از آنها رونمایی کرده، دست به گریبان است. در این راستا، شاهد آن هستیم که جدای از بمباران کور و گسترده مناطق غیرنظامیِ نوار غزه، این رژیم مدام لب به تهدید مقاومت اسلامی فلسطین و کلیت محور مقاومت در منطقه باز میکند و البته که سردرگمی صهیونیستها در مواجهه با سیلی از بحران و تنشهای امنیتی که با آنها رو به رو هستند نیز کاملا مشهود است.
با این حال، در مورد ابعاد مختلف تنشهای جاری میان جریان مقاومت فلسطین و رژیم اشغالگر قدس و البته اثرگذاری این مسائل بر آینده معادلات سیاسی، اجتماعی و امنیتیِ اسرائیل، سوالهای مختلفی مطرح است. از این رو، در گفتگو با «منصور براتی» دکترای علوم سیاسی و کارشناس مسائل اسرائیل، به واکاوی ابعاد مختلف ۳ پرسش محوری با محوریت نوعِ واکنش صهیونیستها به بحرانهای جاریشان و همچنین اثرگذاری این تحولات بر آینده رژیم اشغالگر قدس پرداختیم که در ادامه میخوانید.
از همان نخستین ساعات اجرای موفقیتآمیز عملیات طوفان الاقصی تا امروز، شاهد کنشگری فعال رسانههای صهیونیستی با محوریت تحول مذکور بودهایم. عمده محورهایی که جریانهای رسانهای رژیم اشغالگر قدس در پوشش رسانهای خود با محوریت عملیات طوفان الاقصی و جنگ افروزی رژیم صهیونیستی علیه نوار غزه در دستورکار داشته اند، چه بوده است؟
تحلیل گفتمان و رویکردهای حریانهای رسانهای رژیم صهیونیستی در مدت اخیر و در بحبوحه اجرای موفقیتآمیز عملیات طوفان الاقصی و اوج گیری تنش و درگیری میان این رژیم و جنبش مقاومت اسلامی فلسطین، حامل چند نکته محوری است: اولا، رسانههای رژیم صهیونیستی تلاش زیادی را در دستورکار داشتهاند تا تصویری مظلوم را از این رژیم به جهانیان مخابره کنند و البته که در این رابطه شائبههای زیادی را نیز ایجاد کردهاند و به طور خاص بر خشونت ادعایی حماس علیه شهروندان صهیونیست و حتی سربریدن و قتل نوزادان و کودکان ساکن در شهرکهای صهیونیست نشینِ مجاور با نوار غزه از سوی رزمندگان مقاومت فلسطین (ادعایی که دروغبودنِ آن ثابت شده است) نیز اشاره داشته و در مورد آن مانور گستردهای را به راه انداختهاند. اقداماتی که همه و همه معطوف به مظلومنمایی صهیونیستها از خود در چهارچوب تحولات اخیر و جاری بوده است. البته که این جنس از کنشگری صهیونیستها چندان هم تازگی ندارد و پیشتر هم شاهد اجرایی شدن این سناریو توسط آنها بودهایم با این حال، رسانههای صهیونیست در روزهای اخیر، به نحو ویژهتر و گستردهتری معطوف به این موضوع بودهاند.
نکته دوم که در قالب رویکرد رسانههای صهیونیست در بحبوحه درگیریهای جاری با مقاومت اسلامی فلسطین قابل مشاهده بوده، این مساله بوده که رسانهای اسرائیلی از همان آغاز کار، سعی داشتند تا با ارائه مثلا آمارهای به روز از تلفات و خسارتها و البته پوشش گسترده درگیری ها، به نوعی اعتماد مخاطبان و ناظران داخلی و بینالمللی را به دست آورند و حتی مرجعیت رسانهای و خبری را در قالب درگیریهای خود با جنبش مقاومت اسلامی فلسطین در دست داشته باشند. البته که این رویکرد رسانههای صهیونیست نیز چندان تازه نیست با این حال، در قالب درگیریهای اخیر و جاری با مقاومت فلسطین، به نحو ویژهتری به آن معطوف بوده اند. از این منظر، صهیونیستها پیش از ارتکاب به جنایات گسترده علیه ملت فلسطین، عرصه رسانهای و جنگ نرم را تا حد زیادی فعال کردهاند، تا این موضوع خود بتواند میدان مانور باز و گستردهای را جلوی آنها قرار دهد تا هر جنایتی که میخواهند علیه ملت فلسطین انجام دهند و البته که برای این رویههای خود به زعم خودشان، مشروعیت نیز ایجاد کرده باشند.
مساله سوم که جریانهای رسانهای صهیونیستی درمدت اخیر به نحوی ویژه به آن توجه داشتهاند این بوده که این رسانهها سعی داشتهاند تا نوعی تصویرسازی از ایجاد یک ائتلاف بین المللی به ویژه با دولتهای غربی را ایجاد کنند که در قالب این ائتلاف، هدف اصلی، مقابله با یک هیولای ساختگی و ادعایی به نام حماس است. رویکردی که مثلا پیشتر در قالب تقابل با داعش صورت گرفته و اکنون رسانههای صهیونیستی به دنبال نوعی معادلسازی میان تهدید داعش و تهدیدی ادعایی حماس بوده و هستند. تهدیدی که باید برای مقابله با آن، ائتلافسازی گسترده بین المللی نیز صورت گیرد. به طور کلی در قالب این رویکرد، سعی شده تا شیطانسازی از حماس و مقاومت اسلامی فلسطین صورت گیرد.
نکته چهارم در مورد نوع کنش رسانهای جریانهای رسانهای صهیونیست در رابطه با درگیریهای جاری میان مقاومت فلسطین و رژیم اشغالگر قدس، مرتبط با این گزاره است که این رسانهها خیلی تلاش میکنند تا هیمنه ساختگی صهیونیستها از قدرت نظامی و اطلاعاتی رژیمشان را احیا و ترمیم کنند. رژیم اشغالگر قدس سالها بر توانمندیهای قابل توجه اطلاعاتی و نظامی خود بالیده و نوعی اسطوره شکستناپذیری را برای خودش ایحاد کرده است. حال اجرای موفقیتآمیز عملیات طوفان الاقصی و زخمهای کاری جریان مقاومت فلسطین به اشغالگران صهیونیست، تا حد زیادی این تصویر را بیاعتبار کرده و درست به همین دلیل، بخش قابل ملاحظهای از کنش رسانهای و خبری رسانههای صهیونیست، معطوف به احیای این تصویرِ آسیبدیده بوده است.
در حالی که به نظر میرسد رژیم صهیونیستی در این رابطه دچار یک شکست غیرقابل ترمیم شده و به این راحتیها نمیتواند هیمنه و ابهت ادعایی خود را ترمیم و احیا کند. در این چهارچوب، شاهد آن بودهایم که رسانههای صهیونیستی در هماهنگی با دستگاههای نظامی و اطلاعاتی این رژیم، تصاویر و ویدئوهای مختلفی از حمله به نوار غزه و مواضع جریان مقاومت فلسطین منتشر میکنند و از این منظر، سعی دارند تا به مخاطبان داخلی و بین المللی این باور را منتقل کنند که اسرائیل هنوز قدرتمند است و البته که صهیونیستها سعی دارند تا شکست سنگین خود از مقاومت فلسطین در قالب عملیات طوفان الاقصی و مقاومت رزمندگان فلسطینی در دوره پس از عملیات مذکور را کمرنگ کنند.
در مدت اخیر یکی از گزارههایی که مقامهای ارشد رژیم اشغالگر قدس مانور گستردهای را با محوریت آن انجام داده و میدهد، مساله حمله زمینی به نوار غزه بوده است. با این حال، در عرصه میدانی اینطور به نظر میرسد که خودِ صهیونیستها شدیدا در مور اجرایی کردن این گزاره تردید دارند و محتاط هستند. دلیل این مساله را چه میدانید؟
اسرائیلیها پس از ضربه مهلک اولیهای که در قالب عملیات طوفان الاقصی از مقاومت فلسطین دریافت کردهاند، تا چند روز در بُهت و شوک بودند و البته که همچنان هم اثرات این بهت و شوک در رفتار و رویهها و برنامه ریزیها و سازماندهی صهیونیستها قابل مشاهده است. مجموعه این مسائل سبب شده تا میزان احتیاط صهیونیستها به شدت افزایش یابد. در این چهارچوب، در شرایط کنونی، در اتاقهای فکر و تصمیمسازی رژیم اشغالگر قدس اینطور اندیشیده میشود که وقتی حماس توانسته نفوذ قابل توجهی را به عمق اراضی اشغالی انجام دهد و البته که این نفوذ به کرات تکرار شده و هنوز هم این معادله جریان دارد و شهرک نشینان صهیونیست همچنان با چالش نفوذ رزمندگان مقاومت به عمق اراضی اشغالی رو به رو هستند، احتمالا جنبش مقاومت فلسطین در ادامه راه، سناریوهای به مراتب خطرناکتری را برای اسرائیل در نوار غزه تدارک دیده است. البته که تا وقتی آنها نتوانند کنترل اراضی اشغالی را به دست بگیرند، اینکه بخواهند به نوار غزه حمله کنند، چندان واقع بینانه نیست. مسائلی که سبب شدهاند صهیونیستها به این درک برسند که بهتر است با ارزیابیهای دقیقتر وارد میدان شده و دست به کنش و اقدام بزنند.
مساله دیگری که مطرح است، موضوع نقش آفرینی کنشگران منطقهای و فرامنطقهای است. در این رابطه، به طور خاص دولتهای آمریکا و جمهوری اسلامی ایران، از نقشی محوری برخوردارند. کنشگرانی که هر کدام با توجه به پیوندهای منطقهای خود در حال ارسال پالسهای متفاوتی هستند و البته که هر دو به نوعی، به اسرائیل این هشدار را میفرستند که بهتر است وارد نوار غزه نشود.
ایران به دلیل منافع محور مقاومت و آمریکا نیز به دلیل هراس خود از شکل گیری یک جنگ منطقهای که در نوع خود میتواند برای منافع واشینگتن به شدت هزینهزا باشد، سعی دارند تا مانع از حمله زمینی رژیم اشغالگر قدس به نوار غزه شوند. در این رابطه شاهد بودیم که بایدن به تازگی اعلام کرده که ورود و حمله زمینی اسرائیل به نوار غزه یک اشتباه بزرگ است و البته وزیر خارجه ایران نیز در روزهای گذشته در چندین نوبت اعلام کرده حمله زمینی اسرائیل به نوار غزه، خط قرمز ایران است و میتواند تبعات سنگینی را برای صهیونیستها داشته باشد. از این رو، فشارهای ایران و آمریکا به رژیم اشغالگر قدس نیز در عدم حمله زمینی آن به نوار غزه و یا بهتر بگوییم در تردید جدی این رژیم در عملیاتی کردن این دستورکار، نقشی مهم بازی کرده است. البته که در این رابطه شاهد فشارهای افکار عمومی منطقهای و بین المللی به رژیم صهیونیستی نیز هستیم.
با این همه، با توجه به خسارات و تلفات سنگین صهیونیستها در جریان عملیات طوفان الاقصی که در تاریخِ این رژیم جعلی بیسابقه است، به نظر میرسد که این رژیم و مسوولان ارشد آن راهی ندارند تا دست به یک اقدام بزرگ بزنند تا به نوعی با چالشهای جدیِ بیآبرویی که دامنگیر آنها شده برخورد کنند. گزارهای که به نظر میرسد در قالب حمله زمینی صهیونیستها به نوار غزه نمودی عینی پیدا کند. حتی در مدت اخیر مقامهای ارشد رژیم اشغالگر قدس به قدری ادعاهای خود در مورد حمله زمینی به نوار غزه را تکرار کردهاند که دیگر بعید است بتوانند از آنها عقب نشینی کنند.
به بیان سادهتر، افرادی نظیر نتانیاهو، نخست وزیر یا یوآف گالانت وزیر جنگ صهیونیسیتها، عملا انتظارات جامعه خود را در رابطه با مواجهه با مقاومت فلسطین و در قالب حمله زمینی به نوار غزه بالا بردهاند. از این رو، به نظر میرسد که صهیونیستها حتی اگر شده به صورت محدود، یک عملیات زمینی را علیه نوار غزه آغاز کنند و مثلا در شمال نوار غزه دست به عملیات بزنند و مدعی شوند که انتقام ادعایی خود را گرفتهاند و پس از آن مایل به بازگشت به مرزهای اراضی اشغالی و سپردن منطقه تحت تصرفِ خود به سازمان ملل و یا هر سناریوی دیگری هستند. با این حال، محتمل است که حدی از ورود زمینی صهیونیستها به نوار غزه رخ دهد.
اگرچه که من بر این باورم که ورود نظامی صهیونیستها به نوار غزه، برخلاف ظاهر آن، میتواند سناریوی مطلوب مقاومت فلسطین باشد و اساسا امکان دارد که این جریان، دامها و تلههای قابل توجهی را برای رژیم اشغالگر قدس در نوار غزه قرار داده باشد تا بتواند تلفات سنگینی را از این رژیم و نیروهای آن بگیرد. مسالهای که مخصوصا باتوجه به اشراف مقاومت اسلامی فلسطین به نوار غزه و ایجاد زیرساختهایی نظیر تونلهایی زیرزمینی و مخفی، از ماهیت و ابعاد جدیتری نیز برخوردار میشود.
عملیات طوفان الاقصی و شگفتانههایی که در مدت اخیر، جریان مقاومت فلسطین علیه صهیونیستها رو کرده است، تا حد زیادی یک تروما را در ذهنیت تاریخی اشغالگران و شهروندان صهیونیست ایجاد کرده است. کما اینکه بسیاری از ناظران و تحلیلگران از این تحولات به عنوان نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ملت فلسطین علیه رژیم صهیونیستی یاد میکنند و رهبر معظم انقلاب نیز از اصطلاح «شکست غیرقابل ترمیم» برای صهیونیستها صحبت کردند. عمده چالشهایی که رژیم اشغالگر قدس در دوره پس از درگیریهای جاری با آنها رو به رو خواهد بود، چه هستند؟
اولین چالشی که در دوره پس از عملیات طوفان الاقصی و جنگ غزه، دامنگیرِ صهیونیستها خواهد شد را بایستی در قالب معادله پیشبرد دستورکار عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی-اسلامی مشاهده کرد. جنگ غزه سببب شد تا به طور خاص مذاکرات مذکور در رابطه با عربستان به هم بخورد. البته که دیگر کشورهای عربی نیز از صهیونیستها فاصله گرفتهاند و انتظار میرود که در دوره پساجنگِ غزه، شاهد تشدید شکافها میان دولتهای عربی با رژیم اشغالگر قدس باشیم. دلیل این موضوع نیز این است که هر گونه تعامل با صهیونیستها برای این دسته از دولتها به شدت پرهزینه شده است.
دومین پیامد جنگ غزه و عملیات طوفان الاقصی در فضای پسادرگیریها میان صهیونیستها و جنبش مقاومت فلسطین، کاهش شدید محبوبیت کابینه اسرائیل و شخص نتانیاهو و حزب لیکود است. افراد و جریانهایی که سالهاست قدرت را در اراضی اشغالی به دست دارند و البته که در سالهای گذشته، شواهد و قرائن حاکی از این بودهاند که حذف این طیفها از قدرت، کار چندان سادهای نیست.
با این حال، شوکهای وارده به رژیم اشغالگر قدس در پیِ عملیات طوفان الاقصی و مقاومت ملت فلسطین در برابر حملات صهیونیستها به نوار غزه، آسیبهای جدی را به محبوبیت عمومی نتانیاهو و حزب متبوعش یعنی حزب لیکود وارد خواهد کرد. البته که اعتماد به ارتش و دستگاههای امنیتی اسرائیلی از سوی شهروندان صهیونیست نیز کاهش شدیدی پیدا خواهد کرد. حتی بعید نیست که جنگ غزه و عملیات طوفان الاقصی بتوانند به کل، کارنامه سیاسی نتانیاهو را ببندند و موجب سقوط کابینه وی در دوره پساجنگ شوند. حتی اگر خودِ نتانیاهو از قدرت کنار نرود، انتظار میرود که در ماههای آتی، برای او، وزیر جنگ اسرائیل و روسای دیگر دستگاههای امنیتی و جاسوسی اسرائیل، پروندههای مختلفی تشکیل شود و هر کدام از آنها با چالشهای جدی جهت تداوم حضور خود در قدرت رو به رو شوند. از این رو، در دوره پساجنگ، میتوانیم انتظار وقوع یک زلزله بزرگ سیاسی در اراضی اشغالی را داشته باشیم.
در نهایت سوم اینکه پس از عملیات طوفان الاقصی و درگیریهای جاری میان جریان مقاومت فلسطین و اشغالگران صهیونیست، تا حد زیادی ادعاهای دور و دراز رژیم شاشغالگر قدس در حوزههای نظامی و امنیتی نیز با بیاعتباری رو به رو خواهند شد و به بیان سادهتر، صهیونیستها پرستیژ خود در حوزههای مذکور را به نحوی جدی از دست خواهند داد. موضوعی که خود یک ضربه جدی را به رژیم اشغالگر قدس تداعی میکند و یکی از بنیانهای متصور و فرضیِ قدرت آن را به لرزه درخواهد آورد. معادلهای که حامل پیامهای معناداری برای رژیم صهیونیستی در ادامه راه خواهد بود.