مهدی باقری مطرح کرد؛
مستندهای باستانشناسی با گذشت زمان به میراث کشور تبدیل میشوند/ با وجود مصوبه هیئت دولت، وزارتخانهها با مستندسازها همکاری نمیکنند
چند سال پیش هیئت دولت سند چشماندازی برای پروژههای ملی کشور در وزارتهای مختلف مثل وزارت نیرو، راه و شهرسازی و... در نظر گرفت که این پروژهها باید توسط مستندسازها به ثبت میرسید اما هیچگاه این مصوبه اجرا نشد.
مهدی باقری کارگردان سینمای مستند که سال گذشته با فیلم «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» در جشنواره سینماحقیقت حضور داشت، در گفتگو با خبرنگار ایلنا درباره شکلگیری ایده ساخت این مستند گفت: در چند سال گذشته من با پژمان مظاهریپور در سفرهای متعددی که ایشان برای ساخت آثار مستند باستانشناسی انجام میدادند، همراه بودم و در یکی از این سفرها به من پیشنهاد دادند که فیلمی در حوزه باستانشناسی کار کنم. بحث ما درباره مجسمه «پنهلوپه» بود و این بهانهای شد تا من به ماجرای اشمیت و همسرش بپردازم.
باقری خاطرنشان کرد: در واقع مجسمه «پنهلوپه» را در تخت جمشید پیدا کرده است ولی مسئله اینجاست که «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» یک فیلم باستانشناسی علمی نیست. این فیلم در همان ساختار فیلمسازی خودم هست که اساساً با قصهگویی و روایتهای شخصی خودم به سراغ سوژهها میروم و با وجود اینکه ما به موضوع باستانشناسی پرداختهایم این فیلم را نمیتوان یک اثر باستانشناسی علمی دانست. این دو نفر مهمترین باستانشناسانی بودند که از بین سالهای ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۸ قبل از جنگ جهانی در ایران فعالیت کردند و اکتشافات مهمی داشتند چرا که تا قبل از این دو نفر باستانشناسی علمی در کشورمان صورت نگرفته بود و در تخت جمشید هم اول هرتزفلد و بعد اشمیت کاوشهایی انجام دادند.
وی درباره ساختار مستند باستانشناسی علمی گفت: در حوزه مردمشناسی و باستانشناسی ما فیلمهایی داریم که خیلی به پژوهشگر وابسته است. ما فیلمهای باستانشناسی بسیاری داریم و به نظر من مهمترین کارگردانی که در این حوزه کار کرده پژمان مظاهریپور است چرا که ایشان به خاطر تخصصی که در این حوزه پیدا کردهاند شبیه یک باستانشناس با موضوع خود برخورد میکند. من به عنوان مستندسازی که حوزه تخصصیام آثار اجتماعی و پرتره است کاراکتری باستانشناس را انتخاب کردم و دلیل جلوه باستانشناسی این اثر هم همین کاراکتر است.
وی افزود: روایتی که من در این فیلم بیان میکنم بیشتر از اینکه درباره عملکرد علمی یک باستانشناس باشد، روایت روابط این دو کاراکتر و ارتباط این دو نفر با محیط جغرافیایشان (ایران) را دنبال کردهام و این با یک مستند باستانشناسی که به عنوان یک سند علمی شناخته میشود، متفاوت است.
در حوزه باستانشناسی اسناد و مدارک مناسبی داریم
این کارگردان درباره کشف جزئیات رابطه اشمیت و همسرش در ایران گفت: اشمیت یکی از افرادی که با اعضای جدید کار میکند و خیلی به ایجاد اسناد مختلف توجه دارد و از عکسها و فیلمهای زیادی استفاده کرده است. در گروه اشمیت همیشه عکاسهای حرفهای حضور داشتهاند تا از اکتشافات او تصویربرداری کنند و او برعکس هرتزفلد کتابهای مختلفی از خودش منتشر کرده که کتاب «پرواز بر فراز سرزمینهای باستانی ایران» مهمترین کتابی است که به فارسی ترجمه شده و بخش زیادی از اطلاعات ما به واسطه کتابهای این فرد و کسانی که درباره او نوشتهاند به دست آمده است و در اسناد نیز خوشبختانه ایشان با جزئیات بسیار در مناطقی از تخت جمشید عکاسی کردهاند. البته به طور کل باستانشناسان در محوطهای که کار میکنند اسناد و مدارک بسیار خوبی ثبت و ضبط میکنند و این باعث میشود که در این حوزه مستندسازها با آرشیو مناسبی روبرو باشند و این حوزه مثل حوزه مردمشناسی به دلیل اینکه پشتوانه پژوهشی برای آن وجود دارد اسناد و مدارک به شکل دستهبندی شده و آماده در دسترس مستندساز قرار دارد. اگر این پژوهشها از دانشگاهها صورت گرفته باشد مثل دانشگاه شیکاگو اسناد و مدارک بیشتری در دسترس است و البته درباره کارهای آقای اشمیت فیلم هم ساخته شده است.
این مستندساز خاطرنشان کرد: مستند باستانشناسی نگاهش بر اساس منطقی است که در پژوهشها صورت گرفته ولی من که مستند باستانشناسی علمی نمیسازم نگاه خودم را هم وارد کردم و در برههای از تاریخ قصه دو باستانشناس هلن و اشمیت را دنبال کردهام. طبیعتاً وقتی فیلم را رواییتر میکنید مخاطب بیشتری جذب مستندتان میشود و من سعی میکنم این کار را در همه مستندهایی که کار کردم انجام دهم و مستند علمی کمی ثقیلتر است و مخاطب تخصصیتری فیلم را میبیند.
وی درباره نقش باستانشناسان غربی در کشفیات باستانی ایران گفت: در دورههای مختلف به دلیل نداشتن دانش کافی ما مجبور بودیم که از غربیها استفاده کنیم. در باستانشناسی همه گروهها خوشنام نیستند، به عنوان مثال فرانسویها به دلیل کارهایی که کردند خوشنام نبودند اما در بین گروههایی که تا قبل از سال ۱۳۲۰ در ایران کار کردهاند آلمانیها یا آمریکایی آلمانیها و همچنین ایتالیاییها بسیار خوشنام بودند و خوب کار کردند. ما دانش کافی در علم باستانشناسی نداشتیم و به واسطه فضایی که در دهه ۱۳۱۰ در ایران ایجاد شد و حضور متخصصان خارجی این تحصیلات و دانش لازم را پیدا کردیم و پس از این دوره ایرانیان روی تخت جمشید کار کردند و کمکم نیروهای متخصص ایرانی تربیت شدند و ما متخصصان مهمی در دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ داشتیم و از نسل بعد هم متخصصان مهمی در حوزه باستانشناسی، مردمشناسی و... داریم.
عدم رعایت کپیرایت فیلمهای ما را به پخش داخلی محدود میکند
باقری درباره معضلات موجود در عرصه مستندسازی به خصوصی ساخت مستندهای باستانشناسی گفت: بخش مستند ما با وجود اینکه در حال تولید سند در عرصه تاریخی، اجتماعی و فرهنگی برای ایران است همواره کمترین بودجهها را دریافت میکند. وقتی شما فیلم تاریخی میسازید برای هر فریمی که در فیلمتان استفاده میکنید مبالغی را هزینه میکنید و ما حتی برای استفاده از متریال عکس به روزنامهها و خبرگزاریها پول پرداخت میکنیم و این وضعیت برای فیلمها هم وجود دارد و ما اگر بخواهیم از فیلمهای خارجی استفاده کنیم باید مبالغی را به شرکتها پرداخت کنیم. فیلمهای ما آثار درجه یکی هستند و خیلی از این فیلمها به دلیل عدم رعایت کپیرایت امکان پخش در تلویزیون و سینماهای دیگر کشورها را ندارند و در محدوده داخل کشور خودمان محدود میشوند.
وی افزود: متأسفانه علاقه مدیران فرهنگی و سیاستگذاران سینمای مستند بیشتر به سینمای مستند اجتماعی معطوف است. من علیه حوزه اجتماعی صحبت نمیکنم و انتقادم به این است که هیچ تعادلی در حمایت از فیلمهای مستند وجود ندارد و در پخش هم مستندهای غیراجتماعی مورد توجه قرار نمیگیرند. اگر تلویزیون و به خصوص شبکه چهار نبود بسیاری از فیلمهای خوبی که با موضوع باستانشناسی و مردمشناسی ساخته شدهاند هیچگاه ساخته نمیشدند. فیلمهای باستانشناسی و مردمشناسی با گذشت زمان به میراث کشورمان تبدیل میشوند. فیلمهایی که حدود سی سال پیش اساتیدی چون فرهاد ورهرام، اُرُد عطارپور و محمدرضا اصلانی ساختهاند امروز به اسنادی تبدیل شدهاند که باید مثل وسایل داخل موزه از آنها مراقبت شود.
باقری تصریح کرد: به دلیل تخصیص پیدا نکردن درست بودجه، سینمای مستند در برخی حوزهها بسیار لاغر است و متأسفانه برای حوزههایی که بیشترین دغدغه در آنها وجود دارد و بیشترین تلاش برایشان انجام میشود، کمترین بودجهها و حمایتها در نظر گرفته میشود. دولتها باید در تخصیص بودجهشان به فیلمهای مستند تجدیدنظر کنند و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی هم قدرت این را ندارد که برای همه مستندها بودجههای کافی و بالایی در نظر بگیرد و تلویزیون هم آنقدر درگیر مخاطب است که به سینمای مستند کمترین بودجه را اختصاص میدهد.
وی افزود: با وجود این شرایط باید بگویم انرژی بالایی برای تولید وجود دارد ولی برنامهریزی خاصی جز حضور افرادی خاص که به این حوزهها علاقهمند هستند، وجود ندارد به این معنا که همه تصمیمات قائم به فرد، لحظات خاص و سیاستگذاریهای لحظهای هستند. به عنوان مثال در دورهای به حفظ میراث ناملموس تأکید میشد، بودجههایی هم به این موضوع اختصاص دادند و حتی بودجهای هم برای سینمای مستند در نظر گرفته شد اما ما مستندسازها هیچ بودجهای ندیدیم و نمیدانیم این بودجه صرف چه مسائلی شده است. به دلیل اینکه من در انجمن صنفی کارگردانان مستند سمتی داشتم میدانم که این بودجه در عرصه مستند هزینه نشد و فکر میکنم بیش از هر چیز در حوزه کتاب هزینهها صورت گرفت.
باقری خاطرنشان کرد: این اتفاق درباره مسائل بسیاری رخ داده است، به عنوان مثال وقتی درباره ایران یا مثلاً فرش ایرانی صحبت میشود، تخصیص بودجه در بخشهای مختلف را در نظر میگیرند اما کسی به سینمای مستند توجه ندارد و به همین دلیل تنها کسانی که درباره فرش ایرانی فیلم نساختهاند مستندسازان ایرانی هستند چرا که مدیران فقط دغدغه این را دارند که کاری کنند تا بتوانند از آن طریق آمار مناسبی از فعالیت خود ارائه دهند یا از اسمهای مطرح در امور مختلف استفاده میکنند که کارشان دیده شود و مشخصاً وقتی مستندساز نمیتواند فردی صاحب نام و شهرت باشد مورد حمایت هم قرار نمیگیرد.
با وجود مصوبه هیئت دولت، وزارتخانهها با مستندسازها همکاری نمیکنند
این کارگردان در ادامه تأکید کرد: چند سال پیش هیئت دولت سند چشماندازی برای پروژههای ملی کشور در وزارتهای مختلف مثل وزارت نیرو، راه، شهرسازی و... در نظر گرفت. این پروژهها در ابتدا باید به صورت سند ثبت میشدند اما حدود چهار سال پیش هیئت دولت تصویب کرد که این پروژهها باید توسط مستندسازان شناسنامهدار در قالب آثار مستند به ثبت برسند و تا این لحظه این اتفاق به دلایل مختلف رخ نداده است. اتفاقاً در بخش صنعت ما این مستندسازی صنعتی از سالهای پیش وجود دارد و مدیران ما درباره آن شناخت دارند و الان با تأکید هیئت دولت ثبت این اقدامات در قالب فیلمهای مستند الزامی شده است اما هیچ اقدامی برای این مسئله صورت نگرفته و حداقل همکاری با مستندسازان شناسنامهدار انجام نشده است.
وی در پایان گفت: سالها قبل در حوزه فولاد، مدیری وجود داشت که از ساخت ۶ فیلم حمایت کرد و امروز همه آن فیلمها به اسنادی تاریخی تبدیل شدهاند اما مدیران امروزی چنین توجهی به سینمای مستند ندارند. ما مصوبه هیئت وزیران درباره سند چشمانداز را پیگیری کردیم اما مدیران اصلاً حاضر نیستند به این مصوبه عمل کنند. در حوزه میراث فرهنگی هم وضعیت به همین شکل است و با وجود اینکه معمولاً حوزه میراث فرهنگی وابسته به فیلم و عکس است، هیچ مدیری حاضر نیست برای ساخت مستند سرمایهگذاری کند. به طور کل هیچ متولی مشخصی برای حوزه مستندهای باستانشناسی وجود ندارد و به همین دلیل کسی به اهمیت ساخت این آثار توجهی ندارد و این باعث میشود که در آینده از این بیتوجهی در حوزه باستانشناسی آسیب ببینیم.