خبرگزاری کار ایران

بهزاد نعلبندی مطرح کرد؛

نمی‌خواستم فیلمی سیاه و مشمئزکننده بسازم/ حتی احداث مراکز مراقبت از زنان آسیب‌دیده رانتی است

نمی‌خواستم فیلمی سیاه و مشمئزکننده بسازم/ حتی احداث مراکز مراقبت از زنان آسیب‌دیده رانتی است
کد خبر : ۱۳۹۲۷۳۸

بهزاد نعلبندی با اشاره به اینکه سعی داشته در مستند انیمیشن «کاغذپاره‌ها» از نشان دادن تلخی بیش از حد فاصله بگیرد، تأکید کرد: نشان دادن تلخی بیش از حد، باعث می‌شود که مخاطب از تلخی عبور کند و اثر اینگونه به سمت عادی‌سازی این وضعیت پیش می‌رود.

به گزارش خبرنگار ایلنا، مستند انیمیشن «کاغذپاره‌ها» به کارگردان بهزاد نعلبندی به تازگی در شبکه نمایش خانگی به صورت آنلاین عرضه شده است. این مستند که به چند محفل بین‌المللی سینمایی نیز راه پیدا کرده، متشکل از گفتگوهایی است که فیلمساز با زنان کارتن‌خواب حاضر در یک مرکز نگهداری از زنان آسیب‌دیده داشته و مخاطب به جای تصاویر این بانوان انیمیشن‌هایی می‌بیند که به موضوع مورد بحث ارتباط دارند.

بهزاد نعلبندی در این اثر که نگاهی به موضوع زنان آسیب‌دیده و کارتن‌خواب دارد، انتقادهای اجتماعی و حتی سیاسی را مطرح می‌کند و از برخورد جامعه و دستگاه‌های دولتی با این افراد انتقاد می‌کند. به بهانه نمایش آنلاین این مستند با کارگردان آن گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح این گفتگو را می‌خوانید:

در ابتدای مستند «کاغذپاره‌ها» به این نکته اشاره می‌شود که این افراد به دلیل برگزاری اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد در تهران در یک مرکز نگهداری، جمع‌آوری شده‌اند. آیا جمع‌آوری این افراد فقط به دلیل وجهه‌سازی برای شهر بوده است؟

در سال 91 اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد در تهران برگزار شد و اگر به خاطر بیاورید آن زمان کل شهر تحت تأثیر حضور این اجلاس بود و از آنجا که ما مدیریت رنگ‌آمیزی داریم و به جای حل مشکل همواره آن را رنگ‌آمیزی و لاپوشانی می‌کنیم و این رویه در بسیاری از سیاست‌های مدیریتی کلان وجود دارد، در جمع‌آوری این افراد تنها بحثی که آن زمان وجود داشت این بود که جلوه شهر زیبا شود و آنها را از دید عموم مخفی کنند و در این مراکز نگهداری کنند.

چرا فقط زنان را برای گفتگو انتخاب کردید؟

مرکز ی که من فرصت حضور در آن را بدست آوردم، مرکز نگهداری از زنان بی‌خانمان بود. اما در آنجا از چندین نفر شنیدم که مردان بی‌خانمانی که جمع‌آوری شدند بعد از چند روز آزاد شدند. نگاه مردسالارانه‌ای که جامعه و مدیران ما دارند این زنان را عاملان جرم‌ و ناهنجاری می‌دانند و حق حضور در اجتماع را از آنها سلب می‌کند. ما باید بدانیم که در این وضعیت ما هم شریک جرم هستیم و باید نگاه و رفتارمان را اصلاح کنیم. در «کاغذپاره‌ها» خاطره‌ای مطرح می‌کنم که در دوران کودکی خانواده‌ام به من گفتند از برخورد با خانم کارتن‌خوابی که در محله‌مان بود، خودداری کنم چون دچار بیماری لاعلاجی می‌شوم. شاید اعضای خانواده‌ام قصد محافظت از مرا داشتند. اما ترسی که در من از مواجهه با این زنان در ضمیر ناخودآگاهم به وجود آمد، موجب شد تا از آنها فرار کنم و تلاش کنم آنها را نادیده بگیرم.

این افراد به هر دلیلی که در شرایط حاضر قرار گرفته‌اند حقوق انسانی خود را دارند گرچه تصور من این بود که این افراد احتمالا تاوان اشتباهات خود را می‌دهند. ولی وقتی پای صحبت‌هایشان نشستم، متوجه شدم که چقدر این افراد شبیه به خود ما هستند و بیشتر آن‌ها تاوان اشتباهات دیگران را می‌دهند. مثلاً من با دختری روبرو شدم که به دلیل عاشق شدن پدرش از خانه اخراج و او به همین دلیل در جریان اتفاقات بدی قرار گرفته بود. سعی من در «کاغذپاره‌ها» این بود که از شرِ ترس کودکی‌ام رها شوم.

آیا در بین افرادی که صدایشان را در «کاغذپاره‌ها» می‌شنویم کسی بود که از فیلم حذف کرده باشید؟

 من فقط با همین پنج نفر صحبت کردم و حق انتخابی نداشتم و فقط کسانی که حاضر بودند با من صحبت کنند و صدایشان ضبط شود در این مستند انیمیشن حضور دارند اما وقتی صداها را گوش می‌دادم احساس کردم تماشاگر به دلیل سیر اتفاقات زیادی که رخ می‌دهد فیلم را پس می‌زند و ممکن است ما با فیلمی اگزوتیک و سیاه روبرو شویم که به هیچ وجه نمی‌خواستم فیلمم چنین وجهه‌ای داشته باشد.

در این مستند همه زنان تا حدی قربانی عملکرد و تصمیم مردان هستند. آیا تعمدی در پر رنگ کردن این موضوع داشتید؟

در این مستند بدون اینکه این هدف را دنبال کنم به این نتیجه رسیدم که اولین ضربه به این زنان را یا پدرانشان وارد کرده‌اند و یا برادر یا همسر و نزدیک‌ترین مرد زندگی‌شان. این مسئله به قدری فراگیر و پر رنگ است که در ابتدا قصد داشتم در عنوان مستند از کلمه «پدر» استفاده کنم و به نوعی به جامعه مردسالارانه اشاره کنم اما احساس کردم که با این عنوان جهت نگاه مخاطب را تا حد زیادی هدایت می‌کنم و به همین دلیل از این عنوان منصرف شدم. اما این فیلم به هیچ‌وجه ضد مرد نیست و من فقط به عنوان یک مستندساز با یک پدیده روبرو بودم که بدون دستکاری حقیقتی که مطرح شد را بیان کردم. تنها ویرایشی که در اثر داشتم این بود که گفته‌های تکراری را حذف کردم و صحبت‌های اضافی که هیچ کمکی به روایت فیلم نداشت را کنار گذاشتم. از طرفی برخی جزئیات را هم حذف کردم چراکه جزئیات اتفاقات تلخی که برای این افراد رخ داده بود فیلم را تلخ‌تر می‌کرد.

در واقع ویرایش‌ها در راستای نزدیک شدن به مدیوم سینما بود و من در واقعیتی که مطرح شده بود هیچ دخل و تصرفی ندارم. به طور کل زمان ضبط صدای افراد هیچ هدفی برای ساخت فیلم نداشتم وگرنه با برنامه‌ریزی دقیق‌تر و با موضوعی مشخص به آن مرکز وارد می‌شدم و سوالات را در یک راستا می‌پرسیدم اما هرآنچه که در این مستند انیمیشن می‌شنوید کاملاً به شکل بداهه و با همان حس و حال آن لحظه مطرح شده است.

اما به نوعی نگاه مردسالارانه را مورد انتقاد قرار دادید.

به نظر من جامعه ما به شدت نگاه مردسالارانه دارد و چه بپذیریم و چه نپذیریم تعریفمان از واژه‌ها مردانه است. در فرهنگ ما فقط مردها هستند که حق اشتباه کردن دارند اما خانم‌ها این حق را ندارند و جامعه این حق را به آن‌ها نمی‌دهد که اشتباه خود را جبران کنند. در واقع در جامعه ما زنان باید وجهه مادرانه و قدسی داشته باشند و این بار سنگینی است که بر دوش نیمی از جامعه ما گذاشته شده است. «کاغذپاره‌ها» به من کمک کرد که این قالب را  کنار بگذارم و آن نگاه نادرستی که درباره این زنان در من وجود داشت از بین برود.

علاوه بر انتقادات اجتماعی که در این فیلم مطرح می‌شود، شما عملکرد نهادهایی مثل سازمان بهزیستی و مراکز مشابه را هم مورد انتقاد قرار می‌دهید.

حقیقت ماجرا این است که من وقتی وارد این مرکز شدم هیچ شناختی از آنچه که قرار است با آن روبرو شوم نداشتم. خانم مددکاری که آنجا حضور داشت به من توضیح داد که آن مرکز چگونه اداره می‌شود و من متوجه شدم که راه‌اندازی این مراکز به نوعی با رانت صورت می‌گیرد و بیش از اینکه این مراکز به کمک‌رسانی به افراد آسیب‌دیده تمرکز داشته باشند به درآمدزایی توجه دارند. همین الآن اگر یک نفر بخواهد چنین مرکزی دایر کند فقط با رانت می‌تواند این کار را انجام دهد و در نهایت تلاش بر این است که یکسری انسان‌ها را به حبس و حصر خود درآورند و برای خود منابع درآمدی داشته باشد و بتواند از بودجه عمومی، معافیت مالیات و... برخوردار شود. در واقع برای افراد آسیب‌دیده هزینه‌هایی کنار گذاشته می‌شود اما متأسفانه این هزینه‌ها برای این افراد صرف نمی‌شود و افراد سودجو از عدم شناخت و آگاهی افراد آسیب‌دیده از حقوق خود سوءاستفاده می‌کنند.

آیا تنها دلیل استفاده از تصاویر انیمیشن در «کاغذپاره‌ها» عدم امکان استفاده از دوربین بود؟

شرط اولی که برای من وجود داشت این بود که دوربینی با خود نداشته باشم. البته من هم قصد ساختن فیلم مستند از این مرکز را نداشتم تا دوربینی همراه خود ببرم. به گمان من این افراد معمولاً از حقوق خود اطلاعی ندارند و ما با انتشار تصاویرشان کاری می‌کنیم  که امکان بازگشت آن‌ها به زندگی عادی سخت‌تر شود و این ضد حقوق انسانی و کرامت آنها است.

چطور به ساختار انیمیشن با متریال کارتن و کاغذ رسیدید؟

سه سال طول کشید تا بدانم چه کاری می‌توانم با این صداها بکنم. در ابتدا می‌خواستم بر اساس آنها فیلمنامه داستانی بنویسم، حتی به تاتر مستند هم فکر کردم ولی هیچ‌کدام به سرانجام نرسید. تا اینکه ایده ساخت انیمیشن مستند به ذهنم رسید. خیلی سریع به این نتیجه رسیدم که با توجه به اصطلاح کارتن‌خواب که برای این افراد به کار می‌بریم از متریال کارتن مقوایی برای ساختن عروسک‌ها استفاده کنم. شاید برای مخاطب جالب باشد که بداند من تصمیم گرفتم از متریالها و ابزارهای نو و کارنکرده برای ساختن عروسکها و مکان‌هایی که در فیلم دیده می‌شود استفاده نکنم و از  وسایل دورریختنی و مستعمل استفاده کنم. این ساختار برای من با آزمون و خطاهای بسیاری همراه بود چراکه هیچ نمونه فیلمی وجود نداشت که بخواهم از آن الگو بگیرم. بعضی از پلان‌های این فیلم را شاید بالای ده هزار بار ساختم و اصرار داشتم تصاویر به کیفیتی برسند که تماشاگر بتواند آن‌ها را به عنوان مستند قبول کند. برای من جالب بود که وقتی یک اکران خصوصی داشتیم آقای سعید مدنی (جامعه‌شناس) که در زمینه جامعه‌شناسی اعتیاد فعالیت دارد فیلم را دیدند و به من گفت در این سال‌ها مستندهای بسیاری با موضوع اعتیاد دیده‌ام اما هیچ یک نتوانستند به اندازه تصاویر انیمیشن این اثر تأثیرگذار باشند. وقتی از اعتیاد صحبت می‌کنیم تصاویری سیاه، کثیف و آلوده برایمان تداعی می‌شود و من در «کاغذپاره‌ها» سعی کردم از سطح این تصاویر چرک عبور کنم و به لایه‌های دیگری برسم.

در تصاویری که از مرکز نگهداری زنان آسیب‌دیده ارائه می‌شود این مرکز به شدت کثیف و بهم ریخته به نظر می‌رسد. آیا واقعاً همینطور بود؟

من خیلی سعی کردم تصاویر بهتر و اصطلاحاً شیک‌تری از آن مرکز ارائه دهم. وقتی وارد خوابگاه شدم به یاد دارم که به قدری حالم بد شد که می‌خواستم هر طور شده از آنجا فرار کنم. اوضاع به شدت مشمئزکننده و غیرقابل تحمل بود.

من تلاش کردم از سیاه‌نمایی و ساخت فیلمی که فقط زخم‌ها را نشان می‌دهد پرهیز کنم ولی مطمئناً این فیلم تلخ است و تصاویر انیمیشن این تلخی را تا حدی کم کرده‌اند و این روایت تحمل‌پذیرتر شده است. فیلم‌های مستند اجتماعی بسیاری را دیده‌ام که بیشتر از ۵ یا ۶ دقیقه قابل تحمل نیستند و من به هیچ‌وجه سعی نداشتم که مخاطب را با تلخی موضوع آزار دهم. به نظر من نشان دادن تلخی بیش از حد باعث می‌شود که مخاطب از چند دقیقه‌ای به بعد از این تلخی عبور کند و به نوعی اثر به سمت عادی‌سازی پیش می‌رود.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز