نشست مجموعه مستند «تارکُد» (بخش اول)؛
مجتبی نوروزپور: دنبال کشف هدف رسانههای خارجی فارسیزبان بودیم/ محمدصالح نیکنام: اگر سفارت آمریکا تسخیر نمیشد، بعید نبود کودتای دیگری رخ دهد
محمدصالح نیکنام با اشاره به اینکه مجموعه «تارکد» تلاشی برای حمایت از تسخیر لانه جاسوسی نیست، تأکید کرد: اگر سفارت آمریکا تسخیر نمیشد، بعید نبود که کودتای دیگری رخ دهد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مجموعه مستند «تارکد» به کارگردانی محمدصالح نیکنام و به قلم و پژوهش مجتبی نوروزپور در ۱۰ قسمت با موضوع مروری بر پروندههای مهم تاریخ انقلاب هر هفته یک قسمت از آن از شبکه مستند پخش میشود.
این مجموعه مستند در هر قسمت به یکی از موضوعات مهم مربوط به تاریخ انقلاب به روایت اسناد لانه جاسوسی، ساواک، سیا، وزارت خارجه آمریکا و اسناد محرمانه داخلی میپردازد. موضوعاتی مثل کودتای آیتالله شریعتمداری، پرونده عباس امیرانتظام، فرار بنی صدر، حج ۶۶، پرونده انفجار نخست وزیری، فاجعه سینمارکس، پرونده ابراهیم یزدی ازجمله موضوعاتی هستند که در این مجموعه مستند به آنها پرداخته شده است.
به بهانه پخش «تارکد» با محمدصالح نیکنام و مجتبی نوروزپور گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح بخش اول این گفتگو را میخوانید:
ایده بررسی پروندههای لانه جاسوسی در قالب مجموعهای مستند چطور شکل گرفت و با چه دغدغهای به سراغ این موضوع رفتید؟
محمد صالح نیکنام: حدود پنج یا شش سال پیش به دنبال این بودیم که به موضوعاتی از تاریخ انقلاب که ظرفیت بالایی دارند اما مغفول ماندهاند، بپردازیم و در وهله اول این ایده را در ذهن داشتیم که مناسب با آثار تولیدی در فضای مجازی این ایده را بپرورانیم و به مرور طرح ما با اقتضاعات تولید و شرایط کار دچار تغییر شد و بعد به این نتیجه رسیدیم که بهتر است مستند بسازیم.
ما در این مسیر مشکل بزرگی داشتیم که متأسفانه به آرشیو دسترسی نداشتیم و تصمیم گرفتیم مجموعه پادکستی بسازیم و ۲۰ قسمت پادکست ساختیم که بخشی از این ۲۰ قسمت به اسناد لانه جاسوسی مربوط میشد و بخشی هم بیربط به این اسناد بود. پس از اینکه این پادکستها آماده شدند دوستان در شبکه مستند پادکستها را شنیدند و طرح ما را پسندیدند و پیشنهاد دادند که به صورت تصویری این مجموعه را بسازیم.
البته همه آثار مربوط به پروندههای لانه جاسوسی نیست، به عنوان مثال یک قسمت از این مجموعه به حج سال ۱۳۶۶ مربوط میشود که طبیعتاً ارتباطی با این پروندهها ندارد. اسناد لانه جاسوسی از این جهت برای ما جالب بود که هم رهبری درباره این ماجرا صحبت کردهاند و هم اینکه بررسی اسناد باقی مانده آمریکا درباره کشورمان اتفاق بسیار جالبی است.
وقتی به این اسناد مراجعه کردیم و تحقیق و پژوهش ما آغاز شد واقعاً فکر نمیکردیم که به این حجم از اطلاعات برسیم. تحقیقات و اسنادی که آمریکاییها درباره ما داشتند واقعاً جالب توجه بود، برای شخصیتهای مهم کشورمان هر کدام پروندهای تشکیل داده بودند و با جزئیات نظراتشان را درباره این شخص مطرح کرده بودند و در دست داشتن این اسناد به ما کمک میکند که از زاویه دید دشمن به خودمان نگاه کنیم.
بخشی از سوژهها از دل اسناد ایجاد شد، به عنوان مثال آیتالله شریعتمداری کسی نبود که ما بخواهیم به سراغ او برویم اما در لانه جاسوسی آنقدر اسناد جالبی درباره این فرد وجود داشت که تصمیم گرفتیم قسمتی از مستند را به او اختصاص بدهیم.
سوژهها با چه ملاک و معیاری انتخاب میشدند که یک مجموعه ده قسمتی را تشکیل دادند؟
محمد صالح نیکنام: ما چند شاخص داشتیم، یک اینکه مسئله انتخاب شده یک اتصالی با مسائل روز داشته باشد. ما این کار را بر اساس وظیفهای که نسبت به شرایط روز احساس میکنیم، ساختیم. برداشت ما این بود که برخی از این سوژهها امتداد روز دارند و میتوانند در آینده اثرگذار باشند.
در واقع روایتی که از گذشته ساخته میشود در تصمیمات جامعه درباره این جریانات موثر است و ما تأکید داشتیم که سوژه اتصال خوبی با روز داشته باشد و از طرفی زوایای مخفیای درباره آن سوژه وجود داشته باشد. به عنوان مثال ما یک سوژه تاریخی میتوانیم داشته باشیم که بارها دربارهاش بحث شده و خلاء چندانی درباره آن وجود ندارد پس لزومی نداشت به آن سوژهها بپردازیم و ما به سراغ آنهایی رفتیم که مغفول ماندهاند. نکته دیگر این بود که ما اسناد کافی هم برای پرداختن به سوژهها داشته باشیم.
موضوعات این مستند مربوط به بازه زمانی سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۷ است و در این ۱۰ سال شاید بتوان سوژههای بسیاری بالغ بر ۳۰ سوژه پیدا کرد اما ما به سراغ مسائلی رفتیم که در پژوهشهای اولیه متوجه شدیم اسناد کافی درباره آنها وجود دارد.
مجتبی نوروزپور: یکی دیگر از مسائلی که در انتخاب موضوع در نظر داشتیم این بود که سوژه انتخاب شده دارای اسناد در دسترس باشد اما کمتر به آنها پرداخته شده باشد. در واقع نقطه مشترک همه این سوژهها این است که اسناد آنها منتشر شده و در دسترس است اما کسی به سراغ آنها نرفته و به نوعی مغفول ماندهاند.
این اسناد یا در اینترنت موجود است یا در کتابخانهها میتوان به آنها دسترسی داشت یا حتی سالها قبل خود اسناد در دسترس عموم قرار گرفتهاند. ما برای پرداختن به این سوژهها نیاز به دسترسی ویژهای نداشتیم و همه اطلاعات کاملاً در دسترس هستند اما همانطور که گفتم ما به بخشهای مغفولمانده پرداختیم. به عنوان مثال در یک سایت که مخصوص اسناد منتشر شده و از طبقهبندی خارج شده سازمان سیا است، میتوان به دریایی از اطلاعات دست پیدا کرد که اصلاً کسی به آنها توجه ندارد و یک مستندساز میتواند توجهات را به آنها جلب کند؛ در واقع ما با یکسری ترفندهای جستجو در اینترنت به اطلاعاتی دست پیدا کردیم که تا امروز کسی به آنها توجه نداشته است.
یعنی هیچ سندی وجود ندارد که برای اولین بار در این مستند ارائه شود؟
مجتبی نوروزپور: هیچ سندی وجود ندارد که ما برای اولین بار در این مستند ارائه داده باشیم اما همه آنچه که مطرح میشود در یک تحقیق و پژوهش گسترده و جدی به دست آمده است. به عنوان مثال مرکز اسناد، کتابی به نام «شریعتمداری به روایت اسناد ساواک» منتشر کرده و ما با رجوع به این کتاب، بخشهایی که اسنادی درباره ارتباط این فرد با ساواک وجود دارد را استفاده کردهایم و در مستند هم ارائه میدهیم.
مرکز پژوهشهای سیاسی ۱۱ جلد از اسناد لانه جاسوسی چاپ کرده است که در دسترس عموم است و مرکز پژوهشها هم از اصل اسناد یک لوح فشرده منتشر کرده است و دهه ۱۳۶۰ هم حدود ۷۲ جلد اصل انگلیسی اسناد به چاپ رسیده است. این اسناد با جستجو و پژوهش به دست میآید و هر کس تمایلی به تحقیق بیشتر دارد میتواند از این طرق به اطلاعات بیشتری دست پیدا کند.
آیا همچنان اطلاعاتی وجود دارد که به آنها دست پیدا کردید اما در این مستند مطرح نشدند؟
محمد صالح نیکنام: وقتی به سراغ اسناد لانه جاسوسی رفتیم برایمان واقعاً عجیب بود که چرا کسی به سراغ این اطلاعات نرفته است. واقعاً ظرفیت بالایی وجود دارد که کسی به آن توجه نمیکند و ما در «تارکد» به یکسری سوژهها پرداختیم و همچنان موضوعات بسیاری وجود دارد که میتوان به سراغ آنها رفت.
حتی میتوان برای کارهای پژوهشی غیر مستند هم از این اسناد استفاده کرد، به عنوان مثال یک سند بیوگرافیک در بین اسناد آمریکاییها وجود دارد که شخصیت افراد مختلف را تحلیل کردهاند و همان تحلیلها اطلاعات بسیار زیادی در اختیار ما قرار میدهد و جالب است که تحلیلهایشان به قدری دقیق است که ظرفیتهای شناسایی شده از شخصیتها را که در این تحلیلها به آنها اشاره کردهاند سالها بعد خودشان را نشان میدهند. به عنوان مثال درباره بنیصدر سندی وجود دارد که مربوط به سال ۱۳۵۷ میشود و آن موقع درباره او نوشتهاند که این فرد احتمالاً با انقلاب دچار زاویه میشود و ایران را به مقصد پاریس ترک میکند. این اطلاعات واقعاً جالب است و ما را به تحلیل درستی درباره اقدامات آمریکا میرساند. ما به جای اینکه به سراغ اطلاعات پنهان برویم به سراغ اطلاعاتی رفتیم که در دسترس هستند اما متأسفانه هیچ کس در عرصه رسانه به سراغ این اطلاعات نمیرود.
ماجرای آیتالله شریعمتداری چه نسبتی با امروز ما دارد؟
محمدصالح نیکنام: سال ۱۳۸۹ رهبر انقلاب یک سخنرانی در قم دارد که تأکید میکنند اگر قرار باشد آنتیتزی برای جمهوری اسلامی وجود داشته باشد یکی از اصلیترین جاهایی که دشمنان به سراغ آن میروند قم است چراکه نمیشود یک حکومت کاملاً ضد دینی را در ایران شکل داد.
در مقابل این تأکیدات رهبری بهتر است به سراغ اسناد موجود از آمریکاییها برویم که در آنجا میبینیم خود آمریکاییها میگویند اگر ما غربگراها، ارتشیها، طرفداران چپ و... را در کنار هم قرار دهیم همه را زیر چتر رهبری آیتالله شریعمتداری میبینیم. این تحلیل نشان میدهد که آمریکاییها هم این موضوع را درک کردهاند و جالب است سندی در بین اسناد لانه جاسوسی وجود دارد که مربوط به شش روز قبل از تسخیر میشود و در این سند تأکید شده که ما باید این جناحها را در کنار هم جمع کنیم و رهبری این جناحها را به آیتالله شریعتمداری بدهیم. در واقع آمریکاییها هم به زمینه اجتماعی روحانیت و مذهب رسیدهاند و میدانند برای مطرح کردن آنتیتز برای جمهوری اسلامی بهتر است به سراغ سبک دیگری از مذهب بروند که با این نظام زاویه دارد.
من فکر میکنم این موضوع با اتفاقات روز اتصال دارد و شما میتوانید برخی جریانات را ببینید که با دین اتصالاتی دارند و برداشتشان متفاوت است. جالب است که اگر شما به آرشیو رسانهای آن زمان رجوع کنید، متوجه میشوید که آقای شریعتمداری تقریباً به اندازه امام خمینی (ره) پوشش رسانهای دارد و برداشت من این است که ما نمونهای اینچنین را امروز هم میبینیم و فکر میکنم در یک یا دو سال آینده با جریان مشابهی روبرو خواهیم شد.
پس شما با این اعتقاد که دشمن برای مقابله با جمهوری اسلامی به سراغ یک آلترناتیو مذهبی میرود، این قسمت را تولید کردید؟
محمدصالح نیکنام: قطعاً این یکی از مهمترین گزینههای دشمن خواهد بود و نمیتوان آن را نادیده گرفت و ما این ضرورت را احساس کردیم که این قسمت را به آیتالله شریعتمداری اختصاص دادیم.
این فرد یک نگرش و نگاهی خاص به حاکمیت و نسبتش با دین و مذهب دارد که این اسناد نشان میدهد این نگرش چقدر میتواند واقعی باشد. این فرد از یک طرف قائل به تفکیک دین از سیاست است و از طرف دیگر تماماً خودش به عنوان یک روحانی اکت سیاسی نشان میدهد، با کشورهای مختلف رابطه سیاسی دارد، با ساواک همکاری میکند و این به نوعی ادعای ایشان را زیر سوال میبرد.
آیا تمام تمرکز شما برای کشف سوژه محدود به این موضوع میشد که سوژهها ارتباطی با امروز جامعه ما داشته باشند؟
مجتبی نوروزپور: برخی سوژهها به مسائل روز نزدیک هستند اما برخی سوژهها اختلاف دارند و ارتباطشان با امروز تا این حد واضع و مشخص نیست. ممکن است درباره برخی مسائل روایتهای غلطی وجود داشته باشد، مثل قسمتی که مربوط به آقای امیرانتظام میشد یا حتی ماجرای سینما رکس هم حاوی روایتهای غلط هستند و ما به این نکته توجه داشتیم که کشف کنیم روایت واقعی چیست و چرا این روایتهای غلط شکل گرفتهاند.
دغدغه اصلی من پاسخ دادن به شبهات بود و اینکه رسانههای خارجی و به خصوص رسانههای فارسیزبان چه اهدافی دارند و چه مسیری را در پیش گرفتهاند. مثلاً درباره ماجرای آقای امیرانتظام و سینمارکس در رسانههای فارسیزبان خارجی شبههافکنیهایی صورت گرفته که برای من شفافسازی درباره این شبهات دغدغه بود و در پس این دغدغه برخی سوژهها هم این پتانسیل را داشتند که ما به نسبتی با مسائل روز بین این سوژهها پیدا کنیم.
علاوه بر قسمت اول که مربوط به آیتالله شریعتمداری میشد فکر میکنم قسمتهایی که مربوط به شهید بهشتی و ابراهیم یزدی میشوند نیز میتوانند نسبتی با امروز ما داشته باشند.
آیا این شبهه افکنی که رفع آن دغدغه شما شد تنها مربوط به رسانههای فارسیزبان خارجی میشود؟
محمدصالح نیکنام: شاید یک مستندساز نظری مخالف نظر ما داشته باشد، قطعاً اگر این اظهارنظر مستند صورت بگیرد هیچ ایرادی ندارد و هر کس میتواند درباره هر موضوع برداشت و نظر دیگری داشته باشد اما واقعاً در بسیاری از اظهارات این شبکهها هیچ استنادی وجود ندارد. مثلاً شما مستندی که درباره سینمارکس ساختهاند را وقتی میبینید منتظر هستید که برای ادعاهایشان حداقل چند سند ارائه دهند اما هیچ سندی وجود ندارد و فقط مجموعهای از جملات مطرح میشود که هیچ سندی ندارند.
در مجموعه «تارکد» ما سعی کردیم هر جملهای که مطرح میشود، در ادامهاش یک سند هم ارائه بدهیم و هیچ ادعایی بدون سند نداشتیم.
شفافسازی درباره شبهات سینمارکس چه آورده اجتماعی یا سیاسی برای امروز ما دارد؟
محمدصالح نیکنام: در چند سال اخیر هم در خارج از کشور و هم در داخل کشور بحثهایی مطرح شده که واقعاً عجیب هستند. مثلاً یک تاریخنگار در برنامه «خشت خام» آقای دهباشی ادعا کرده کسانی که سینمارکس را آتش زدند نماینده مجلس شدند؛ اما وقتی شما به این تاریخنگار رجوع میکنید و میپرسید استناد شما برای این حرف چیست، ایشان پاسخ میدهند که استنادشان دادگاه است، به دادگاه که رجوع میکنید از هیچ بخشی از آن نمیتوان به این نتیجه رسید که آتشزنندگان سینمارکس در جمهوری اسلامی نماینده مجلس شدهاند.
در روند پژوهشی که داشتیم به این نتیجه رسیدم در فضای تاریخنگاری ما یک اشکال بزرگی که وجود دارد این است که فارغ از دیدی که افراد دارند برخی واقعاً بدون استناد بعضی مسائل را مطرح کردهاند و اگر مثلاً مربوط به جناح ضد انقلاب میشوند تنها به این مسئله تکیه کردهاند که چون من ضد انقلاب هستم پس افراد همنظر من اظهارات من را قبول میکنند در حالیکه اینگونه نیست و چه ضد انقلاب و چه طرفدار انقلاب برای اظهارات خود باید سند داشته باشند و ما در این مجموعه سعی کردیم با سند و مدرک حرف بزنیم و این روش خود به خود شبهات را هم از بین میبرد.
اینکه حسین تکبعلیزاده خود یکی از مخالفان حکومت شاه بوده و در آتشسوزی سینمارکس نقش داشته باعث نشد این نگرانی را داشته باشید که در نهایت ممکن است مسئولیت آتشسوزی به انقلابیون مربوط شود؟
محمدصالح نیکنام: ما فقط میخواستیم حقیقت را بگوییم و هیچ نگرانی نداشتیم و حتی اگر در بخشهایی از مستند نسبت به برخی مسائل انتقاداتی مطرح میشود هم برای ما جای نگرانی نداشت اما سبک ما در این مستند اینگونه نبود که بخواهیم جمعبندی کنیم. ما مجموعهای از اطلاعات را جمعآوری کردیم و به صورت مستند به مخاطب ارائه دادیم و مخاطب خودش قضاوت میکند اما بسیاری از این پروندهها واقعاً به قدری پیچیده است که به راحتی نمیتوانید بگویید که دقیقاً چه اتفاقی رخ داده است.
پیش از انقلاب ما گروههای مختلفی داشتیم که علیه حکومت پهلوی فعالیت میکردند و جالب است که در فضای تاریخنگاری برخی افراد برای اینکه تکبعلیزاده را به دامان جمهوری اسلامی بیندازند به این فرد اشاره نمیکنند و از چند نماینده مجلس آن زمان آبادان میگویند که اعتقادات مذهبی داشتند در حالیکه تکبعلیزاده و دیگر افرادی که برای آتش زدن سینما اقدام میکنند از دایره مذهبیون خارج هستند و جزو دسته دیگری از مخاطبان حکومت پهلوی هستند. خودِ حسین تکبعلیزاده معتاد است، سابقه سرقت دارد و اتفاقاً به همین دلیل او را دستگیر میکنند و بعد ارتباطش با آتشسوزی مشخص میشود.
در نهایت باید بگویم که برخی پروندهها از جمله همین پرونده سینمارکس پیچیده است، اگر فیلم دادگاه را ببینید در جلسه آخر متوجه میشوید که دادگاه هم نمیتواند با صراحت بگوید که دقیقاً چه اتفاقی رخ داده است.
امسال مستندهای زیادی درباره آتشسوزی سینمارکس پخش شدهاند که به نظر میرسد در فضای رسانهای الزامی برای پرداختن به این موضوع احساس میشود. به نظر شما چرا مستندسازها به تازگی توجه ویژهای به این موضوع دارند؟
محمدصالح نیکنام: در سه یا چهار سال اخیر رسانههای فارسیزبان خارجی تمرکز زیادی روی ماجرای سینمارکس داشتند و دلیل تمرکز این رسانهها هم این است که اتفاقاتی در جامعه رخ داده که آنها فکر میکنند این ماجرا ظرفیت اتصال به آن اتفاقات را دارد.
به عنوان مثال میتوان به اتفاق متروپل که نزدیک سینمارکس است اشاره کرد که به نظر میرسد این رسانهها سعی دارند با استفاده از این اتفاق و اتصال آن به ماجرای سینمارکس اینگونه تداعی کنند که مردم آبادان همواره تحت ظلم بودهاند. به نظر من چون از سوی این رسانهها روایتهای بسیاری مطرح شده این نیاز احساس میشود که ما باید جلوی تحریف واقعیت را بگیریم.
در سالهای اخیر نظرات مختلفی درباره درست یا نادرست بودن تسخیر سفارت آمریکا مطرح شده است. آیا هدف مستند «تارکد» این است که از این اتفاق دفاع کند؟
محمدصالح نیکنام: به نظر من نمیتوان از هر ۱۰ قسمت «تارکد» چنین برداشتی داشت. مثلاً در قسمتی که به موضوع انفجار دفتر نخستوزیری میپردازیم به اسناد لانه جاسوسی اشاره چندانی نداریم.
اما بخش اعظم این مجموعه به اسناد استخراجشده از سفارت تسخیرشده آمریکا میپردازد و بررسی اسناد ما را به این نتیجه میرساند که این اتفاق برنامهریزیها را برملا کرد و جلوی اقدامات آمریکا را گرفت.
محمدصالح نیکنام: این میتواند یکی از برداشتها درباره این مستند باشد اما وقتی شما به مصاحبه افرادی که در تسخیر لانه جاسوسی نقش داشتند رجوع میکنید متوجه میشوید که این افراد خودشان هم قبل از اقدام برای این کار نمیدانستند قرار است چه اتفاقی رخ دهد.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا در چندین کشور کودتا کرده بود و این افراد وقتی شواهد را کنار هم قرار میدهند و میبینند آمریکا با این انقلاب زاویه دارد میتوانند خطر احتمالی را پیشبینی کنند. البته یک نگرش اشتباه وجود دارد که باید به آن اشاره کنم؛ برخی تصورشان بر این است که خصومت و دشمنی آمریکا با ایران از شروع انقلاب و از سال ۱۳۵۷ آغاز شده درحالیکه این روایت نادرستی است و نباید آن را مبدأ این اتفاق بدانیم. مردم از کودتای ۲۸ مرداد ۲۵ سال دخالت آمریکا به نفع شاه و کودتا را در این مملکت دیدهاند و همه آنها در ذهن مردم انباشت شده است.
پس از انقلاب؛ تلاش آمریکا برای جلوگیری از اعدام سران رژیم پهلوی و موضعگیریشان علیه جمهوری اسلامی این احساس را ایجاد میکند که آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی گارد دارد و وقتی که رسماً شاه را میپذیرد این افراد احساس میکنند که این یک پیام بسیار بزرگ علیه جمهوری اسلامی است. در همان زمان وقتی این افراد میبینند که بازرگان با برژینسکی به صورت مخفیانه صحبت میکند و این دید را به وجود میآورد که احتمالاً الگوی رخ داده در کشورهای دیگر قرار است در ایران نیز تکرار شود. به نظر من اگر الان بخواهیم نگاهی دقیق به تسخیر لانه جاسوسی داشته باشیم ماجرا آنقدر هوشمندانه نبوده که آنها بدانند دقیقاً چه کاری انجام میدهند و قرار است به اسنادی دست پیدا کنند.
من فکر میکنم لطف خدا بوده که این اتفاق رخ داده است. سندی که ما درباره آقای شریعتمداری ارائه میدهیم مربوط به ۶ روز پیش از واقعه تسخیر است و میبینیم همه چیز را برای یک کودتا آماده و برنامهریزی کرده است. اگر این افراد که نمیدانستند دقیقاً چه اتفاقی در حال رخ دادن است سفارت آمریکا را تسخیر نمیکردند ما با یک فاجعه روبرو بودیم. پس از ماجرای تسخیر متوجه میشویم که ماجرای نفوذ تا چه حد جدی است و میبینیم هلیکوپترهای آمریکا ۱۵۰۰ کیلومتر در خاک ایران پرواز میکنند، کسی متوجه نمیشود و رادارها هم از کار افتادهاند و واقعاً معجزه خدا بوده که ماجرای طوفان طبس رخ داده است.
طبق اسنادی که در سفارت آمریکا وجود دارد، تسخیر این سفارتخانه در محاسبات آمریکاییها نبوده و اگر این اتفاق رخ نمیداد احتمالاً کودتایی در پیش بود ولی به صورت ناخودآگاه و با لطف خدا این اتفاق جلوی آن کودتا را گرفت. قطعاً افراد اطلاعی از اسناد نداشتند اما باید بگویم آن اتفاق نشان داد که آمریکا چه نقشی در ایران دارد.
اگر از من بپرسید که آیا از این اقدام دفاع میکنم باید بگویم که بله دفاع میکنم، اما «تارکد» را برای دفاع از تسخیر لانه جاسوسی نساختیم و ما فقط از اسنادی که به دست آمده استفاده کردهایم و به شخصه به این نتیجه رسیدم که اگر سفارت تسخیر نمیشد ما با یک فاجعه روبرو بودیم و بعید نبود که کودتای دیگری رخ دهد.
مجتبی نوروزپور: من هم با آقای نیکنام همنظر هستم و فکر میکنم اتفاقی که رخ داد واکنش طبیعی دانشجویان پیروی خط امام (ره) بود ولی ممکن است برخی اتفاقات خلاف انتظارات آنها رخ داده باشد همانطور که برخی امروز میگویند ما انتظار نداشتیم وارد سفارتخانه شویم و همانجا بمانیم یا حتی برخی از این افراد امروز از کاری که کردهاند پشیمان شدهاند اما به هر حال اقدامشان جلوی یکسری از توطئهها را واقعاً گرفتهاند.
در واقع طرحی که برای آیتالله شریعتمداری داشتند یک نمونه بود و طبق اسنادی که به دست آمده آمریکاییها برای تقویت دولت بازرگان، عضوگیری در ارتش و... برنامه داشتند و مشخص است که آنها میخواستند برای یک روز مبادا نیرو داشته باشند و این اشتباه محاسباتی آمریکاییها بود که شاه را پذیرفتند که البته در خودِ این کشور هم اختلافاتی وجود داشت که برخی میگفتند ما نباید شاه را بپذیریم اما در نهایت این اشتباه محاسباتی رخ داد.
محمدصالح نیکنام: ما باید این نکته را هم در نظر داشته باشیم که یک بار هم ۲۵ بهمن سفارت آمریکا تسخیر میشود و آنجا واکنش امام (ره) و دولت اینگونه است که سریعاً سفارت تخلیه میشود و آن را به آمریکاییها تحویل میدهند و مجموعه اقدامات آمریکا از بهمن ۵۷ تا آبان ۵۸ این نگرش را به مردم میدهد که قطعاً آمریکا کارهایی علیه این انقلاب انجام میدهد. در واقع دستیابی به اسناد اتفاق خوبی بوده اما این مسئله در مرحله دوم و سوم اهمیت قرار میگیرد.
مجموعه «تارکد» برای اثبات ادعاها و استنادبخشی به مسائل مطرح شده مخاطبش را به یک سایت ارجاع میدهد. چرا همان مطالب را در مستند مطرح نکردید؟ آیا این ساختار منجر به بدبینی مخاطب نسبت به ادعاهای مطرح شده نمیشود؟
محمدصالح نیکنام: هر قسمت از این مستند یک مستند نیمه بلند است و میزان اطلاعاتی که از موضوعات جمعآوری کردیم کمی بیشتر از زمان یک مستند نیمه بلند است و به همین دلیل هر قسمت ریتم تندی دارد و ما برای حفظ ریتم و ساختار اثر و از طرفی حفظ مستند بودن ادعاها ترجیح دادیم برخی اسناد را در یک سایت بارگذاری کنیم.
آنچه که در این سایت بارگذاری شده دقیقاً در این مستند هم وجود دارد اما ما به مخاطب این فرصت را دادیم که اگر در مستند فرصتی برای خواندن اسناد وجود ندارد به سایت رجوع کند و همان اسناد را بدون هیچ دخل و تصرفی ببیند و محتوای آنها را بخواند.
به نظر من این اتفاق خوبی است که در مستندها ما مبتنی بر سند حرف بزنیم چراکه متأسفانه بارها دیده شده یک مسئله در یک مستند مطرح شده، مخاطب به دلیل اعتمادی به اثر یا رسانه دارد آن موضوع را باور میکند و بعد آن اطلاعات غلط را چند جای دیگر نقل میکند و به همین راحتی اطلاعات غلط در جامعه شایع میشود و این خیانتی به حقیقت و مخاطب است.