نگاهی به اجرای «در هوای بیچگونگی»؛
بداههنوازی طوفانی سازهای ایرانی برای «وطن»...
«در هوای بیچگونگی» کنسرت مشترک سهراب پورناظری و علی قمصری از نوازندگان و آهنگسازان نوگرا در «ایوان عطار» مجموعه فرهنگی تاریخی کاخ سعدآباد در حال برگزاری است. این گزارش مروری است بر اجرای پنجشنبه شب این کنسرت.
به گزارش خبرنگار ایلنا، کنسرت «در هوای بیچگونگی» برنامه موسیقایی مشترک سهراب پورناظری و علی قمصری در مجموعه فرهنگی کاخ سعدآباد تهران و «ایوان عطار» پنجشنبه شب، هشتم تیر ماه در دو سانس ۱۹:۴۵ و ۲۲:۱۵ برگزار شد.
علی اکبر شکارچی (نوازنده پیشکسوت کمانچه)، حمیدرضا نوربخش (خواننده و مدیرعامل خانه موسیقی)، گلی امامی (نویسنده و مترجم)، الناز شاکردوست (بازیگر) و مجتبی جباری میهمانانی بودند که در کنسرت – «در هوای بیچگونگی» حضور داشتند.
گفتنی است این کنسرت صرفاً به اجرای قطعات موسیقی ایرانی اختصاص نداشت و پرفورمنس و حرکات نمایشی و فرم نیز یکی از بخشهای مهم آن بود که برای برگزار کنندگان هم مورد توجه بود.
چه قطعاتی در «هوای بی چگونگی» اجرا شد؟
در ابتدای برنامه و سانس دوم کنسرت که با تاخیری چندین دقیقهای برگزار شد، یکی از اشعار مولانا به صورت دکلمه توسط راوی زن و با وقفه و سکوتهای طولانی و حساب شده همراه با بازیهای موزون در قالب سایه پخش شد.
سپس سهراب پورناظری و علی قمصری به عنوان سر آغاز؛ نشسته در دو سوی صحنه به دونوازی سه تار پرداختند و دقایقی بداهه نوازی کردند.
در ادامه پس از قطع نور، قطعه دیگری اجرا شد که طی آن نوازندگان سازهای کوبهای از جمله بندیر و کوزه پورناظری و قمصری را همراهی کردند. اجرای این قطعه با بداهه نوازی همراه بود و پورناظری و قمصری با سازهایشان به سوال جواب پرداختند. گفتنی است این بخش از برنامه با خوانندگی سهراب پورناظری و همراهی علی قمصری و دیگر اعضای ارکستر همراه بود.
در ادامه برنامه و پیش از اجرای قطعه بعدی شعری دیگر توسط راوی دکلمه شد که با انجام حرکات فرم در بک گراند صحنه همراه بود. سپس علی قمصری که شیوه نوازندگی خاص خود را در نوع مضراب زدن و پنجهگذاری دارد، دقایقی به تک نوازی تار پرداخت. همزمان با اجرای قمصری حرکات فرم و نورپردازی بخش کامل کننده اجرای او بود.
پس از علی قمصری سهراب پورناظری روی صحنه رفت و به تک نوازی تنبور پرداخت. این بخش از اجرای سهراب پورناظری با اجرای مقامهایی از موسیقی کردی و بداهه نوازی او همراه بود.
این کنسرت با دکلمه شعر دیگری از مولانا همراه بود و پس از آن سهراب پورناظری علی قمصری روی صحنه آمدند. سهراب پورناظری در این قطعه تنبور نواخت و علی قمصری نیز با ساز دیوان روی صحنه آمد. این دو نوازنده پس از دقایقی هم نوازی، با همراهی عود و سازهای کوبهای قطعه با کلام «پریشان کن سر و زلف سیاهت» را اجرا کردند. پس از این همنوازی و هم خوانی نوازنده عود دقایقی به تک نوازی پرداخت.
پس از اجرای این قطعه سهراب پورناظری با کمانچه و علی قمصری با ساز شورانگیز روی صحنه حاضر شدند. عود تنبک، بندیر و دیگر سازهای کوبهای نیز با همراهی چهار دف نواز این اجرا را همراهی کردند.
در پایان و پس از رورانس آخر و تشویق حضار سهراب پورناظری، علی قمصری، نوازندگان و دیگر اعضای ارکستر همراه با دیگر اعضا روی صحنه حاضر شدند و قطعهای را برای ایران اجرا کردند. تماشاچیان نیز از اواسط قطعه اجراکنندگان را همراهی کردند.
چند موضوع مهم درباره اجرا در هوای بی چگونگی
از انتقاداتی که به اجرای این کنسرت وارد بود؛ طراحی صحنه، متریالهای مصرفی، نوع چینش صندلیها و نورپردازی در «ایوان عطار» مجموعه فرهنگی کاخ سعدآباد است. البته باید گفت صحنه اجرا با توجه به ایجاد اختلاف سطحها و تفکیک جلو و انتهای آن، همچنین ایجاد طبقاتی در چپ و راست طراحی خاص و فکر شدهای دارد. از سوی دیگر زمان بندی قطع نورها و با قطعات و هماهنگی های این بخش قابل قبول و منظم است.
یکی از نقاط مثبت صحنه اجرای کنسرت «در هوای بیچگونگی» تصاویری است که توسط ویدئو پروجکشن بر پرده اصلی و میانی نصب شده در وسط صحنه پخش میشود. مخاطب حین اجرای نوازندگان اصلی یعنی قمصری و پورناظری تصویر انتزاعی آنها را روی پرده میبینید. این تصاویر در ابتدا جالب توجهند اما دقایقی بعد به دلیل عدم تنوع برای تماشاچی تکراری میشوند و او ترجیح میدهد نوازندگان را از همان نمای دور یا احیانا خیلی دور تماشا کند. این تصاویر گاه مبهم شده و بر پرده عریض و بزرگ نقش میبندند. شاید اگر این تصاویر و افکتها از موتیفهای کاربردی در هنرهای ایرانی و حتا نماهایی از اماکن تاریخی بهره برده بودند فضای زیباتر و مفهمومیتری شکل میگرفت. البته در تک نوازیها از اماکن تاریخی ایران تصاویری پشت سر نوازندگان نقش میبندد که بر تنوع بصری فضای ایجاد شده میافزاید و در نوع خود جالب است.
بودجهای که میتوانست با سلیقهتر خرج شود
با توجه به بضاعت مالی «دالیا» (اسپانسر کنسرت) و تلاشهای رضا موسوی (کارگردان هنری کنسرت) که در زمینه تخصصش سابقه بسیار دارد، هچنین وسواس و حساسیت سهراب پورناظری و علی قمصری نسبت به بصری بودن اجرایشان (و نه صرفا صوتی بودن آن)، انتظار میرفت این کنسرت که پرفورمنس و اجرای حرکات موزن، بخش مهم آن است با طراحی دقیقتر و خلاقانهتری پیش روی مخاطبان اجرا شود؛ هرچند بهتر بود صحنهای بزرگتر و با امکانات صوتی و تصویری مجهزتر برای اجرا انتخاب یا طراحی شود.
مورد دیگری که میتوان به آن اشاره کرد نوع متریالها و موادیست که در ساخت صحنه از آنها استفاده شده است، پارچه توری یکی از اصلیترین متریالهایی است که در کنسرت «در هوای بیچگونگی» از آن استفاده شده. درست است که پرده در «ادبیات» و «عرفان» نمادی در مسیر طی کردن سلوکِ سالک و رهرو است و استفاده از آن در کنسرت شاید نوعی استعاره از این نماد تاریخی است، با این حال این امکان وجود داشت تا از پردههای فاخرتر در جهت ایجاد همین فضای فعلی استفاده کرد. به هرحال گذشتگان ایران در عهد باستان و کلاسیک در نوع پوشش و تزیین سرا و عمارتهای خود از پردههای فاخر با رنگهای متنوع استفاده میکردند. به واقع جای این فضای فاخر مملو از رنگ در کنسرت «در هوای بیچگونگی» تا حدودی خالی است.
نور نماد نور؟
جدا از معدود بودن تعداد نورها (چند نور موضعی و یک یا دو نورافکن چرخان) نسبت به فضا و نوع طراحی صحنه، با توجه به موضوع کنسرت که همان موسیقی ایرانی است این امکان وجود داشت تا در سایهی این هنر تاثیر گرفته از عرفان و ادبیات کهن از نور این نماد روشنی استفادههای بهینهتری شود.
نقاط کور فضای اجرا، آزاردهندهترین اتفاق برای مخاطب
همچنین طراحی فضای کلی و چینش صندلیها از دیگر نکات این اجرا بود. آنچه تعدادی از مخاطبان این رویداد را آزرده میکرد، نقطههای کور متعددی است که مخاطبان در برخی نقاط محوطه برگزاری با آن مواجه بودند. در این باره باید گفت نوع چینش صندلیها در «ایوان عطار» به گونهای است که افراد حاضر در جایگاههای ارزانتر که در گوشههای محوطه قرار دارند امکان تماشای برنامه را به طور کامل نخواهند داشت و برخی اتفاقات از دید مخاطبان این قسمت از محوطه باز کنسرت، دور میماند و به این ترتیب آنها بخشهایی از اجرا را از دست میدهند. به طور مثال تماشاچیانی که در منتهای راست و چپ جایگاه می نشینند در ابتدای برنامه اجرای سهراب پورناظری و علی قمصری را که در گوشههای صحنه قرار دارند، نمیدیدند.
مجموعه سعدآباد و همان انتقاد همیشگی!
یکی از موضوعاتی که همواره مورد انتقاد مخاطبان و برخی هنرمندان و اهالی رسانه قرار میگیرد، برگزاری کنسرت در مجموعه فرهنگی کاخ سعدآباد است. این مکان تاریخی در شمالیترین منطقه تهران قرار دارد و همین موضوع در تردد مخاطبان و دوستداران هنر و موسیقی مشکلاتی را ایجاد میکند؛ چراکه معمولاً و بر اساس عرف همیشگی کنسرتها و برنامههای هنری در مرکز شهر تهران روی صحنه میروند. در حال حاضر که کنسرت در «هوای بیچگونگی» طی دو سانس اجرا میشود؛ قاعدتا مخاطبان را با مشکلات بیشتری مواجه خواهند بود. آنهایی که با وسیله نقلیه شخصی به کاخ سعدآباد میروند با مشکل جای پارک مواجهند و آنهایی که از تاکسیهای اینترنتی و دیگر خودروهای سواری استفاده میکنند نیز به ناچار هزینههای گزاف کرایه را به مبالغ بالای بلیت اضافه میکنند.
از سوی دیگر برگزاری کنسرت علیرضا قربانی در مجموعه کاخ سعدآباد که زمان آن ساعت ۲۱:۰۰ است بر مشکلاتی از این دست افزوده است. اما آنچه این دشواریها را بر تماشاچیان مناطق دور و نزدیک تهران و توابع آن شیرین میکند برخورد خوب و شایسته اعضای تیم روابط عمومی و پرسنل کاخ با آنها بود.
سخن پایانی
در پایان باید گفت برگزاری کنسرتهایی با محوریت موسیقی ایرانی و توجه اجراکنندگان به فرهنگ و تاریخ کهن ایران زمین و تاکید بر نکات مثبت آن همواره اتفاقی خوشایند در جهت تعالی فرهنگ و ماندگاری هنرهای اصیل و با هویت است. موضوع مهم دیگر همکاری هنرمندان جوان و خلاقی است که هنر و مشقهای استادان مهم گذشته را سرلوحه فعالیت قرار دادهاند. سهرابپور ناظری و علی قمصری هر دو از هنرمندان نوگرای موسیقی ایران محسوب میشوند. قاعدتا همکاری و همیاری چنین شخصیتهایی به تولید و اجرای آثاری ماندگار خواهد انجامید. اما موضوع دیگر که نباید آن را از نظر دور داشت استقبال مخاطبان از کنسرتهای موسیقی ایرانی است. ظاهرا اینگونه به نظر میرسد که مخاطب امروز صرفا موسیقی پاپ و عامیانه را میپسندد. اما استقبال از کنسرتی چون «در هوای بیچگونگی»، کنسرت علیرضا قربانی و برخی دیگر از چهرههای موسیقی ایرانی خلاف این نظریه را ثابت میکند!