خبرگزاری کار ایران

محمد سمیع‌پور در گفتگو با ایلنا مطرح کرد؛

شریعتی، آزادی و عدالت را کنار هم می‌بیند/ صداوسیما در فقر گفتمان به سر می‌برد

شریعتی، آزادی و عدالت را کنار هم می‌بیند/ صداوسیما در فقر گفتمان به سر می‌برد
کد خبر : ۱۳۶۹۹۳۳

کارگردان مستند «شریعتی بدون روتوش» معتقد است اندیشه علی شریعتی در جامعه امروز ما می‌تواند راهگشا و نجات‌بخش باشد. او درباره عدالت صحبت می‌کند اما نگاهش مارکسیستی صرف نیست، به آزادی معتقد است اما لیبرال هم نیست.

به گزارش خبرنگار ایلنا، به تازگی مجموعه مستند «شریعتی بدون روتوش» به کارگردانی محمد سمیع‌پور از شبکه مستند پخش شده است. این مجموعه همانطور که از نامش مشخص است به زندگی مرحوم علی شریعتی می‌پردازد و در پنج قسمت زندگی شریعتی را به پنج قسمت تقسیم کرده و در کنار روایت آن به تحلیل و بررسی دیدگاه او به عنوان یکی از تأثیرگذارترین متفکران دینی معاصر می‌پردازد.

به بهانه پخش مجموعه «شریعتی بدون روتوش» گفتگویی با محمد سمیع‌پور داشتیم که در ادامه مشروح این گفتگو را می‌خوانید:

با چه دغدغه‌ای برای ساخت مجموعه مستند به سراغ زندگی علی شریعتی رفتید؟

مستند «شریعتی بدون روتوش» چند سال پیش کلید خورد، اما خب همواره این دغدغه را داشتیم که بحث‌های شریعتی یعنی دغدغه‌ و تعهد اجتماعی، نگاه اقتصادی او،‌ تأکیدی که بر عدالت اجتماعی دارد، عرفان، برابری و آزادی را توامان با هم دیدن و... نیز همگی مباحثی هستند که خلاءهای امروز جامعه ما است.

برخی بر این عقیده‌اند که تفکر علی شریعتی مربوط به دوران انقلاب بوده، و تفکرات او برای همان دوران شور و اشتیاق انقلاب مناسب است، من با این تفکر مخالف هستم و مثال نقض این نگرش هم صحبت‌های دکتر یوسف اباذری است که چند سال پیش به دانشجویان پیشنهاد داد کتاب‌های علی شریعتی را بخوانند. باور من این است که این اندیشه هنوز نتیجه‌بخش است و به همین دلیل تلاش کردم تا این مستند ساخته شود و به پخش برسد.

به عنوان یک مستندساز که درباره اندیشه و زندگی علی شریعتی تحقیق و پژوهش داشته، دقیقاً چه بخشی از جهان‌بینی او را برای امروز ما نجات‌بخش می‌دانید؟

مهم ترین آن بحث عرفان، برابری و آزادی که شریعتی این سه را توامان با هم می‌بیند و عصاره اندیشه‌ او است به نظر من نجات‌بخش جامعه امروز است. اگر ما به بهانه عرفان و معنویت بخواهیم عدالت و آزادی را نقض کنیم یا به بهانه عدالت بخواهیم آزادی را حذف کنیم و برعکس جامعه را با چالش مواجه کرده‌ایم کما اینکه این چالش‌ها را در جامعه‌مان داشتیم و تجربه کرده‌ایم. اینکه علی شریعتی همه این‌ها را با هم می‌بیند و هیچ یک را حذف نمی‌کند به نظر من نگاهی عمیق، راهگشا و نجات‌بخش برای جامعه امروز ما است.

پس از پیروزی انقلاب به نظر می‌رسد تصور بر این بوده که دیگر نیازی به اندیشه شریعتی نیست چرا که این اندیشه رویکرد انتقادی دارد، ذهنیت این بود کار ما تمام شده و دیگر انقلاب به پیروزی رسیده و مستضعفین حاکم شده‌اند؛ در صورتیکه اتفاقاً مسئله این است که ما در زمان استقرار هم به این اندیشه نیاز داریم.

نقد درون گفتمانی خلاء بزرگ جامعه، پس از پیروزی انقلاب است و شریعتی دلسوزترین منتقد از این حیث بود. مثلا شما به بحث «تشیع علوی، تشیع صفوی» نگاه کنید گفته شده از نگاه تاریخی اشتباهات زیادی دارد در حالیکه او اصلاً هدفش مطرح کردن مباحث تاریخی نبود بلکه دغدغه‌ و تلاشش این بود که به شکلی سمبولیک با استفاده از تاریخ بحثی را مطرح کند که ما امروز هم به آن دچار هستیم. شریعتی به ما هشدار می‌دهد که اگر از آرمان‌هایی که برایشان انقلاب کردیم محافظت نکنیم تمامی آن مفاهیم از درون تهی خواهد شد، قالب و عنوان حفظ می‌شود اما از معنا و ارزش ساقط می‌شود؛ این بحث مهمی است، شریعتی از المان‌های تاریخی استفاده می‌کند و هشدار می‌دهد. و این نکته‌ای است که ما امروز گرفتار آن هستیم که افرادی خود را انقلابی معرفی می‌کنند که نه سابقه انقلابی دارند و نه بویی از انقلاب و ارزش‌هایش برده‌اند بحث کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» همین است.

مستند «شریعتی بدون روتوش» او را به هیچ جریان سیاسی و فکری متعلق نمی‌داند؟

بله چون شریعتی شریعتی است! او به هیچ جریانی متعلق نیست بلکه جریان ساز است. او درباره عدالت صحبت می‌کند اما نگاهش مارکسیستی صرف نیست، به  آزادی معتقد است اما لیبرال نیست و با آدام اسمیت و هایک و... فرسنگ‌ها فاصله دارد. او نه امروز بلکه در دهه پنجاه شمسی عدالت و آزادی را در کنار هم می‌بیند و این نشان دهنده پیشرو بودن و عمیق بودن اندیشه شریعتی است.

شریعتی در جهانی که گفتمان راست و چپ غالب است، و اگر شما طرفدار آزادی باشی عدالت را نادیده می‌گیری و برعکس، این دو را با هم و کنار هم می‌خواهد این به نظرم نشان از درایت و دقت نظر این اندیشمند دارد.

یکی دیگر از ویژگی‌های تفکر علی شریعتی را توجه به نقد درون گفتمان می‌دانید. تلویزیون معمولاً در این سال‌ها علاقه‌ای به معرفی علی شریعتی نداشته و اینکه امروز مجموعه‌ای مستند با موضوع تفکرات این شخص پخش می‌شود، می‌تواند نشان از شکل‌گیری پذیرش نقد درون‌گفتمان در این نهاد باشد؟

من ماجرا را شکل دیگری می‌بینم، یک چیز کلی بگویم پخش فیلم شریعتی یا هر فیلم دیگر نشان از یک تصمیم از بالا و تغییر در تلویزیون نیست. در جایگاه نقد درون گفتمانی و دلسوزانه باید بگویم، صداوسیما در فقر گفتمان و فقر استراتژی به سر می‌برد، در تلویزیون ما همواره مدیریت فردی تعیین‌کننده بوده و اگر صداوسیما دستاوردی داشته به عملکرد یک مدیر موفق مربوط بوده؛ چه در سطوح عالی و چه سطوح میانی و این موفقیت به هیچ‌وجه نشان دهنده وجود یک برنامه‌ریزی و استراتژی نیست. به عنوان مثال در مورد فیلم «شریعتی بدون روتوش» اگر صبر مهدی مطهر تهیه کننده فیلم، پیگیری مصطفی شوقی مدیر خانه مستند و حمایت آقای یزدی مدیر شبکه مستند نبود، این فیلم پخش نمی‌شد و این ماجرا ربطی به تغییر سیاست سازمان نسبت به شریعتی ندارد.

اینکه می‌گویم حمایت آقای یزدی چون ایشان از سینمای مستند به عرصه مدیریت این شبکه آمده و نگاه روشنی دارند، به همین دلیل مثلا اگر فیلم شریعتی بدون روتوش که از شبکه مستند پخش شده را به یک شبکه دیگر ببرید آنجا به شکل دیگر و با اصلاحات بیشتری پخش می‌شود این است که می‌گویم ضابطه‌مند نیست و به عملکرد یک فرد بستگی دارد. متأسفانه ما به این نتیجه نرسیده‌ایم که یک وحدت رویه گفتمانی داشته باشیم و همه چیز سلیقه‌محور و کارشناس‌محور است. حتی ممکن است در یک شبکه ظهر و شب آثار با دو دیدگاه مختلف مورد اصلاحیه قرار بگیرند چراکه مثلاً کارمند شیفت ظهر ممکن است نگاه بازتری داشته باشد و کارمند شیفت شب نگاهش بسته‌تر است و جالب است که سلیقه آن کارمند به اسم صداوسیما و نظام تمام می‌شود در حالیکه صرفا یک سلیقه فردی بوده نه چیز دیگری! و این هزینه‌های زیادی برای کشور داشته است. به همین دلیل نمی‌توانیم بگوییم که نادیده گرفتن علی شریعتی در همه این سال‌ها یک تصمیم کلان بوده است.

پخش «شریعتی بدون روتوش» هم به این موضوع مربوط می‌شود که مهدی مطهر (تهیه‌کننده) دوست داشت که چنین مستندی ساخته شود، مصطفی شوقی مراحل ساخت این اثر را پیگیری کرد و آقای یزدی مدیر شبکه مستند هم از این اثر حمایت کرد تا این مستند پخش شود. اگر هر کدام از این افراد نبودند شاید این مجموعه مستند هیچ‌گاه پخش نمی‌شد. به نظر من نه پخش و نه عدم پخش این فیلم نشانه‌ای از تغییر سیاست نظام پیرامون شریعتی نیست.

با وجود اینکه عقاید و نظرات علی شریعتی را نجات‌بخش می‌دانید، در بخش‌هایی از مستند به نقد این شخصیت هم می‌پردازید. برای مثال درباره بورسیه تحصیلی فرانسه برای علی شریعتی افشاگری می‌کنید و آن را نه مربوط به نبوغ این فرد که کاملاً بر حسب خوش‌شانسی این فرد نشان می‌دهید.

نظر شخصی من این است که واقعیت هر چه که باشد را باید مطرح کنیم و این کار بهتر از این است که من به دلیل علاقه‌ام به یک شخص دروغ بگویم؛ قطعاً دروغ منجر به تخریب این چهره می‌شود. زندگی علی شریعتی رازآلود و مملوء از ابهام است و بخشی از ابهامات توسط طرفداران او شکل گرفته است، به عنوان مثال همین بحث که طرفداران او گفتند علی شریعتی دکترای جامعه‌شناسی داشته و او اینگونه به جامعه معرفی شد و به شهرت رسید.

علی شریعتی مخالفان زیادی هم داشته که سلطنت‌طلب‌ها، بخشی از جامعه روحانیت سنتی و غیر انقلابی، لیبرال‌ها،‌ مجاهدین خلق و... همگی مخالف این شخصیت بودند و همه این‌ها هم به ارائه اطلاعات غلط درباره این شخصیت دامن زدند. این حجم از اطلاعات اشتباه منجر به تخریب چهره دکتر شریعتی می‌شود. اینکه ما بگوییم این مسائل اشتباه است و حقیقت چیز دیگری است، حتی اگر حقیقت چندان دلچسب هم نباشد می‌تواند ابهامات و تهمت‌ها را از بین ببرد. مثلاً اینکه می‌گویید در فیلم علی شریعتی تا حدی با خوش‌شانسی بورس تحصیلی‌اش در فرانسه قبول می‌شود و همین مسئله این تهمت که او با حمایت ساواک به فرانسه رفته را رد می‌کند. البته من مسئله را شانس نمی‌بینم واقعیت ماجرا این است که علی شریعتی فردی تنهاست که به هیچ گروه و دار و دسته‌ای تن نمی‌دهد و هر آنچه که حقیقت می‌داند را مطرح می‌کند و اسیر مصلحت نمی‌شود و چون صادقانه گام برمی‌دارد خدا کمکش می‌کند.

اما در همین مجموعه مستند نشانه‌هایی از عدم صداقت علی شریعتی هم مطرح می‌شود. مثلاً در نشریه‌ای که منتشر می‌کرد نام‌‌های مختلفی به عنوان نویسنده مطرح می‌شدند اما همه مطالب را خودِ علی شریعتی نوشته است.

نشریه «ایران فردا» که در اروپا چاپ می‌شد اگر علی شریعتی اسم واقعی خودش را پای نوشته‌هایش می‌نوشت، خیلی زود توسط ساواک شناسایی می‌شد. او فردی ساده و صادق است اما ساده‌لوح نیست، شریعتی بسیار باهوش است و حواسش هست که چطور هم مبارزه کند هم به چنگ ساواک نیفتد. او به عنوان یک مبارز باهوش حرفی که می‌خواهد بیان شود را با نام مستعار بیان می‌کند چراکه حرف و اندیشه علی شریعتی مهم‌تر از نام علی شریعتی است. در اینجا نمی‌توان شریعتی را دروغگو دانست، این خواست مبارزه است و باید چنین ملاحظاتی به کار برده شود.

نه فقط در اروپا که در ایران هم همین است، بسیاری از کتاب‌های او به نام‌های مختلف علی سربدار یا علی سبزواری چاپ شده‌اند؛ کسی که هیچ گاه حتی یک ریال حق‌التألیف نگرفته نامش برایش موضوعیت ندارد و بلکه سعی دارد حرفش را مطرح کند. البته باید تأکید کنم که من نمی‌خواهم از او بت بسازم و قطعاً او هم قابل نقد است و من در این مستند هم به این مسائل اشاره می‌کنم.

آیا در پرداختن به اختلافات علی شریعتی با قشری از روحانیون با محدودیتی مواجه نشدید؟

قسمت سوم این مجموعه به این موضوع اختصاص دارد و اگر نسخه‌ای که در فیلیمو پخش شده را مشاهده کنید طبیعتا اصلاحیه‌های کمتری نسبت به تلویزیون دارد. واقعیت این است که این محدودیت وجود دارد و آن را نمی‌توانیم منکر بشویم موضوع شریعتی و روحانیت بسیار حساس است اما من سعی کرده‌ام در همین ساختار و رعایت خطوط قرمز حرفم را بزنم.

اختلافات روحانیت و شریعتی چند سطح دارد که مشهورترین آن در میان نیروهای انقلابی اختلاف شهید مطهری و دکتر شریعتی است خب از نظر من این اختلاف در ابتدا یک اختلاف عقیده و اختلاف در گفتمان است مسئله و مشکل شخصی نیسته، هر چند که توسط اطرافیان و حامیان این اختلاف شخصی شد. ضمن اینکه نگاه استاد مطهری و شریعتی به حسنیه ارشاد متفاوت است مطهری ارشاد را یک الازهر شیعه می‌بیند اما شریعتی ارشاد را نه یک ساختمان که یک جنبش و نهضت می‌خواهد، خب مشخص است که با این اختلاف دیدگاه راه این دو نفر از هم جداست.

سطح دوم اختلاف شریعتی با روحانیون سنتی و منبری‌های تهران است. شریعتی از عمد آنان را تحریک می‌کند که علیه او حرف بزنند شریعتی می‌داند اگر می‌خواهد نسل جدید و روشنفکر را به اسلام علاقمند کند باید از روحانیون سنتی و وعاظ تهران مرزبندی داشته باشد.

مسئله سوم بحث اسلام منهای روحانیت است؛ برخی این مسئله را برای تخریب و برخی برای تحسین علی شریعتی به کار می‌برند اما بحث اصلی این است که ما چه تفسیری از این جمله داریم. به یک معنا می‌توان این جمله را درست دانست و به یک معنا این جمله نادرست است. ما نمی‌توانیم بگوییم که شریعتی به دنبال حذف روحانیت است چراکه اگر اینگونه بود او اصلاً‌ از روحانیت شیعه حمایت و ستایش نمی‌کرد، او با شهید بهشتی، مرحوم طالقانی و آیت‌الله خامنه‌ای ارتباط خوبی داشت و این نشان می‌دهد که او به طور کل مخالف روحانیت نیست. شریعتی نه با روحانیت که با طبقه شدن روحانیت مخالف است و می‌گوید ما چیزی به نام طبقه روحانیت در اسلام نداریم بلکه عالم دینی داریم. حذف روحانیت از صحنه حرفی است که سازمان مجاهدین خلق به دنبال آن بود و سعی کرد از محبوبیت شریعتی استفاده کند و اسلام منهای روحانیت را تبلیغ کرد. در سال‌های اخیر هم جریان انحرافی به دنبال این حرف‌ها بود و این ربطی به شریعتی ندارد.

البته در دعوای شریعتی و روحانیت نقش ساواک هم غیرقابل انکار است، اسنادی الان منتشر شده است که نشان  می‌دهد ساواک یک بر سر موضوع کتاب «شهید جاوید» و مهمتر از آن مسئله علی شریعتی قصد داشت بین نیروهای مذهبی‌ها اختلاف ایجاد کند و آن‌ها را درگیر خود کند. ما با در نظر گرفتن شرایط پخش همه این نکات را مطرح کردیم و با همه حساسیت‌ها همه این مطالب در فیلم هست و مخاطب می‌تواند متوجه این موضوعات شود.

ممیزی‌ها تا چه حد به این مجموعه آسیب زده است؟

قسمت اول واقعاً به شکل فاجعه‌آمیزی دچار اصلاحیه شد و من به هر طریقی که می‌توانستم به این موضوع اعتراض کردم چراکه قسمت اول کاملاً تغییر کرده بود اما این اتفاق برای قسمت‌های بعد رخ نداد و میزان ممیزی‌ها کمتر بود. اما باید بگویم که آقای یزدی مدیر شبکه مستند واقعاً از ما حمایت کرد و ایشان برای عدم حذف خیلی از موارد ایستادگی کرد تا نسخه سالم‌تری از مستند به پخش برسد که از این بابت از ایشان تشکر می‌کنم، ممیزی و اصلاحیه و ضوابط پخش در همه شبکه‌های جهان هست و محدود به تلویزیون ما نیست اما مهم این است که این ضابطه‌مند و حرفه‌ای باشد. فارغ از فیلم «شریعتی بدون روتوش» عرض می‌کنم متأسفانه همچنان تصور و ذهنیت برخی مدیران نسبت به صداوسیما مربوط به دهه شصت است. فکر می‌کنند اگر صداوسیما برخی حرف‌ها و خبرها را پوشش ندهند مردم از آن اخبار و حرف‌ها بی‌خبر می‌مانند، مثلاً فکر می‌کنند اگر تصویر بدون حجاب خانم پوران شریعت‌رضوی (همسر علی شریعتی) را سانسور کنند، مردم نمی‌دانند که ایشان در آن زمان حجاب نداشتند در حالیکه امروز دسترسی به این اطلاعات برخلاف دهه‌های گذشته بسیار آسان است و نمی‌توان جلوی بیان حقیقت را گرفت و این نگاه در درجه اول به صداوسیما آسیب زده است.

درباره علی شریعتی اظهارنظرهای بسیاری وجود دارد و شائبه‌های زیادی مطرح است. مثلاً برخی معتقدند که او به گروه مجاهدان خلق نزدیک بوده یا گروه فرقان را برآمده از تفکرات او می‌دانند. «شریعتی بدون روتوش» چه موضعی نسبت به این مسائل دارد؟

از آنجا که تشکیل گروه فرقان مربوط به پس از درگذشت علی شریعتی است به این گروه مستقیم نپرداختیم اما به بحث ارتباط ایشان با سازمان مجاهدین پرداخته‌ایم. اتهاماتی به دکتر شریعتی می‌زنند مثلاً «من‌وتو» مستندی ساخته که می‌گوید شریعتی معلم سازمان مجاهدین بوده و این اتهامی است که همیشه مطرح بوده است. ما در این مستند به این موضوع پرداختیم که آیا از اندیشه‌های علی شریعتی اعتقاد به مبارزه مسلحانه بیرون می‌آید یا خیر.

من فکر می‌کردم که اگر ما این موضوع را رد کنیم، خواه ناخواه ارتباط گروه فرقان با اندیشه‌های دکتر شریعتی هم رد می‌شود. البته باید بپذیریم که هر متفکری می‌تواند دچار کج‌فهمی شود ولی برای قضاوت درست باید به ریشه اعتقادات آن فرد نگاه کنیم، شریعتی فردی بود که در زمان حیاتش هیچ‌گاه از مبارزه مسلحانه حمایت نکرد و جالب است که سازمان مجاهدین او را روشنفکر بزمی می‌دانست و چندین بار جلسات شریعتی را در حسینیه ارشاد بهم زد. بعد از انقلاب بود که عکس شریعتی را کنار عکس حنیف‌نژاد زد و مشخص است که می‌خواستند از طرفدارانش یارگیری کند. شریعتی به دلیل اینکه خود نهضت آزادی‌بخش الجزایر را دیده بود برای فعالیت چریکی احترام قائل بود فداکاری و مجاهدت این افراد را ستایش می‌کرد اما معتقد بود که مبارزه مسلحانه بی‌نتیجه است زیرا هنوز مردم آگاه نشدند.

با این حال من شریعتی را متفکری رادیکال در برابر سرمایه‌داری و سلطنت می‌دانم اما رادیکالیسم او به خشونت ختم نمی‌شود. به نظر من کسی که حرف از آزادی می‌زند و اختلاف افکار را به رسمیت می‌شناسد نمی‌تواند دست به اسلحه ببرد چراکه دست به اسحله بردن و حذف آدم‌ها نشانه این است که تو اختلاف آرا را به رسمیت نمی‌شناسی. اتفاقاً در زمانی که بسیاری از روحانیون؛ سازمان مجاهدین خلق را تأیید می‌کردند و با آنها ارتباط داشتند و سازمان از وجوهات شرعی استفاده می‌کرد، شریعتی با آن‌ها ارتباط تشکیلاتی ندارد.

علت درگذشت علی شریعتی هم مسئله‌ای مبهم است و داستان‌های زیادی درباره آن مطرح شده. چه منابعی برای پرداختن به موضوع داشتید؟

تمام مراحل زندگی این فرد همراه با ابهام است و بخش پایانی زندگی او نیز ابهام دارد. در دهه ۵۰ و ۶۰ اگر شما معتقد بودید که شریعتی شهید شده شما طرفدار ایشان بودید و اگر به مرگ طبیعی معتقد بودید، از مخالفان ایشان به حساب می‌آمدید. هر دو طیف با نگرشی که داشتند به ابهامات درباره علت درگذشت دکتر شریعتی دامن می‌زدند؛ رفته رفته پس از اینکه شائبه خودکشی تختی تقویت شد و چند نفر شهادت دادند که صمد بهرنگی در رودخانه غرق شده و ساواک او را نکشته، از آنجا که پیش‌تر همه می‌گفتند این افراد به دستور شاه به قتل رسیده‌اند، باور به شهادت دکتر شریعتی هم کم‌رنگ شد. واقعیت این است که امروز ماجرای مرگ طبیعی دکتر شریعتی روایت غالب است و اگر شما بگویید که ابهاماتی وجود دارد و ممکن است او به قتل رسیده باشد، احتمالاً محکوم به توهم توطئه می‌شوید. 

اما واقعیت این است که نمی‌توان دلیلی قطعی برای درگذشت دکتر شریعتی مطرح کرد و هنوز هم احتمال به قتل رسیدن وجود دارد. یکی از دلایل این احتمال این است که هنوز پرونده پزشکی علی شریعتی را به خانواده‌اش ارائه نداده‌اند و حتی وقتی خانواده او پس از سال‌ها به بیمارستان مراجعه کردند، گفته شده که پرونده دکتر شریعتی در اختیار ما نیست و در دست مراجع امنیتی است در حالیکه در کشورهای اروپایی درباره این موضوعات شفافیت بیشتری وجود دارد و پرونده بیمار آرشیو می شود و در اختیار خانواده‌اش قرار می‌گیرد چرا پرونده باید از بیمارستان خارج شود و در اختیار مراجع امنیتی قرار بگیرد؟ چه چیزی در پرونده قرار دارد که تا به حال منتشر هم نشده است؟ طبیعتاً این موضوع مشکوک است و با وجود اینکه نمی‌توان به طور قطعی گفت که شریعتی توسط ساواک شهید شده و در فیلم هم چنین ادعایی مطرح نمی‌شود، اما نمی‌شود ساده از کنار آن عبور کرد.

ما به عنوان مسئله‌ای که مرگ این فرد را مشکوک می‌کند به آن اشاره می‌کنیم. از طرفی این روایت که گفته می‌شود او به دلیل سیگار کشیدن بیش از حد سکته کرده هم نمی‌تواند خیلی معتبر باشد چراکه او یک هفته قبل از سفر آزمایش اکوی قلب داده و قلبش کاملاً سالم بوده است. درباره علت درگذشت علی شریعتی نمی‌توان با قطعیت نظر داد و تنها می‌توان گفت که این مرگ کاملاً مشکوک است و در قسمت پایانی این مجموعه هم به این موضوع اشاره کرده‌ایم و به تفصیل به آن پرداخته‌ایم.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز