خبرگزاری کار ایران

کامران عدل در گفت‌وگو با ایلنا مطرح کرد؛

واسطه‌ عکاسی «نیسه‌فور نیپس» و «دیجیتال» بودم/ تمام عمرم خاک‌ روی نگاتیو‌هایم را رتوش کرده‌ام

واسطه‌ عکاسی «نیسه‌فور نیپس» و «دیجیتال» بودم/ تمام عمرم خاک‌ روی نگاتیو‌هایم را رتوش کرده‌ام
کد خبر : ۱۳۵۵۰۶۴

کامران عدل متولد ۱۳۲۰ از دهه چهل تاکنون به طور جدی در عرصه عکاسی فعالیت کرده است. تا آنجا که او را پدر عکاسی نوین یا مدرن ایران می‌دانند. او می‌گوید: اگر بگویم بسیاری از عکاسان فعالیت گذشته خود را مدیون من هستند شاید باور نکنید اما واقعا همینطور است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، عکاسی با وجود طی کردن مسیر پرفراز و نشیب در جهت کامل شدن همچنان یکی از هنرهای مهم است تا آنجا که همچنان آن را پدر سینما می‌دانند. اما عکاسی شاید در مقایسه با دیگر هنرها (به لحاظ ایجاد و ابداع ابزار و ادوات و تجهیزات) مسیر متفاوتی را طی نموده و همین روند باعث شده سبک‌ها و روش‌های مختلفی از سوی عکاسان مورد آزمون و خطا قرار گیرد. در فاصله دیجیتال شدن عکاسی آنالوگ و منسوخ شدن نگاتیو تعدادی از عکاسان نسل‌های گذشته چه در داخل و چه در خارج از کشور خود را آنطور که باید با تغییرات ایجاد شده وفق نداند. برخی دیگر اما با یادگیری مقولات مهم و فراگیری کار با دوربین دیجیتال، مسیر جدیدی را برای فعالیت‌های هنری خود رقم زدند. کامران عدل یکی از همین عکاسان است که حال هشتاد و دوسال سن دارد و او را پدر عکاسی مدرن ایران می‌دانند. او یکی از هنرمندانی است که سال‌ها قبل با روی کار آمدن عکاسی دیجیتال خود را به نوعی با شرایط موجود وفق داده و اتفاقا درباره این گونه مدرن نظرات موافقی دارد.

کامران عدل اولین عکس خود را در سن دوازده سالگی گرفته و در هفده سالگی برای ادامه تحصیل به پاریس رفته و در هنرستان صنعتی پاریس موسوم به «Certificat d'aptitude professionnelle» عکاسی مدرن خوانده و با تکنولوژی عکاسی دنیا آشنا شده است. او پس از بازگشت به ایران فعالیت‌های خود را جدی و مستمر از سر گرفت و نتیجه این همه سال تلاش کارنامه پری را برایش رقم زده است. 

عدل تا امروز بیش از ده کتاب منتشر کرده که همه درباره عکاسی هستند و مجموعه‌هایی تاریخی و کمتر دیده شده محسوب می‌شوند. «عکاسی شهری پاریس ۱۹۶۵–۱۹۶۲»، «عکاسی معماری 1962»، «عکاسی مراسم مذهبی و تعزیه‌خوانی ۱۹۷۸–۱۹۶۸»، «عکاسی اجتماعی آفریقا با نگاهی زیباشناسانه ۱۹۸۹–۱۹۸۳»، «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» و اجرای «نقش در کاشیکاری ایران» برخی از کتاب‌هایی هستند که توسط کامران عدل تالیف و چاپ شده‌اند.

کامران عدل که این روزها همچنان به کار و فعالیت‌های هنری مشغول است و در این رابطه به طور کم و بیش به کشورهای اروپایی رفت و آمد دارد، در گفتگو با ایلنا به عکاسی امروز ایران و جهان پرداخت و از گذشته‌ای گفت که منجر به پیشرفت او در عرصه «هنر» و «عکاسی» شده است.

در حال حاضر و طی چند ماه گذشته در زمینه عکاسی به چه فعالیت‌هایی مشغول بوده‌‌اید؟

راستش دیگر جوان‌ها مورد توجه هستند و من و هم سن و سال‌هایم نسبت به قبل، خیلی فعالیتی نداریم و مورد توجه هم نیستیم. منظورم فقط عکاسی نیست و از تمام هنرها صحبت می‌کنم. من یک زمانی اصطلاحا یک پای برگزاری رویدادهای داخلی و خارجی بودم و حال اینطور نیست. به طور مثال مدتی قبل در کشور ایتالیا همایشی با حضور هنرمندان برگزار شد که من در آن حضور نداشتم. راستش را بخواهید پرداختن به این نوع کارها هم از من گذشته است. آنقدر کار روی دستم مانده که باید آنها را تمام کنم و تلاشم این است کاری را نیمه کاره نگذارم.

به هرحال بخش‌های مهمی از عکاسی به نام شما ثبت شده است.

ممنونم و این لطف شما به من و هم‌نسلان من است.

شما را پدر عکاسی نوین و مدرن ایران می‌دانند. آن زمان که شما را با این عنوان شناختند، مقوله مدرنیته و البته عکاسی مدرن چه معنا و مفهومی داشت و بر اساس مقایسه با کدام شاخصه‌های قبلی آثار شما را مدرن می‌نامیدند. گرچه آن زمان هنوز عکاسی دیجیتال مرسوم نبود که بگوییم اساس این انتخاب و عنوان مقلوله دیجیتال است.

می‌توانم بگویم آنچه که من آوردم و به آن پرداختم و دیگرانی که آن را ادامه دادند بر اساس فیلم یا همان نگاتیو بود. اینطور بگویم که من «intermediary» یا واسطه‌ای بودم میان عکاسی «ژوزف نیسه‌فور نیپس» و دیجیتال امروزی. این مدرنیته‌ای که می‌گویید به خاطر دوربین‌هایی که آن زمان وجود داشت فیکس و ثابت ماند.

 مدرنیته در عکاسی بر چه اساس رخ داد؟

آنچه به عنوان مدرنتیه در عکاسی رخ داد در زمینه دوربین‌ها و وسائل رخ داد. دوربین تک‌لنز در سال 1960 توسط «زایس آیکون» تولید شد که من حال پس از سال‌ها و دهه‌ها آن را دارم. این دوربین رفلکس است؛ در حالی که دوربین «لایکا» یک ویزور و یک اپتیک داشت. «زایس آیکون» آمد و یک دوربین ساخت که سانترال بود.

این رویه در دوره خودش همان تبدیل عکاسی «کلاسیک» به «مدرن» بود؟ روند ارتقا سخت‌افزاری عکاسی چگونه پیش رفت؟

این دوربین «زایس آیکون» سانترال اولین بود و حدود دوسال بعد سیستم‌های پرده‌ای ژاپنی اختراع شدند و در ادامه «زایس آیکون» که در دوره خودش دوربینی پیشرفته محسوب می‌شد، عمرش را به ما داد و کنار رفت. اینطور بگویم که کمپانی «زایس آیکون» از جایی به بعد دیگر نتوانست با دوربین‌های ژاپنی چون «نیکون»، «کانن»، «فوجی» و برخی دیگر از برندها رقابت کند. درست است که «زایس آیکون» یک لنز داشت و سانترال هم بود ولی بلافاصله پس از عمومیت یافتن دوربین‌های پرده‌ای به نوعی منسوخ شد. دوربین‌های پرده‌ای از 28 میلیمتر شروع می‌شد به 1000 میلیمتر می‌رسید. من با آن دوربین «زایس آیکونی» که هنوز دارمش، عکس‌های متعدد و مهمی گرفتم و در ادامه هم نمایشگاه‌هایی هم برگزار کردم. در ادامه خیلی زود دوربین «آساهی پنتاکس» خریدم. به طور دقیق‌تر «زایس آیکون» را در سال 1960 خریدم و سال 1964 بود که «آساهی پنتاکس» را خریداری کردم.

سال‌ها بعد «دیجیتال» به عکاسی وارد شد و طولی نکشید که به صورت جدی مورد توجه هنرمندان دنیا قرار گرفت. هم‌نسلان شما تا چه حد توانستند خودشان را عکاسی «دیجیتال» وفق دهند؟ خیلی‌ها معتقد هستند که عکاسی اصیل همان «آنالوگ» است.

نه اصلا اینگونه به موضوع ننگرید. قضیه این است که اگر شما عکاسی فیلم یا نگاتیو را بلد باشید و خوب هم بلد باشید؛ دیجیتال بی‌نظیر است. من با دوربین دیجیتال معجزه می‌کنم به این دلیل که تکنیک‌های آنالوگ را بلدم.

این روال مانند یاد گرفتن نقاشی کلاسیک و سپس پرداختن به سبک‌های مدرنی چون «کوبیسم»، «آبستره» و باقی گونه‌هاست. یا مثلا یک شاعر مدرن باید ادبیات کلاسیک را بلد باشد و دیگر مولفه‌های مهم آن عرصه را کاملا و با جزییات بداند.

دقیقا درست است. البته منظور من تکنیک است نه به لحاظ دیدگاه. و اینکه بزرگترین مزیت عکاسی دیجیتال و آثار مربوط به آن ماندگاری آنهاست. من که حال مشغول کار و تالیف کتاب‌هایم هستم تمام عمرم را به رتوش کردن خاک‌های روی فیلم‌هایم پرداخته‌ام تا آسیب نبینند و از بین نروند. من خیلی با دقت و وسواس آثارم را نگه داشته‌ام اما خاک از لای درزهای بسیار بسیار ریز و کوچک هم رد می‌شود.

بله و طی این سال‌ها کم نبوده‌اند عکاسان و تصویربردارانی که آرشیو و نگاتیو‌های‌شان را از دست داده‌اند.

همینطور است اما من آثار و آرشیو‌هایم را به خوبی نگهداری کرده‌ام.

قدمت آرشیوهای‌تان به چه مقطعی می‌رسد؟

من هنوز اولین فیلم‌‌های عکس‌هایم را دارم که در سال‌های ۱۳۳۳ تا ۱۳۴۰ ثبت شده‌اند و مربوط به ایرانند. در ادامه بود که دوربین‌های بزرگ آمدند. این دوربین‌ها که «Shoulder lenses» بودند نیز ، فیلم می‌خوردند.

حدود چند سال است که با دوربین دیجیتال عکاسی می‌کنید.

حدود بیست سال است که با دوربین دیجیتال عکاسی می‌کنم و خدا را شکر با مشکلاتی که قبلا وجود داشت، مواجه نیستم.

نظرتان درباره کم و کیف آموزش عکاسی در دنیای امروز چیست؟ قبلا در این زمینه پروسه‌ای جدی وجود داشت. هنرجوی عکاسی آنالوگ علاوه بر آموزش سخت‌افزاری درباره دوربین، مراحل عکس گرفتن و ثبت و ظهور و چاپ را هم باید حتما فرا می‌گرفت. این رویه امروزه مورد توجه است؟ انگار عکاسی ظاهرا به هنری دم دستی و راحت تبدیل شده است.

به هرحال آموزش هر هنر قواعد و چهارچوب‌های مختص به خود را دارد و پای‌بندی به مولفه‌های مهم است که از عکاس یک هنرمند می‌سازد.

زمانی که شما به عکاسی علاقمند شدید و به آن روی آوردید، این هنر چه جایگاهی داشت و چقدر شناخته شده بود؟

اگر بگویم بسیاری از عکاسان فعالیت گذشته خود را مدیون من هستند شاید باور نکنید اما واقعا همینطور است. زمانی که من پس ازتحصیل و فعالیت در اروپا به ایران بازگشتم عکاسی شغل بدی محسوب می‌شد. این ارمنی‌ها بودند که عکاسی می‌کردند و مطربی کار جهودها بود. یادم هست زمانی که به ایران آمدم خانواده‌ام مرا طرد کردند چون عکاس بودم و می‌خواستم در این عرصه فعالیت کنم.

این قضیه مربوط به چه سالی است.

آنچه گفتم مربوط به حدود سال ۱۳۴۷ است که به ایران بازگشتم. اگر آن دوران حمایت‌ دستگاه نبود؛ هرگز در عکاسی پیشرفت نمی‌کردم. نه تنها من بلکه موزیسین‌‌ها و نقاشان هم مورد چنین حمایت‌هایی قرار می‌گرفتند. تئاتری‌ها و نویسنده‌ها هم در اواخر دهه چهل و بعد از آن نیز پیشرفت‌های چشم‌گیر داشتند. اصولا چشمی لازم بود تا هنرمندان را بیاید. شخصی مثل فیروز شیراونلو (نویسنده، مترجم و مدیر فرهنگی) برای هنر ما لازم بود. او علاوه بر تاسیس واحد سینما و مدیریت بخش انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، واقعا حامی هنرمندان بود. شانسی که آن سال‌ها نصیبمان شد وجود چنین افرادی بود. مثلا اینکه عباس کیارستمی یکی از همان افرادی بود که در آن مقطع شناخته شد و پیشرفت کرد و بعدها به فیلمسازی بین‌المللی تبدیل شد. نقاشان بزرگ حال حاضر ما هم متعلق به همان نسل هستند. در آن دوره خیلی‌ها از جمله مجسمه‌سازان به جرگه هنرمندان پیوستند و اغلبشان هم در کارشان موفق بودند. اما پس از فیروز شیروانلو به هیچ‌وجه شخصی مثل او را نداشته‌ایم.  زمانی که من فعالیت در ایران را شروع کردم و مطرح شدم، تلویزیون و رده‌های پایین‌تر از رضا قدسی با من دشمن شدند. آن زمان که به ایران آمدم در سال ۱۳۴۷ از من برای کار در «سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران» دعوت به عمل آمد و من هم به عنوان مدیر گروه عکاسی سازمان انتخاب شدم. در ادامه به تدریس عکاسی در «مدرسه عالی سینما و تلویزیون پرداختم و سیستم عکاسی را در تلویزیون ملی ایران را با بهره‌گیری از تکنولوژی روز و ساخت لابراتوار مدرن چاپ متحول و به روز کردم. در همان مقطع، زمانی که مورد توجه قرار گرفتم، تمام تلویزیون با من دشمن شد. اینقدر مرا اذیت کردند تا بالاخره استعفا دادم و بیرون آمدم.

در آن دوران از تلویزیون ملی ایران چقدر حقوق می‌گرفتید؟

زمانی که من بیرون آمدم حقوقم ماهی سه هزار تومان بود. اما ماه اول با توجه به توجهاتی که از سوی نهادهای دولتی نسبت به من وجود داشت صد هزارتومان درآمد کسب کردم که واقعا مبلغ زیادی بود. من این صد هزار تومان را با عکاسی از موزه فرش به دست آوردم. اما امروز شاید باور نکنید حقوق ماهانه من پس از عمری فعالیت یک میلیون و دویست هزار تومان است. این قانون اگر  هم حال وجود دارد در سال‌های پیش از انقلاب تصویب شده است. هنرمندان در آن دوران جایی استخدام نمی‌شدند. به همین دلیل قانونی تصویب شد که این دسته از افراد پس از سی سال بر مبنای فعالیتی که داشتند به درجات یک،‌ دو و سه طبقه‌بندی شوند. برای هر کدام از دسته‌های مذکور هم حقوق و عایدی مشخصی تعیین شد. الان من هنرمندی درجه یک حساب می‌شوم و آنچه به عنوان حقوق بازنشستگی برایم تعیین کرده‌اند معادل یک میلیون و دویست هزار تومان است. حال شما تصور کنید دوستانی که درجه دوم یا سوم هستند چقدر دریافت می‌کنند. حقوق پیشکسوتی من هم ماهی 150 هزار تومان است! که جمعا می‌شود یک میلیون وسیصد و پنجاه هزار تومان!

شما در زمینه نگارش و تالیف کتاب‌ها و مجموعه‌های عکس از همان ابتدا فعالیت داشته‌اید. اثری در دست تالیف دارید؟

بله این نوع فعالیت‌هایم همچنان برقرار است و در حال بیرون آوردن بیست کتاب هستم که سه ‌تای آنها آماده چاپ است. اولین کتاب از این سه اثر آماده است و مجوز چاپ هم دریافت کرده است. از طرفی عکس‌های هر بیست کتاب الان آماده است. منتهی خب اتفاقاتی باعث شد در انتشار تاخیر ایجاد شود. پس از دریافت مجوز چاپ کتاب با اتفاقاتی مواجه شدیم که کار را عقب انداخت. کتاب اولم دو جلد است و درباره معماری دوران پهلوی است. این کتاب همان ابتدا هم آماده بود. آن را به انگلستان فرستاند و سپس انقلاب اسلامی رخ داد و باعث شد چاپ اثر چند دهه به تعویق بیفتد. در نهایت قرار بود این کتاب دوجلدی اول مهرماه امسال پیش فروش شود اما نا آرامی‌های اجتماعی پیش آمد و بازهم این اتفاق به تعویق افتاد.در نهایت امیدوارم به زودی کتاب روانه بازار شود.

دو کتاب دیگر؛ یکی کتابی یک جلدی و مربوط به سال 1350 است. این اثر مجموعه‌ عکس‌هایی از حرم امام رضا(ع) را دربرمی‌گیرد. یکی دیگر از کتاب‌ها هم مربوط به سفارت ایتالیا در تهران است که آن هم آماده چاپ است و باید روانه بازار شود. مجموعه‌ای دیگر هم دارم که مربوط به شهر یزد است و مشغول انجام کارهای جزیی آن هستم که قصه‌اش آماده است.

درباره قطع و اندازه کتاب و کیفیت چاپ کتاب‌هایتان هم توضیح دهید. به هرحال مجموعه عکس در قالب کتاب باید نفیس و با کیفیت باشد.

کتاب‌هایم کوچک نیستند و قطع‌شان خیلی بزرگ است. مثلا اینکه سایز یکی از آثارم ۳۰ در ۴۵ است. به اضافه اینکه همه آثارم با دست کار می‌شوند که همه این‌ها روال نشر و ارائه را دشوار می‌کند. دو کتاب اولم آن زمان که می‌خواستم چاپشان کنم و نشد، حدود شش میلیون هزینه داشتند. حال با افزایش چند برابری قیمت دلار این مبلغ به بیش از دوازده میلیون تومان افزایش یافته است. حال شما حساب کنید تیراژ کتاب‌ها در بازار به دویست نسخه رسیده است. زمانی تیراژ کتاب بیش از 1500 نسخه بود. این تنزل به معنای افول است.

آیا شاگردانی دارید؟

اول این را بگویم که مقوله آموزش قواعدی دارد. فردی که عکاسی می‌کند و حرفه‌ای و کاربلد است باید آموزش دادن را بلد باشد. این توانایی در آموزش خیلی خیلی مهم است. اصلا آموزش دادن به هنرجویان مدرسه دارد. قرار نیست اگر فردی که اتفاقا نویسنده هم هست بتواند حتما الفبا را آموزش دهد. کاری که من می‌توانم در قبال هنرجویان و علاقمندان انجام دهم، این است که چیزی به دانششان بیفزایم.

در گذشته دانشجویان و هنرجویان مدام به دنبال این بودند که با استادان دیدار داشته باشند و دقایقی از محضرشان تلمذ کنند. آیا این رویه در نسل‌های جدید وجود دارد و هنرجویان و دانشجویان به دیدارتان می‌آیند؟

بله اما این رویه نسبت به گذشته خیلی کم‌ رنگ شده است. حال دیگر کمتر افرادی می‌آیند و با من دیدار می‌کنند یا سوالی می‌پرسند. در مقطعی بچه‌های دانشگاه آزاد می‌توانستند از استادان خارج از دانشگاه به عنوان استاد راهنما استفاده کنند. طی این رویه برخی دانشجویان می‌آمدند و از من می‌خواستند استاد راهنمای‌ پایان‌نامه‌شان باشم. من هم می‌پذیرفتم و پولی هم از آنها دریافت نمی‌کردم. گذشت و چند نفری آمدند و با من تعامل کردند و من هم راهنمایی‌شان می‌کردم. بعد مسئولان دانشگاه آمدند و گفتند و از این به بعد استادان خارج از دانشگاه نمی‌توانند استاد راهنما باشند. اینگونه بود که هرکس از بیرون دانشگاه استاد راهنما می‌شود برای هر پایانامه یک میلیون دریافت کند که من آن را هم نگرفتم. نتیجه اینکه متولیان رویه‌ای را ایجاد کردند تا دانشجویان مجبور شوند صرفا از وجود همان استادان دانشگاه‌شان بهره ببرند. اما خب با همه اینها برخی دانشجویان باز هم نزد من می‌آیند. در کل آن رویه‌ای که در گذشته وجود داشت و دانشجویان مشتاق دیدار استادان بودند، دیگر وجود ندارد و بسیار کمرنگ شده است.

آخرین بار که هنرجویان و دانشجویان عکاسی برای مشورت نزدتان آمدند، چه زمانی بود؟

دیدار آخرین دانشجویی که بر این اساس نزد من آمده دوسال پیش بوده است.

سفرهای خارجی و کاری‌تان با وجود سن و سالتان هنوز ادامه دارد؟

خیلی مثل گذشته سفر نمی‌کنم، اما این روال به طور کم و بیش وجود دارد. نوه‌ای هم دارم که اگر به دیدارش نروم ناراحت می‌شود و غر می‌زند. درباره فعالیت‌های برون مرزی آینده هم این را بگویم که قصد دارم به شهر پارس در فرانسه و کشور موناکو سفرهای کاری داشته باشم. کتابی هم در قالب عکس دارم که به معماری ایرانی در کشور گرجستان می‌پردازد و امیدوارم بزودی منتشرش کنم.

گفتگو: وحید خانه‌ساز

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز