یادداشتی از سیدمرتضی میرسراجی؛
تصویر تصادف در نسخهای خطی
سیدمرتضی میرسراجی (مدرس دانشگاه) درباره اولین تصویر تصادف ثبت شده در کتابهای خطی مینویسد.
نسخهای خطی و مُنحصر به فرد در «کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی» و به شمارۀ دسترسی ۲۳۱۶ نگهداری میشود که عنوان آن «شرح مسافرت به قم» است. ظاهراً این کتابچۀ کوچک و هنری، هنوز به زیور طبع آراسته نیست. این اثر از «حسین پیاده نظام، معلم فوج مخصوص» بوده و دارای تصاویر و نگارههای مختلف در آن میباشد و دور تا دور همۀ صفحات، دو خطی از «طلا» کشیده شده است.
نویسنده کتاب، عکس خود را در صفحۀ نخستِ سفرنامه قرار داده است؛
چه نگارهها و چه خط نویسندۀ اثر، بسیار زیبا و جذاب در کتاب، پدیدار شده و در برخی صفحات، توضیحات مختصری نیز به زبان «فرانسه»، قید گردیده است.
ظاهراً اثر مزبور، در سال ۱۳۱۵ قمری، برابر با ۱۲۹ سال پیش به تاریخ امروز و در عهد سلطنت «مظفرالدین شاه قاجار» (م. ۱۳۲۴ق.)، تألیف و تصویر شده و گویا، شرح سفر شخصی به نام «حاجی محمد فاضل تاجر حَریرفروش» به شهر «قم» از سمت «تهران» است.
در ابتدای این سفرنامه نوشته شده است؛
«هو الله، بسم الله الرحمن الرحیم، «حاجی محمد فاضل تاجر حریر فروش» که ده روز قبل، عیال و اطفال خود را به «حضرت معصومۀ قم» فرستاده و خودش به واسطۀ بعضی کارهای مهمی که داشته در «طهران» مانده که پس از انجام با اسب چاپاری به قم، خود را ملحق به عیال و اطفال خود نموده، از آنجا به «کربلای معلا» مشرف شوند. حاجی بعد از انجام کارها، اسب از چاپارخانه کرایه کرده، برحسب قرارداد، فردا که پنجشنبه است؛ باید در چاپارخانه، حاضر و سوار شود. امروز، عبوراً چشم حاجی به «اعلان» افتاده، مشغول خواندن شده است.»
«حسین پیاده نظام»، نویسندۀ اثر، در زیر تصویر «حاجی» و «اعلان» را نقاشی و زیر نگاره را امضاء نموده است؛
در صفحۀ ۸، از این نسخۀ خطی، «دِلیجانِ» (دُرُشکۀ مسافربرِ) حاملِ «حاجی محمد فاضل حریرفروش» که از تهران به سمت قم میرفته، در اثر جُفته یا لگد اسبها، آسیب و دچار نقص شده و به عبارت دیگر دچار تصادف و واژگونی شده است و تصویر این اتفاق و حالت آسیبدیدگان در هنگام وقوع آن و خرابی دلیجان در نگارۀ عهد قاجار، به نیکی پرداخته شده است که در زیر آن را میتوانید مشاهده نمایید؛
تصویر تصادف از نمای نزدیکتر؛
نویسنده در بخشی از متن مرتبط با «تصادف» و آسیب دیدن «دلیجان» نوشته است؛
«… روز چهارم، چند فرسخی، که دلیجان میرود؛ یکی از اسبها، بنای شرارت و جُفته گذاشته، دو اسب دیگر هم مشغول میشوند. چرمها پاره و از سه طرف، جفتۀ اسبها به یکدیگر و دلیجان خورده، دلیجان هم به واسطۀ حرکتِ مخالف اسب ها، در زمین ناهموار گاهی بهبندی گیرکرده و گاهی در گودال افتاده، عاقبت الامر، یک چرخ جلو شکسته، به پهلو افتاده، چرخ قرینۀ آن نیز شکسته، میافتد و «حاجی» مضطرب شده و «بلیت فروش» را صدا کرده، بلیت فروش میگوید: نترسید! و خود را به پایین میپَراند که جلوی اسب را بگیرد. دلیجان، از وسط شکافته، حاجی بیچاره میبیند بلیت فروش پرید و سالماً به زمین آمد؛ او هم تقلید نموده که فوراً معلقی خورده و در حین زمین خوردن، بدین قرار نطق میکند: آآ، وای زمین! پَرت، آخ آخ! و طوری به زمین میخورد که جمیع اعضایش مجروح گشته، مسافرین دیگر هم هر یک با شکل مختلف، به زمین خورده، دو رأس اسب فرار کرده، به سمتِ استاسیونی که دیشب بوده، فرار میکنند. کالسکچی، طوری از صدمۀ جُفتۀ اسب و زمین خوردن، افتاده که بیهوش میشود. حاجی، قدری ناله کرده، دراز میکشد و هر یک از مسافرین هم، به گوشهای که افتادهاند؛ برنخواستهاند و بلیت فروش، فوراً آمده و سر حاجی را بلند کرده، به زانوی خود گذاشته و میگوید: کاش من تصدّق شده و این حال را به شما نمیدیدم. الحمدلله، خیلی به خیر گذشت. انشاءالله، جایی و اعضایی از شما عیب نکرده است. حاجی، سر خود را از زانویِ بلیتفروش برداشته، به زمین گذاره و میگوید: من طفل نیستم و دیگر فریب حرفهای شما را نمیخورم. مرا دلخوشی میدهی که به خیر گذشت؛ بلی، یعنی سر و دستم مقطوع نشد. والله دیگر برای من اعضای سالمی باقی نیست و این، همان دلیجانی است که بیست و چهارساعته به حضرت معصومه میرفت. بلیتفروش میگوید: غرض از عرض بنده این است که در راه خدا، کاری و صواب (ثواب) بزرگی کردهاید که این طور به خیر گذشت و الا خطر عظیم برای همگی بود…. »
شاید بتوان گفت؛ این تصادف به تعبیر امروزی، به دلیل «نقص فنی وسیلۀ نقلیه» و سپس «عدم کنترل آن توسط کالسکچی یا راننده»، رخ داده و بدین ترتیب، دلیجان حاجی، دچار «واژگونی» شده است و از منظری دیگر میتوان گفت؛ این نگاره و نوشتار مرتبط با آن، قدیمیترین تصویر نقاشی از «تصادف» در ایران، به همراه «گزارش حادثه» در پیوست آن در ۱۲۹ سال پیش یعنی پنج سال، پیش از ورود «ماشین» به ایران در سال ۱۳۲۰قمری بوده است و امید است این مطلب، خصوصاً برای کسانی که در شغل و صنعت «بیمه» با مقولۀ بیمۀ «ثالث» و «بدنه» سر و کار دارند یا افرادی که در مقام «پلیس راهنمایی و رانندگی»، «کروکی تصادف» و «گزارش حادثه» را ثبت میکنند؛ مطلب درخور توجهی باشد.