در نشست فیلم سینمایی «حرف آخر» مطرح شد:
وظیفه هنر این است که زیبایی را نشان دهد و امید ببخشد/ «حرف آخر» موضوعی انسانی مطرح میکند
کارگردان فیلم «حرف آخر» که این روزها در گروه هنروتجربه اکران میشود در نشست بحث و بررسی این فیلم گفت: مهمترین هدف ما در فیلمنامه این بود که یادآوری کنیم امکان قضاوت به شکل دیگر یا تغییر رای قضات نیز وجود دارد.
به گزارش ایلنا به نقل از روابطعمومی فرهنگسرای ارسباران، همزمان با اکران فیلم سینمای حرف آخر در گروه سینمایی هنر و تجربه، عصر روز یکشنبه ۱۱ دی ماه فیلم سینمایی «حرف آخر» اکران و پس از آن نشست نقد و بررسی این فیلم سینمایی در قالب پانصد و شصت و ششمین نشست باشگاه فیلم تهران با حضور ابراهیم شفیعی نویسنده و کارگردان، مونا کرمی بازیگر، سهیل محبی بازیگر و سرمایه گذار، کورش جاهد مجری و کارشناس جلسه و با استقبال خوب مخاطبان در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
در ابتدای این نشست، کورش جاهد پس از اشاره به چند نمونه از سینمای جهان مانند فیلم «زندگی دیوید گیل» ساخته آلن پارکر که دربارۀ مساله اعدام و شیوۀ قضاوت در دادگاه ساخته شده، خطاب به کارگردان «حرف آخر» گفت: این فیلم بر محوریت اعدام و مسائل دادگاهی میچرخد. معمولا فیلمهای دیگر درباره مجرمان و کسانی است که آن طرف میلهها هستند و حالا شما درباره قضاوت قاضی صحبت کردید.
ابراهیم شفیعی کارگردان «حرف آخر» در ابتدای صحبت هایش، با بیان اینکه فیلم ما درباره اعدام نیست و اعدام جزو زیرمتن آن محسوب میشود، گفت: حرف اصلی ما درباره قوه قضائیه، قاضی، قضاوت و عدالت است. مهمترین هدف ما در فیلمنامه این بود که یادآوری کنیم امکان قضاوت به شکل دیگر یا تغییر رای قضات نیز وجود دارد. همه ما ممکن است یکبار به دادگاه رفته باشیم و شکل کار قضات را دیدهایم.
این کارگردان با اشاره به اینکه مشاور فیلمنامه ما دکتر محسن زالی و عزیز محمدی به عنوان اشخاصی بودند، افزود: ما ساعتها با هم صحبت میکردیم و بارها با من تماس میگرفت که بروم و موردی که درحال محاکمه آن بودند، ببینم.
وی با بیان اینکه یکسری دیالوگهای ما بر اساس حکم دادگاه و ادبیات موجود در آن است، ادامه داد: صادقانه خودم متوجه این کلمات نمیشدم و حتی بازیگر معنی آن را میپرسید و میگفتم نمیدانم، اما تأکید کردند که باید این کلمات با این شدت بیان شوند.
شفیعی درباره موضوع فیلم و زاویه نگاه آن به قضات گفت: من زیاد فیلم میبینم و از زاویه زندگی و شکل قضاوت قضات، کمتر فیلم ایرانی دیدم که این طور باشد. تنها فیلم «قصیده گاو سفید» بود که بعد از ماجرای اعدام، تازه قصه آغاز میشود و فیلم ما فرآیند قبل از اعدام را به دست یک قاضی و تردید پس از صدور این حکم را نشان میدهد. در فیلمهای خارجی هم تنها فیلم «۱۲ مرد خشمگین» را داشتیم که باز هم وارد زندگی شخصی آنها نمیشود.
کارگردان «حرف آخر» یادآوری کرد: این قاضی قصه ما یک دغدغه بزرگ دارد و هرکاری انجام میدهد، نمیتواند بچهدار شود؛ یعنی برایش خیلی جای سؤال دارد که با یک امضاء میتواند یک نفر را از روی کره زمین حذف کند، اما نمیتواند کسی را وارد کره زمین کند.
کورش جاهد با اشاره به «حرف آخر» گفت: دوست این قاضی میگوید که در دادگاه فقط باید براساس مدارک و اسناد رفتار کنیم. این به موضوع جالبی اشاره میکند که در سینمای دنیا هم خیلی به آن پرداخته شده است؛ یعنی اسناد و مدارک جای خود دارد، اما گاهی یک حس شهودی درون انسان هست که مثلا میگوید فرد گناهکار، درواقع بیگناه است یا برعکس.
شفیعی در ارتباط با گفتههای کورش جاهد عنوان کرد: یک روز آقای زالی با من تماس گرفت و رفتم دادگاه و تمام اسناد و شواهد به ما میگفت سوژه مورد نظر قاتل است. فرد مورد سوء ظن چند دقیقهای در دادگاه صحبت کرد، اما من به دکتر زالی گفتم حسم میگوید او قاتل نیست. آقای دکتر گفت حس تو از کجا میگوید و گفتم یک قاتل نمیتواند به این شکل رفتار کند. به طور کلی در دادگاه با حس ما کاری ندارند، بلکه براساس مدارک و شواهد حکم صادر میکنند.
در ادامه، مونا کرمی، بازیگر «حرف آخر» خاطرنشان کرد: دغدغه و نگاه متفاوتی که فیلمنامه به موضوع وجدان به عنوان یکی از صفاتهای ارزشمند انسانی داشت، برایم مهم و چالش برانگیز بود. در کنار این، شخصیت سارا و داستانکهایی که به خط اصلی داستان مانند درام و روابط عاشقانهای که دو زوج داشتند، اضافه شده بود. همچنین زندگی عاشقانه و متفاوتی که دو زوج فیلم دارند هم جالب توجه است و همه این عوامل موجب جذاب شدن فیلمنامه برای بازی کردن نقش سارا برای من شد.
وی افزود: ما در شرایط سخت کرونایی بودیم و هر روز با ترس و لرز سر صحنه حاضر میشدیم، اما همدلی و انرژی ما موجب شد تا پایان کار کنار هم بمانیم. همچنین زمان فیلمبرداری ما زمستان بود و برای یک فرد سرمایی مانند من خیلی سخت بود و صورتم هیچ حالتی را نمیپذیرفت. در صحنهای تصمیم گرفتیم برای انتقال سردی روی زمین آب بپاشیم و در ثانیهای آب ریخته شده، یخ میزد.
کورش جاهد یادآوری کرد: در این فیلم همزمانی اینکه یک نفر قرار است اعدام شود و از سوی دیگر قضیه تولد یک انسان دیگر هم مطرح میشود و ناخودآگاه یک موقعیت کلیشهای به ذهنمان میآید که این زوج قاضی، بالاخره بچهدار میشوند، اما خوشبختانه فیلمنامه به آن سمت نرفت و به شکلی پیش رفت که هرکدام مسیر خودش را طی کردند.
شفیعی در ادامه خاطرنشان کرد: شکی نداریم که ما چنین قاضیای نداریم، اما وظیفه هنر این است که زیبایی را نشان دهد و امید بدهد. به جز این، ما درباره جامعه آرمانی خودمان صحبت میکنیم. ایوب آقاخانی در جلسه دیگری برای بررسی فیلم یادآوری کرد این قاضی ما فانتزی است که ما به آن حالت دادیم و سعی کردیم آن را به شخصیت نزدیک کنیم. ما ساعتها درباره این شخصیتها صحبت کردیم و شاید برای سکانس ثریا قاسمی و پسر در حال اعدامش ۲۰ ساعت صحبت کردیم.
این کارگردان افزود: کسی که دلش برای ایران میتپد، کاری به چپ و راست ندارد و باید اتفاقی را در کشور پیدا کند که آن را به شکل مثبتی نمایش دهد و سعی ما همین بود. ما تمام قوانین ایران را در فیلم خود رعایت کردیم؛ یعنی امید دادیم و سیاه نمایی نکردیم و منفی نگفتیم
وی در پاسخ به اینکه آیا فیلم ممیزی هم داشت یا خیر؛ گفت: ما در تعویض دولتها پروانه نمایش گرفتیم و فیلم ما خوشبختانه سانسور خاصی نداشت، . ما شش ماه نامهنگاری با زندانی در کرج داشتیم تا بتوانیم جلوی در زندان فیلمبرداری کنیم. وقتی تمام کارهایی که خواستند، انجام دادیم و به ما کمک نکردند، در فیلمهای بعدیمان دیگر این کار را انجام نمیدهیم. به هرحال توانستیم با توجه به تمام این شرایط فیلمی بسازیم که نمیتوانم بگویم خیلی خوب است؛ اما ادعا میکنم «حرف آخر» فیلم شریفی است.
شفیعی با بیان اینکه «حرف آخر» به هیچ جا وابسته نیست، افزود: این فیلم نه کسی را زده و نه به کسی و جایی وابسته است و صرفا قصدش بیان یک موضوع انسانی است.
در ادامه این جلسه، مخاطبان حاضر در سالن، سؤالات خود را مطرح کردند. یکی از مخاطبان سؤالی درباره طول مدت قصاص پرسید که شفیعی پاسخ داد: در شرایط عادی و معمولی در کمترین زمان ممکن قصاص یک نفر بین چهار تا شش سال طول میکشد و این زمان به این دلیل است که فرصتی برای بخشش اولیای دم فراهم شود تا اگر میخواهند، ببخشند.
کورش جاهد نیز اضافه کرد: در روانشناسی گفته میشود برخی افراد به دلیل پیشینۀ روانیشان مشاغلی مانند معلمی، وکالت، پرستاری و غیره را ناخودآگاه انتخاب میکنند که ریشه آن در ضمیر ناخودآگاه افراد است که به این اشخاص تیپ «ناجی» میگویند بنابراین قصد دارند با انجام شغلشان آدمها را نجات دهند. با اینکه تعریف وظیفه شغلی به گونهای دیگر است، اینها باز پای خود را فراتر از حیطه و تیپ شغلی خود میگذارند و رویکرد انسانی دارند.
شفیعی یادآوری کرد: ما از چند زاویه این ماجرا را بررسی کردیم؛ یک زاویه قانونی و حقوقی بود که در فیلم صحبت کردیم؛ یک زاویه نیز فلسفی و جایی است که ایوب آقاخانی روی کوه میایستد و پرسشهایی مانند چرا من نمیتوانم یک بچه به وجود بیاورم، اما با امضای خودم یک نفر را اعدام کنم. من از حدود یک هفته قبل، استرس این سکانس را داشتم، تا اینکه ایوب گفت: «این دیالوگها را کنار بگذار و حرف دلت را با صراحت و رک به من بگو» که در نهایت خیلی جوابگو بود و صحنه خوبی خلق شد. ما حتی صحنههایی داریم که دیالوگهایش براساس پیشنهادهای دکتر روانشناس است و سعی کردیم از تمام زوایا وارد این موضوع شویم.
این کارگردان با بیان اینکه ایوب آقاخانی در این فیلم فرزند شهید است و در بخشهایی از فیلم به آن اشاره میشود، افزود: وقتی که او فرزند شهید باشد؛ یعنی نسبت به یکسری مسائل تعلق خاطر دارد و به همین دلیل شغل وکالت و قضاوت را به عهده گرفته است. یکی از دلایل ناجی بودن این شخصیت امیر (ایوب آقاخانی) این است که پدرش ناعادلانه به شهادت رسیده است. به جز این، معتقدم کارگردان همیشه باید جای پایی برای خودش بگذارد که بخشی از این موضوع شخصی است، چون ما با هر تفکر و فرقه مدیون شهدا هستیم و برای ما مقدس است.