خبرگزاری کار ایران

در نشست نقد و بررسی فیلم «بی آبان» مطرح شد:

معتقدم در هیچ مقطعی کار فرهنگی نباید تعطیل شود/ «بی آبان» را با حقوق کارمندی ساختم

معتقدم در هیچ مقطعی کار فرهنگی نباید تعطیل شود/ «بی آبان» را با حقوق کارمندی ساختم
کد خبر : ۱۳۱۳۰۱۳

کارگردان فیلم «بی‌آبان با اشاره به آنچه در بطن جامعه اتفاق افتاده گفت: جزو افرادی هستم که معتقدم در بحران، جنگ، زلزله و سیل تنها کاری که نباید تعطیل شود، کار فرهنگی است.

به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای ارسباران، همزمان با اکران فیلم سینمای  بی آبان در گروه سینمایی هنر و تجربه، نشست نقد و بررسی این فیلم  با حضور  مهرداد کورش نیا (کارگردان)، صحرا اسدالهی (بازیگر)، کورش جاهد (مجری و منتقد جلسه) و با استقبال خوب مخاطبان  در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.

در ابتدای این نشست، کورش جاهد درباره فیلم «بی‌آبان» گفت: «بی‌آبان» در جغرافیایی متفاوت مثل جنگل و دریا اتفاق می‌افتد که این ویژگی‌ها فیلم را نسبت به فیلم‌‌هایی که در محیط شهری و آپارتمان‌ها اتفاق می‌افتد، متمایز می‌کند.

وی با بیان اینکه در گذشته نیز مضامینی از این دست، در فیلم‌های دیگر نیز آمده، افزود: به‌عنوان مثال، در فیلم «احضار مردگان» مارتین اسکورسیزی چنین مضمونی می‌بینیم. در این فیلم هم با این داستان مواجهیم که جوانی با پیش آمدن یک اتفاق، به یاد اتفاق دیگری می‌افتد که در گذشته برای او رخ داده است.

در ادامه مهرداد کورش نیا، کارگردان فیلم «بی‌آبان» پیش از شروع جلسه و صحبت درباره فیلم با اشاره به آنچه در بطن جامعه اتفاق افتاده گفت: جزو افرادی هستم که معتقدم در بحران، جنگ، زلزله و سیل تنها کاری که نباید تعطیل شود، کار فرهنگی است؛ به عنوان مثال، در سال 1939 وقتی آلمان لهستان را فتح کرد، کنسرت‌ها هنوز کار خودشان انجام می‌دادند و سربازان آلمانی اسلحه خود را به مسئولان سالن تحویل می‌دادند، بلیت می‌خریدند و وارد سالنی می‌شدند که موسیقی آن متعلق به کشور آلمان بود. بنابراین؛ این همان پدیده فرهنگی است که ماندگار خواهد شد و اگر ما پیگیر این مباحث بودیم، بخشی از مشکلات ما حل می‌شد.

کورش نیا در ادامه درباره «بی‌آبان» با اشاره به سابقه خود در زمینه نمایش‌نامه نویسی گفت: بیش از دو دهه است که نمایش‌نامه می‌نویسم و این رشته را درس می‌دهم و همیشه در نوشتن درام دغدغه‌ام این بوده که چه می‌خواهم بگویم. به همین دلیل، به این فکر می‌کردم که با چه موضوعی در ایران و دنیا مسأله داریم و خیلی برای ما اهمیت دارد، که داشتن وجدان به ذهنم رسید.

این کارگردان ادامه داد: هدف دین ایجاد نهادی در درون ما بود که نیازی به قوه قهریه نباشد و ما را از تعدی به دیگران بازدارد. به عبارتی، قبل از اینکه اجتماع و نهادهای بیرونی بخواهند به ما تذکر بدهد، باید درون ما چیزی مانند وجدان وجود داشته باشد که دین سعی کرد آن را تولید کند و این تذکر را به ما بدهد. بنابراین؛ این سؤال برایم مطرح بود که چرا هرچقدر پیش می‌رویم، اتکا به وجدان کمرنگ‌تر‌ می‌شود.

وی در پاسخ به اینکه ایده «بی‌آبان» از کجا آمده است، گفت: حدود 10 سال پیش خبری خواندم که در شیراز، مردی به پاسگاهی در این شهر رفته و ماجرایی را نقل کرده است. او گفته بود که :« 15 سال پیش اینجا سرباز بودم و پول نداشتم در روزهای عید نوروز به مرخصی بروم و خیلی دلم برای پدر و مادرم تنگ شده بود و به یکباره دختربچه‌ای را با گوشواره کوچکی در کوچه خلوتی دیدم و تصمیم گرفتم گوشواره را از گوش این دختربچه دربیاورم. پس از اینکه دهان دختربچه را گرفتم که سروصدا نکند و گوشواره را درآوردم، متوجه شدم دختربچه را کشتم و او را بردم پشت خرابه‌ها چال کردم. سربازی‌ام تمام شد، ازدواج کردم و صاحب دو دختر شدم و هر روز فکر می‌کردم پدرومادر این بچه چه کشیدند و دائم برای دخترهای‌خودم می‌ترسیدم.»

کورش نیا با بیان اینکه این مرد خطاکار هیچ شاهدی نداشت و محلی که دختربچه را دفن کرده بود نیز تبدیل به اتوبان شده بود، افزود: در آن زمان این موضوع در ذهنم شکل گرفت که مهم نیست این فرد واقعا دچار توهم شده یا واقعا این کار را انجام داده است بلکه این اهمیت دارد که حتی اگر چیزی برای محکوم کردن تو وجود نداشته باشد، چیزی مانند وجدان درون ماست که ما را تا مدت‌ها رها نمی‌کند.

کارگردان «بی‌آبان» ادامه داد: من این فیلم را با پول کارمندی در دوران کرونا ساختم و هیچ نهاد دولتی به من کمک نکرد. در آن زمان من سریال‌هایی مانند «کرگدن» و «ممنوعه» به شکل تجاری ساختم و نوعی لجبازی درونم شکل گرفت که من سال‌ها نمایشنامه نوشتم و کار فرهنگی انجام دادم؛ بنابراین ترجیح می‌دهم فیلمی بسازم که بتوانم دیدگاه و سلیقه‌ام را به کسانی که مخاطب سریال‌هایم بودم، نشان دهم.

وی درباره علت کاستی‌های به وجود آمده در «بی‌آبان» تشریح کرد: قبل از این فیلم، حتی یک فریم فیلم نساخته بودم و هرچه کار کردم در فضای تئاتر بوده است. همچنین با بودجه‌ای اندک مجبور بودیم با سرعت زیادی کار کنیم تا هزینه‌هایمان بالا نرود، اما قبل از این کار نشستیم درباره آن فکر کردیم.

این کارگردان با اشاره به تفاوت‌های کار در تئاتر و سینما توضیح داد: بخشی زیادی از سینما تصویر است و با وجود اینکه همه می‌دانستند از بستر نمایشنامه می‌آیم و منتظر یک فیلم پردیالوگ بودند، به این فکر می‌کردم چرا فیلم‌ها باید تا این اندازه دیالوگ داشته باشد. بنابراین، تلاش کردم در «بی‌آبان» سینمایی رفتار کنم و لوکیشن و قاب‌هایی انتخاب کنم که تصویری و کم‌دیالوگ باشد. بنابراین، ما سکانس‌-پلان‌هایی با آمبیانس محیطی بدون دیالوگ و تصویری داریم.

جاهد با تأیید اینکه کم‌دیالوگ شدن «بی‌آبان» اتفاق خوبی است، افزود: سینمای ما خیلی پرگو شده و بسیاری دائم در فیلم با یکدیگر حرف می‌زنند و تصویر از راه بازی بازیگران یا قاب‌های جنگلی، دریا و جاده به مخاطب منتقل می‌شود.

هزار سال دیگر بگذرد من در «بی‌آبان» باز هم بازی می‌کنم

در ادامه جلسه، صحرا اسدالهی، بازیگر «بی‌آبان» درباره همکاری با مهرداد کورش نیا گفت: آقای کورش نیا جزو آن دسته از کارگردانانی بود که از شروع کار تئاتر دوست داشتم با ایشان همکاری کنم. یک روز برای یک تئاتر پیش ایشان رفتم و تست دادم، اما انتخاب نشدم و سال‌ها دوستی ما ادامه پیدا کرد و وقتی به من تلفن کردند و این نقش را پیشنهاد دادند، سر دو پروژه دیگر بودم، اما گفتم با سر می‌آیم.

اسداللهی با اشاره به اینکه یکی از دلایلم برای همکاری، حضور خود آقای کورش نیا بود، افزود: ما کارگردانان کمی در سینما داریم که درام را بشناسند و از مطالعه به این جایگاه رسیده باشند. به همین دلیل، کار کردن با ایشان خیلی برایم جذاب بود و با خواندن فیلمنامه ماجرا برایم جذابتر شد. اگر هزار سال دیگر بگذرد و هر اتفاقی بیفتد، من این فیلم را کار می‌کنم، چون جزو فیلم‌های آبرومند است و هر اتفاقی برایش با توجه به شرایط موجود در جامعه بیفتد، تفاوتی ندارد.

در ادامه کورش نیا نیز درباره همکاری با اسدالهی عنوان کرد: به همه گفتم که این سریال را با حقوق کارمندی می‌سازم و پول نداریم، اما ایشان گفت سر دو پروژه هستم و از آن‌ها پول خوبی گرفتم و حتی سر این پروژه خانم اسداللهی به من پول داد. این شعور بچه‌های بازیگر را می‌رساند که می‌دانند ما به واسطه خاک خوردن تئاتر اینجا حاضر شدیم و فیلم می‌سازیم.

کورش جاهد با اشاره به جنبه‌های نشانه‌شناسانه که گاهی در فیلم دیده می‌شود، درباره انتخاب جنگل، دریا، لاک پشت سؤال پرسید که اسدالهی به این سؤال پاسخ داد و گفت: در فیلم‌های آقای کورش‌نیا گاهی نشانه نمی‌بینیم بلکه از اول تا آخر نشانه می‌بینیم!.. یعنی هیچ چیز تصادفی در کار نیست و زمانی که با ما برای یک صحنه بحث می‌کرد که حتما آن اتفاق مدنظر بیفتد، می‌دانستیم که دلیلی از این انتخاب دارد و حتی از الان تا فردا درباره نشانه‌های آن می‌توانند صحبت کنند.

کورش نیا نیز در ادامه درباره نشانه‌های تصویری «بی‌آبان» توضیح داد و گفت: همان طور که گفتم دوست داشتم فیلمم کم دیالوگ باشد و از رفتارهای سینمای آپارتمانی فاصله بگیریم، چون ما اقلیم خود را در فیلم‌هایمان نشان نمی‌دهیم و از باورها، سنت‌ها، افسانه‌های خود استفاده نمی‌کنیم. ما که تا این اندازه از سینمای دنیا استفاده و تعریف می‌کنیم، باید این را هم ببینیم که چقدر از جغرافیای خود درست استفاده می‌کنند. بنابراین، در درجه اول تلاشم در «بی‌آبان» استفاده درست و بهینه از جغرافیاست دوم اینکه این محل تصویربرداری (شمال کشور) امکانات نشانه شناسانه به ما می‌دهد؛ یعنی متوجه می‌شویم که «آبان» جنگلبان درون‌گرایی است که با طبیعت مأنوس است.

وی با بیان اینکه علت انتخاب لاک پشت هم این است که از رفتار خودش به مخاطب تعریفی منتقل می‌کند، افزود: او با خانواده‌ای ازدواج کرده که هروقت مادرزن «آبان» را می‌بینیم، حالمان بد می‌شود و در پس زمینه نیز تصویر درخت‌های قطع شده را می‌بینیم. در نتیجه، متوجه تضاد و تقابلی میان یک جنگلبان به عنوان نگهبان طبیعت و کسی می‌شویم که قصد دارد درختان را برای منافع شخصی خود قطع کند.

کارگردان «بی‌آبان» خاطرنشان کرد: شخصیت غفور که همه درباره او چیزهایی مثل سوخته شدن خانه‌اش یا اینکه عشقش او را ترک کرده، می‌گویند، یکی از چیزهایی که در فیلم به دلیل تعجیلی که داشتیم، به آن نپرداختیم و حیف شد. قرار بود به غفور بیشتر بپردازیم، اما در انتها «آبان» تبدیل به غفور دیگری می‌شود.

این جلسه با پرسش و پاسخ حضار درباره «بی‌آبان» ادامه یافت و کورش نیا با بیان اینکه تلاش کردیم دوربین قضاوت نکند و به همین دلیل با سوژه فاصله داریم و از بیرون تنها نگاه می‌کنیم، افزود: در عین حال اتفاقی  در فیلم می‌افتد به گونه‌ای که نمی‌دانیم «آبان» این بچه‌ را کشته است یا خیر. در پایان فیلم نیز ما نمی‌دانیم این خود «آبان» است که مجروح شده یا روح اوست که به سمت رستگاری می‌رود. بنابراین، کوششم این بود که در فیلم تمام مسائل را به صورت واقعی به مخاطب نگوییم و به او اجازه دهیم کمی به سوژه فکر کند.

وی در پاسخ به پرسش دیگری درباره علت انتخاب نام «آبان» نیز گفت: این نام عامدانه انتخاب شده بود، چون در آبان دمای هوا شکسته می‌شود و ما از یک دوره گرما به یک دوره سرما کوچ می‌کنیم. به همین دلیل، ما فیلم را از 29 مهرماه شروع و 27 آبان تمام کردیم.

در ادامه، صحرا اسدالهی در پاسخ به اینکه بعضی از حضار معتقد بودند «بی‌آبان»  درباره محیط زیست است، گفت: فیلم درباره طبیعت و زمینی است که ما به آن تعلق داریم؛ الان در جهان با کتاب‌ها و محصولات فرهنگی که تولید می‌شود، احساس می‌کنم تلاش می‌کنند به این اشاره کنند زمین، اشیا و طبیعی که روی آن زندگی می‌کنیم، آگاهی و شعوری دارند که آسیب به این‌ها به معنای آسیب زدن به وجدان خودمان است.

اسدالهی افزود: این فیلم از وجدان و موضوع اخلاقی شروع می‌شود و به آگاهی کلی‌تری می‌رسند که ما به آن تعلق داریم و به آن باز می‌گردیم. شکل اسلامی و ادیان دیگر این دیدگاه همان است که می‌گوییم ما از خاکیم و به خاک بازمی‌گردیم. اگر آسیبی به انسان یا طبیعت وارد کنیم، به یک میزان گناهکاریم و این فیلم به این دلیل برایم ارزشمند است که به هردو موضوع به یک میزان اهمیت داده است.

کورش نیا در پاسخ به سؤال مخاطبی که آیا در نوشتن داستان این فیلم نظری هم به «باغ آلبالو» آنتوان چخوف داشته است، گفت: من نمایشنامه «درخت‌ها» را دارم که کمی نزدیک به «باغ آلبالو» است، اما حقیقت این است که بیشتر نمایشنامه‌های من ایرانی و وطنی است که پنج تای آن درباره جنگ است، چون معتقدم همیشه باید درباره مردم این زمانه صحبت کنیم. ممکن است ما میراث ادبی مثل آثار فردوسی، حافظ و سعدی را داشته باشیم، اما این سوال پیش می‌آید که در 200 سال آینده ما چه چیزی به عنوان میراث برای آیندگان می‌گذاریم؟... ما فقط نباید در این جهان مصرف کننده باشیم و سؤال این است که قرار است چه ارثی از خودمان در آینده باقی بگذاریم و این فکر به فکر چخوف در «باغ آلبالو» نزدیک است.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز