نوای رپرپهی ایران باستان در حال فراموشی! / نگاهی به وضعیت غمانگیز سازهایی که نوازندگان مظلومی دارد
آمار دقیقی از تعداد نوازندگان دهل و سرنای ساکن در شهرها و روستاهای ایران در دست نیست و شاید همین ابهام هم دلیل دیگری بر عدم توجه مسئولان به عدم تناسب موجود است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، موسیقی باستانی پس از هزاران سال توانسته ماهیت و سازها و نواها و روایات و اندیشههای خود را حفظ کند و از تحریف و فراموشی به دور ماند؟ این سوالی است که پاسخ دادن به آن در یک کلمه و جمله و فصل و کتاب نمیگنجد. چرا که به تعداد اقوام کوچک و بزرگ ایران موسیقی وجود دارد و آن موسیقیها هر کدام زیر شاخههایی دارند که بر اساس آیینها و مناسک مجلسی و آیینی و مذهبی تقسیم میشوند. اما از همه اینها مهمتر سازها و نواها و مقامهاست که خود شرح مفصلی از تاریخی پر افتخارند که توسط هنرمندانی سختکوش و زحمتکش ثبت و پاسداری شدهاند. اگر کمی از موسیقی نواحی مختلف ایران شناخت داشته باشیم، میدانیم که موسیقی هر منطقه در یک یا دو ساز خلاصه نمیشود. بهتر است اینگونه بگوییم که هر منطقه از ایران موسیقی مقامی خود را بر دستان و پردهها و پوستهای سازهایی مشخص و متفاوت بنا کرده است. برخی ازاین سازها شاید در دیگر مناطق هم کاربرد دارند اما آنچه این گستره و تشابه را ویژه میکند تاثیر فرهنگ و هنر اقوام بر آنهاست که تاثیر گرفته از جغرافیا و اقلیم هم هست.
از این فصل مهم که بگذریم به سازهای باستانی میرسیم که تعدادشان بر اساس کاوشها و تفحصها و پژوهشها کمتر از انگشتان یک دست است. البته باید گفت و تاکید کرد که تاریخچه ساخت ابزار و ادواتی که تولید صدا میکنند به آغاز زندگی بشر روی کره زمین باز میگردد. با این حساب قطعا صدای انسان اولین آوایی است که دارای نت موسیقایی بوده است و در همان دوران است که سازهای هم ساخته میشود. حتی میتوان گفت تاریخ ساخت و ابداع ساز به بیش از شصت هزار سال پیش از میلاد میرسد. در همین دوران است که سازهای بادی فلوتگونه با شاخ حیوانات ساخته میشود و در همان دوره تاریخی است که با استخوان حیوانات و ادوات و اجزا طبیعی دیگر سازهای کوبهای هم ابداع میشود. اصلا اساس سازهای امروز چه ایرانی، چه خارجی همین سازهای باستانی هستند. به طور مثال قدیمیترین طبل شناخته شده درتاریخ بیش از سیهزارسال قدمت دارد و مربوط به عصر یخ انتارکنیکاست. این آلت موسیقایی از پوست فیل ساخته شده است. با این حساب درست است اگر بگوییم چنینسازی اساس ساخت سازهای کوبهای امروزی است که دهل یکی از اصلیترین آنهاست.
اینکه در این مطلب میگوییم سازهای باستانی تعداداشان زیاد نیست منظور سازهای باستانی ایرانی است. دوتار، تنبور، دهل و سرنا در موسیقی ایرانی مهمترین سازهای باستانی به حساب میآیند. البته در اینباره، یعنی تعداد سازهای باستانی ایرانی نظرات متفاوت است. عود نیزسازی باستانی است که از دوران ساسانیان وجود داشته باربد مشهورترین نوازنده آن است. از جمله خلق و ارائههای باربد برای ساز بربط ساخت سیصد و شصت لحن است که به ایام سال اختصاص دارد. او سی لحن هم برای روزهای هر ماه ساخته است که این دو اتفاق مهم و در نوع خود مورد توجه با عناوین الحان باربدی شناخته میشوند.
اما آنچه موسیقی باستانی ایرانی را با چالش مواجه میکند عدم توجه به سازهای باستانی و نوازندگان و استادان آنها در دوران معاصر است. متاسفانه برخی سازها به دلیل تغییر شرایط زندگی عشایر و اهلی روستاها و گذار از سنت به مدرنیته به حاشیه رانده شدهاند. چرا که دیگر مراسم و آیینهای قومی و مذهبی و ملی مانند گذشته با موسیقی درآمیخته نیستند. حال در این میان آن سازهایی که جنبه عامیانهتری داشتهاند بیش از دیگر سازها مورد تهدید و فراموشی قرار گرفتهاند. به طور مثال سازهایی چون دف و تنبور به صورت پنهان و عیان در همه مقاطع تاریخی در خانقاهها و جمخانهها به حیات خود ادامه دادهاند. دوتار خراسان نیز چنین رویهای را طی کرده است. از سوی دیگر سازهای مذکور طی دهههای اخیر به واسطه تلاش هنرمندان و استادان بیادعا اما پرتلاش موسیقی نواحی و عرفانی در قالب نت تنظیم و مکتوب شدهاند و همین موضوع به شهری شدن و گستره آنها در موسیقیهای دیگر کمک شایانی کرده است.
«ساز و سرنا» فرهنگی در حال فراموشی
بدون شک روند دشوار و پرچالش شهری شدن سازها و ثبت و ضبط مقامها و نواها، بدون شک باعث خرسندی است اما این واقعیت را نباید از یاد برد که سازهای عامیانهتر میروند که در ذهن و خاطرات مردم اقوام مختلف و دوستداران موسیقی اصیل و باهویت به خاطره تبدیل شوند. با اینکه هر قوم بر اساس موسیقی و فرهنگ و منش مردمانش سازهای عامیانه و پرکابردی دارد اما در میان همه این سازها که تعدادشان بیش از حد تصور است، دهل و سرنا مظلومتر واقع شدهاند. در دورانی نه چندان دور نواختن سرنا و دهل، بخش جدایی ناپذیر جشنها و عزاداریهایی بود که در مناطق کرمانشاه، کردستان، لرستان و بخشهای دیگر ایران برگزار میشدند. عدم توجهی که ساز و دهل نوازان را به خانه کوچانده است.
اینکه دیگر در مراسمهای اجتماعی و عمومی از آیین ساز و دهل استفاده نمیشود صرفا یک اتفاق نیست. نوازندگان دهل و سرنا از دیرباز تاکنون هنرمندان مردمی بودهاند که اغلب وقت خود را با مردم و هم دیاران خود میگذراندهاند. حال اینعدم توجه به گذشته و هویت خود باعث شده نوازندگان دهل و سرنا به مرور از حضور جدی در اجتماع دوری کنند و خانهنشین شوند. این در حالی است که نوازندگانی که از وجود استادان نسلهای قبل به صورت مستقیم بهره بردهاند حال سن و سالهای بالایی دارند یا بسیاری از آنها دارفانی را وداع گفتهاند بیآنکه به هنرشان پرداخته شود و نامشان در لیست استادان و پرتلاشان هنر موسیقی نواحی به ثبت برسد. البته که نوازندگان دهل و سرنا در برخی شهرها همچنان در مراسم و آیینها حضور مییابند و به نواختن مقامهای شادی و عزا میپردازند اما در کل گستره رنگارنگ ایران که از وجود اقوام مختلف اعتبار گرفته، از وجود دهل نوازان و سرنا نوازان خالی است. در ادامه این روند است که زنجیرهای که به حیات، تداوم و ارتقاء موسیقی میانجامد پاره میشود و آن شکافی که نباید، میان هنرمندان گذشته و امروز هر قوم رخ خواهد داد. چه بسا چند سالی است این اتفاق افتاده و حال با پدیده فراموشی برخی سازها مواجهیم که اتفاق بسیار تلخ و آسیبزایی است.
ناگفته پیداست که دهل و سرنا به نوعی کامل کننده یکدیگرند و هیچ یک بر دیگری برتری ندارند. از طرفی جز برخی مقامها و ریتمها باقی قطعات عامیانه و آیینی مرسوم با همراهی دهل و سرنا و نواخته میشوند. این دلایل باعث میشود انتظار داشته باشیم در دنیای امروزی و زندگی شهری دهل و سرنا به یک اندازه مورد توجه باشند اما در واقع بر اساس شواهد میدانی اینطور نیست. واقعیت این است که ساز دهل نسبت به سرنا اوضاع غمانگیزتری دارد. متاسفانه این مشکل در میان انبوه مشکلات موجود و یکی دانستن دهل و سرنا هرگز به چشم نیامده است. اما میتوان با نگاهی ضمنی به تعداد استادان دهلنواز نسلهای قبل و اوضاع کاری و معیشتی آنها، همچنین تعداد نوازندگان نوجوان و جوان به اوضاع اسفناک موجود پی برد. متاسفانه آمار دقیقی از تعداد نوازندگان دهل و سرنای ساکن در شهرها و روستاهای ایران در دست نیست و شاید همین ابهام هم دلیل دیگری بر عدم توجه مسئولان به عدم تناسب موجود است.
ساز و دهل در روستاها مورد توجه است
نوخاص صیادی یکی از هنرمندان خطه کرمانشاه است که دهل مینوازد او به اتفاق اردشیر طهماسبی (نوازنده سرنا) در پانزدهمین جشنواره موسیقی نواحی که در شهر گرگان برگزار شد، حضور یافت. استاد نوخاص صیادی در رویداد امسال به نواختن مقامهای «گریان»، «چپی»، «رورو»، «سهجا»، «قلایی»، «حرایی» و «چمری» پرداخت.
بخشی از اجرای نوخاص صیادی و اردشیر صهماسبی در جشنواره موسیقی نواحی
او میگوید: با وجود آنکه مشکلات بسیاری داریم اما برای اجرا و شاد کردن تعداد کمی از مخاطبان کیلومترها راه آمدهایم.
صیادی که با دشواری فارسی صحبت میکند، میگوید: قبول دارم که دهل و سرنا مثل گذشته مورد توجه عموم مردم نیست. اما در منطقه ما و اغلب مناطق روستایی این دو ساز مورد توجه هستند. از آنجا که مردم شهرهای دیگر با دهل و سرنا سر و کار زیادی ندارند و از این سازها در مراسم شهری استفاده نمیشود اینگونه به نظر میرسد که این دو ساز فراموش شدهاند. هرچند ساز و دهل که زمانی در عروسیها و عزاداریها قسمت اصلی مراسم بود دیگر مثل قبل مورد توجه نیست با این حال نمیتوان گفت دهل و سرنا فراموش شدهاند ولی اگر اوضاع همینطور پیش رود این سازها فراموش میشوند.
این هنرمند کرمانشاهی که بیش از شصت و پنج سال سن دارد، میگوید: من خودم از کودکی ساز دهل را یاد گرفتم و عمرم را صرف این نوع موسیقی کردهام اما حال اینطور نیست که کودکان و نوجوانان بیایند و نوازندگی دهل را یاد بگیرند یا سراغ سرنا بروند. هستند و تعداشان کم است. دلیل این عدم استقبال هم موسیقیهای دیگر هستند و البته وجود موبایل و اینترنت بچههای ما را از اصالتی که دارد و باید به آن توجه نشان دهند، دور کرده است.
این نوازنده سرنا در پایان میگوید: مسئولان استانی و وزارت ارشاد خیلی از ما سراغ نمیگیرند. شغل اصلی من در اصل موسیقی است اما با این سن و سال بالا روزگارم با کارگری میگذرد اگر هم برنامهای باشد در آن شرکت میکنم.
دهلنوازان برای آینده این ساز نگرانند!
حشمت فتحی، نوازنده اهل چهار محال بختیاری و یکی از دهل نوازان مطرح دیار خودش است که با گروه موسیقی «کلار بختیاری» همکاری دارد. او نیز مانند اغلب دهل نوازان برای آینده این ساز نگران است. فتحی میگوید: موسیقی مقوله بسیار مهمی است که همه مردم را درگیر میکند. موسیقی آنقدر اهمیت دارد که حتی حیوانات هم آن را میفهمند. هم دیاران من حتی برای احشام هم موسیقی دارند که مقامهای «میش» و «شتر» برخی از آنهاست. اما نمیدانم با همه اینها چرا موسیقی منطقه ما به صورت درست و حساب شده مورد توجه مسئولان نیست!
این نوازنده دهل که برادر قدرتاله فتحی از آخرین بازماندگان نوازندگان کرنا است، در بخش دیگری از صحبتهایش میگوید: موسیقی بختیاری بسیار حماسی است به این دلیل که ما بختیاریها در طول تاریخ اهل حماسه بودهایم.
وی در پایان از عدم توجه مسئولان به موسیقی خطه بختیاری انتقاد کرده و میگوید: مسئولان و پژوهشگران نسبت به موسیقی نواحی بخصوص موسیقی بختیاری بیتفاوت هستند و این بیاعتنایی بسیار عجیب است.
گفتنی است هوشنگ کلبیپور معروف به «هوشنگ دهلی» یکی از بزرگان دهل نوازی بختیاری و تنها بازمانده دهل نوازی این منطقه بود که چند سال پیش بر اثرسکته قلبی درگذشت. او از موثرترین اساتید دهل در روزگار معاصر بود. او روش صحیح چوپی قدیم و ریتمهای درست رپرتوار کرنا و دهل و همچنین ۱۰ ریتم متفاوت چپی را به درستی مینواخت. این هنرمند در چندین دوره جشنوارههای مختلف موسیقی کشور به اجرای برنامه پرداخته بود. کلبیپور در کنار دیگر استادان برجسته کرنا و سرنا همچون بختیاری مومن نژاد، مرحوم قپونی، هیول، حیدر علی، سبزعلی خجسته، مرحوم ارزونی، مرحوم کاکاخان و میرزاعلی کلبی پور به دهل نوازی میپرداخت.
آخرین نوازنده نسل طلایی دهلنوازان خراسان
جمعه علی نینواز، از شهر نویی که یکی از نوازندگان دهل خراسان است، از عدم اعزام هنرمندان به کشورهای دیگر گلایه دارد. او میگوید: من در دورههایی خیلی پرکار بودم اما به مرور فعالیتم کمتر شد. یادم هست در دوران معاونت آقای مرادخانی، او هوای هنرمندان را داشت اما بعدها دیگر توجهی به هنرمندان نشد.
او میگوید در دوره مسئولیت علی مرادخانی هنرمندان نواحی برای اجراهای خارجی به کشورهای دیگر میرفتند. من هم در همان دوران به کشورهایی چون کویت و عربستان رفتم و به اجرای برنامه پرداختم. دانمارک و یونان کشورهایی هستند که در آن دوران برای اجرای کنسرت به آنها سفر کردم.
جمعه علی نینواز آخرین باز مانده نسل گذشته دهل نوازان است. او میگوید: درست است که مانند گذشته کار نمیکنم اما اینکه دهل با پیشینه کهنش هنوز مورد استقبال مردم است خوشحالم. واقعا مردم همچنان دهل را دوست دارند. وقتی مردم ساز و موسیقی را قبول کنند، ماندگار خواهد شد.
او همچنین میگوید: موسیقی در خون ماست و خانواده ما از قدیم الایام اهل موسیقی بودهاند. موسیقی هنر اجدادی ماست.