معاون توسعه بازار و کسب و کار ساترا در گفتوگو با ایلنا؛
دانشکدهها و پژوهشکدهها باید ریشه بیاعتمادی به اپلیکیشنهای ایرانی را کشف کنند/ دادههای اقتصادی نباید دچار محرمانگی شوند/ اولویت ساترا نظارت بر محتواست/ در پلتفرمهای آموزشی هیچ چالشی نداشتیم
محمدحسن خلعتبری میگوید: ما معتقدیم دادههای اقتصادی نباید دچار محرمانگی شوند تا بتوانیم انحصار را در بازار از بین ببریم. این اتفاق انحصار و محرمانگی اطلاعات بازار پیش از این باعث بوجود آمدن انحصار در بسیاری از بخشهای اقتصادی کشور شده که این خود یک آسیب محسوب میشود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر (ساترا) با رونق گرفتن فضای مجازی به یکی از سازمانهای مهم در بحث اشتغال و کارآفرینی تبدیل شده است که نگاه این نهاد ناظر بر محتوای آثار صوت و تصویر تولید شده یا فعالیت رسانهها، اپلیکیشنها و پلتفرمهای مختلف میتواند در آینده حرفههای نوظهور بسیاری که در فضای مجازی و اینترنت شکل گرفته، نقش مهم و تأثیرگذاری داشته باشد.
با محمدحسن خلعتبری (معاون توسعه بازار و کسب و کار ساترا) عملکرد این سازمان در این مدت را مورد ارزیابی قرار داده و رویکرد این سازمان را در برخورد با ایجاد فرصتهای تازه برای ایجاد مشاغل جدید و همچنین تولید آثار نمایشی مختلف در بستر فضای مجازی، مورد بررسی قرار دادیم.
در ادامه مشروح این گفتگو را میخوانید:
به عنوا پرسش اول، بفرمایید سوپراپلیکیشنها در چه شرایطی نیازمند اخذ مجوز از ساترا هستند و نظارت ساترا بر سوپراپلیکشنها به چه صورت است؟
سوپراپلیکیشنها یا سکوهایی که وجود دارند و با پلتفرمها متفاوت هستند خدمات مختلفی ارائه میدهند، ما هفت نوع مجوز داریم، پلتفرمهای آموزشی، کاربرمحور، نمایشی و... پلتفرمهایی هستند که در دستههای مختلف قرار میگیرند و هر کدام مجوزها و تعاریف خاص خود را دارند. سوپراپلیکیشنها سکوهایی هستند که مجموعهای از خدمات را ارائه میدهند، به این معنا که نمیتوان گفت آنها صرفاً نمایشی، کاربرمحور، آموزشی و... هستند بلکه همه این ویژگیها را دارند و حتی در حوزههایی چون بانکداری، مسائل اجتماعی و سیاسی فعال هستند.
از آنجا که همواره بخش خصوصی و صنعت در همه جای دنیا جلوتر از حاکمیت حرکت میکند، پس از پیدایش این پدیدهها، حاکمیت برای آنها قوانین وضع میکند. تئوریسینهای علم اقتصاد مفهوم اقتصاد پلتفرمی را طرح کردهاند به این معنا که یک دستگاه نمیتوان آنها تنظیمگری کند چرا که باید مجموعهای از دستگاهها وارد کار شوند و برای اینها قواعد وضع کنند. ما در حوزه صوت و تصویر فراگیر که به ساترا مربوط است قوانینمان را در حوزههای مختلف مثل تبلیغات، قوانین محتوایی، عدالت رسانهای و رقابت و... به صورت شفاف ابلاغ کردهایم و در سایت هم موجود است. در بخش صوت و تصویر فراگیر سوپراپلیکیشنها نیز قوانینمان شفاف و مشخص است، ما به بخشهای دیگر ورود نمیکنیم. در روبیکا هم همین اتفاق رخ داد، بخش صوت و تصویر دیجیتال مبتنی بر صوت و تصویر فراگیر برعهده ما است که تنظیمگیری کنیم و قطعاً در این حوزهها ورود میکنیم. ما با مجموعههای مختلف جلسه داشتیم و تلاش میکنیم که به سمت همگرایی لازم در جهت تنظیمگری حرکت کنیم.
دانشکدهها و پژوهشکدهها ریشه بیاعتمادی به اپلیکیشنهای ایرانی را باید کشف کنند
تجربه این سالها ثابت کرده که جامعه ذهنیت مثبتی به اپلیکیشنهای داخلی ندارد و اخطاری که گوگل درباره روبیکا اعلام کرد، بر این بدبینی بیشتر دامن زد. ساترا برای حل این معضل و ایجاد اعتماد چه تمهیداتی دارد؟
حل این معضل مسئله مهمی است که در دایره مسئولیت ما نمیگنجد و مسئلهای فراگیرتر است. در دنیا بحثی به نام تنظیمگری اجتماعی وجود دارد، یعنی ابزارهای سلبی و قضایی در تنظیمگری جوابگو نیست بلکه باید از سوی مردم با ابزارها و انتظاراتی مردمی بر پلتفرم صورت بگیرد و به همین دلیل نهاد تنظیمگر هم از طریق منافع مردمی و انجمنهای مردمی به اعمال تنظیمگری میپردازند.
ما باید در لایههای فرهنگی علل مشخص این پدیده را بررسی کنیم، اینکه من برنامههایی برای حل معضل معرفی کنم، دروغ گفتهام؛ تنها زمانی که ریشههای این بیاعتمادی توسط دانشگاهها، پژوهشکدهها و... بررسی شد قطعاً میشود به سمت حل این معضل قدم برداشت. مثلاً سازمان صداوسیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اقداماتی برای حل این معضل میتوانند در نظر بگیرند، یعنی قدم اول باید در این لایه برداشته شود و ما در ساترا در تلاش هستیم تا بحث تنظیمگری اقتصادی و اجتماعی را جا بیندازیم و به همین منظور همایشها، نشستها و جلسات متعددی برگزار میکنیم و به زودی هر هفته با یک پلتفرم جلسه خواهیم داشت و تبادل نظر خواهیم کرد.
در برخی موارد مثل اتفاقی که برای آپارات گیم رخ داد، یک پلتفرم با رویکردی که دارد آغاز به کار میکند، به مخاطبانش خدمات لازم را ارائه میدهد، صاحب اعتبار میشود ولی در نهایت به دلیل انحصار پخش زنده و مسائلی از این دست ساترا جلوی ادامه فعالیت این پلتفرم را میگیرد. چه تمهیداتی وجود دارد برای اینکه دیگر شاهد این اتفاقات نباشیم و امنیتی اقتصادی در این عرصه ایجاد شود؟
روایت ذهنی شما که این سؤال را مطرح کردید این است که «یک کسب و کار وارد بازار شده، عملکردش بسیار مثبت و خوب است و توانسته موفق عمل کند اما نهاد تنظیمگر آن را تعطیل کرده و این اتفاق خوشایندی نیست چراکه مخاطبان این کسب و کار پس از این اتفاق به سمت نمونههای خارجی میروند؛ اما در واقع این روایت دقیقی نیست. اساساً تنظیم گر در این مورد به خصوص تأثیر اصلی را نداشته است و کسب و کاری را نبسته است. به نفع برخی است که این روایت سیاسی را در افکارعمومی طرح کنند.
یکی از مشکلات ما این است که به مسائل فرهنگی و اجتماعی، سیاسی نگاه میکنیم، بعضی از بازیگران صنعت هم این کار را میکنند و این افراد از این طریق استفادههایی میبرند که آن تعریف مسئلهای که دارند را در افکار عمومی جا میاندازند. پلتفرمی وجود دارد که یک کسب و کاری را با محوریت بازیهای کامپیوتری راه انداخته، اصلیترین تنظیمگر صنعت بازی ساترا نیست، یک مسئله با عنوان پخش زنده وجود دارد که آن را بهانه کردهاند اما این یک بازی رسانهای است. این پلتفرم باید مجوز را از نهاد تنظیمگر اصلی خود که بنیاد ملی بازیهای یارانهای است دریافت کند، تنظیمگر اقتصادی برنامهریزی خاص خود را دارد، در این عرصه درآمدزایی از سه طریق فروش اشتراک، ترافیک اینترنت یا تبلیغات صورت میگیرد.
شما نمیتوانید در شرایطی که کشور دو یا سه اپراتور دارد با اپراتور اصلی قرارداد ببندید که دیگران را محدود کنید تا از هر سه طریق آورده مالی داشته باشید. این یک مسئله پیچیده است که در بحث ترافیک بعد اقتصادی دارد. انگیزه فعال اقتصادی که به سمت راهاندازی پلتفرم میرود قطعاً درآمدزایی است و در دنیا برای اینکه بازار بهم نخورد و بازارسازی و رقابت حفظ شود قاعدهای وضع میشود که یکی از این قواعد عدم امکان درآمدزایی از هر سه طریق است. وقتی یک پلتفرم این قاعده را رعایت نمیکند مطمئناً با مشکل همراه میشود ولی وقتی برای تنظیمگری محتوا با ساترا برخورد میکند و ساترا نظرش را صریح اعلام میکند همه چیز متوجه این موضوع میشود که به این دلیل این پلتفرم نتوانسته به فعالیت خود ادامه دهد اما حتی اگر در آن مورد مشکلی نداشت هم ما مسائل مربوط به مدلهای کسب و کارمان را اعلام میکردیم.
مسئله اصلاً سانسور و خودسانسوری نیست، مسئله اصلی مسئولیت اجتماعی یک پلتفرم است که در این مورد مربوط به کودکان و نوجوانان میشود و به مراتب مهمتر و جدیتر است. ساترا به عنوان تنظیمگر دو دغدغه دارد که کسب و کارها از بین نرود و نکته دیگر این است که عملکرد پلتفرمها قاعدهمند شود. وقتی پلتفرم این مسئولیت اجتماعی را نمیپذیرد تا تنظیمگر هم کمکش کند و هم راهکاری برای جلوگیری از بسته شدن پلتفرم ارائه دهد، خودش با ابزارهای رسانهای مسئلهای غیر واقعی در جامعه طرح میکند و همه اشکالات را متوجه تنظیمگر میکند و کاربران عادی ساترا را عامل تعطیل شدن این پلتفرم میداند. اتفاقی که در مورد آپارات گیم رخ داد قطعاً با شیطنتهای رسانهای همراه بود.
آیا تمهیدی برای مشخص شدن چارچوبهای محتوایی وجود دارد که در یک آییننامه مشخص با جزئیات بیان شود و امکان اعمال سلیقه از آن گرفته شود؟
یکی از اتهاماتی که به ما میزنند نگاه سلیقهای است اما واقعیت این است که نگاه سلیقهای با وجود اینکه انکارش نمیکنم، در تنظیمگری ساترا آنقدر هم تأثیرگذار نیست. همین الان اگر به سایت ساترا مراجعه کنید، مقررات و چارچوبها با جزئیات مطرح شدهاند و ما مسئلهای خارج از اینها با رسانهها نداریم. نگاه سلیقهای را در شکل دیگری میتوان حذف کرد و آن هم بازطراحی نظام ممیزی موجود در کشور است.
این معاونت شامل دو بخش مدیریت و یک اداره کل است. یک مدیریت رقابت و مدیریت تبلیغات و اداره کل تسهیلگری ذیل این معاونت تعریف میشوند.
باتوجه به اینکه ساترا بیش از هرچیز یک نهاد کنترلگر و تنظیمگر و ممیز و ناظر محسوب میشود، چطور میتواند اتفاقا به کسب و کارهای حوزه رسانهای و تولیدات فرهنگی و هنری کمک کند؟ آیا این مثل آن نیست که اداره تعزیرات یا اماکن بخش حمایت از کسب و کارها را داشته باشند؟
نگاه ما به ممیزی صرفا بحث سانسور نیست و ما صرفا دستگاه سانسور نیستیم. در مجموعه ما از تهیه کننده و کارگردان تا فعالان صنایع نوین که چهرههای مقبولی هستند، حضور پیدا میکنند. ما در جلسات حتی تمایل داریم بیشتر پیشنهاد بدهیم تا اینکه خط قرمز تعریف کنیم. اگر یک فعال صنعتی در حوزه رسانهای میخواهد کسب و کاری را ایجاد بکند، برای چنین افرادی یک مرکز جدید در ساترا ایجاد کردیم که به نام "مرکز نوآوری رسانهها" معروف است و در ایستگاه نوآوری شریف قرار دارد. ما شش واحد یا گروه شتابدهنده کسب و کار را در آن مرکز مستقر کردیم که هماکنون 12 یا 13 مورد استارتآپ در عرصه رسانهای را هماکنون شتابدهی میکنند.
شتابدهی این استارتآپها یا کسب و کارهای جدید که همگی در عرصه صوت و تصویر و محصولات رسانهای است، فرآیندی در جهت بالا آمدن و قدرتمند شدن یک برند است تا بتواند روی پای خود بایستد. این اقدام ما یک خدمت جانبی نیست بلکه به کاری که انجام میدهیم ربط دارد. ما یک تفاهمنامه با معاونت علمی و پژوهشی رئیس جمهور در زمان ریاست آقای سورنا ستاری در آن معاونت ایجاد کردیم که پس از آن ساختمان مربوط به این حوزه استارت آپها فعال شد. ما فراخوانی دادیم و شش شتابدهنده در نتیجه آن فراخوان عمومی با ما وارد قرارداد شدند. برخی از استارتآپها و کسب وکارهای جوانی که در تعامل با اداره کل تسهیلگری و مرکز نوآوری رسانه قرار گرفتند، امروز برندهای شناخته شدهای در حوزه صنعت تولیدات صوت و تصویری محسوب میشوند که این حاکی از به ثمر رسیدن و بالقوگیهای موجود در این نوع تعامل ما محسوب میشود.
معمولا در عملکرد ساترا تنها به یک دقیقه بریدن از یک سریال بزرگ چند قسمتی دقت رسانهای میشود و این مجموعه فعالیتهای گسترده ما در تنظیم و حمایت از بازار دیده نمیشود. روزنامهنگاری فرآیندمحور و روزنامهنگاری توسعه نگاه روندی دارد و اتفاقا برای توسعه ما به این نوع روزنامهنگاری پیگیر نیاز داریم تا به جای دیدن یک نقطه جنجالی، بتواند پیگیر خدماتی -که قرار است صورت بگیرد- باشد. اما متاسفانه در رسانهها به دلیل سیطره بیشتر رویکرد اثر لحظهای روی ذهن و تجربه زیسته مردم با استناد به "نظریه دریافت استوارت هال" هستند، و فهم افراد را به تجربه زیسته یک هفته تا یک ماه اخیر تقلیل میدهند. در نتیجه ظاهری که از مجموعهای مانند ساترا معرفی میشود، چهرهای صرفا محدودگر است که نقش حمایتگر آن مغفول واقع شده است.
در زمان ریاست آقای مقیسه در مرکز نوآوری رسانهها، بنای ما بر این است که تغییراتی در آن شش شتابگر انجام شود. یک بخش از فعالیت این شش شتابگر، مرکز مشاوره به کسب و کارهای نوظهور است. کار آن مرکز مشاوره، تبدیل کردن یک فعال رسانهای که تنها یک ایده اولیه دارد، به فردی است که کاملا نقشه اقتصادی(بیزینس پلن) دارد و یا اینکه بتواند یک اسپانسر برای ایده خود پیدا کند. این مرکز به دلیل اطلاعاتی که دارد، میتواند بیزینس پلن یا نقشه اقتصادی را باتوجه به شرایط بازار بررسی کند و به فرد دارای ایده بگوید که «مثلا این طرح در سطح از شرایط بازار مورد اقبال نخواهد بود و باید تغییراتی جزئی در آن صورت بگیرد».
این مرکز توانسته یک «نقشه بازار» در سطح فضای رسانهای باتوجه به اطلاعات ما تهیه کند که براساس آن میتوان به فعالان دارای ایده نشان داد که اکنون چه فعالیت و مدل کسب وکارهایی ممکن است جواب اقتصادی بدهد. این دادهها و اطلاعات را تنها مرکز ما در اداره کل تسهیلگری کسب و کارهای عرصه صوت و تصویر دارد. علت آن این است که ما 500 رسانهای که در این عرصه فعال هستند، ذیل نظارت و تنظیمگری ما فعالیت میکنند و بهترین اطلاعات از میزان استقبال، نوع کار و وضعیت اقتصادی آنها را ما با اشراف قابل قبول دارا هستیم.
ما معتقدیم دادههای اقتصادی نباید دچار محرمانگی شوند تا بتوانیم انحصار را در بازار از بین ببریم. این اتفاق انحصار و محرمانگی اطلاعات بازار پیش از این باعث بوجود آمدن انحصار در بسیاری از بخشهای اقتصادی کشور شده که این خود یک آسیب محسوب میشود. دادههای بازار باید در خدمت افزایش بازیگران نوظهور قرار بگیرد زیرا رقابت در این حوزه از سیاستهای کلان ساترا محسوب میشود. از آنجا که سالم سازی محتوا در زمان ریاست آقای مقیسه از اهداف اصلی ساترا محسوب میشود، و رقابت و بهبود کسب و کار در فضای مجازی با هدف ارتقای اجتماعی و فرهنگی محتوا و اعتلای آن از کانال توسعه اقتصادی کسب و کار فعالان این عرصه رقم بخورد. این به نظر ما اتفاقا به سالمسازی بیشتر فضا کمک خواهد کرد.
شما پیش از این به بحث بیمه محصولات هنری نیز اشاره کردید. بیمه هنرمندان یا آثارشان باتوجه به ریسکهای موجود در این عرصه (به ویژه در ایران) در چه مراحلی قرار دارد؟
بحث بیمه محتوای محصولات هنری طرحی بود که از قبل داشتیم و درحال عملیاتی شدن است. ما با دو شرکت بیمهگر خصوصی در این زمینه درحال مذاکره هستیم و جزئیات بیشتر را بعد از اینکه تفاهمنامه نهایی انجام گرفته و یک مجموعه وارد این حوزه شده و جواب لازم و مناسبی از آن گرفت، رسانهای خواهیم کرد. امیدواریم این طرح نیز به زودی نهایی شود و در صورت به سرانجام رسیدن حتما طی یک نشست خبری از این طرح به روز و کارآمد رونمایی خواهیم کرد.
آیا قرار است که این بیمه برای محصولات و آثاری باشد که با تعلیق مواجه میشوند؟
ما موارد خاصی از تعلیق آثار را تاکنون نداشتیم. ما طیفی از ابزارها را برای مدیریت داریم و ایده آل برای ما آن است که طیفی از ابزارهای تنظیمگر وجود داشته باشند که یک محصول در نهایت با آن مرحله تعلیق مواجه نشود. معافیتهای مالیاتی جزء ابزارهای تنظیمگری هستند که ما از آن استفاده میکنیم. چیزی که بیمه قرار است پوشش دهد به دلیل بار حقوقی آن فعلا قابل اعلام نیست؛ اما ما ریسکهایی را برای تحت پوشش قراردادن به طرفهای بیمهای پیشنهاد میکنیم که میتواند شامل انواع شکستهای سرمایهگذاری، آسیب به تجهیزات پروژه و... است که نهایتا شش یا هفت ریسک میتواند در مجموعه پیشنهادات ما گنجانده شود. در این زمینه هنوز مذاکرات ادامه دارد. در زمینه حمایت از محصول خسارت دیده به دلیل ممیزی بحث پیچیده است. اگر خسارت به اثر یا صاحبان اثر از ناحیه ممیزی، به دلیل قصور و بیتوجهی خود صاحبان اثر باشد، حکم متفاوتی دارد و اگر شرایط اجتماعی و سیاسی خاصی حاکم باشد که مانع از فعالیت عوامل تولید شود، حکم دیگری پیدا میکند و دیگر این ناشی از قصور و بیتوجهی به توصیههای ساترا نیست و حمایت از آنها بُعد دیگری دارد.
یکی از بحثهای مطرح شده درباره ساترا، بحث تمرکز زدایی از سلیبریتی محور بودن بسیاری از آثار (بخصوص در عرصه سریالها) بوده است. امروزه موفقیت بسیاری از آثار نمایشی شبکه نمایش خانگی وابسته به حضور برخی سلیبریتیها است. این انتقاد مطرح شده که این سلیبریتیها در شبکه نمایش خانگی با ترویج سبک زندگی خود عملا مصرفگرایی را در جامعه رواج میدهند. فاصله گرفتن از سلیبریتیمحوری چطور قرار است در دستور کار مجموعه ساترا قرار بگیرد؟
ما در بحث تنظیمگری چندین نسل از سیاستها را داشتیم. در نسل دوم و سوم پس از نسل اول که ممیزی محور بود، این سیاستگذاری حول تنظیمگری اقتصادی و اجتماعی محصول متمرکز شد. این تنظیمگری اجتماعی و اقتصادی ناظر به همین دغدغهها که در سوال شما مطرح بود، انجام گرفت. این واقعیت را باید پذیرفت که ما و همکارانما در ساترا، فقط تنظیمگر هستیم و تولید محتوا نمیکنیم. مسائل عمیقی مثل فاصلهگیری از سلیبریتی محوری یا دوری از مصرفگرایی نه تنها از ممیزی درنمیآید، بلکه در مرحله تنظیم فیلمنامه و نمایشنامه نیز نیست و در مرحله قبل از آن یعنی در سلولهای خاکستری و سلولهای عصبی مغز تولیدکننده ایده اثر شروع میشود و باید در آنجا اثر گذاشت.
زدودن جاذبههای کاذب باید توسط افراد موثر، ان.جی.او و موسسات فرهنگی انجام شود
آیا نمیتوان سوبسیدها و حمایتهایی را در نظر گرفت تا رویکردهای دیگری به جز وضع فعلی بالا بیایند؟
این رویکردها که میفرمایید یک مسئله فرهنگی است. مهمترین ارزش خبری در روزنامهنگاری «شهرت» است و اصلیترین ارزش در گیشه و بازار رسانهای نیز کماکان «شهرت» است. ما میتوانیم این ایده فرهنگی را ترویج کنیم که برای فروش و گیشه یک اثر هنری شما لازم نیست حتما پول زیادی خرج کنید و با دعوت از افراد مشهور و استفاده از ارزش شهرت به گیشه مطلوب برسید. ما میتوانیم توصیه کنیم که بهجای این کار، فیلمنامهها را قوی کنید یا به جای جذابیتهای ظاهری و بصری و فیزیکی افراد در اثر، کیفیت و محتوای کار قویتر شود.
یکی از سلیبریتیهایی که در روزهای اخیر بسیار با باورهای فرهنگی ما اعلام زاویه کرده و همراه با نظرات مدیران فرهنگی کشور نیست، چندی پیش اظهارات قابل توجه و عجیبی مطرح کرد که علیرغم باورهای خودش، کاملا صحیح و قابل تامل بود. ایشان این محتوا را گفته بود که در دهه شصت و هفتاد به دلیل وجود محدودیتهای تصویری، در سینما و تلویزیون افراد نمیتوانستند براساس جذابیتهای بصری و یا جاذبههای جنسی و امور سخیف بازدید بگیرند و ناچار شدند که به سمت فیلمنامهها و درامهای قویتر بروند و این امر یک رشد جدی به صنعت سینما در ایران داد. این دقت نظر از آن سلیبریتی ناهمسو بسیار عجیب بود.
ما معتقدیم این دغدغهها برای ارتقای کیفیت هنری و زدودن جاذبههای کاذب و فریبنده باید از گلوی افراد موثر و ان.جی.او و موسسات فرهنگی خودتنظیمگر و مستقل بیرون بیاید. اینکه منتقدان و چهرههای موثر فرهنگی، نهادهای مردمی فرهنگی و اساتید این حوزه چنین فرهنگسازیای بکنند، بسیار موثرتر از بحثهایی است که ما به عنوان یک نهاد تنظیمگر حکومتی در عرصه فرهنگ انجام میدهیم. هرچند بنده اعتقاد عمیقی دارم و میدانم که ساترا بهعنوان نهاد تنظیمگر فرهنگی حکومتی قطعا از چنین فعالیتهای فرهنگیای در جهت اصلاح ذائقههای حاکم بر محصولات و بازار حمایت جدی میکند. هر گروهی در این رابطه بخواهد نشست برگزار کند و درباره این دغدغهها که شامل دغدغههای ما در ساترا نیز هست، ادبیات و گفتمانی جدید را بخواهد کلید بزند، قطعا از آن گروه حمایت میکنیم.
آیا ساترا در این زمینه از ظرفیت منتقدین استفاده میکند؟
این پیشنهاد نیز وجود دارد که از منتقدان عرصه هنری در خود ساترا حمایت شود. در عرصه ممیزی مثلا ما دوست داریم به ما از سوی منتقدان گفته شود که ممیزی نباید صرفا ممیزی ظاهری در عرصه پوشش و رفتار و دکور باشد. در لایه مهندسی پیام اثر هنری نیز میتوان ممیزی اعمال کرد و الزاما این ممیزی لازم نیست سلبی باشد. این نوع ممیزی اندکی سخت میشود؛ زیرا اگر بخواهیم در این حوزه سلیقه اعمال کنیم، بسیاری از کسب و کارهای عرصه تولید محتواهای تصویری و صوتی موجود و حتی رسانهها دچار بحران میشوند. اینجاست که نقش منتقدین برجسته میشود و این هزینههای احتمالی دفع میشود.
منتقدان مستقل در لایه تحلیل محتوا میتوانند آنچه ما مدنظر داریم را به شیوه کاملا نرم و بدون اعمال قدرت بروکراتیک در سپهر عمومی عرصه تولیدات رسانهای نهادینه کنند. منتقد هم بار هنری و کیفیت اثر را میبیند و هم قصه را بررسی کرده و تحلیل محتوای دقیق انجام دهد. آقای افراسیابی که معاون تنظیمگری اجتماعی ساترا هستند در این زمینه میتوانند با بررسی شرایط فضاهای خوبی را در این زمینه فراهم کنند و در این زمینه حتما از پیشنهادات برای استفاده از ظرفیت منتقدین استقبال خواهیم کرد. ما در این زمینه میتوانیم یک صورتبندی مداخله و اثرگذاری نیز تهیه کنیم.
فرهنگسازی برای تولید آثار فاخر نمایشی و ابتذال زدایی در جهت اثرگذاری مثبت بر محتوا خواهد بود
یکی از مواردی که باعث شد برخی از نظارت ساترا بر شبکه نمایش خانگی حمایت کنند، بحث تنظیمگری در زمینه دستمزدها بود. دستمزدهای نجومی برخی فعالان عرصه نمایش خانگی و محصولات رسانهای همچنان نیز وجود دارد و باعث افزایش هزینه تولید در عرصه سینما و تلویزیون نیز شده است، زیرا سلبریتیها در عرصه شبکه نمایش خانگی دستمزدهایی بسیار بیش از عرصه سینما دریافت میکردند. بسیاری از بازیگران که برای یک فیلم سینمایی 400 میلیون تومان دریافت میکردند، اکنون با دستمزد میلیاردی برخی سریالها دیگر به سینما بازنخواهند گشت و این باعث افزایش دستمزدها در سینما نیز شد. هر بازیگری که وجهه اجتماعی خوبی داشته اکنون سینما را تقریبا رها کرده و به سمت شبکه نمایش خانگی رفته است. آیا ساترا میتواند در عرصه نظارت بر دستمزدها ورود بکند؟
یکی از دلایل وجود معاونت تنظیم بازار و توسعه کسب و کارها در ساترا وجود همین مسائل است. اما به دلیل حجم کار ساترا، این مجموعه اولویتهایی دارد. این اولویتها در لایههای مدیریت بالادستی تعیین میشود و فعلا این اولویت تنظیم محتوا است. اگر ما به سمت حمایت از کسب و کارها، تعرفه گذاری، هدایت بازار، حمایت از فرهنگسازی برای تولید آثار فاخر نمایشی و ابتذال زدایی و.. برویم، باز هم در شرایطی این کار را انجام خواهیم داد که نسبت به اثرگذاری مثبت آن بر محتوا اطمینان حاصل شود.
ما در بسیاری از موارد از حق پخش و تعرفه گذاری پایگاههای اینترنتی نمایش تصویری یعنی (VOD)ها و هم قراردادهای تولید محصولات هنری (مثل دستمزد بازیگران) میتوانیم با هدف بهبود و ارتقای محتوا وارد شویم. ما تلاش داریم از طریق سیاستهایی مانند بیمه آثار هنری، سوبسید مثبت و حمایت از آثار با ویژگیهای خاص یا حتی بحث معافیتهای مالیاتی -که همه از ابزارهای نرم هستند- در این حوزه وارد شویم.
ما تاکنون بسیاری از مداخلات و ممیزیهایی را انجام دادیم که بسیار پرهزینه بودند. ما در لایههای اجتماعی و اقتصادی میتوانستیم ممیزیهایی را انجام دهیم که همان اثر را بگذارد. اکنون برخی دستمزدهای بازیگران سلیبریتی در شبکه نمایش خانگی دو یا سه برابر سینما و همچنین بیش از 5 برابر دستمزدهای سریالهای تلویزیون است. اگر ما با داشتن یک روزنامهنگاری فرآیند محور، روندی که قرار است این مسیر در عرصه نمایش خانگی طی بکند را بررسی کنیم، میفهمیم که این روند یک آسیب بزرگ را در عرصه فرهنگ و هنر کشور رقم خواهد زد. افکار عمومی دیگر اینجا به راحتی تعریف نمیشود. ما در آن سه لایه فرهنگی تعریف شده، اکنون با اولین لایه طرف هستیم که بیش از همه دیده میشود و آن هم شبکه نمایش خانگی است که از نظر محتوا شاید ضعیفترین لایه در قیاس با سایر لایهها باشد.
در پلتفرمهای آموزشی تا امروز هیچ چالشی نداشتیم
بسیاری از حوزههای شبکه آموزش و حتی تفریحات کشور باتوجه به بروز بیماری کرونا به خانهها منتقل شد و شبکههای پخش اینترنتی (VOD) در این زمینه هم در عرصه بازی، تفریحات و از همه مهمتر آموزش، نقش ویژهای بازی میکردند. در این زمینه ما با رشد بیسابقه و گاه دو برابری تعرفه VOD ها آنهم تنها طی یک سال مواجه بودیم. ضمن اینکه برای شکستن انحصار در عرصه آموزش ساترا میتوانست از آموزش برخط یا ایجاد فضای آموزش برای بسیاری از چهرههای این عرصه حمایت کند تا یک شکست انحصار نیز در عرصه آموزش تصویری رقم بخورد. چرا ساترا در این دو عرصه نمایش اینترنتی وارد نشده است؟ آیا در این زمینه نیاز به اصلاح قانون انحصار پخش زنده نداریم؟
بحث پلتفرمهای آموزشی و حمایتی که میتوان از آنها کرد را با یک قیاس مع الفارق مطرح کردید! این مثال شما در این زمینه مثال خوبی نیست. کار ساترا در زمینه محصولات صوتی و تصویری فراگیر است. عموم پلتفرمهای آموزشی که مجوز فعالیت دارند و تعدادشان از 30 پلتفرم فراتر رفته است، مصداق بارز پخش زنده ندارند و نیازی نیز به آن ندارند تا همایشهای خود را نیز به صورت زنده پخش کنند؛ در نتیجه اساسا نیازی به تغییر در قانون پخش زنده وجود ندارد. در بحث سرگرم-آموزی البته میفهمیم که کمبودهایی وجود دارد که قابل حمایت است. ما تاکنون حتی یک مورد نیز چالش در زمینه پلتفرمهای آموزشی نداشتیم. البته پروژه آموزشی وجود داشته که فرد ادعای کار آموزشی کرده اما در محتوای خود کار غیر آموزشی انجام داده که برخورد لازم با آن صورت گرفته است.
در بحث VOD ها و سایتها و پلتفرمهای فعال نیز باید بگوییم که در هیچ جای دنیا تنظیمگر اجازه آن را ندارد که بگوید شما خدمتی را با تعرفه دلخواه من معرفی کنید. اما اگر بازار با قدرتهای مسلط انحصاری در این زمینه وجود داشته باشد تعرفهها ممکن است غیرمنطقی بالا برود. در آن صورت تنظیمگر میتواند وارد شود و به تعرفهگذاری ورود کند تا رقابت ایجاد شود یا حتی با وضع سیاستهایی اقدام به تقویت رقبا کند تا تعرفه شکسته شده و نیروهای جدید وارد بازار شوند. اینکه شرایط بازار ما انحصاری است یا خیر باید مورد بررسی و بحث قرار بگیرد. مثلا ادعا میشود که یک شرکت در این زمینه انحصارگر است، اما باید دید این انحصار در زمینه تعداد کاربر است یا تولید محتوای متعدد است یا ترافیک بالا مصرف میکند؟ ما باید جمع همه این موارد را لحاظ کنیم تا با میانگین و جمع بندی آن به نتیجه برسیم که یک سرویس دهنده نمایش اینترنتی VOD انحصارگر است و اگر هست، چه برخوردی با آن باید صورت گیرد. ما در این زمینه نمیتوانیم نظام بودجهای رسانه دولتی را با رسانههای بخش خصوصی یکی بگیریم. این حتی درمورد بی.بی.سی در انگلستان هم صادق است و رسانههای خصوصی منطق خاص بودجهای و قیمتی خود را دارند.